کد خبر: 4297859
تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۳۳
گفتار‌هایی از نهج‌البلاغه/ ۲۷

مرگ و عبرت‌های آن در کلام امیرالمؤمنین علی(ع)

بخش اول خطبه ۱۴۹ نهج‌البلاغه درباره مرگ است که هیچ‌کس توان فرار از آن را ندارد و زمان و مکان آن، بر هیچ‌کس معلوم نیست. بخش دوم وصیت کوتاه و گویا بسیار پر محتوایى است، که امام(ع) از خود به یادگار گذاشته، وصیتى که دل‌ها را به خود جذب مى‌کند و مسیر آینده را روشن مى‌سازد و در بخش سوم درس‌هاى عبرتى را که مردم مى‌توانند از شهادت آن حضرت بگیرند.

نهج البلاغهامام علی(ع) تنها فردی است كه از ميان همه گذشتگانی كه سخنی از آنها به‌جا مانده، به آخرين مرحله فصاحت و بلاغت رسيده و گفتار او اقيانوس بيكرانه‌ای است كه سخن هيچ مبلغی به پای آن نخواهد رسيد.

سخنانی که در قالب خطبه‌ها، نامه‌ها و حکمت‌ها گردآوری شده و مفسران دینی تفسیرهایی در رابطه با آن‌ها داشته‌اند که هرکدام از یک دید و سلیقه به این موضوعات پرداخته‌اند، بر این منوال ما در ایکنا بر این شدیم که ابتدا تفسیری از خطبه‌ها و حکمت‌های امیرالمؤمنین(ع) در نهج‌البلاغه در اختیار مخاطبان قرار دهیم که برای رسیدن به این هدف از منابع مختلفی مانند شرح نهج البلاغه «ابن ميثم بحرانى» و «منهاج البرائه خويى»، اصول کافی – جلد 1 و مصادر نهج‌البلاغه – جلد 3 استفاده می‌شود که در ادامه با موضوع «فرار از مرگ» آن را می‌خوانید.

امام علی(ع) در بخش اول خطبه 149 نهج‌البلاغه می‌فرماید: «أَيُّهَا النَّاسُ، كُلُّ امْرِئٍ لَاقٍ مَا يَفِرُّ مِنْهُ فِي فِرَارِهِ، الْأَجَلُ مَسَاقُ النَّفْسِ وَ الْهَرَبُ مِنْهُ مُوَافَاتُهُ. كَمْ أَطْرَدْتُ الْأَيَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَكْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ، فَأَبَى اللَّهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ، هَيْهَاتَ عِلْمٌ مَخْزُونٌ. اى مردم. هركس چيزى را كه از آن مى‌گريزد، به هنگام فرار خواهد ديد. مدت عمر هركس چونان میدانى است كه در آن ميدان به سوى مرگش مى‌رانند. فرار از مرگ، گرفتار آمدن است به چنگ آن. چه روزگاران كه براى دانستن راز اجل كنجكاوی‌ها نمودم، ولى مشيت خداى تعالى آن بود كه هر بار پوشيده ترش دارد. هيهات، دانشى است در خزانه اسرار.»

امام علی(ع) اين سخنان را زمانى بيان فرمود كه در بستر شهادت افتاده بود، هم در نظر داشت وصيت كند و هم مى‌خواست به همگان پند و اندرز دهد. در حقيقت اين خطبه، از سه بخش تشكيل شده است بخش اول درباره مرگ است كه هيچ‌كس توان فرار از آن را ندارد و زمان و مكان آن، بر هيچ‌كس معلوم نيست. بخش دوم وصیت كوتاه و گويا بسيار پر محتوايى است، كه امام(ع) از خود به يادگار گذاشته، وصيتى كه دل‌ها را به خود جذب مى‌كند و مسير آينده را روشن مى‌سازد و در بخش سوم درس‌هاى عبرتى را كه مردم مى‌توانند از شهادت آن حضرت بگيرند بيان مى‌فرمايد و در ضمن، اين حقيقت را گوشزد مى‌كند كه وقتى من از ميان شما بيرون بروم، و ديگرى بر جاى من بنشيند متوجه خواهيد شد كه من كه بودم؟ و چه مى‌خواستم؟ و چه در دل داشتم؟

