کد خبر: 4255433
تاریخ انتشار : ۰۲ دی ۱۴۰۳ - ۱۱:۰۰
گفتار‌هایی از نهج‌البلاغه / ۱۱

شاخه‌هاى درخت پربار نبوت در خطبه ۱۰۹ نهج‌البلاغه

در خطبه ۱۰۹ نهج‌البلاغه امام علی(ع) خاندان نبوت را به بارانداز و فرودگاهى تشبیه مى‌کند که رسالت، در آن از سوى خدا نزول پیدا کرده است و به عبارت دیگر خانه پیامبر(ص) را مرکز رفت و آمد فرشتگان الهى مى‌شمرد و على(ع) و فرزندانش کسانى هستند که در این خانه و خانواده، پرورش یافته‌اند و طبعاً آثار و برکات وحى در آنها پرتوافکن است.

شاخه‌هاى درخت پربار نبوت در خطبه 109 نهج‌البلاغهامام علی(ع) تنها فردی است كه از ميان همه گذشتگانی كه سخنی از آنها به‌جا مانده، به آخرين مرحله فصاحت و بلاغت رسيده و گفتار او اقيانوس بيكرانه‌ای است كه سخن هيچ مبلغی به پای آن نخواهد رسيد.

سخنانی که در قالب خطبه‌ها، نامه‌ها و حکمت‌ها گردآوری شده و مفسران دینی تفسیرهایی در رابطه با آن‌ها داشته‌اند که هرکدام از یک دید و سلیقه به این موضوعات پرداخته‌اند، بر این منوال ما در ایکنا بر این شدیم که ابتدا تفسیری از خطبه‌های امیرالمؤمنین(ع) در نهج‌البلاغه در اختیار مخاطبان قرار دهیم که برای رسیدن به این هدف از منابع مختلفی مانند الکافى، ج 1، بحارالانوار، ج 43، مستدرک حاکم، ج 3، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 2، استفاده می‌شود که در ادامه با موضوع «شاخه‌های پُربار نبوت بعد از پیامبر اسلام(ص)» را می‌خوانید.

خطبه 109 نهج‌البلاغه از خطبه‌هاى بسیار فصیح و بلیغ و پر محتوا و با ارزش نهج‌البلاغه است كه به همین دلیل نام «الزّهراء» (درخشنده) را بر آن گذاشته‌اند و به گفته يكى از شارحان معروف نهج‌البلاغه، «ابن ابى‌الحديد» تأثیر و جاذبه اين خطبه چنان است كه اگر آن را بر انسان بی‌ايمانى كه قیامت را با تمام قدرت نفى می‌كند، بخوانند توان مقاومتش درهم می‌شكند و دلش در وحشت فرو می‌رود، و او را در مبانى فكرى خود متزلزل ساخته و وادار به تجديد نظر می‌کند.

اين خطبه داراى هشت بخش و شامل نكات بسیار آموزنده‌اى است، بخش اول از قدرت عظیم پروردگار و ناتوانى مخلوقات در برابر او سخن می‌گويد و نكات دقیقى را در اين زمینه ياد آور می‌شود، بخش دوم از خلقت فرشتگان و بعضى از ويژگی‌هاى آنها بحث می‌كند، كه اگر از اسرار غیب با خبر می‌شدند مى‌دانستند عبادات مستمر و بی‌نظیرشان در برابر عظمت حق، بسیار ناچیز است، بخش سوم با ترسیمى از خانه آخرت و نعمت‌هاى بهشتى، ازغفلت بندگان و رغبت آنها به دنیاى مادى و دور ماندن از دعوت انبیا سخن می‌گويد.

امام علی(ع) در بخش چهارم به سراغ حالت دلباختگان دنیا و آلودگان به معصیت در هنگام مرگ می‌رود و در تعبیراتى بسیار مؤثر و رسا وضع آنها را در آن حالت چنان ترسیم می‌كند كه هر انسان غافلى را به تفكر و بازنگرى در رفتار خويش وا می‌دارد، در بخش پنجم و ششم پیرامون قیامت و مقدمات روز رستاخیز و پرسش از اعمال انسان‌ها و سعادت مؤمنان نیكوكار و مجازات بدكاران سخن می‌گويد و سرنوشت هر يک از اين دو گروه را با تعبیراتى بسیار مؤثر شرح می‌دهد.

