کد خبر: 4266426
تاریخ انتشار : ۲۸ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۲:۳۵
گفتار‌هایی از نهج‌البلاغه/ ۱۶

مذمت تکبر و تعصب‌های جاهلی در خطبه «قاصعه»

امام علی(ع) براى خاموش کردن آتش فتنه‌ها خطبه ۱۹۲ را که همه آن درباره مذمت و نکوهش تکبر و تعصب‌هاى جاهلى است، ایراد فرمود و حق سخن و نصیحت را به عالى‌ترین وجهى بیان کرد. این خطبه‌ بسیار فصیح، بلیغ، کوبنده و تکان‌دهنده، به همین دلیل نام آن را خطبه قاصعه(کوبنده) گذاشته‌اند.

نهج البلاغهامام علی(ع) تنها فردی است كه از ميان همه گذشتگانی كه سخنی از آنها به‌جا مانده، به آخرين مرحله فصاحت و بلاغت رسيده و گفتار او اقيانوس بيكرانه‌ای است كه سخن هيچ مبلغی به پای آن نخواهد رسيد.

سخنانی که در قالب خطبه‌ها، نامه‌ها و حکمت‌ها گردآوری شده و مفسران دینی تفسیرهایی در رابطه با آن‌ها داشته‌اند که هرکدام از یک دید و سلیقه به این موضوعات پرداخته‌اند، بر این منوال ما در ایکنا بر این شدیم که ابتدا تفسیری از خطبه‌های امیرالمؤمنین(ع) در نهج‌البلاغه در اختیار مخاطبان قرار دهیم که برای رسیدن به این هدف از منابع مختلفی مانند شرح ابن ابی حدید – جلد9، تاریج طبری – جلد 3، الغدیر – جلد 6، میزان الحکمه – جلد 6، سنن ابن داوود – جلد 4 و مستدرک حاکم – جلد 3 استفاده می‌شود که در ادامه با موضوع «مذمت تکبر و تعصب‌های جاهلی» آن را می‌خوانید.

امام علی(ع) در بخش اول خطبه 192 نهج‌البلاغه می‌فرماید: «رأس العصيان‏: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْكِبْرِيَاءَ وَ اخْتَارَهُمَا لِنَفْسِهِ دُونَ‏ خَلْقِهِ، وَ جَعَلَهُمَا حِمًى وَ حَرَماً عَلَى غَيْرِهِ وَ اصْطَفَاهُمَا لِجَلَالِهِ‏، وَ جَعَلَ اللَّعْنَةَ عَلَى مَنْ نَازَعَهُ فِيهِمَا مِنْ عِبَادِهِ، ثُمَّ اخْتَبَرَ بِذَلِكَ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ لِيَمِيزَ الْمُتَوَاضِعِينَ مِنْهُمْ مِنَ الْمُسْتَكْبِرِينَ، فَقَالَ سُبْحَانَهُ -وَ هُوَ الْعَالِمُ بِمُضْمَرَاتِ الْقُلُوبِ وَ مَحْجُوبَاتِ الْغُيُوبِ- «إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ إِلَّا إِبْلِيسَ»، اعْتَرَضَتْهُ الْحَمِيَّةُ، فَافْتَخَرَ عَلَى آدَمَ بِخَلْقِهِ وَ تَعَصَّبَ عَلَيْهِ لِأَصْلِهِ؛ فَعَدُوُّ اللَّهِ إِمَامُ الْمُتَعَصِّبِينَ وَ سَلَفُ الْمُسْتَكْبِرِينَ الَّذِي وَضَعَ أَسَاسَ الْعَصَبِيَّةِ وَ نَازَعَ اللَّهَ رِدَاءَ الْجَبْرِيَّةِ وَ ادَّرَعَ لِبَاسَ التَّعَزُّزِ وَ خَلَعَ قِنَاعَ التَّذَلُّلِ. أَ لَا [يَرَوْنَ‏] تَرَوْنَ كَيْفَ صَغَّرَهُ اللَّهُ بِتَكَبُّرِهِ وَ وَضَعَهُ بِتَرَفُّعِهِ، فَجَعَلَهُ فِي الدُّنْيَا مَدْحُوراً وَ أَعَدَّ لَهُ فِي الْآخِرَةِ سَعِيراً. ستايش خداوندى را كه كسوت عزّت و بزرگى پوشيد و آن دو را خاص خود گردانيد نه آفريدگانش و، آن دو را بر ديگران ممنوع و حرام نمود.