امیرالمؤمنین(ع) در اين بخش از خطبه، بر اين امر تأکيد مى‌کند که نه تنها فرار از مرگ ممکن نيست، بلکه انسان در حال فرار، به استقبال مرگ مى‌رود مى‌فرمايد: «اى مردم! هرکس از آنچه فرار مى‌کند، در همان حال فرار به آن مى‌رسد!، «اجل» سرآمد زندگى و پايان حيات است، و فرار از آن، رسيدن به آن است!» در اينکه، چگونه فرار از مرگ سبب ملاقات آن مى‌شود شارحان «نهج‌البلاغه» تفسيرهايى دارند. بعضى مى‌گويند: منظور از اين جمله که: «هرکس از مرگى که فرار مى‌کند، در همان حال فرار به آن مى‌رسد» اين است که هنگامى که اجل فرا رسد و فرمان حرکت از دنيا از سوى خداوند صادر شود، حتى داروها نتيجه معکوس مى‌دهند سرکه انگبين، صفرا مى‌افزايد و آنچه در حال عادى شفابخش بود، سبب مرگ مى‌شود.

اين احتمال نيز در تفسير جمله بالا داده شده که، انسان زمانى را که براى درمان در چنين حالات صرف مى‌کند او را به پايان عمرش نزديک‌تر مى‌کند. به تعبير ديگر بسيار ديده شده، انسان از همان چيزهايى که مى‌ترسد، به آن گرفتار مى‌شود و از چيزى که فرار مى‌کند، به آن مى‌رسد و طبق اين تفسير، حکم بالا يک حکم کلى نيست بلکه يک حکم غالبى است. (1)

سپس مى‌افزايد: «چه روزهايى که من به بحث و کنجکاوى از اسرار و باطن اين امر (پايان زندگى) پرداختم، ولى خداوند جز اخفاى آن را نخواسته است، هيهات ! اين علمى است پنهان، (و مربوط به ذات پاک خداوند)».

ایشان در بخش دوم این خطبه می‌فرماید: «أَمَّا وَصِيَّتِي، فَاللَّهَ لَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً، وَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) فَلَا تُضَيِّعُوا سُنَّتَهُ. أَقِيمُوا هَذَيْنِ الْعَمُودَيْنِ وَ أَوْقِدُوا هَذَيْنِ الْمِصْبَاحَيْنِ، وَ خَلَاكُمْ ذَمٌّ مَا لَمْ تَشْرُدُوا. حُمِّلَ كُلُّ امْرِئٍ مِنْكُمْ مَجْهُودَهُ وَ خُفِّفَ عَنِ الْجَهَلَةِ. رَبٌّ رَحِيمٌ، وَ دِينٌ قَوِيمٌ، وَ إِمَامٌ عَلِيمٌ. اما وصيت من به شما، هيچ‌گونه شرک به خدا مياوريد و سنت و شريعت محمد(ص) را ضايع مگذاريد و اين دو ستون را همواره بر پاى داريد و اين دو چراغ را همواره افروخته نگه داريد. تا زمانى كه دست در دست يكديگر داريد و پراكنده نشده‌ايد، كسى شما را نكوهش نخواهد كرد. هركس از شما بايد به قدر طاقتش بكوشد و بر نادانان آسان گيرد. پروردگارى است بخشاينده و دينى است استوار و درست و، پيشوايى است دانا.»

در بخش دوم از اين خطبه، امام علی(ع) وصيت تاريخى خود را بيان مى‌کند و در آن لحظه‌هاى حساس و سختى که بر امام(ع) در بستر شهادت مى‌گذشت عصاره روح و فکر خود را در قالب اين وصيتنامه ريخته و براى پيروان مکتبش به تاريخ مى‌سپارد، مى‌فرمايد: «اما وصيت من اين است که چيزى را همتاى خدا قرار ندهيد، و سنت و شريعت محمد(ص) را ضايع مکنيد!، اين دو ستون محکم را بر پا داريد، و اين دو چراغ پر فروغ را فروزان نگهداريد، و (در اين حال) نکوهشى بر شما نخواهد بود مادام که (از اين دو امر) منحرف نشويد.»

«شرک» در اين‌جا به معنى وسيع کلمه، اراده شده، که هم شامل شرک در ذات و صفات مى‌شود و هم شرک در افعال، و به تعبير ديگر هرگونه گرايش به غير خدا چه در اعتقاد باشد، چه در عمل، در اين تعبير وارد است، همان‌گونه که «سنت» پيامبر اکرم(ص) به معنى وسيع آن اراده شده که شامل تمام برنامه‌هاى عبادى و اخلاقى و سياسى و اجتماعى مى‌شود، در واقع تمام اسباب سعادت انسان در اين دو جمله خلاصه شده است. اگر به غير خدا عشق نورزد، و جز رضاى او نطلبد و هواى نفس و شيطان را بر وجود خود حاکم نسازد، و تعليمات پيغمبر گرامى اسلام(ص) را در تمام زمينه‌ها اجرا کند، به يقين خوشبخت و سعادتمند است.