در بخش هفتم از پیامبر اكرم(ص) مخصوصاً از زهد و بی‌اعتنايى آن حضرت نسبت به دنیا سخن می‌گويد و او را به عنوان الگو و اسوه‌اى براى همه اهل ايمان معرفى می‌كند و در بخش هشتم كه آخرين بخش است سخن از اهل بیت پیامبر و ياران و پیروان او دارد و در بیان بسیار كوتاهى عظمت مقام آنها را ترسیم می‌کند.(1)

در بخش اول این خطبه می‌خوانیم «همه چیز در برابر او خاضع است، و هر چیزى به وجود او قائم می‌باشد! بی‌نیاز كننده هر فقیر، و عزت بخش هر خوار و ذلیل، و نیروى هر ناتوان، و پناهگاه هر مصیبت رسیده است. هر كس سخن بگويد نطق او را می‌شنود، هر كس سكوت كنداسرار درونش را می‌داند، آن كس كه زنده است روزيش بر اوست، و آن كس كه می‌میرد بازگشتش به سوى اوست. (پروردگارا!) چشم‌ها تو را نديده تا از تو خبر دهند؛ بلكه تو پیش از آنكه وصف كنندگانت وجود پیدا كنند، بوده‌اى. آفريدگان را براى رفع وحشت تنهايى نیافريدى، و برای سود خود آنها را به كارى وانداشتى، هیچ كس نمی‌تواند از پنجه قدرتت بگريزد، و آن كس را كه بگیرى از حیطه قدرت تو بیرون نمی‌رود.

معصیت گنهكاران از عظمت تو نمی‌کاهد و اطاعت مطیعان بر حاكمیت تو نمی‌افزايد. آن كس كه از قضا و قدر تو به خشم آيد، نمی‌تواند حكم و فرمانت را دگرگون سازد، و آن كس كه از اوامر تو روى گرداند، از تو بی‌نیاز نمی‌شود. هر رازى نزد تو آشكار، و هر پنهانى پیش تو حاضر است. تو وجودى جاودانى هستى كه زمان برايت نیست، تو پايانى هستى كه جز بازگشت به سويت راهى وجود ندارد، و وعده‌گاهى كه نجات از حكمت جز به وسیله تو ممكن نیست. ناصیه (و زمام اختیار) هر جنبنده‌اى به دست توست، و بازگشت همه نفوس به سوى تو می‌باشد. (پروردگارا!) پاک و منزهى! چه بزرگ است مقام تو. (باز هم) منزهى! چه بزرگ است آنچه را كه از آفريده‌هايت می‌بینیم و چه كوچك است هر بزرگى در برابر قدرت و عظمت تو، و چه با شكوه است آنچه را از ملكوتت مشاهده می‌كنیم. (با اين حال، چقدر ناچیز است آنچه را می‌بینیم، در برابر آنچه از قلمرو حكومتت از ما پنهان است! چه قدر نعمت‌هاى دنیايت فراوان و پر اهمیت است و چه كوچك است اين نعمت‌ها در برابر نعمت‌هاى آخرتت.»

اين خطبه يكى از زيباترين و پر معناترين خطبه‌هاى نهج‌البلاغه است و در بخش نخست آن اوصاف جمال و جلال و صفات فعل پروردگار به طرز بسیار جامع و جالبى ترسیم شده است.

نخست روى ده وصف از اوصاف كمال انگشت گذارده، می‌فرمايد: «همه چیز در برابر او خاضع است و هر چیزى به وجود او قائم مى‌باشد! بى‌نیاز كننده هر فقیر، عزت بخش هر فرد خوار و ذلیل، نیروى هر ناتوان، و پناهگاه هر مصیبت رسیده است!.» اين شش وصف در حقیقت بازگشت به قدرت مطلقه پروردگار و وجود بى‌پايان و نامحدود او و نیاز همه ممكنات مى‌كند.

