امام علی(ع) تنها فردی است كه از ميان همه گذشتگانی كه سخنی از آنها بهجا مانده، به آخرين مرحله فصاحت و بلاغت رسيده و گفتار او اقيانوس بيكرانهای است كه سخن هيچ مبلغی به پای آن نخواهد رسيد.
سخنانی که در قالب خطبهها، نامهها و حکمتها گردآوری شده و مفسران دینی تفسیرهایی در رابطه با آنها داشتهاند که هرکدام از یک دید و سلیقه به این موضوعات پرداختهاند، بر این منوال ما در ایکنا بر این شدیم که ابتدا تفسیری از خطبههای امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه در اختیار مخاطبان قرار دهیم که برای رسیدن به این هدف از منابع مختلفی مانند مصادر نهجالبلاغه – جلد2، میزان الحکمه – جلد 8، کافی - جلد 8 و تاریخ الخلفاء استفاده میشود که در ادامه با موضوع «مقاومت در برابر دشمن» آن را میخوانید.
امام علی(ع) در بخش اول خطبه 66 نهجالبلاغه میفرماید: «و من كلام له (علیه السلام) في تعليم الحرب و المقاتلة و المشهور أنه قاله لأصحابه ليلة الهرير أو أول اللقاء بصفين: مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِينَ اسْتَشْعِرُوا الْخَشْيَةَ وَ تَجَلْبَبُوا السَّكِينَةَ وَ عَضُّوا عَلَى النَّوَاجِذِ فَإِنَّهُ أَنْبَى لِلسُّيُوفِ عَنِ الْهَامِ، وَ أَكْمِلُوا اللَّأْمَةَ وَ قَلْقِلُوا السُّيُوفَ فِي أَغْمَادِهَا قَبْلَ سَلِّهَا وَ الْحَظُوا الْخَزْرَ وَ اطْعُنُوا الشَّزْرَ وَ نَافِحُوا بِالظُّبَى وَ صِلُوا السُّيُوفَ بِالْخُطَا. در يكى از روزهاى جنگ صفين به اصحاب خود چنين فرمود: اى گروه مسلمانان، ترس از خداى را شعار خود سازيد و جامه آرامش و شكيبايى بر تن پوشيد. دندانها را بر هم بفشاريد. كه اين كار، شمشيرها را در شكافتن سرتان كندتر سازد. جنگ افزارهاى خويش مهيا و كامل كنيد و شمشيرها را پيش از آنكه آخته داريد در نيامهايشان بيازماييد كه آسان بيرون آيند. از گوشه چشم و خشمناک بنگريد. نيزهها را از چپ و راست در حركت آريد و با لبه تيز شمشير بجنگيد و گامهايتان را با شمشيرهايتان هماهنگ ساخته به پيش رويد.»
امام علی(ع) در بخش اول این خطبه آداب و فنون جنگ و جهاد حقطلبانه را با دقت تمام و در عباراتى فشرده بيان مىكند و آن را با ارزشهاى معنوى چنان مىآميزد كه انگيزههاى جهادگران را در حد بالا نگه دارد و آنان را به ايثار و فداكارى در راه خدا وادارد.
در اين كه امام علی(ع) اين خطبه را چه زمانى ايراد فرمود، ميان شارحان نهجالبلاغه اختلاف است، ابن ابى الحديد مىگويد: «اين خطبه را امام علی(ع) در آن روزى كه به «ليلة الهرير» منتهى مىشد- طبق نقل بسيارى از روايات- ايراد فرمود» در حالى كه نصر بن مزاحم مىگويد: «امام(ع) آن را در نخستين روز جنگ «صفین» در ماه صفر سال 37 هجرى ايراد كرد.»