به همين دليل امام(ع) اين دو را تشبيه به دو ستون خيمه کرده است که تا بر پا هستند، خيمه پناهگاهى است در برابر سوز گرما و سرما و حافظى است در مقابل بسيارى از خطرات، و نيز تشبيه به دو چراغ فروزان کرده، که در دو طرف انسان باشد، و تمام محيط و مسير را روشن سازد، بديهى است با وجود اين دو چراغ روشن، گمراهى نخواهد بود. بنابراین در ادامه آن فرموده است: اگر به اين دو دستور عمل کنيد، هيچ مذمت و نکوهشى نخواهيد داشت، و کمبودى در دين و ايمان و زندگى شما نخواهد بود، ولى آن را مشروط به اين مى‌کند که در ادامه راه نيز منحرف نشويد و در همان مسير توحيد و عمل به سنت باقى بمانيد.

در واقع تمام اصول و فروع اسلام در اين دو جمله جمع است: «توحيد» شامل تمام اصول اعتقادى مى‌شود و «حفظ سنت پيامبر(ص)» شامل تمام دستورات عملى و اخلاقى، و اگر می‌فرمايد: با اقامه اين دو اصل ملامتى بر شما نيست به همين دليل است. و از آن جا که ممکن است اقامه توحيد و سنت پيامبر(ص) در تمام ابعادش براى همگان ميسر نباشد چرا که توان فکرى و جسمى همگان يکسان نيست به‌دنبال اين سخن چنين مى‌افزايد: «هرکس به اندازه تواناييش وظيفه دارد، و به جاهلان تخفيف داده شده است» اين همان چيزى است که در آيات و روايات مکرراً به آن اشاره شده است. به همين دليل، به‌دنبال آن مى‌فرمايد: «پروردگارى مهربان، و دينى استوار، و امام و پيشوايى آگاه داريد» در واقع در سايه اين سه، همه اسباب سعادت فراهم است. خداوند رحيم، همه راه‌هاى سعادت را به روى انسان گشوده و دينى که پيامبر اسلام(ص) آورده است از استحکام و استوارى بى‌نظيرى برخوردار است. و امامى که براى سرپرستى انسان‌ها و اجراى احکام دين منصوب کرده، از هر نظر آگاه است !(2)

واژه امام در اينجا مى‌تواند اشاره به شخص پيامبر اکرم(ص)، يا شخص على(ع) و يا همه پيشوايان اسلام، از پيامبر خاتم(ص) گرفته، تا وصى خاتم، حضرت مهدى(عج) بوده باشد. بديهى است چنين خداوند و آيين و امامى، هيچ‌کس را جز به مقدار توانش تکليف نمى‌کند. 