در بخش دوم می‌خوانیم «از جمله مخلوقات تو فرشتگانى هستند كه آنها را در آسمان‌هاى خود سكونت بخشیدى و از زمینت بالا بردى. آنها از همه آفريده‌هاى تو نسبت به تو آگاه‌ترند، و پیش از همه، از تو خائفند، و از همه به تو نزديك‌تر. آنها هرگز در صلب پدران قرار نداشته و رحم مادران آنها را در بر نگرفته، از آبى پست، آفريده نشده، و حوادث زمان و مرگ و میرها آنها را از يكديگر جدا نساخته است؛ ولى آنان با اين مقام قرب كه نسبت به ساحت مقدست دارند و منزلتى كه نزد تو يافته‌اند و عشق و علاقه‌اى كه تنها به تو دارند و طاعات فراوانى كه براى تو انجام مى‌دهند و از فرمان تو كمتر غفلت مى‌كنند، با اين همه، هرگاه آنچه را از عظمت تو بر آنها پوشیده است مشاهده مى‌كردند، اعمال خويش را حقیر مى‌شمردند و بر خود عیب مى‌گرفتند (و آن را شايسته مقام تو نمى‌دانستند) و به خوبى مى‌فهمیدند كه حق عبادتت را هرگز انجام نداده‌اند و آن گونه كه سزاوار مقام توست، اطاعت ننموده‌اند.»

با توجّه به اينكه امام(ع) در بخش سابق اين خطبه سخن از عظمت خلق خداوند و ملكوت آسمان‌ها به میان آورد و آنچه را مى‌بینیم در برابر آنچه از ما پنهان است، كوچک شمرد! در اين بخش از خطبه به بعضى از بزرگترين آفريدگان خداوند يعنى فرشتگان اشاره كرده، مى‌فرمايد: «از جمله آنها فرشتگانى هستند كه آنها را در آسمان‌هاى خود سكونت بخشیدى و از زمینت بالا بردى» بى‌شک، فرشتگان پروردگار منحصر به ساكنان آسمان‌ها نیستند و در زمین فرشتگانى وجود دارند كه حافظ اعمال مردم يا تدبیر امورى به فرمان پروردگار مى‌كنند و يا مسئولیت قبض ارواح را بر عهده دارند؛ ولى با توجه به اينكه امام(ع) در عبارت بالا حكم كلى درباره فرشتگان بیان نفرموده، بلكه سخن از گروهى از آنها به میان آورده است، مشكلى ايجاد نمى‌شود و اينكه جمعى از شارحان نهج‌البلاغه در اينجا دست به توجیهاتى زده‌اند، هیچ ضرورتى ندارد.

سپس در ادامه اين سخن به اوصاف فرشتگان پرداخته و بخشى از صفات ثبوتیه و سلبیه آنها را بیان مى‌فرمايد. در قسمت اول مى‌گويد: «آنها از همه مخلوقات تو، نسبت به تو آگاهترند و بیشتر از همه از تو خائفند و از همه به تو نزديک‌ترند.» اين سه وصف ارتباط نزديكى با يكديگر دارند؛ زيرا معرفت بالای فرشتگان نسبت به ذات پروردگار سبب خوف آنها مى‌شود، هم خوف از كوتاهى در انجام مسئولیت‌ها و هم خوف ناشى از هیبت مقام و عظمت او، و مجموع اين دو صفت سبب مى‌شود كه نزديك‌ترين بندگان به خدا باشند.

در اينجا اين سؤال پیش مى‌آيد كه چگونه فرشتگان از تمام مخلوقات، آگاه‌تر و به خداوند متعالى نزديكترند، در حالى كه ما مى‌دانیم انبیاى الهى مخصوصاً پیغمبر اسلام و حتى شايد گروهى صلحا، از فرشتگان برترند و سجده تمام فرشتگان بر آدم و برترى آدم از نظر علم و دانش بر فرشتگان، دلیل روشنى بر اين برترى است و در احاديث آمده است كه گروهى از فرشتگان در خدمت انبیا، يا صلحا و مؤمنان هستند و حديث معروف تركیب خلقت انسان از عقل و شهوت و خلقت فرشتگان از عقل بدون شهوت و اينكه اگر انسان از عقل خويش پیروى كند و بر شهوت خود غالب گردد، از فرشتگان برتر است، دلیل ديگرى بر برترى گروهى از انسان‌ها بر فرشتگان مى‌باشد.

