امام علی(ع) تنها فردی است كه از ميان همه گذشتگان كه سخنی از آنها بهجا مانده، به آخرين مرحله فصاحت و بلاغت رسيده و گفتار او اقيانوس بيكرانهای است كه سخن هيچ مبلغی به پای آن نخواهد رسيد.
سخنانی که در قالب خطبهها، نامهها و حکمتها گردآوری شده و مفسران دینی تفسیرهایی در رابطه با آنها داشتهاند که هرکدام از یک دید و سلیقه به این موضوعات پرداختهاند، بر این منوال ما در ایکنا بر این شدیم که ابتدا تفسیری از خطبهها و حکمتهای امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه در اختیار مخاطبان قرار دهیم که برای رسیدن به این هدف از منابع مختلفی مانند شرح نهج البلاغه خويى، جلد 10 و اصول کافى، جلد 1 و میزان الحکمه استفاده میشود که در ادامه با موضوع «سختی اطاعت و راحتی معصیت» آن را میخوانید.
خطبه 176 نهجالبلاغه از خطبههاى مشروحى است كه از مسائل مهمى پرده بر مىدارد و توصيههايى مىكند كه امروز نيز تمام محتواى آن زنده و براى ما سازنده است. اين خطبه از هشت بخش تشكيل شده است: در بخش اول، مواعظ سودمندى بيان فرموده و مخصوصاً بر اين نكته تأكيد مىكند كه جهنم در لابه لاى شهوات و بهشت در مبارزه با شهوات نهفته شده است. در بخش دوم، امام علی(ع) اهميت قرآن را با ذكر ريزه كارىهايى شرح مىدهد كه قلوب را بيش از پيش مشتاق آيات قرآن مىسازد.
در بخش سوم، تأكيد بر عمل به دستورات الهى و استقامت در كارها داده و در بخش چهارم، بار ديگر زبان به موعظه و اندرز مىگشايد و مخصوصاً بر موضوع مراقبت از زبان كه نخستين مرحله اصلاح خويشتن و جامعه است، تأكيد مىفرمايد.
در بخش پنجم، اهمیت حفظ اصالت تعليمات اسلام و مبارزه با هر گونه بدعت را بيان کرده، در بخش ششم اهميت قرآن و ويژگىهاى آن را بازگو، در بخش هفتم، اقسام ظلم و ستم را بر خويشتن و ديگران شرح مىدهد و در بخش هشتم سخنى كوتاه و پرمعنايى درباره اصلاح خويشتن بيان میکند.
امام علی(ع) در بخشی از این خطبه به موضوع پایبندی به حلال و حرام خدا پرداخته و میفرماید: «تحريم البِدَع: وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُؤْمِنَ يَسْتَحِلُّ الْعَامَ مَا اسْتَحَلَّ عَاماً أَوَّلَ، وَ يُحَرِّمُ الْعَامَ مَا حَرَّمَ عَاماً أَوَّلَ، وَ أَنَّ مَا أَحْدَثَ النَّاسُ لَا يُحِلُّ لَكُمْ شَيْئاً مِمَّا حُرِّمَ عَلَيْكُمْ، وَ لَكِنَّ الْحَلَالَ مَا أَحَلَّ اللَّهُ وَ الْحَرَامَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ. فَقَدْ جَرَّبْتُمُ الْأُمُورَ وَ ضَرَّسْتُمُوهَا وَ وُعِظْتُمْ بِمَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ وَ ضُرِبَتِ الْأَمْثَالُ لَكُمْ وَ دُعِيتُمْ إِلَى الْأَمْرِ الْوَاضِحِ، فَلَا يَصَمُّ عَنْ ذَلِكَ إِلَّا أَصَمُّ وَ لَا يَعْمَى عَنْ ذَلِكَ إِلَّا أَعْمَى، وَ مَنْ لَمْ يَنْفَعْهُ اللَّهُ بِالْبَلَاءِ وَ التَّجَارِبِ، لَمْ يَنْتَفِعْ بِشَيْءٍ مِنَ الْعِظَةِ، وَ أَتَاهُ التَّقْصِيرُ مِنْ أَمَامِهِ، حَتَّى يَعْرِفَ مَا أَنْكَرَ وَ يُنْكِرَ مَا عَرَفَ. [فَإِنَّ النَّاسَ] وَ إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلَانِ: مُتَّبِعٌ شِرْعَةً، وَ مُبْتَدِعٌ بِدْعَةً، لَيْسَ مَعَهُ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ بُرْهَانُ سُنَّةٍ وَ لَا ضِيَاءُ حُجَّةٍ. بدانيد، اى بندگان خدا، كه مؤمن حلال مىشمارد، در اين سال، چيزى را كه در نخستين سال حلال مىشمرد و حرام مىداند، در اين سال، چيزى را