امام علی(ع) تنها فردی است كه از ميان همه گذشتگان كه سخنی از آنها بهجا مانده، به آخرين مرحله فصاحت و بلاغت رسيده و گفتار او اقيانوس بيكرانهای است كه سخن هيچ مبلغی به پای آن نخواهد رسيد.
سخنانی که در قالب خطبهها، نامهها و حکمتها گردآوری شده و مفسران دینی تفسیرهایی در رابطه با آنها داشتهاند که هرکدام از یک دید و سلیقه به این موضوعات پرداختهاند، بر این منوال ما در ایکنا بر این شدیم که ابتدا تفسیری از خطبهها و حکمتهای امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه در اختیار مخاطبان قرار دهیم که برای رسیدن به این هدف از منابع مختلفی مانند اصول کافی – جلد 8، مصادر نهجالبلاغه و میزان الحکمه – جلد 6 استفاده میشود که در ادامه با موضوع «عاقبت حکومت ظالم» آن را میخوانید.
اين خطبه از دو بخش تشكيل مىشود؛ در بخش اول امام علی(ع) ترسيمى از عصر بعثت و سپس اهميت و عظمت قرآن ارائه داده است و بر اين معنا تأكيد مىكند كه داروى تمام دردها و آگاهى مربوط به آينده و گذشته در اين قرآن است و در بخش دوم اشاره به فتنه بنىاميه و ستمهاى عظيم و گستردگى ظلم آنها مىكند، ولى در ادامه سخن مىگويد: حكومت آنها چندان نمىپايد و چنان از ميان میروند كه هرگز باز نخواهند گشت.
ایشان در بخش اول خطبه 158 نهجالبلاغه میفرماید: «و من خطبة له (علیهالسلام) يُنبّهُ فيها على فضل الرسول الأعظم، و فضل القرآن، ثم حال دولة بني أمية: النبي و القرآن: أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ طُولِ هَجْعَةٍ مِنَ الْأُمَمِ وَ انْتِقَاضٍ مِنَ الْمُبْرَمِ؛ فَجَاءَهُمْ بِتَصْدِيقِ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ النُّورِ الْمُقْتَدَى بِهِ؛ ذَلِكَ الْقُرْآنُ، فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ يَنْطِقَ وَ لَكِنْ أُخْبِرُكُمْ عَنْهُ. أَلَا إِنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا يَأْتِي وَ الْحَدِيثَ عَنِ الْمَاضِي وَ دَوَاءَ دَائِكُمْ وَ نَظْمَ مَا بَيْنَكُمْ. محمد (صلى اللّه عليه و آله) را هنگامى به رسالت فرستاد، كه پيامبرى نبود و مردم سالها مىگذشت كه به خواب غفلت بودند و ستون ايمان شكسته شده بود. او به رسالت مبعوث شد و آنچه را كه در نزد آنان بود -يعنى كتابهاى آسمانى پيشين را- تصديق كرد و خود نورى آورد كه مقتداى همگان شد. و آن نور قرآن بود. از قرآن بخواهيد، كه برايتان سخن گويد و قرآن هيچگاه سخن نگويد ولى من شما را از آن خبر مى دهم. بدانيد، كه در قرآن است علم آينده و حديث گذشته و داروى درد شما و نظام زندگى شما.»
امام علی(ع) در آغاز این خطبه اشاره کوتاه و پرمعنا به وضع زمان جاهلیت، مقارن قیام پیامبر اکرم(ص) کرده، مىفرماید: «خدا او را در زمانى فرستاد که فاصلهاى از پیامبران پیشین گرفته بود (و امتها تعلیمات آنان را به فراموشى سپرده بودند) ملتهاى جهان به خواب عمیقى فرو رفته و تار و پود حقایق مبرم (نظام زندگى انسانها) از هم گسسته بود» محتواى این سه جمله، از قبیل علت و معلول است. فاصله افتادن در میان عصر ظهور پیامبران پیشین و پیامبر بعد، سبب غلبه خواب غفلت بر امتها شد و این خواب، موجب «انتقاض مبرم» یعنى از هم گسستن تار و پود حقایق و نظام زندگى انسانها گشت و مردم در ظلمت جهل و گناه، گرفتار شدند.