در پاسخ اين سؤال مى‌توان گفت: منظور اَعلمیت و اقربیت نسبى است و به تعبیر ديگر: عبارت بالا، شبیه حصر اضافى مى‌باشد و نیز مى‌توان گفت كه عبارت فوق يك حكم عام است كه استثنائاتى در مورد انبیا و اولیا به خود گرفته است.

در بخش سوم این خطبه می‌خوانیم: «(خداوندا) خالق و معبودى هستى پاک و منزه! تو را (به خاطر نعمت‌هايى كه به آفريدگان عطا كرده‌اى) تنزيه و ستايش مى‌كنم! سرايى بزرگ آفريده‌اى (به نام سراى آخرت) كه در آن انواع نعمت‌ها را قرار داده‌اى: آشامیدنى‌ها، خوردنى‌ها، همسران، خدمتكاران، كاخ‌ها، نهرها، درختان بارور و میوه‌ها. سپس دعوت كننده‌ای فرستاده‌اى كه مردم را به سوى آن همه نعمت فراخواند؛ ولى نه دعوت او را اجابت كردند و نه به آنچه ترغیب فرموده‌اى، اظهار علاقه نمودند و نه به آنچه تشويق نموده‌اى مشتاق شدند؛ (بلكه) به مردارى روى آوردند كه با خوردن آن رسوا گشته‌اند، و (عجب اينكه) در محبت و دوستى آن با هم توافق كرده‌اند. آرى! هر كس به چیزى عشق ورزد چشم او را ناتوان و قلب و فكر او را بیمار مى‌سازد؛ در نتیجه با چشمى معیوب (به همه چیز) مى‌نگرد و با گوشى ناشنوا مى‌شنود. شهوات و خواسته‌هاى دل جامه عقلش را دريده، و دنیا پرستى، قلبش را میرانده، و تمام وجودش شیفته آن شده است؛ از اين رو او بنده دنیاست و بنده هر كسى كه چیزى از دنیا را در دست دارد! به هر طرف دنیا بلغزد، او هم مى‌لغزد و به هر سو رو كند، به همان سو رو مى‌كند. نه نهى كننده الهى را پذيرا مى‌شود و نه موعظه هیچ واعظ ربّانى را؛ در حالى كه با چشم خود غافالنى را مى‌بیند كه ناگهان در چنگال مرگ گرفتار مى‌شوند؛ در آنجا كه نه تقاضاى عفو پذيرفته مى‌شود و نه بازگشتى وجود دارد (آرى! او مى‌بیند) چگونه حوادث دردناكى كه از آن خبر نداشته‌اند، بر سر آنها فرود آمده، و دنیايى را كه جايگاه امنى مى‌پنداشتند، از آنها جدا شده، و به آنچه از آخرت به آنها وعده داده شده بود، رسیده‌اند. (آرى!) حوادثى بر سر آنها فرود آمده كه با هیچ بیانى قابل توصیف نیست (اما اينها پند نمى‌گیرند!)

امام(ع) در اين بخش از خطبه، نخست از سراى آخرت و آفرينش بهشت و نعمت‌هاى گوناگون و گران‌بهاى آن سخن به میان مى‌آورد تا مقدمه‌اى باشد براى بحث‌هاى آينده اين خطبه مى‌فرمايد: «(خداوندا!) خالق و معبودى هستى پاک و منزه! تو را، (به خاطر نعمت‌هاى نیكى كه به آفريدگان عطا كرده‌اى) تنزيه و ستايش مى‌كنم!»، «سرايى آفريده‌اى با عظمت (به نام سراى آخرت) كه در آن انواع نعمت‌ها قرار داده‌اى: آشامیدنى‌ها، خوردنى‌ها، همسران، خدمتكاران، كاخ‌ها، نهرها، درختان بارور و میوه‌ها.»