امام علی(ع) در بخش سوم و آخر این خطبه 149 نهج‌البلاغه می‌فرماید: «أَنَا بِالْأَمْسِ صَاحِبُكُمْ وَ أَنَا الْيَوْمَ عِبْرَةٌ لَكُمْ وَ غَداً مُفَارِقُكُمْ، غَفَرَ اللَّهُ لِي وَ لَكُمْ. إِنْ تَثْبُتِ الْوَطْأَةُ فِي هَذِهِ الْمَزَلَّةِ فَذَاكَ، وَ إِنْ تَدْحَضِ الْقَدَمُ فَإِنَّا كُنَّا فِي أَفْيَاءِ أَغْصَانٍ وَ [مَهَبِ] مَهَابِّ رِيَاحٍ وَ تَحْتَ ظِلِّ غَمَامٍ، اضْمَحَلَّ فِي الْجَوِّ مُتَلَفَّقُهَا وَ عَفَا فِي الْأَرْضِ مَخَطُّهَا. وَ إِنَّمَا كُنْتُ جَاراً جَاوَرَكُمْ بَدَنِي أَيَّاماً وَ سَتُعْقَبُونَ مِنِّي جُثَّةً خَلَاءً، سَاكِنَةً بَعْدَ حَرَاكٍ وَ صَامِتَةً بَعْدَ نُطْقٍ، [لِيَعِظَكُمْ هُدُوئِي] لِيَعِظْكُمْ هُدُوِّي وَ خُفُوتُ إِطْرَاقِي وَ سُكُونُ أَطْرَافِي، فَإِنَّهُ أَوْعَظُ لِلْمُعْتَبِرِينَ مِنَ الْمَنْطِقِ الْبَلِيغِ وَ الْقَوْلِ الْمَسْمُوعِ. وَدَاعِي لَكُمْ وَدَاعُ امْرِئٍ مُرْصِدٍ لِلتَّلَاقِي. غَداً تَرَوْنَ أَيَّامِي وَ يُكْشَفُ لَكُمْ عَنْ سَرَائِرِي وَ تَعْرِفُونَنِي بَعْدَ خُلُوِّ مَكَانِي وَ قِيَامِ غَيْرِي مَقَامِي. من ديروز يار و مصاحب شما بودم و امروز عبرت شما هستم و فردا در ميان شما نخواهم بود. خدا مرا و شما را بيامرزد. اگر در اين لغزشگاه [دنيا] جاى پاى استوار باشد و زنده بمانم، كه مطلوب شماست و اگر پاى بلغزد و مرگ در رسد، نه عجب، در سايه شاخه‌هاى درختان و در معرض بادهاى وزنده و در سايه ابرها، ابرهايى كه خود در فضا پراكنده مى‌شدند و از ميان مى‌رفتند و سايه‌شان نيز از روى زمين ناپديد مى‌گشت، به سر برديم. روزهايى همسايه شما بودم، تنم در جوار شما بود. بزودى از من جسدى خواهد ماند، بيجان. پس از آن همه تلاش و جنبش، ساكن و بى‌حركت و پس از آن همه سخنورى، ساكت و خاموش. آرام خفتن من، از حركت بازماندن ديدگانم و دست‌ها و پاها و سر و گردنم، براى آنان كه پند مى‌پذيرند، از هر بيان بليغ و سخن شنيدنى، اندرز دهنده‌تر است. وداع كردن من با شما، همانند وداع كردن كسى است كه منتظر ديدار ديگرى است. فردا به ياد روزهاى زندگى من مى‌افتيد و رازهاى درون من برايتان آشكار خواهد شد. آن گاه كه من از ميان شما بروم و ديگرى جاى مرا بگيرد، مرا خواهيد شناخت.»

سرانجام امام(ع) مى‌فرمايد: «من ديروز همراه (و رهبر) شما بودم، و امروز مايه عبرت شما هستم، و فردا از شما جدا مى شوم، خداوند من و شما را بيامرزد» اشاره به اين که اگر سه روز زندگى مرا در کنار هم قرار دهيد، مطالب بسيارى به شما مى‌آموزد. ديروز همچون شما، بلکه رهبر و فرمانده شما بودم، «عمرو بن عبدود» ها را بر خاک سياه مى‌غلطاندم، درِ «خيبر» را با پنجه آهنين مى‌گشودم، از رسول خدا (ص) در ميدان جنگ در برابر انبوه دشمن به تنهايى دفاع مى‌کردم، در ميدان‌هاى جنگ «جمل و صفین و نهروان» هنگامى که شمشير به دست مى‌گرفتم لشکر دشمن از برابر من فرار مى‌کردند، ولى امروز با اين فرق شکافته که در ميان بستر افتاده‌ام، درس عبرتى براى شما هستم، و فردا مى‌روم، تنها جاى خالى مرا خواهيد ديد. آيا اين سه روز بيانگر وضع دنيا و بى‌اعتبارى آن براى همه شما نيست ؟

در اينکه منظور از جمله «غَداً مُفَارِقُکُمْ» پيش‌بينى شهادتش در همان بستر است يا خبر از آينده‌هاى دور مى‌دهد که در تعبيرات عادى از آن به «فردا» تعبير مى‌شود، در ميان شارحان نهج البلاغه گفتگوست. ولى آنچه از قرائن مختلف و گفتگوهاى ديگر امام علی(ع) در آن حادثه دلخراش و قبل از آن، استفاده مى‌شود اين است که منظور خبر قطعى از همان آينده نزديک است، زيرا اين گونه تعبيرات براى بيان مقاصد خاصى معمول است همان گونه که در آیه 144 سوره مبارکه آل‌عمران در قرآن مجيد آمده «(أَفَإِينْ مَاتَ أوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى اَعْقَابِکُمْ آيا هرگاه پيامبر(ص) بميرد يا کشته شود شما به گذشته خود برمى‌گرديد؟» (در حالى که خداوند عالم بوده که پيامبر(ص) به قتل نمى‌رسد). هدف امام(ع) نيز در اين‌جا بيان اين مطلب بوده است که من اگر مى‌ماندم اى بسا ضارب خود را عفو مى‌کردم.