مؤلف كتاب مصادر نهجالبلاغه از طبرى نويسنده كتاب بشارة المصطفى- كه از علماى قرن ششم هجرى است- از ابن عباس چنين نقل مىكند كه مىگفت: «زنان جهان، ديگر نمىتوانند شخصيتى همچون على(ع) بزايند. به خدا سوگند! من جنگجوى كار آزمودهاى را همانند على(ع) هرگز نديدم! فراموش نمىكنم روزى در جنگ صفين با او بوديم در حالى كه عمامه سياهى بر سر داشت و چشمانش همچون چراغ مىدرخشيد؛ در كنار هر گروهى از لشكريانش مىايستاد و براى آنان خطبهاى مىخواند، تا به گروه ما رسيد و اين در حالى بود كه مقدمه لشكر معاويه كه 10 هزار نفر اسب سوار بودند، نمايان شدند؛ گروهى از مردم هنگامى كه آنها را ديدند، به وحشت افتادند. اميرمؤمنین على(ع) رو به اهل عراق كرد و فرمود: اينها انسان نماهايى هستند كه دلهاى ناتوانى دارند اگر شمشير اهل حق به آنها برسد، مانند ملخهايى كه در برابر طوفان قرار گيرند، به سرعت پراكنده مىشوند! سپس خطبه بالا را بيان فرمود.» (1)
در اين بخش از خطبه، امام علی(ع) 9 دستور از فنون جهاد الهى را که در ميدان جنگ بسيار کارساز است، بيان مىفرمايد و در واقع لشکريانش را با اين سلاحها، مجهز مىکند. در اولين و دومين دستور مىفرمايد: «اى مسلمانان! لباس زيرين خود را ترس از خدا (و احساس مسؤليت در برابر دشمنان حق) و لباس رويين خود را آرامش و خونسردى قرار دهيد» نخستين نکتهاى که امام علی(ع) بر آن تأکيد مىکند که بايد با روح و جان جنگجويان عجين باشد، مسئله ترس از خدا و احساس مسئوليت در برابر فرمان او است و اين مهمترين انگيزهاى است که جهادگر با ايمان مىتواند داشته باشد و بهخاطر آن تا پاى جان مقاومت مىکند! در حالى که انگيزههاى ديگر در برابر آن کم اثر است.
اين نکته نيز حائز اهميت است که دومين دستور را حفظ آرامش و خونسردى ذکر مىکند، چراکه هرگونه اضطراب و دستپاچگى در ميدان جنگ، در برابر دشمن، نشانه ضعف و ناتوانى و باعث جرئت و جسارت دشمن میشود. هميشه افراد قوى و نيرومند و شجاع، خونسردند و افراد ضعيف و ترسو، مضطرب و شتابزده.
خداوند در آیه 4 سوره مبارکه فتح درباره پيامبر اکرم(ص) و مؤمنان مىفرمايد: «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّکِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَاناً مَعَ إِيمَانِهِمْ وَ لِلّهِ جُنُودُ السَّموَاتِ وَ الاَْرْضِ وَ کَانَ اللّهُ عَلِيماً حَکِيماً؛ او کسى است که آرامش را در دلهاى مؤمنان نازل کرده، تا ايمانى بر ايمانشان افزوده شود؛ لشکريان آسمان و زمين از آنِ خداست و خداوند دانا و حکيم است.»
همين سکينه و آرامش بود، که در جنگهاى اسلامى عامل پيروزى مسلمين بر دشمنان شد، در لحظات بسيار سخت و طوفانى مانند زمانى که پيغمبر اکرم(ص) در غار «ثور» بود و دشمن خونخوار در جستجوى آن حضرت، به در غار رسيده بود، باز همين سکينه و آرامش به يارى او شتافت!
در سومين دستور مىفرمايد: «دندانها را بر هم بفشاريد! که مقاومت جمجمهها را در برابر ضربات دشمن بيشتر مىکند» گفته مىشود اين کار دو فايده مهم دارد، نخست اينکه ترس و وحشت را از بين مىبرد؛ به همين دليل انسان هنگامى که از ترس مىلرزد، بطور ناخودآگاه دندانها را به هم فشار مىآورد، تا لرزه آنها ساکت شود. و ديگر اينکه عضلات و استخوانهاى سر را محکم نگاه مىدارد، تا در برابر ضربات دشمن آسيب کمترى ببيند.
بعضى از مفسران که شايد تأثير فشار دادن دندانها را بر روى هم، در استحکام استخوان و عضلات جمجمه باور نمىکردند، اين جمله را کنايه از حفظ آرامش قلب و نداشتن اضطراب دانستهاند، در حالى که نه چنين خلاف ظاهرى ضرورت دارد و نه تناسب با جملههاى قبل پيدا مىکند; زيرا چيزى جز تکرار نخواهد بود.