آنچه در فراز چهارم از این خطبه مى‌بینید شرح بسیار گويا و تكان دهنده‌اى است براى آنچه امام(ع) در آخرين جمله فراز گذشته-كه مربوط به سكرات موت بود-بیان فرموده است. نخست مى‌فرمايد: «سكرات و شدايد مرگ و حسرت از دست دادن همه چیز، بر آنها هجوم آورده است.» در واقع دو هجوم سنگین در آستانه مرگ به انسان مى‌شود؛ نخست: هجوم سكرات موت است، و آن حالتى است شبیه به گیجى مستى كه بر اثر فرا رسیدن مرگ، به انسان دست مى‌دهد و گاه بر عقل او چیره مى‌شود و او را در اضطراب و ناآرامى فوق العاده‌اى فرو مى‌برد،  و ديگر حسرت از دست دادن تمام چیزهايى است كه در يك عمر طولانى براى گردآورى آنها زحمت كشیده و رنج‌ها تحمل کرده است. امورى كه سخت به آن دلبستگى دارد و گويى جزو وجود او شده است و در يک لحظه مى‌بیند، بايد با همه آنها وداع كند و بگذارد و بگذرد، و اين بر هیجان و ناآرامى شديد او مى‌افزايد.(3)

سپس به شرح آن سكرات پرداخته مى‌فرمايد:«به خاطر آن، اعضا و پیكرشان سست مى‌شود و در برابر آن رنگ خود را مى‌بازند؛ سپس مرگ تدريجاً در آنها نفوذ مى‌كند و میان آنها و زبانشان جدايى مى‌افكند؛ در حالى كه میان خانواده خود قرار دارند؛ با چشم خود به آنها نگاه مى‌كنند و با گوش سخنانشان را مى‌شنوند و عقلشان سالم و فكرشان برجاست.» از اين تعبیر به خوبى استفاده مى‌شود كه معمولاً اولین چیزى كه از كار مى‌افتد زبان است. همان زبانى كه بزرگترين سرمايه انسان براى حل مشكلات اوست و چه دردناک است كه انسان با چشم ببیند و با گوش بشنود و عقل او سالم باشد، ولى نتواند كمترين سخنى بر زبان جارى كند و خواسته‌هاى خود را شرح دهد.

يكى از شارحان نهج‌البلاغه در اين جا مثالى از تورات درباره مرگ نقل كرده است كه بسیار گويا است. مى‌گويد: مرگ همچون درخت پر خارى است كه در تمام بدن انسان فرو رود و هر خارى (همچون قلاب) به يكى از رگ‌ها و عصب‌ها بند شود و يك مرتبه انسان قوى و نیرومندى آن درخت را از بدن جدا كند و تمام عروق و اعصاب را پاره پاره سازد. سپس در ادامه اين سخن مى‌فرمايد: «(در اين هنگام كه سیلى سكرات بر صورت او نواخته مى‌شود، از خواب غفلت بیدار مى‌گردد و عمیقاً به فكر فرو مى‌رود) فكر مى‌كند كه عمرش را براى چه چیزهايى بر باد داده، و روزگارش را در چه راهى سپرى نموده است!»، «به ياد ثروت‌هايى مى‌افتد كه گردآورى كرده است؛ در جمع آورى آن چشم بر هم گذارده و از حلال و حرام و مشكوک (هر چه به دستش آمده) در اختیار گرفته است، و گناه جمع‌آورى آن بر دامان او نشسته و هنگام جدايى از آن فرا رسیده است.»(2)

در بخش پنجم امام علی(ع) می‌فرماید: «اين وضع (مرگ و میرهاى آدمى) همچنان ادامه مى‌يابد تا عمر جهان پايان گیرد و مقدرات به انتها رسد، و آخرين مخلوقات به نخستین آنها ملحق گردد (و همه بمیرند) و فرمان خدا براى بازگشت مخلوقات كه اراده كرده است صادر گردد. در اين هنگام آسمان (كرات آسمانى) را به حركت در مى‌آورد و از هم مى‌شكافد؛ زمین را به لرزه درآورده و به سختى تكان مى‌دهد؛ كوه‌ها را از جا كنده، به هر سو پرتاب مى‌كند و آنها از هیبت جلال و خوف سطوتش به يكديگر كوبیده شده، متالشى مى‌گردند. (بعد از اين انقلاب‌هاى عظیم) خداوند تمام كسانى را كه در دل خاک آرمیده‌اند، بیرون مى‌آورد و پس از فرسودگى، نوسازى مى‌كند، و بعد از پراكندگى آنها را جمع مى‌نمايد؛ سپس آنها را براى سؤال از اعمال مخفى و افعال پنهانى از هم جدا ساخته، به دو گروه تقسیم مى‌كند: به اين گروه (نیكان و پاكان) نعمت مى‌بخشد و آن گروه (بدان) را مجازات مى‌كند.