و بهدنبال آن مىافزاید: «در این هنگام پیامبر اسلام(ص) براى مردم کتابى آورد که کتب آسمانى پیشین را تصدیق مىکرد و نورى که باید به آن اقتدا شود، (در پرتو آن پیش روند)» در چنان شرایطى پیامبر اکرم(ص) دو کار کرد: معارف و احکامى که در اصول کلى با معارف و احکام انبیاى پیشین هماهنگ بود براى مردم تبیین کرد و دیگر این که براى نجات آنها از ظلمات جهل و گمراهى، چراغ پرفروغى فرا راه آنها قرار داد.
سپس به معرفى این چراغ پرفروغ و این نور الهى پرداخت؛ مىفرماید: «این همان قرآن است. آنرا به سخن آرید (تا همه چیز را بازگو کند)، هر چند هرگز براى شما (نسبت به تمام این امور) سخن نمىگوید، ولى من از جانب آن به شما خبر مىدهم (و اسرار مکتومش را فاش مىسازم)» در آیات بسیارى از آن، قرآن به نور تشبیه شده است. در آیه 15 سوره مبارکه مائده مىفرماید: «به یقین از سوى خدا نور و کتاب آشکارى به سوى شما آمد» و در آیه 157 سوره اعراف مىفرماید: «کسانى که به او ایمان آوردند و او را بزرگ داشتند و یارى کردند و از نورى که با او نازل شده بود پیروى کردند، آنها رستگارانند.»
همانگونه که نور، فضاى زندگى را روشن مىسازد و انسان را از گمراهى و سقوط در پرتگاهها حفظ مىکند، گیاهان را مىرویاند و تمام موجودات زنده را پرورش مىدهد، قرآن مجید نیز در جنبههاى معنوى و مادى، نجاتبخش و پرورشدهنده است.
منظور از «تَصْدِیقِ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ» این نیست که تورات و انجیل تحریف یافته را تصدیق مىکند؛ بلکه اشاره به آن کتب آسمانى است که بر موسى و مسیح نازل شد و نیز منظور از تصدیق این نیست که اسلام در تمام جزئیات با آنها هماهنگ است بلکه مقصود، همان اصول کلى اى است که بر تمام ادیان آسمانى حاکم بوده؛ هر چند اسلام در سطحى برتر و بالاتر آنها را پیاده کرده است. (1)
امام علی(ع) در بخش دوم خطبه 158 میفرماید: «دولة بني أمية: فَعِنْدَ ذَلِكَ لَا يَبْقَى بَيْتُ مَدَرٍ وَ لَا وَبَرٍ إِلَّا وَ أَدْخَلَهُ الظَّلَمَةُ تَرْحَةً وَ أَوْلَجُوا فِيهِ نِقْمَةً، فَيَوْمَئِذٍ لَا يَبْقَى لَهُمْ فِي السَّمَاءِ عَاذِرٌ وَ لَا فِي الْأَرْضِ نَاصِرٌ، أَصْفَيْتُمْ بِالْأَمْرِ غَيْرَ أَهْلِهِ وَ أَوْرَدْتُمُوهُ غَيْرَ مَوْرِدِهِ، وَ سَيَنْتَقِمُ اللَّهُ مِمَّنْ ظَلَمَ مَأْكَلًا بِمَأْكَلٍ وَ مَشْرَباً بِمَشْرَبٍ، مِنْ مَطَاعِمِ الْعَلْقَمِ وَ مَشَارِبِ الصَّبِرِ وَ الْمَقِرِ وَ لِبَاسِ شِعَارِ الْخَوْفِ وَ دِثَارِ السَّيْفِ، وَ إِنَّمَا هُمْ مَطَايَا الْخَطِيئَاتِ وَ زَوَامِلُ الْآثَامِ. فَأُقْسِمُ ثُمَّ أُقْسِمُ لَتَنْخَمَنَّهَا أُمَيَّةُ مِنْ بَعْدِي كَمَا تُلْفَظُ النُّخَامَةُ، ثُمَّ لَا تَذُوقُهَا وَ لَا [تَتَطَعَّمُ] تَطْعَمُ بِطَعْمِهَا أَبَداً مَا كَرَّ الْجَدِيدَانِ. در آن هنگام نه خيمهاى مىماند و نه خانهاى، جز آنكه ستمكارانش پر از اندوه و كينه كنند. در آن زمان، نه در آسمان كسى عذرتان را پذيرا آيد و نه در زمين كسى به ياريتان برخيزد. زيرا كسى را به فرمانروايى برگزيدهايد كه اهليت آن را نداشته است و او را در جايى نشاندهايد كه جاى او نبوده است. زودا، كه خدا از ستمكار انتقام كشد: خوردنى را به خوردنى و نوشيدنى را به نوشيدنى. با طعامى تلخ، چون حنظل و آبى تلخ و زهرآگين، چون «صبر». لباسى در بر آنانكه جامه زيرين آن وحشت باشد و جامه رويينش شمشير، زيرا، آنان مركبهاى خطا و ستوران باركش گناهاناند. سوگند مىخورم و سوگند مىخورم، كه بنىاميه، پس از من، خلافت را رها كنند چون خلط سينهاى كه به دور افكنند و تا شب و روز از پى هم مىآيند، نه هرگز مزه آن بچشند و نه طعمش را دريابند.»
امام علی(ع) در این بخش از خطبه به فتنه فراگیر بنىامیه اشاره مىکند که تمام مسلمین را در غم و اندوه فرو مىبرد و ظلم و ستم آنها در تمام خانوادهها وارد مىشود، در حالىکه راه فرارى از آن ندارند، چراکه نتیجه اعمال خود مردم است و مىفرماید: «در آن هنگام خانهاى در شهر و خیمهاى در بیابان باقى نمىماند، جز این که ستمگران غم و اندوه را در آن فرو مىریزند و بلا و بدبختى را در آن وارد مىکنند» ممکن است در خانهاى غم و اندوه بیاید، ولى ظلم نیاید؛ غم و اندوه دیگران، دوستان و بستگان و توده مردم، ولى ظلم بنى امیه چنان بود که هم غم و اندوه را با خود به همه جا مىبرد و هم مصیبت و بلا و بدبختى را، چرا که دستیاران ظالمان همیشه از میان افرادى همانند خود آنها انتخاب مىشوند. گویى روح آنها در تمام پیکر حکومتشان دمیده مىشود و همه به ظلم و ستم مىپردازند تا چند صباحى بر سر قدرت بمانند. سپس مىافزاید: «در آن روز براى آنها (مردم ستمدیده) نه در آسمان عذرپذیرى وجود دارد و نه در زمین یار و یاورى. (2)
بنابراین، مخاطب در این چند جمله مردمىاند که بر اثر کوتاهى و فرار از زیربار مسئولیت و سکوت در برابر ظالمان گرفتار ظلم و ستم شدهاند و جملههاى «أَصْفَیْتُمْ بِالاَْمْرِ غَیْرَ أَهْلِهِ، وَ أَوْرَدْتُمُوهُ غَیْرَ مَوْرِدِهِ» شاهد گویاى این معناست؛ زیرا خطاب به مردم مىگوید: شما کار را به غیر اهل سپردید و حکومت را به دست افراد ناشایست دادید.