عزّت و بزرگى را تنها براى جلالت شأن خويش برگزيد و لعنت را نصيب كسى از بندگانش نمود كه در عزّت و بزرگى با او به منازعت برخاست. سپس ملائكه مقرب خود را بياموزد تا متواضعانشان را از متكبرانشان تميز دهد. آن‌گاه خداى سبحان كه از راز درون دلها آگاه است و آنچه را در پرده نهان است مى‌داند، گفت: «پروردگارت به فرشتگان گفت: من بشرى را از گل مى‌آفرينم چون تمامش كردم و در آن از روح خود دميدم همه سجده‌اش كنيد. همه فرشتگان سجده كردند، مگر ابليس». ابليس بر آدم رشک برد و به آفرينش خود بر او باليد و به اصل خود نازيدن گرفت. ابليس دشمن خدا و پيشواى متعصبان و پيشرو مستكبران و گردنكشان است. او بود كه عصبيت را پايه نهاد و با خداى تعالى بر سر كسوت عزت و جبروت به نزاع پرداخت و خود چنان كسوتى پوشيد و جامه خوارى و مذلت از تن به در نمود. آيا نمى بينيد كه خداوند چگونه او را به سبب تكبرش حقير ساخت و به سبب بلند پروازيش پست و بيقدر نمود و در دنيا مطرودش ساخت و در آخرت هم به عذاب آتش گرفتار خواهد نمود.» (1)

یکی از خطبه‌هاى امام علی(ع) كه خطبه قاصعه ناميده شده که متضمن نكوهش ابليس(لعنةاللّه عليه) است، به جهت تكبر ورزيدن و ترک سجده براى آدم(ع) و اين كه او نخستين كسى است كه تعصب و تكبر را ظاهر ساخت و امام علی(ع) در اين خطبه مردم را از پيمودن راه و رسم ابليس (و تعصب و تكبر) بر حذر مى‌دارد.

در مورد شأن ورود اين خطبه چنين گفته‌اند كه اهل كوفه در اواخر دوران خلافت امام علی(ع)، بر اثر فراوانى ثروت و انتقال فرهنگ فاسد بعضى از همسايگان به كشور اسلامى و مشكلاتى كه در عصر خلفا در جامعه اسلامى به وجود آمد، گرفتار مفاسد زيادى شده بودند كه از همه مهم‌تر، برترى جويى قبائل بر يكديگر و تعصب‌هاى جاهلى بود تا آنجا كه گاه جوانان جلف و بى بند و بار با يكديگر درگير مى‌شدند و هرگاه يكى از آنان مجروح يا مضروب مى‌شد فرياد بلند مى‌كرد و اهل قبيله خود را به يارى مى‌طلبيد آنها نيز چشم و گوش بسته به يارى او مى‌شتافتند و چه بسا در اين ميان خون‌هاى زيادى ريخته مى‌شد.

امام علی(ع) براى خاموش كردن آتش اين فتنه‌ها اين خطبه را كه همه آن درباره مذمت و نكوهش تكبر و تعصب‌هاى جاهلى است، ايراد فرمود و حق سخن و نصيحت را به عالى‌ترين وجهى بيان كرد. (2)

خطبه‌اى است بسيار فصيح، بليغ، كوبنده و تكان دهنده، به همين دليل نام آن را خطبه قاصعه (كوبنده) گذاشته‌اند هر چند كلمه قاصعه در اين خطبه به كار نرفته است، به هر حال اين خطبه از بخش‌هاى متعددى تشكيل شده كه شارحان نهج‌البلاغه هر كدام به سليقه خود آن را به پنج، 11 و 19 بخش تقسيم كرده‌اند.

مسلم است كه تمام بخش‌هاى اين خطبه بر يک محور دور مى‌زند و آن كوبيدن تعصب‌هاى جاهلى و تكبر و خود برتر بينى، مخصوصاً تعصبات قبيلگى و نژادى و گروهى است كه سرچشمه بسيارى از اختلافات و نابسامانى‌ها و مفاسد اجتماعى است و دقت در مجموع خطبه و همچنين شأن ورود آن اين حقيقت را روشن مى‌کند.

