امام علی(ع) تنها فردی است كه از ميان همه گذشتگانی كه سخنی از آنها بهجا مانده، به آخرين مرحله فصاحت و بلاغت رسيده و گفتار او اقيانوس بيكرانهای است كه سخن هيچ مبلغی به پای آن نخواهد رسيد.
سخنانی که در قالب خطبهها، نامهها و حکمتها گردآوری شده و مفسران دینی تفسیرهایی در رابطه با آنها داشتهاند که هرکدام از یک دید و سلیقه به این موضوعات پرداختهاند، بر این منوال ما در ایکنا بر این شدیم که ابتدا تفسیری از خطبههای امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه در اختیار مخاطبان قرار دهیم که برای رسیدن به این هدف از منابع مختلفی مانند منهاج البراعة في شرح نهجالبلاغة (خوئى)، ج 11، جلوه تاريخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد،ج 5، الکافی، جلد 2 استفاده میشود که در ادامه با موضوع «تعصبهای جاهلی سرچشمه مفاسد اجتماعی است» را میخوانید.
امام علی(ع) در خطبه 192 نهجالبلاغه میفرماید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْكِبْرِيَاءَ وَ اخْتَارَهُمَا لِنَفْسِهِ دُونَ خَلْقِهِ، وَ جَعَلَهُمَا حِمًى وَ حَرَماً عَلَى غَيْرِهِ وَ اصْطَفَاهُمَا لِجَلَالِهِ، وَ جَعَلَ اللَّعْنَةَ عَلَى مَنْ نَازَعَهُ فِيهِمَا مِنْ عِبَادِهِ، ثُمَّ اخْتَبَرَ بِذَلِكَ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ لِيَمِيزَ الْمُتَوَاضِعِينَ مِنْهُمْ مِنَ الْمُسْتَكْبِرِينَ، فَقَالَ سُبْحَانَهُ -وَ هُوَ الْعَالِمُ بِمُضْمَرَاتِ الْقُلُوبِ وَ مَحْجُوبَاتِ الْغُيُوبِ- «إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ إِلَّا إِبْلِيسَ»، اعْتَرَضَتْهُ الْحَمِيَّةُ، فَافْتَخَرَ عَلَى آدَمَ بِخَلْقِهِ وَ تَعَصَّبَ عَلَيْهِ لِأَصْلِهِ؛ فَعَدُوُّ اللَّهِ إِمَامُ الْمُتَعَصِّبِينَ وَ سَلَفُ الْمُسْتَكْبِرِينَ الَّذِي وَضَعَ أَسَاسَ الْعَصَبِيَّةِ وَ نَازَعَ اللَّهَ رِدَاءَ الْجَبْرِيَّةِ وَ ادَّرَعَ لِبَاسَ التَّعَزُّزِ وَ خَلَعَ قِنَاعَ التَّذَلُّلِ. أَ لَا [يَرَوْنَ] تَرَوْنَ كَيْفَ صَغَّرَهُ اللَّهُ بِتَكَبُّرِهِ وَ وَضَعَهُ بِتَرَفُّعِهِ، فَجَعَلَهُ فِي الدُّنْيَا مَدْحُوراً وَ أَعَدَّ لَهُ فِي الْآخِرَةِ سَعِيراً.
حمد و ستايش مخصوص خداوندى است که لباس عزت و عظمت را بر خود پوشانده و اين دو را ويژه خويش ـ نه مخلوقش ـ ساخته، و آن را حد و مرز و حرم ميان خود و ديگران قرار داده و براى جلال خويش برگزيده است، لعن و نفرين را بر بندگانى که با او در اين دو صفت به منازعه و ستيز بر مى خيزند قرار داده (و آنها را از رحمتش دور ساخته است.) سپس بدين وسيله فرشتگان مقرب خود را در بوته آزمايش قرار داد تا متواضعان آنها را از متکبران جدا سازد و با اينکه از همه آنچه در دلهاست با خبر و از اسرار نهان آگاه است، به آنها فرمود: «من بشرى از گل مىآفرينم آنگاه که آفرينش او را کامل کردم و از روح خود در او دميدم همگى براى او سجده کنيد»، فرشتگان همه بدون استثنا سجده کردند جز ابليس که تعصب و نخوت او را فرا گرفت و به جهت خلقتش (از آتش) بر آدم افتخار کرد و به سبب اصل و ريشهاش نسبت به آدم تعصب ورزيد، از اين رو اين دشمن خدا، پيشواى متعصبان و سر سلسله مستکبران شد که اساس تعصب را بنا نهاد و با خداوند در رداى جبروتيش به ستيز برخاست و لباس بزرگى و تکبر بر تن نمود و پوشش تواضع و فروتنى را از تن در آورد. آيا نمىبينيد چگونه خداوند او را به سبب تکبرش کوچک شمرد و بر اثر خود برتر بينىاش وى را پست و خوار گردانيد و به همين جهت او را در دنيا طرد کرد و در آخرت آتش فروزان دوزخ را برايش آماده ساخت؟.»