در چهارمين دستور مى فرمايد: «زره را کامل کنيد!» منظور از کامل کردن زره اين است که آن را به وسيله «خُود» (کلاه آهنينى که بر سر مىگذاشتند و مانند زره جنبه دفاعى داشت) و ساعدبند (ورقه آهنى که به صورت نيم دايره درآمده و به ساعد مىبستند تا دست را در برابر ضربات تير و نيزه و شمشير حفظ کند) کامل کنند. بعضى از مفسران نهجالبلاغه «لاَمَه» را به هر گونه سلاح جنگى تفسير کردهاند؛ که به اين ترتيب، دستور بالا اشاره به فراهم ساختن ساز و برگ جنگى، بهطور کامل است.
در پنجمين دستور مىفرمايد: «و شمشيرها را قبل از کشيدن از نيام، تکان دهيد! (تا به آسانى از نيام در آيد)» اين نکته، هر چند ظاهراً کوچک به نظر مىرسد، اما در واقع دستور مهمى است! چرا که، گاه ماندن شمشير در غلاف براى مدت طولانى، سبب مىشود که گوشههايى از آن گير کند و در لحظات حساس که لازم است فوراً بيرون کشيده شود، يا خارج نشود و يا با تأخير خارج شود و در هر صورت ممکن است خطرات غيرقابل جبرانى به وجود آورد.
در ششمين و هفتمين دستور مىفرمايد: «با خشم و بىاعتنايى به دشمن نظر افکنيد و به هر سو حمله کنيد و ضربه زنيد!». خَزْر به معناى نگاه کردن با گوشه چشم است که معمولاً به هنگام غضب و گاه به هنگام بىاعتنايى، انسان آن را بهکار مىبرد و فايده استفاده کردن از اين روش در ميدان جنگ، نخست: بر افروختن آتش غضب در درون است که همراه آن، تمام نيروهاى نهفته درون، بسيج مىشود و قدرت انسان گاه چندين برابر مىشود و ديگر اينکه با تمام چشم نگاه کردن، دليل بر ترس و وحشت و ناتوانى است و سبب جسور شدن دشمن است.
«شَزْر» به معناى پراکندگى است و در ميدان جنگ، به ضرباتى گفته مىشود که از چپ و راست بر دشمن وارد شود و توصيه امام علی(ع) به انتخاب اين روش، بهخاطر آن است که اگر جنگجويان ضربات خود را در يک سو متمرکز کنند، دشمن احساس امنيت مىکند و از طرفهاى ديگر ضربات متقابلى وارد خواهد ساخت. به علاوه ضرباتى که بر يک طرف وارد شود، با هر دو حرکت فقط يک ضربه بر حريف، وارد مىشود؛ در حالى که ضرباتى که از دو سو وارد مىشود، با هر حرکتى يک ضربه وارد مىگردد!
اين تعبيرات موشکافانه، نشان مىدهد که امام علی(ع) تا چه حد تجربه جنگى داشته و سعى کرده که آنها را به لشکريان تحت فرمان خود، منتقل سازد تا از کوچکترين برنامههايى که مىتواند نقش مؤثرى در پيروزى داشته باشد، بهرهگيرى کند.
در هشتمين و نهمين دستور به دو نکته دقيق ديگر اشاره فرمودهاند، مىافزايد: «از فاصله نزديک، با لبه تيز شمشير، حمله کنيد و با پيش نهادن گام، شمشير را به دشمن برسانيد!» يعنى آن مقدار بايد به دشمن نزديک شد، که گويى دميدن انسان به او مىرسد و «ظُبا» به معناى لبه تيز شمشير است و گاه گفته مىشود که منظور قسمت بالاى شمشير است؛ در هر صورت ضرباتى که به اينگونه وارد شود، کارسازتر است. و منظور از جمله (صِلُوا السُّيُوفَ بِالْخُطَا) اين است که براى رساندن ضربات شمشير به دشمن، گاه تنها کشيدن دستها کافى نيست؛ بلکه بايد يک گام به جلو گذاشت و شمشير را بر پيکر دشمن حواله کرد. امام علی(ع) مىفرمايد: از اين روش کارساز نيز استفاده کنيد تا به موقع بتوانيد ضربه کارى بر پيکر دشمن وارد کنيد!