در بخش اول نخست به حمد و سپاس خداوند و سپس به طرد شيطان به جهت تعصب و تكبر در برابر آدم(ع) اشاره مى‌كند، بخش دوم، اشاره به آفرينش انسان از خاك دارد كه روح تواضع را زنده مى كند سپس بار ديگر عاقبت شوم شيطان به علت كبر و تعصّبش را يادآور مى شود.

بخش سوم، هشدار به همه مردم است كه در دام شيطان نيفتند و راه او را نپويند، در بخش چهارم نكوهش از كسانى مى‌كند كه در دام تكبر و افتخارات موهوم جاهليت افتاده‌اند، بخش پنجم هشدار به همگان است كه از اطاعت و پيروى حاكمان متكبر و متعصب بپرهيزند، بخش ششم دستور به عبرت گرفتن از امت‌هاى پيشين مى‌دهد همانان كه متكبرانشان بيچاره شدند و متواضعانشان كه در رأس آنها انبيا بودند كه به سعادت نائل آمدند.

در بخش هفتم به زندگى ساده موسى بن عمران و برادرش هارون و لباس ساده‌اى كه آنها به هنگام ملاقات با فرعون متكبر و خود خواه در تن داشتند اشاره مى‌كند و تواضع انبيا و اولياءاللّه را كه در همه زندگانى آنها منعكس بود، نشان مى‌دهد، بخش هشتم اشاره به انتخاب سرزمينى خشک و سوزان براى بناى كعبه با مصالحى ساده است تا كبر و غرور را از سرها بيرون كند و مراسمى را كه مظهر ساده زيستى و تواضع كامل است، به تصوير بكشد.

در بخش نهم امام علی(ع) به دام‌هاى مختلف شيطان مخصوصاً ظلم و ستم اشاره مى‌كند و انجام فرايض دينى مانند نماز و روزه و زكات را وسيله دفاع در برابر شيطان مى‌شمرد، بخش دهم به سرچشمه‌هاى تعصب و غرور اشاره دارد و در بخش يازدهم به تعصب مثبت و نشانه‌ها و آثار آن اشاره شده است.

بخش دوازدهم سرنوشت امت‌هاى پيشين را درس عبرتى مى‌شمرند و همگان را به مطالعه احوال آنها دعوت مى‌كند، بخش سيزدهم به آثار بسيار ارزنده وحدت و اتحاد و عواقب شوم تشتت و اختلاف اختصاص دارد و در بخش چهاردهم بار ديگر مخاطبان را به تاريخ گذشته باز مى‌گرداند و آثار شوم اختلاف فرزندان اسماعيل و اسحاق و بنى اسرائيل را برمى‌شمرد و در بخش پانزدهم به نعمت بسيار مهم وجود پيامبر اكرم و آثار آن در جامعه اسلامى اشاره مى‌کند و در بخش شانزدهم بازگشت گروهى از مردم به عادات جاهليت را بعد از قيام پيامبر مورد نكوهش شديد قرار مى‌دهد.

ایشان در بخش هفدهم بر اعمال زشت ناكثين و قاسطين انگشت مى‌گذارد، در بخش هجدهم ایشان به موقعيت خودش نسبت به پيامبر اسلام(ص) به عنوان اولين كس از مردان كه به او ايمان آورد و همراه با او بود اشاره مى‌كند، در بخش نوزدهم از معجزه باهره درختى كه به فرمان پيامبر(ص) از جا كنده شد و به سوى او حركت كرد، به طور مبسوط سخن مى‌گويد و بخش بيستم از امتيازات و سجاياى اهل بيت(ع) سخن مى‌گويد و به عنوان «خِتامُهُ مِسْكٌ» خطبه را پايان مى‌دهد. (3)

شيطان بنيانگذار اساس تعصب

همان‌گونه که در شأن ورود خطبه اشاره شد، هدف اصلى از بيان اين خطبه طولانى و مملو از اندرزهاى عالى و انسان‌ساز، مبارزه با کبر و غرور و تعصب‌هاى جاهلى و طائفى بوده که در عصر آن حضرت، سرچشمه نزاع‌هاى خونين قبايل و افراد شده است. بدين جهت امام(ع) خطبه را با حمد و سپاس الهى، همان خدايى که عظمت و کبريا مخصوص ذات اوست آغاز مى‌کند و مى‌فرمايد: «حمد و ستايش مخصوص خداوندى است که لباس عزت و عظمت را بر خود پوشانده و اين دو را ويژه خويش، نه مخلوقش، برگزيده است و آن را حد و مرز و حرم ميان خود و ديگران قرار داده، و براى جلال خويش برگزيده، و لعن و نفرين را بر بندگانى که با او در اين دو صفت به منازعه و ستيز بر مى‌خيزند قرار داده (و آنها را از رحمتش دور ساخته است)»

بى شک عزت و عظمت مخصوص ذات پاک خداوند است، زيرا غير او در برابرش موجوداتى ضعيف و ناتوانند، افزون بر اينکه هر چه دارند از او دارند، هر زمان اراده کند به آنها مى‌بخشد و هر لحظه اراده کند از آنان مى‌گيرد. (4)

جمله‌هاى پنجگانه‌اى که در عبارت بالا آمده که مى‌فرمايد: لباس عزت و عصمت برازنده غير او نيست و اين دو صفت را مخصوص خود قرار داده و گاه از آن تعبير به حمى و حرم (منطقه ممنوعه‌اى که غير، حقِ ورود در آن را ندارد) و گاه تعبير به گزينش براى ذات پاک خود مى‌کند و گاه لعنت را نثار کسانى که راه کبر و برترى جويى را در پيش مى‌گيرند، عبارات مختلفى است که يک حقيقت را دنبال مى‌کند و همه اين عبارات مى‌گويد: بندگان خدا جز تواضع و فروتنى در برابر خداوند و نسبت به يکديگر، راهى ندارند.

حقيقت اين است که خداوند نه نيازى به بزرگ نمايى دارد، نه احتياجى که او را به بزرگى بستايند، ذات مقدس او از هر نظر داراى بزرگى و عظمت است، ولى از آنجا که تکبر و خود برتر بينى در بندگان، سرچشمه اکثر نابساماني‌ها و بدبختي‌ها و ظلم و ستم انسان‌ها به يکديگر است در جمله‌هاى بالا آنها را از اين موضوع بر حذر داشته و همگان را به تواضع و فروتنى دعوت مى‌کند.

به همين دليل در ادامه اين سخن درباره نخستين آزمون تواضع به هنگام آفرينش آدم اشاره کرده، مى‌فرمايد: «سپس بدين وسيله فرشتگان مقرب خود را در بوته آزمايش قرار داد تا متواضعان آنها را از متکبران جدا سازد و با اينکه از تمام آنچه در دل‌هاست با خبر و از اسرار نهان آگاه است به آنها فرمود: من بشرى از گل مى‌آفرينم آن گاه که آفرينش او را کامل کردم و از روح خود در او دميدم همگى براى او سجده کنيد، فرشتگان همه بدون استثنا سجده کردند جز ابليس»، به يقين، آزمون خدا با آزمون بندگان متفاوت است، ما هنگامى که چيزى يا کسى را مى‌آزماييم مى‌خواهيم جهل خود را درباره آن تبديل به علم کنيم، بنابراین از آن تعبير به اختبار (خبر گرفتن و خبردار شدن) مى‌کنيم، ولى خداوند که طبق جمله‌هاى بالا عالم به مکنونات دل‌ها و محجوبات غيوب است هرگز نمى‌خواهد با آزمايش‌هاى خود چيزى بر علمش بيفزايد، بلکه آزمايش او براى اين است که نيات باطنى و خلقيات درونى و اسرار مخفى بندگانش در لباس افعال ظاهر شود تا مستحق جزا شوند، زيرا نيت به تنهايى براى اين معنا کافى نيست، آنچه براى ثواب و عقاب لازم است انجام اعمال است.