در مورد شأن ورود اين خطبه چنين گفتهاند كه اهل كوفه در اواخر دوران خلافت امام علی(ع)، بر اثر فراوانى ثروت و انتقال فرهنگ فاسد بعضى از همسايگان به كشور اسلامى و مشكلاتى كه در عصر خلفا در جامعه اسلامى به وجود آمد، گرفتار مفاسد زيادى شده بودند كه از همه مهمتر، برترى جويى قبائل بر يكديگر و تعصبهاى جاهلى بود تا آنجا كه گاه جوانان جلف و بىبند و بار با يكديگر درگير مىشدند و هرگاه يكى از آنان مجروح يا مضروب مىشد فرياد بلند مىكرد و اهل قبيله خود را به يارى مىطلبيد آنها نيز چشم و گوش بسته به يارى او مىشتافتند و چه بسا در اين ميان خونهاى زيادى ريخته مىشد.
امام علی(ع) براى خاموش كردن آتش اين فتنهها اين خطبه را كه همه آن درباره مذمت و نكوهش تكبر و تعصبهاى جاهلى است، ايراد فرمود و حق سخن و نصيحت را به عالىترين وجهى بيان كرد.
خطبهاى است بسيار فصيح و بليغ و كوبنده و تكان دهنده و به همين دليل نام آنرا خطبه قاصعه (كوبنده) نهادهاند هر چند كلمه قاصعه در اين خطبه به كار نرفته است.
بعضى از شارحان نهجالبلاغه وجوه ديگرى براى نامگذارى اين خطبه به تناسب معانى مختلفى كه واژه قاصعه دارد، ذكر كردهاند، به هر حال اين خطبه از بخشهاى متعددى تشكيل شده كه شارحان نهجالبلاغه هر كدام به سليقه خود آن را به چند بخش تقسيم كردهاند؛ بعضى به پنج بخش و بعضى به يازده بخش و بعضى به نوزده بخش.
مسلم است كه تمام بخشهاى اين خطبه بر يك محور دور مىزند و آن كوبيدن تعصبهاى جاهلى و تكبر و خود برتر بينى، مخصوصاً تعصبات قبيلگى و نژادى و گروهى است كه سر چشمه بسيارى از اختلافات و نابسامانىها و مفاسد اجتماعى است و دقت در مجموع خطبه و همچنين شأن ورود آن اين حقيقت را روشن مىسازد.
در ابتدای این خطبه امام(ع) حمد و ثنا معبود بحقى را سزاست كه پوشيده لباس عزت و بزرگوارى را و اختيار فرموده اين دو وصف را براى ذات خود نه از براى خلق خود، و گردانيده آن دو صفت را قوروق و حرام بر غير خود، و برگزيده اين هر دو را براى جلال خود، و گردانيده لعنت را بر كسى كه منازعت نمايد با او در آن دو وصف از بندگان خود، پس از آن امتحان فرموده با اين ملائكه مقربين خود را تا اين كه تميز بدهد متواضعان ايشان را از متكبران، پس فرمود خداوند سبحانه و حال آنكه عالم است به پنهانىهاى قلبها و پوشيدههاى غيبها- بدرستى كه من آفرينندهام بشرى را از گل پس زمانى كه تمام نمودم خلقت او را و دميدم در او روحى را كه پسنديده من است پس بر رو در افتيد از براى إكرام او در حالتى كه سجده كنندگان باشيد، پس سجده كردند ملائكه همه ايشان بهيئت اجتماع مگر ابليس- ملعون كه عارض شد او را حميت و عصبيت، پس فخر كرد بر آدم بسبب خلقت خود، و متعصب شد بر او از جهت اصل خود كه آتش بود.(1)
از سخنان آن حضرت(ع) در نكوهش ابليس. برخى از مردم اين خطبه را قاصعه نام نهادهاند. اين خطبه مشتمل بر نكوهش ابليس است كه تكبر ورزيد و سجده بر حضرت آدم(ع) را انجام نداد و او نخستين كسی است كه تعصب را آشكار ساخت و از لجبازى پيروى كرد، و نيز مشتمل بر تحذير مردم از پيمودن راه اوست.