سپس امام علی(ع) در اين بخش از خطبه، سرنوشت آينده خود را در آن بستر شهادت، شرح مى‌دهد و وضع مسلمين را بعد از خود نيز تبيين مى‌کند نخست مى‌فرمايد: «اگر گام من در اين لغزشگاه ثابت بماند (و از اين ضربت خطرناک رهايى يابم) اين همان مطلوب ماست (تصميم درباره ضاربم يا عفو او بر عهده خود من خواهد بود) و اگر گام بلغزد (و از اين جهان رخت بربندم جاى تعجب نيست زيرا) ما در سايه شاخه‌ها و مسير وزش بادها و زير سايه ابرهاى متراکمى بوديم که در آسمان پراکنده شدند و آثارشان روى زمين محو شد» تاريخ بشر و تجربيات روزمره همه ما، نيز اين حقيقت را بر ملا ساخته است که زندگى‌ها همچون سايه‌هاى درختان و قدرت‌ها، همچون سايه‌هاى ابرهاست به سرعت مى‌گذرند و آثارشان براى هميشه برچيده مى‌شود ولى عجب است که انسان با ديدن اين همه نمونه‌ها، پند نمی‌گيرد، و گويى خود را از شمول اين قانون برکنار مى‌بيند.

ایشان به‌دنبال اين سخن، با توجه به اينکه مى‌داند به زودى از اين جهان رخت برمى‌بندد درس‌هاى عبرتى از مرگ و شهادت خود براى ديگران بيان مى‌کند و از آن برنامه‌اى مى‌سازد که سبب بيدارى همه انسان‌ها باشد مى‌فرمايد: «من همسايه‌اى بودم که چند روزى بدنم در کنار شما زيست، و به زودى از من تنها جسدى بى‌روح، و بى‌حرکت بعد از آن همه حرکت‌ها، و خاموش بعد از آن همه گفتارها، باقى خواهيد يافت» بلافاصله از آن نتيجه‌گيرى کرده مى‌افزايد: «از حرکت ايستادن من و از کار افتادن چشم‌هايم، و بى‌حرکتى اعضاى پيکرم بايد شما را پند و اندرز دهد، چراکه پند و اندرز آن براى عبرت گيرندگان، از هر منطق رسا و گفتار شنيدنى، مؤثرتر است.» 

سرانجام در پايان اين خطبه با مردم وداع مى‌گويد و خداحافظى مى‌کند اما وداعى سوزناک و پر معنا مى‌فرمايد: «وداع من با شما، وداع کسى است که آماده ملاقات (پروردگار) است و فردا ارزش ايام زندگى با من را خواهيد دانست، و باطن من، براى شما آشکار خواهد شد. و آن زمان که جاى خالى مرا ببينيد، و ديگرى برجاى من نشيند، مرا خواهيد شناخت!» آرى هنگامى که آن مظهر عدالت، از ميان مردم رخت بر بست و آن رهبر دلسوز و مهربان جاى خود را به ديگران سپرد، هنگامى که آن مخزن علوم الهى که به هنگام خواندن اين خطبه‌ها، علم و دانش از زبانش فرو مى‌ريخت، از ميان مردم رفت و ظالمان و جباران بنى اميه که جز هوس‌هاى شيطانى و غرايز حيوانى چيزى را به رسميت نمى‌شناختند بر جاى او نشستند و سيل خون بى‌گناهان را جارى ساختند، مسلمانان فهميدند، چه کسى را از دست داده‌اند، و چه خسارت عظيمى دامان آنها را گرفته است. بنابراين تعبير به «غداً» (فردا) همان گونه که ظاهر عبارت است نه اشاره به عالم برزخ است، نه قيامت، بلکه اشاره به همان ايام شوم و تلخ و تاريکى است که بعد از شهادت اميرمؤمنان(ع) بر مسلمانان گذشت.(3)

منابع: 
1.   شرح نهج البلاغه «ابن ميثم بحرانى» و «منهاج البرائه خويى»
2.   اصول کافی – جلد 1
3.   مصادر نهج‌البلاغه – جلد 3

انتهای پیام
مطالب مرتبط
captcha