ذکر اين جزئيات و نکتههاى باريک، در مورد جنگهاى سنتى و پيشين، نشان مىدهد که امام علی(ع) به تمام فنون جنگ آشنا بوده و سربازان خود را براى استفاده بهتر از سلاحهاى جنگى خود، تحت تعليم قرار میداده است. بديهى است که اگر جنگ از يک سو، کارساز شود و به صورت فرسايشى در نيايد، خونهاى کمترى در ميدان نبرد ريخته مىشود و مسائل انسانى آن محفوظتر است. (2)
امام علی(ع) در بخش دوم این خطبه میفرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ بِعَيْنِ اللَّهِ وَ مَعَ ابْنِ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ، فَعَاوِدُوا الْكَرَّ وَ اسْتَحْيُوا مِنَ الْفَرِّ فَإِنَّهُ عَارٌ فِي الْأَعْقَابِ وَ نَارٌ يَوْمَ الْحِسَابِ، وَ طِيبُوا عَنْ أَنْفُسِكُمْ نَفْساً وَ امْشُوا إِلَى الْمَوْتِ مَشْياً سُجُحاً، وَ عَلَيْكُمْ بِهَذَا السَّوَادِ الْأَعْظَمِ وَ الرِّوَاقِ الْمُطَنَّبِ، فَاضْرِبُوا ثَبَجَهُ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ كَامِنٌ فِي كِسْرِهِ وَ قَدْ قَدَّمَ لِلْوَثْبَةِ يَداً وَ أَخَّرَ لِلنُّكُوصِ رِجْلًا، فَصَمْداً صَمْداً حَتَّى يَنْجَلِيَ لَكُمْ عَمُودُ الْحَقِّ، وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَكُمْ وَ لَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمالَكُمْ؛ بدانید كه خدا شما را مىنگرد و نگهبان شماست، زيرا، همراه پسر عم رسولالله(ص) پيكار مىكنيد. پى در پى، حمله كنيد و از فرار شرم داريد، زيرا عار فرار، سبب سرافكندگى فرزندان خواهد شد، در اين جهان، و آتش دوزخ را در آن جهان در پى دارد. از جانبازیهاى خود شادمان باشيد و سبک و آسان به سوى مرگ رويد. به آن سياهى انبوه، يعنى، سپاه شاميان بتازيد و بر آن سراپردهاى كه طنابهايش به اطراف كشيده شده، حمله بريد و شمشيرهاى خود بر يال و كتفشان فرود آريد. كه شيطان در درون آن لانه كرده است. دستى پيش داشته كه بجهد و بتازد و پايى واپس نهاده، كه به هنگام بگريزد. آهنگ او و يارانش كنيد، تا پرتو حقيقت بر شما تجلى كند. «شما برتر هستيد و خدا با شماست و از پاداشهايتان نخواهد كاست.»
امام علی(ع) در اين بخش از خطبه، به تقويت روحيه سربازان خود پرداخته و دستورات جديدى را در خصوص جنگ صفين براى قلع ماده فساد به آنان مىدهد، نخست مىفرمايد: «بدانيد شما (در ميدان نبرد) در پيشگاه خداوند قرار داريد (همه اعمال شما را مىبيند و از نيات شما آگاه است و از شما در طريق حق حمايت مىکند)» اين احساس که انسان در حضور مولا و آقايش قرار دارد، مولايى که بر هر چيز قادر و تواناست و از همه چيز با خبر است، از يک سو، به او توان و قدرت مىبخشد که تنها نيست و از سوى ديگر، توجه به مسئوليتها را بيشتر و قوىتر مىکند.
شبيه اين معنا در داستان حضرت نوح(ع) آمده است آنجا که به او دستور ساختن کشتى نجات مىدهد و در آیه 37 سوره مبارکه هود مىفرمايد: «وَاصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْيُنِنَا وَ وَحْيِنَا؛ و (اکنون) در حضور ما و طبق وحى ما کشتى بساز!» اشاره به اينکه ممکن است دشمنان تو، يا از طريق سُخريّه و يا فشارهاى جسمى و روحى بخواهند در کار تو مانع ايجاد کنند، اما چون در پيشگاه ما و مطابق فرمان ما است، ترس و وحشت و غمى به خود راه مده.