در بخش ششم این خطبه می‌خوانیمک «اما اطاعت كنندگان را در جوار رحمت خويش پاداش عطا مى‌كند، و در سراى جاودانى خود براى همیشه جاى مى‌دهد. در سرايى كه اقامت كنندگانش هرگز از آن كوچ نمى‌كنند. و حالاتشان دگرگون نمى‌شود. ترس و وحشتى به آنان روى نمى‌آورد، و بیمارى به وجودشان عارض نمى‌شود، خطرى به آنها متوجّه نمى‌گردد، و سفرها آنها را از ديار خود بیرون نمى‌راند. و اما گناهكاران را در بدترين منزلگاه جاى مى‌دهد و دست آنها را با غل و زنجیر به گردنشان مى‌بندد، آن گونه كه سرهايشان را به پاها نزديك مى‌كند. لباسى از مواد آتش‌زا و جامه‌هايى از قطعه‌هاى آتش بر آنها مى‌پوشاند. در عذابى كه حرارتش بسیار شديد و درش به روى آنها بسته است! آتشى پر هیجان كه مى‌خروشد و زبانه مى‌كشد! شعله‌هايش فروزان و صدايش هراس‌انگیز است. همیشه در آن اقامت دارند و براى آزادى اسیرانش غرامتى پذيرفته نمى‌شود، و زنجیرهايش گسسته نمى‌گردد! مدتى براى آن سرا تعیین نشده تا پايان گیرد و سرآمدى براى آن قوم وجود ندارد،تا به آخر رسد!»

امام علی(ع) در اين بخش از خطبه كه در واقع آخرين مرحله سیر انسان را بیان مى‌كند اشاره به بخشى از پاداش‌هاى نیكوكاران و مجازات‌هاى بدكاران فرموده، چنین مى‌گويد: «اما اطاعت كنندگان را در جوار رحمت خويش پاداش مى‌دهد و در سراى جاودانى خود آنان را براى همیشه جاى مى‌دهد.»

در بخش هفتم این خطبه می‌خوانیم: «پیامبر اسلام(ص) دنیا را بسیار حقیر و كوچک مى‌شمرد و آن را خوار و بى‌مقدار مى‌دانست، و در ديدگاه ديگران نیز تحقیرش مى‌نمود، او مى‌دانست خداوند براى احترام و گرامى داشت وى، دنیا را از او گرفته و به خاطر حقارتش آن را براى ديگران گسترده ساخته است! (و به اين ترتیب، پیغمبر اكرم(ص)) با قلب و روح خود از دنیا روى گردان شد و ياد آن را براى همیشه در دل خود میراند، و دوست مى‌داشت كه زينت‌هاى آن از پیش چشمش پنهان و دور شود، تا از آن لباس فاخرى تهیه نكند، و يا اقامت در آن را آرزو ننمايد. او در تبلیغ احكام الهى به بندگان براى قطع عذر و اتمام حجت اصرار ورزيد، و امت خويش را از عذاب خدا بیم داد و نصیحت كرده، آنها را به سوى بهشت دعوت نمود و بشارت داد و از آتش دوزخ بر حذر داشت.

در اين بخش از خطبه امام علی(ع) به ذكر اوصاف والای پیامبر(ص) و بى‌اعتنايى او نسبت به زرق و برق دنیا مى‌پردازد تا نمونه‌اى جامع و الگويى كامل براى بحث‌هاى پیشین اين خطبه باشد و نشان دهد چگونه يک انسان مى‌تواند در پرتو ايمان و آگاهى و عمل صالح از خطرات دنیاپرستى در امان بماند. مى‌فرمايد: «او دنیا را بسیار حقیر و كوچک مى‌شمرد و آن را خوار و بى‌مقدار مى‌دانست و در ديدگاه ديگران نیز تحقیرش مى‌نمود!» 