سپس امام علی(ع) در ادامه این سخن اشاره به انتقام خداوند از ظالمان مىکند، انتقامى سخت و درهم کوبنده؛ مىفرماید: «و به زودى خداوند از ستمگران انتقام مىگیرد (و کارهایشان را مو به مو کیفر مىدهد) خوردنى به خوردنى و آشامیدنى به آشامیدنى، در برابر هر لقمه لذیذى که خوردند لقمهاى بس ناگوار و زهرآلود خواهند خورد و در مقابل هر جرعه گوارائى، جامى تلخ و مسموم خواهند نوشید. از درون، وحشت و از برون، شمشیر بر آنها مسلط خواهد کرد، چرا که این گروه مرکبهاى معاصى و شتران بارکش گناهانند».
اشاره به اینکه هر بلایى بر سر مردم آوردند خداوند بر سر آنها خواهند آورد و در برابر هر لذتى که از مقام بردند خداوند تلخى ذلت را در کام آنها فرو خواهد ریخت. در حکومت خود مردم را در ترس و وحشت و در زیر برق شمشیرها قرار دادند، خداوند گروهى بر آنها مسلط مىکند که همین کار را با آنها خواهند کرد.
تاریخ مىگوید تمام این پیشبینىها به واقعیت پیوست و خداوند چنان خاندان بنىامیه و وابستگان به آنها را متلاشى و نابود کرد که بازماندگان آنها از ترس و وحشت به مناطق دوردست فرار کردند و از دیده مردم پنهان شدند و چیزى جز نام ننگین و تاریخ سیاه از آنان باقى نماند.
در پایان خطبه، پیشگویى قاطع دیگرى درباره سرنوشت بنىامیه مىکند و مىفرماید: «سوگند یاد مىکنم باز هم سوگند یاد مىکنم که بعد از من بنىامیه خلافت را همچون اخلاط سر و سینه بیرون مىافکنند، سپس هرگز طعم آن را تا ابد نخواهند چشید و از آن بهره نمىگیرند تا آن زمان که شب و روز در پى هم آیند» در این جمله، امام علی(ع) تعبیر عجیبى درباره حکومت بنىامیه مىکند و مىفرماید: حکومت اسلامى را آن قدر آلوده و کثیف و با ظلم و فساد آمیخته مىکنند که همچون اخلاط سر و سینه خواهد شد و کار به جایى خواهد رسید که خود آنها نیز تحمل آن را نخواهند داشت و همانند کسى که اخلاط درون را برون مى ریزد، آن را از دست خواهند داد و چنان مبغوض و منفور خواهند شد که هرگز مردمان مسلمان به سراغ آنها نخواهند رفت.
امام علی(ع) در این بخش از خطبه به دو مسئله مهم در ارتباط با حوادث تلخ تاریخى اشاره مىفرماید: نخست مسئولیت حاکمان و دیگر، مسئولیت حکومت پذیران. امام(ع) گناه حاکمان ظالم را یک طرفه نمىشمارد، بلکه حکومت پذیرانى را که به ظلم تن دادند نیز شریک جنایات آنها مىشمارد.
حاکمان جور و دار و دسته آنها معمولاً گروه محدودىاند، اگر توده مردم در برابر آنها سکوت نکنند و وظیفه الهى امر به معروف و نهى از منکر را در تمام ابعادش انجام دهند، هرگز آنان به قدرت نمىرسند و دمار از روزگار مظلومان در نمىآورند.
امام(ع) در این خطبه مىفرماید: بلاهایى که در حکومت بنىامیه به شما مىرسد و مظالم بىسابقهاى که نسبت به شما روا مىدارند از یک نظر، نتیجه اعمال خود شماست. شمایید که آنها را تقویت مىکنید. شمایید که کار را به دست غیر اهلش سپرده و مىسپارید. (3)
منابع:
1. اصول کافی – جلد 8
2. مصادر نهجالبلاغه
3. میزان الحکمه – جلد 6