شبيه همين معنا را درباره پيامبر اکرم(ص) در مقابل انبوه دشمنان سرسخت و سنگدل در آیه 48 سوره مبارکه طور مىفرمايد: «وَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْيُنِنَا؛ در طريق ابلاغ حکم پروردگارت، شکيبايى و استقامت کن، زيرا تو در برابر ديدگان علم ما قراردارى» سپس مىافزايد: «(امتياز ديگر شما اين است که، شما همراه و همگام) با پسر عموى پيامبر خدا(ص) هستيد.» پسر عمويى که برادر و جانشين و وصى و همگام و همراه با او بود. بنابراين، در حقانيت خود و مسيرى که در پيش داريد کمترين ترديدى به خود راه ندهيد و با دشمن ستمگر، با قوت و قدرت پيکار کنيد! اين در حالى است که دشمن شما، فرزند دشمن شماره يک پيامبر اکرم(ص) يعنى ابوسفیان است که در باطل بودن ادعاى او نسبت به خلافت، جاى هيچ گونه ترديدى نيست!
تکيه کردن امام(ع) روى نسبت نزديکش به پيامبر اکرم(ص) علاوه بر اينکه يک اصل شناخته شده در ميان عقلاست -که نزديکان هر کس را آشناترين افراد به مکتب او مىدانند، مگر اينکه خلافش ثابت شود – مىتواند اشاره به «حديث ثَقَلين» باشد که پيامبر اکرم(ص) مردم را بعد از خود، به پيروى از اهل بيت(ع) در کنار پيروى از قرآن، دعوت نموده است.
سپس در ادامه اين سخن، امام(ع) دو دستور مهم را -که در واقع لازم و ملزوم يکديگرند- گوشزد مىکند، مىفرمايد: «پى در پى (بر دشمن) حمله کنيد و از فرار شرم نماييد! چه اينکه فرار از جهاد، ننگى است که در نسلهاى آينده شما نيز مىماند و آتشى است که در روز حساب دامان شما را فرا مىگيرد!» اشاره به اينکه اولاً: نبايد انتظار داشته باشيد که در يک حمله، شيرازه لشکر دشمن در هم بريزد، بلکه بايد با ضربات پى در پى، دشمن نيرومند خود را ضعيف و ضعيفتر و سپس متلاشى سازيد! و ديگر اينکه هرگز فکر فرار از جهاد در سر نپرورانيد، که لکه ننگ آن، نه تنها بر دامان شما مىنشيند که نسلهاى آينده شما نيز از اين عار و ننگ بىنصيب نخواهند بود و شما را به آتش خشم خداوند، در روز رستاخيز گرفتار مىسازد؛ زيرا مىدانيد يکى از مهمترين گناهان کبيره «فرار از زحف» است که در قرآن مجيد مکرر به آن اشاره شده است. در يک جا، در آیات 15 و 16 سوره مبارکه انفال خطاب به همه مؤمنان مىفرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ کَفَرُوا زَحْفاً فَلاَ تُوَلُّوهُمُ الاَْدْبَارَ* وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفاً لِقِتَال أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلَى فِئَة فَقَدْ بَاءَ بِغَضَب مِنَ اللّهِ وَ مَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ؛ اى کسانى که ايمان آوردهايد! هنگامى که با انبوه کافران در ميدان نبرد رو به رو شويد، به آنها پشت نکنيد (و فرار ننماييد) و هر کس در آن هنگام به آنها پشت کند - مگر آنکه هدفش کناره گيرى از ميدان براى حمله مجدد و يا به قصد پيوستن به گروهى (از مجاهدان) بوده باشد- (چنين کسى) به غضب خدا گرفتار خواهد شد و جايگاه او جهنم است و چه بد جايگاهى است.»
سپس بهعنوان تأکيد بيشتر در امر جهاد، دو دستور ديگر مىدهد که آنها نيز لازم و ملزوم يکديگرند، مىفرمايد: «با آغوش باز از شهادت استقبال کنيد و با آرامش به سوى آن گام برداريد!»