اين تعبیرات اشاره روشنى به مقام زهد پیامبر اكرم(ص) است؛ زيرا كسى كه دنیا را حقیر بداند و حقارت آن را به ديگران نیز توصیه كند، به يقین وابستگى و دلبستگى به دنیا نخواهد داشت! چراكه شىء حقیر و بى‌مقدار، ارزشى ندارد كه عقل او را بربايد و قلب او را به خود جذب كند.

سپس در تأكید اين معنا مى‌افزايد: «و مى‌دانست كه خداوند براى احترام و گرامى داشت او، دنیا را از وى گرفته و به خاطر حقارتش آن را براى ديگران گسترده ساخته است!»

اين سخن شبیه چیزى است كه خداوند در سوره زخرف بیان فرموده است: « ْو َ لَو ْ ال أَنُيَكُون َ النَّاس ُ أُمَّة واحِدَة لَجَعَلْنا لِمَن ْ يَكْفُرْ بِالرَّحْمن ِ لِبُیُوتِهِم ْ سُقُفا مِن ْ فِضَّة ٍ و َ مَعارِج َ عَلَیْها يَظْهَرُون َ و َ لِبُیُوتِهِم ْ أَبْوابا و َ سُرُرا عَلَیها يَتَّكِؤُن َ و َ زُخْرُفا و َ إِن ْ كُل ُّ ذلِك َ لَمَّا مَتاع ُ الْحَیا ِة َ الدُّنْیا و َ الْآخِرَة ُ عِنْد َ رَبِّك َ لِلْمُتَّقِین»؛ اگر (تمكّن كفار از مواهب مادى) سبب نمى‌شد كه همه مردم امت واحد (گمراهى) شوند، ما براى كسانى كه به (خداوند) رحمان كافر مى‌شدند، خانه‌هايى قرار مى‌داديم با سقف‌هايى از نقره و نردبان‌هايى كه از آن بالا روند و براى خانه‌هايشان درها و تخت‌هايى (زيبا و نقره‌اى) قرار مى‌داديم كه بر آن تكیه كنند و انواع زيورها؛ ولى تمام اين‌ها بهره زندگى دنیا است، و آخرت نزد پروردگار از آن پرهیزكاران است.»

سپس امام(ع) در ادامه اين سخن مى‌افزايد: «پیامبر(ص)با قلب و روح خود از دنیا روى گردانید و ياد آن را (براى همیشه) در دل خود میراند، و دوست مى‌داشت كه زينت‌هاى آن از پیش چشمش پنهان و دور شود؛ تا از آن لباس فاخرى تهیه نكند و يا اقامت در آن را آرزو ننمايد.»

در بخش هشتم و پایانی این خطبه می‌خوانیم: «ما درخت پر بار نبوت و جايگاه رسالت و محل آمد و شد فرشتگان و معادن علم و چشمه سارهاى حكمتیم، ياوران و دوستداران ما در انتظار رحمت حق‌اند، و دشمنان كینه‌توز ما بايد در انتظار مجازات باشند.»

امام علی(ع) اين خطبه را بعد از ذكر اوصاف پیامبر(ص) با ذكر اوصافى از اهل بیت(ع) پايان مى‌دهد و رعايت فصاحت و بلاغت را با اين حسن ختام به سر حد كمال مى‌رساند و مى‌فرمايد: «ما درخت پر بار نبوت و جايگاه رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان و معادن علم و چشمه سارهاى حكمتیم.»

در تعبیر دوم، خاندان نبوت را به بارانداز و فرودگاهى تشبیه مى‌كند كه رسالت، در آن از سوى خدا نزول پیدا كرده است و در تعبیر سوم، خانه پیامبر(ص) را مركز رفت و آمد فرشتگان الهى مى‌شمرد و على(ع) و فرزندانش كسانى هستند كه در اين خانه و خانواده، پرورش يافته‌اند و طبعاً آثار و بركات وحى در آنها پرتو افكن مى‌باشد.(4)

منابع:
1.  الکافى، ج 1، 
2.  بحارالانوار، ج 43،
3.  مستدرک حاکم، ج 3، 
4.  شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 2

انتهای پیام
captcha