در اين خطبه كه با عبارت «الحمد لله الذى لبس العز و الكبرياء و اختارهما لنفسه دون خلقه، سپاس آن خدايرا كه جامه عزت و بزرگوارى را در پوشيده و آن دو را براى خود بدون خلق خويش برگزيده است»، شروع مىشود، ابن ابى الحديد در يكصد و هفتاد صفحه مباحث مختلف لغوى و ادبى و تفسيرى و كلامى و برخى مطالب تاريخى ايراد كرده است، او براى بيان مطلب خود در شرح اين خطبه تا آنجا كه توانسته است از آيات قرآنى بهره گرفته است.(2)
مسلم است كه تمام بخشهاى اين خطبه بر يک محور دور مىزند و آن كوبيدن تعصبهاى جاهلى و تكبر و خود برتربينى، مخصوصاً تعصبات قبيلگى و نژادى و گروهى است كه سر چشمه بسيارى از اختلافات و نابسامانىها و مفاسد اجتماعى است و دقت در مجموع خطبه و همچنين شأن ورود آن اين حقيقت را روشن مىسازد، بر اين اساس این خطبه به 20 بخش تقسیم شده است، در بخش اول، نخست به حمد و سپاس خداوند و سپس به طرد شيطان به جهت تعصب و تكبر در برابر آدم(ع) اشاره و در بخش دوم، اشاره به آفرينش انسان از خاک دارد كه روح تواضع را زنده مىكند سپس بار ديگر عاقبت شوم شيطان به علت كبر و تعصبش را يادآور مىشود.
بخش سوم، هشدار به همه مردم است كه در دام شيطان نيفتند و راه او را نپويند، در بخش چهارم، نكوهش از كسانى مىكند كه در دام تكبر و افتخارات موهوم جاهليت افتادهاند و در بخش پنجم هشدار به همگان است كه از اطاعت و پيروى حاكمان متكبر و متعصب بپرهيزند و در بخش ششم، دستور به عبرت گرفتن از امتهاى پيشين مىدهد همانان كه متكبرانشان بيچاره شدند و متواضعانشان كه در رأس آنها انبيا بودند به سعادت نائل آمدند.
بخش هفتم، اشاره به زندگى ساده موسى بن عمران و برادرش هارون و لباس سادهاى كه آنها به هنگام ملاقات با فرعون متكبر و خودخواه در تن داشتند، مىكند و تواضع انبياء و اولياءالله را كه در همه زندگانى آنها منعكس بود، نشان مىدهد و در بخش هشتم، اشاره به انتخاب سرزمينى خشك و سوزان براى بناى كعبه با مصالحى ساده است تا كبر و غرور را از سرها بيرون كند و مراسمى را كه مظهر ساده زيستى و تواضع كامل است، به تصوير بكشد.
در بخش نهم، امام علی(ع) به دامهاى مختلف شيطان مخصوصاً ظلم و ستم اشاره مىكند و انجام فرايض دينى مانند نماز و روزه و زكات را وسيله دفاع در برابر شيطان مىشمرد، در بخش دهم به سرچشمههاى تعصب و غرور اشاره دارد و در بخش يازدهم اشاره به تعصب مثبت و نشانهها و آثار آن است.
بخش دوازدهم سرنوشت امتهاى پيشين را درس عبرتى مىشمرند و همگان را به مطالعه احوال آنها دعوت مىكند، بخش سيزدهم به آثار بسيار ارزنده وحدت و اتحاد و عواقب شوم تشتت و اختلاف اختصاص دارد و در بخش چهاردهم بار ديگر مخاطبان را به تاريخ گذشته باز مىگرداند و آثار شوم اختلاف فرزندان اسماعيل و اسحاق و بنىاسرائيل را برمىشمرد.
در بخش پانزدهم به نعمت بسيار مهم وجود پيامبر اكرم(ص) و آثار آن در جامعه اسلامى اشاره میکند، در بخش شانزدهم بازگشت گروهى از مردم به عادات جاهليت را بعد از قيام پيامبر(ص) مورد نكوهش شديد قرار مىدهد و در بخش هفدهم بر اعمال زشت ناكثين و قاسطين انگشت مىگذارد.
در بخش هجدهم امام علی(ع) به موقعيت خودش نسبت به پيامبر اسلام(ص) برای نمونه نخستین كسی از مردان كه به او ايمان آورد و همراه با او بود اشاره مىكند، در بخش نوزدهم از معجزه باهره درختى كه به فرمان پيامبر(ص) از جا كنده شد و به سوى او حركت كرد، به طور مبسوط سخن مىگويد و در بخش بيستم از امتيازات و سجاياى اهل بيت(ع) سخن مىگويد و به عنوان «خِتامُهُ مِسْكٌ» خطبه را پايان مىدهد. (3)
منابع:
1. منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 11
2. جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد،ج 5
3. الکافی، جلد 2
انتهای پیام