«سُجُح» در اصل به معناى مستقيم است، اين واژه مخصوصاً در مورد راههاى مستقيم و صاف بهکار مىرود و از آن جايى که راه رفتن در اين گونه جادهها سهل و آسان است، اين واژه به معناى سهل و آسان نيز استعمال مىشود، در ضربالمثلهاى عرب آمده است: «مَلَکْتَ فَأسْجَحْ; چون پيروز شدهاى آسان بگير و عفو و گذشت داشته باش!» در حقيقت امام علی(ع) شهادت را گمشده مطلوبى براى همه اهل ايمان مىشمرد و به آنها تأکيد مىکند که نه تنها از شهادت نهراسند، بلکه با آغوش باز از آن استقبال کنند، جاده آن را جادهاى صاف و مستقيم و هموار بشمرند و با آرامش خاطر، به سوى آن حرکت کنند، امام علی(ع) خود نمونه کامل عاشقان شيداى شهادت بود و سوگند ياد مىکرد که: «علاقه فرزند ابوطالب به مرگ و شهادت در راه خدا، بيش از علاقه طفل شيرخوار، به پستان مادر است». (3)
سپس امام علی(ع) بعد از ذکر اين مقدمات به سراغ نتيجه نهايى مىرود و به مرکز تجمع سپاه شام و همچنين خيمه عظيم معاویه و ياران نزديکش اشاره کرده، به اصحاب خود دستور مىدهد که «به اين گروه کثير و مرکز تجمع و خيمه گاه عظيم و پرزرق و برق معاويه، به شدت حمله بريد و بر قلب آن بتازيد!». بديهى است اگر حمله از گوشه و کنار و با ترس و احتياط شروع شود، دشمن جسور مىشود. و به عکس، اگر حمله برقآسايى به قلب سپاه دشمن و مرکز فرماندهى آن بشود، روحيه آنها را درهم مىشکند و نشانه روشنى بر قدرت و عظمت حمله، خواهد بود. امام علی(ع) از همين نکته روانى استفاده کرده، دستور حمله را به قلب سپاه دشمن و مرکز فرماندهى آن، صادر مىکند.
«سواد اعظم» (سياهى بزرگ) کنايه از گروه عظيمى است که در يک جا جمع مى شود و از فاصله دور، به صورت سياهى عظيمى خودنمايى مىکند و در اينجا اشاره به مرکز تجمع لشکر معاويه است.
«رِواق» به معناى ايوان يا اتاقهايى است که در قسمت جلو ساختمان قرار دارد و در اينجا اشاره به خيمه بزرگى است که براى معاويه زده بودند و «مُطَنَّبْ» به معناى چيزى است که آن را با طنابها محکم بستهاند.
«ثَبَج» به معناى وسط و بخش عظيم چيزى است و جمله «فَاضْرِبُوا ثَبَجَهُ» تأکيد ديگرى بر لزوم هدف گيرى قلب سپاه و خيمه معاويه است.
سپس امام علی(ع) مىفرمايد: «(اينکه گفتم به خيمه معاويه حمله ببريد) به خاطر اين است که شيطان در گوشه و کنار آن پنهان شده، دستى براى حمله به پيش دارد و پايى براى فرار به عقب نهاده است!» منظور از شيطان در اين جمله معاویه است که هم افکارش شيطانى بود و هم کارهايش. بعضى از مفسران نهجالبلاغه آن را اشاره به عمروعاص دانستهاند و گاه گفته مىشود؛ منظور از شيطان در اينجا ابليس است که براى تحريک معاويه و يارانش در آن لحظات حساس، فعاليت مىکرد.
در حقيقت جمله بالا ترسيم دقيقى از روحيه معاويه است که از يک سو خود را آماده براى حمله مىکرد و از سوى ديگر آماده فرار و عقب نشينى بود؛ و اين گونه است روش سياستمداران مادى، آنها هرگز هدف مقدسى ندارند که به آن عشق بورزند و تا آخرين نفس و آخرين قطره خون، حاضر براى فداکارى در راه آن باشند و به همين دليل، هرگاه در برابر گروهى مؤمن و با هدف و از جان گذشته قرار گيرند، گرفتار شکست مىشوند.