كه در نخستين سال حرام مىدانست. بدعتهايى كه مردم در دين نهادهاند، حرامى را بر شما حلال نمىكند، بلكه، حلال همان است كه خدا حلال كرده و حرام همان است كه خدا حرام كرده است. شما كارها را آزمودهايد و تدبير آنها كردهايد، از پيشينيان خود پند گرفتهايد، براى شما مثلها زده شده و شما را به حقيقتى، كه روشن و آشكار بود، فرا خواندند. پس، كراناند كه آن را نمىشنوند و كوراناند كه آن را نمىبينند. هر كس را كه خداوند از تجربهها و آزمايشها سود نرساند از هيچ اندرزى سود نخواهد برد و هر روز بر ضلالت او بيفزايد، تا آنجا كه، معروف را منكر شناسد و منكر را معروف انگارد. مردم دو دستهاند: يكى آنكه از شريعت پيروى كند، ديگر آنكه در دين بدعت آورد، در حالىكه، از سوى خداى سبحان او را نه از سنت برهانى است و نه از حجت پرتوى».
امام علی(ع) در اين بخش از خطبه يکى ديگر از آفات مهم دينى و اجتماعى را بيان مىفرمايد و با آن، بحث آفات از پيش گفته را تکميل مىکند و آن آفت بدعت و تغيير احکام خدا بر طبق خواستههاى دل و هواى نفس و بدعت گزارى در دين خداست؛ مىفرمايد: «بدانيد اى بندگان خدا! انسان با ايمان آن چه را سال گذشته حلال میشمرد، امسال هم حلال مىشمرد و آن چه را سال گذشته حرام مىدانست امسال هم حرام مىداند (و پيوسته بر احکام الهى و سنّت پيامبر ثابت مىماند)» اشاره به اين است که مؤمنان راستين، احکام الهى را بازيچه هوا و هوس خود نمىسازند و با افکار ناقص خويش آن را تغيير نمىدهند؛ چه اين که اگر باب بدعت در احکام الهى گشوده شود تمام ظالمان و تبهکاران و هوسبازان آن چه را بر خلاف منافع نامشروع خود مىبينند تغيير مىدهند و بعد از زمان کوتاهى چيزى از اصول و فروع دين باقى نمىماند.
اين سخن اشاره به بدعتهايى است که بعد از پيامبر اکرم(ص) در دين خدا گذارده شده؛ نه تنها قياس را در موارد عدم دسترسى به نصوص کتاب و سنت به کار گرفتند، بلکه بر خلاف نص صريح قرآن يا پيامبر(ص) برخاستند. خليفه سوم روشى را که پيامبر(ص) در تقسيم بيتالمال گذارده بود و مساوات را در حد نيازها در نظر مىگرفت، به کلى دگرگون ساخت و اعيان و اشراف و از آن فراتر، اقوام و بستگان خويش بر همه مقدم شمرد و همه چيز را دراختيار آنها گذاشت و خليفه دوم با صراحت گفت: دو چيز در زمان پيامبر(ص) حلال بوده و من آنها را حرام مىکنم و هر کس با من مخالفت کند او را مجازات خواهم کرد: «متعة النساء (عقد موقت) و متعة الحج (حج به صورت حج تمتع)» و بدعتهاى فراوان ديگرى که در عصر خلفا روى داد که در بعضى کتابها جمع آورى شده و مقدار قابل توجهى است. (1)
امام علی(ع) با درايت فوقالعادهاى که داشت، مىديد اگر جلوى اين کار گرفته نشود، همه احکام اسلام به خطر مىافتد و چهره اسلام به کلى دگرگون مىشود؛ از اين رو پرهيز از بدعت را نشانه ايمان شمرد و در ادامه سخن مىفرمايد: «(بدانيد) بدعتهايى را که مردم گذاردهاند آن چه را بر شما حرام شده، حلال نمىکند؛ حلال همان است که خدا حلال کرده و حرام همان است که خدا حرام نموده» به اين معنا که شما در عمر خود مشاهده کرديد که بدعتهاى پيشين چه مشکلات و نابسامانىها و بدبختىهايى براى مسلمين به ارمغان آورد. بدعتهاى زمان عثمان، سبب شورش عظيمى شد که خون او بر باد رفت و چنان شکافى ميان مسلمين پيدا شد که آثارش همچنان باقى است و بدعتهاى عصر خليفه دوم از جمله تبعيض در ميان موالى (غير عرب) و عرب سبب شکاف عظيمى در ميان مسلمانان گشت و حتى خون خليفه نيز در همين راه ريخته شد.