اين همان چيزى است که امام(ع) در جايى ديگر مى‌فرمايد: «انّه يَخْتَبِرُهُمْ بِالاَْمْوالِ وَ الاَْوْلادِ لِيَتَبَيَّنَ السّاخِطُ لِرِزْقِهِ وَ الرّاضى بِقِسْمِهِ وَ إنْ کانَ سُبْحانَهُ أعْلَمُ بِهِمْ مِنْ أنْفُسِهِمْ لکِنْ لِتُظْهِرَ الاْفْعالُ الَّتى بِها يَسْتَحِقُّ الثَّوابَ وَ الْعِقابَ، خداوند انسان‌ها را با اموال و فرزندانشان مى‌آزمايد تا آن کس که از روزى خود ناخشنود است از آن کس که خرسند است شناخته شود هر چند خداوند به احوالشان از خودشان آگاه‌تر است (آرى! او بندگان خود را مى‌آزمايد) تا افعالى که سبب استحقاق پاداش يا کيفر است آشکار شود.» سپس به شرح حال ابليس پرداخته و دليل مخالفت او را با فرمان قطعى خداوند چنين بيان مى‌کند: «تعصب و نخوت او را فرا گرفت و به جهت خلقتش (از آتش) بر آدم افتخار کرد و به سبب اصل و ريشه‌اش نسبت به آدم تعصب ورزيد، از اين رو اين دشمن خدا، پيشواى متعصبان و سر سلسله مستکبران شد که اساس تعصب را بنا نهاد و با خداوند در رداى جبروتيش به ستيز برخاست و لباس بزرگى و تکبر بر تن نمود، و پوشش تواضع و فروتنى را در آورد» در واقع علت  اصلى مخالفت آشکار ابليس نسبت به فرمان قطعى خداوند همان تعصب و غرور بود که از يک محاسبه غلط و سرچشمه گرفته از خودبينى و خودخواهى ناشى شده بود او تنها از آفرينش آدم جنبه خاکى او را مى‌ديد و لذا اصل خود را که از آتش است از او برتر مى‌دانست. (5)

خودبينى و خودخواهى بدترين حجاب است که انسان را از درک واضح‌ترين حقايق باز مى‌دارد. ابليس حتى در برترى آتش بر خاک نيز گرفتار خطا و اشتباه شد، زيرا خاک منبع اصلى حيات، نمو گياهان، پرورش گل‌ها و ميوه‌ها و انواع برکات است در حالى که آتش موجود خطرناکى است که تنها در بخشى از زندگى انسان به کار مى‌آيد.

به هر حال تعبير امام درباره ابليس به «عدو الله» اشاره به اين است که او تنها دشمن آدم نبود، بلکه دشمن خالق آدم و معترض به فرمان او بود. او سنگ نخستين تعصب را بنا نهاد و آيين استکبار و تکبر را آغاز کرد، کارى که در واقع جنگ با خدا محسوب مى‌شود، زيرا عزت و بزرگى تنها شايسته ذات پاک اوست و زيبنده بندگان تنها تواضع و فروتنى است و به گفته بزرگان علماى اخلاق ام‌الرذائل تکبر و غرور است.

در حديثى از امام صادق(ع) مى‌خوانيم که يکى از يارانش مى‌گويد: از آن حضرت سؤال کردم کمترين مرحله الحاد و کفر چيست؟ فرمود: «إنَّ الْکِبْرَ أَدْناهُ; تکبّر نخستين مرحله آن است.»

در حديث ديگر از امام باقر و امام صادق(ع) مى‌خوانيم: «لا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ فى قَلْبِهِ مِثْقالُ ذَرَّة مِنْ کِبْر; کسى که به اندازه ذره‌اى تکبر در قلبش باشد وارد بهشت نخواهد شد.»

آن‌گاه امام روى سخن را به مخاطبين کرده و از سرنوشت شوم شيطان براى هشدار به آنان بهره‌بردارى کرده مى‌فرمايد: «آيا نمى‌بينيد چگونه خداوند او را به سبب تکبرش تحقير کرد و کوچک شمرد و بر اثر خود برتر بينى‌اش وى را پست و خوار گردانيد و به همين جهت او را در دنيا طرد کرد و آتش فروزان دوزخ را در آخرت برايش آماده ساخت؟»

اين تعبيرها اشاره به آيات قرآن مجيد است، در آیات 34 و 35 سوره مبارکه حجر می‌فرماید: «فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِيمٌ * وَإِنَّ عَلَيْکَ اللَّعْنَةَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ، از بهشت بيرون رو! که تو رانده شده درگاه مايى و لعنت من بر تو تا روز قيامت باد.» و در آیات 84 و 85 سوره مبارکه ص فرمود: « قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ، لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَمِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ، فرمود به حق سوگند! و حق مى‌گويم که جهنم را از تو و پيروان تو پر خواهم کرد.»(6)

منابع:
1. شرح ابن ابی حدید – جلد9
2.  تاریج طبری – جلد 3
3. الغدیر – جلد 6
4. میزان الحکمه – جلد 6 
5.  سنن ابن داوود – جلد 4  
6. مستدرک حاکم – جلد 3

انتهای پیام
مطالب مرتبط
captcha