قرآن مجيد در آیه 48 سوره مبارکه انفال درباره شيطان چنين مىگويد: «وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَ قَالَ لاَ غَالِبَ لَکُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنّي جَارٌ لَکُمْ فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ نَکَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ وَ قَالَ إِنّي بَرِيءٌ مِنْکُمْ إِنِّي أَرَى مَا لاَتَرَوْنَ إِنّي أَخَافُ اللّهَ وَ اللّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ؛ و (به يادآور) هنگامى را که شيطان اعمال آنها (مشرکان) را در نظرشان جلوه داد و گفت: «امروز هيچ کس از مردم بر شما پيروز نمىگردد و من همسايه (و پناه دهنده) شما هستم» اما هنگامى که دو گروه (کافران و مؤمنانِ مورد حمايت فرشتگان) در برابر يکديگر قرار گرفتند، به عقب برگشت و گفت: «من از شما (دوستان و پيروانم) بيزارم؛ من چيزى مىبينم که شما نمىبينيد، من از خدا مىترسم خداوند «شديد العقاب است» نه تنها ابليس چنين برنامهاى دارد که شياطين انس نيز، دنبال همين مکتبند، مردم را به ميدان حوادث مىکشانند و اگر شرايط را نامساعد ديدند آنها را رها کرده، عقبنشينى مىکنند.
در پايان خطبه مىفرمايد: «محکم بايستيد و مقاومت کنيد! تا حق بر شما آشکار گردد، «و شما برتريد، خدا با شما است و از اعمال نيکتان چيزى نمىکاهد» (بلکه به عالى ترين وجه آن را پاداش مىدهد)» در واقع جملههاى اخير، نتيجهاى است از آنچه امام علی(ع) پيش از آن فرموده و اصحاب و يارانش را به سوى آن فراخوانده است. به این معنا که اکنون که تعليمات کافى به شما داده شده و فنون جنگ را آموختهايد و درس پايمردى و شهامت و چگونگى حمله بردن به قلب دشمن را فرا گرفتهايد، محکم در برابر دشمن بايستيد، و سخت مقاومت کنيد تا حق پيروز شود، و باطل چهره در نقاب فراموشى کشاند. سپس با تکيه بر آيه 35 سوره مبارکه محمد که وعده پيروزى به همه مسلمانان راستين داده است، با اين سه جمله به آنها وعده موفقيت مىدهد؛ نخست مىفرمايد: «شما برتريد» سپس مىگويد: «خدا با شما است» و سرانجام مىفرمايد: «هر گامى در اين راه برداريد، خداوند چيزى از اعمالتان را هرگز کم نمىکند.» به اين ترتيب مجموعه خطبه، در عين اختصار و کوتاهى جملهها، درسى گسترده و جامع از جميع جهات به سربازان اسلام ـ نه تنها در عصر امام علی(ع)ـ که در هر عصر و زمان مىدهد. (4)
تاريخ مىگويد: اين سخنان و سخنان ديگرى همانند آن، کار خود را کرد و آن گونه که در کتاب «صفين» «نصر بن مزاحم» آمده است: «هنگامى که على(ع) در اثناى جنگ صفين ياران خود را براى يک حرکت قاطع و نهايى دعوت نمود، 10 تا 12 هزار نفر دنبال سر آن حضرت به راه افتادند، در حالى که شمشيرها را بر شانهها نهاده بودند و چنان حملهاى بر سپاه شام بردند که تمام صفوف آنها درهم ريخت و خطوط دفاعى آنها يکى بعد از ديگرى متلاشى شد، تا به خيمه گاه معاويه نزديک شدند. معاويه وحشت کرد، دستور داد اسبش را آماده کنند تا خود را از معرکه نجات دهد مى خواست سوار شود که پشيمان شد، شايد به اين جهت که ديد رسوايى زيادى به بار مىآيد و لشکر به کلى متلاشى مىشود لذا فرياد زد و گروهى از وفاداران خود را به حمايت از خويش و دفاع دعوت نمود، تا اين که سرانجام امر به حيله عمرو بن عاص در بالا بردن قرآنها بر سر نيزهها منتهى شد، ساده لوحان در لشکر کوفه فريب خوردند و معاويه خود را از مرگ نجات داد.»
منابع:
1- مصادر نهجالبلاغه – جلد2
2- میزان الحکمه – جلد 8
3- کافی - جلد 8
4- تاریخ الخلفاء
انتهای پیام