به علاوه خداوند در قرآن مجيد، داستان يهود و بدعتها و تحريفات آنها را نقل کرده و عواقب سوء آن را نشان داده است؛ شما خود نيز مفاسد بدعت را تجربه کردهايد و هم تاريخ پيشينيان به شما اندرز داده است، بنابراین من شما را به مطلب واضحى دعوت کردم که دلايل حسى و تجربى و نقلى معتبر دارد.
سپس در يک نتيجهگيرى آشکار مىفرمايد: «بر اساس اين سخن، تنها افراد ناشنوا از درک اين مطلب (که صدايش از همه جا پيچيده است) عاجز و ناتوان مىمانند و تنها نابينايان آن را نمىبينند» اشاره به اين است که آثار سوء و نکبت بار بدعتها آشکار است و پيام تاريخ نيز در اين زمينه روشن است. آن کس که آن آثار را نبيند، نابيناست و آن کس که اين پيام را نشنود، کر است و در ادامه مىفرمايد: «آن کس که از آزمونهاى الهى و تجربهها سودى نبرد، از هيچ پند و اندرزى سود نخواهد برد و کوته فکرى و کوته نگرى، آشکارا دامان او را مىگيرد؛ تا آن جا که بد را خوب و خوب را بد مىبيند». (2)
تجربيات حسى و آزمايشهاى الهى مهمترين وسيله بيدارى انسانهاست. اگر واقعاً کسى از اين طريق بيدار نشود بسيار بعيد است پند و اندرز واعظان و نصيحت خيرخواهان در وى اثر بگذارد و يکى از سرنوشتهاى حتمى او اين است که به جايى مى رسد که خوبىها در نظرش بدى و بدىها به شکل خوبى جلوه مىکند؛ آنگونه که خداوند در آیات 103 و 104 سوره مبارکه کهف مىفرمايد: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالاَْخْسَرِينَ أَعْمَالاً الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِى الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً؛ بگو آيا به شما خبر دهيم که زيان کارترين مردم در کارها چه کسانىاند؟ آنها که تلاشهايشان در زندگى دنيا گم و نابود شده؛ با اين حال مىپندارند کار نيک انجام مىدهند»؛ در صدر اسلام معاويه، طلحه و زبير خود را مدافع خون مظلوم (خون عثمان!) مىپنداشتند و در عصر ما بدعت گذاران وهابى خود را مصلحان امت مىپندارند! همواره بدعت گذاران در طول تاريخ، چهره اصلاح طلب به خود گرفتهاند.
امام علی(ع) در پايان اين عبارت براى جداسازى صفوف بدعتگذاران از پيروان راستين آيين خدا مردم را به دو گروه تقسيم مىکند که سوم ندارد؛ مىفرمايد: «مردم دو گروه بيش نيستند؛ گروهى تابع شريعت و آيين خدا و گروهى بدعت گزار که دليلى از سوى خدا و از سنت پيامبر و نورى از حجت و برهان (عقل) با خود ندارند!» به اين ترتيب، هرکس بايد صف خود را در اين ميان مشخص کند. اگر متشرع است به دنبال کتاب و سنت و دليل عقلى يقينى باشد و اگر جز اين است، در صف بدعتگذارانى جاى گيرد که احکام خدا را با اميال برخواسته از هوا و هوس تغيير مىدهند؛ نه دليلى از کتاب و سنت دارند و نه نور و ضيايى از عقل. (3)
بنابر آن چه ذکر شد «برهان سنت» اشاره به دلايل نقلى و «ضياى حجت» اشاره به دليل عقلى است و به اين ترتيب، امام علی(ع) بدعتگذاران را افرادى معرفى مىکند که تنها تابع هواى نفس و يا خيالات باطل و خاماند.
منابع: