کد خبر: 4315670
تاریخ انتشار : ۱۸ آبان ۱۴۰۴ - ۱۴:۱۹
گفتار‌هایی از نهج‌البلاغه/ ۳۷

دوراندیشی در مسائل حکومتی از دیدگاه حضرت علی(ع)

امام علی(ع) در خطبه ۱۶۷ نهج‌‎البلاغه می‌فرماید در مسائل اجتماعى، شتاب بى‌جا نتیجه منفى دارد. نباید پیش از فراهم شدن شرایط و زمینه‌ها، اقدام به امرى کرد؛ چراکه ناکامى در آن سبب سستى، ذلت و شکست است.

نهج البلاغهامام علی(ع) تنها فردی است كه از ميان همه گذشتگان كه سخنی از آنها به‌جا مانده، به آخرين مرحله فصاحت و بلاغت رسيده و گفتار او اقيانوس بيكرانه‌ای است كه سخن هيچ مبلغی به پای آن نخواهد رسيد.

سخنانی که در قالب خطبه‌ها، نامه‌ها و حکمت‌ها گردآوری شده و مفسران دینی تفسیرهایی در رابطه با آن‌ها داشته‌اند که هرکدام از یک دید و سلیقه به این موضوعات پرداخته‌اند، بر این منوال ما در ایکنا بر این شدیم که ابتدا تفسیری از خطبه‌ها و حکمت‌های امیرالمؤمنین(ع) در نهج‌البلاغه در اختیار مخاطبان قرار دهیم که برای رسیدن به این هدف از منابع مختلفی مانند منهاج البراعه، جلد 10، پيام امام اميرمؤمنان، جلد 1 و میزان الحکمه – جلد 6 استفاده می‌شود که در ادامه با موضوع «صبر و دوراندیشی» آن را می‌خوانید.

امام علی(ع) در خطبه 167 نهج‌البلاغه می‌فرماید: و من كلام له (ع) بعد ما بُويعَ له بالخلافة، و قد قال له قوم من الصحابة: لو عاقبتَ قوماً مِمّن أجلَبَ على عثمان، فقال عليه السلام: يَا إِخْوَتَاهْ إِنِّي لَسْتُ أَجْهَلُ مَا تَعْلَمُونَ، وَ لَكِنْ كَيْفَ لِي بِقُوَّةٍ وَ الْقَوْمُ الْمُجْلِبُونَ عَلَى حَدِّ شَوْكَتِهِمْ يَمْلِكُونَنَا وَ لَا نَمْلِكُهُمْ، وَ هَا هُمْ هَؤُلَاءِ قَدْ ثَارَتْ مَعَهُمْ عِبْدَانُكُمْ وَ الْتَفَّتْ إِلَيْهِمْ أَعْرَابُكُمْ وَ هُمْ خِلَالَكُمْ يَسُومُونَكُمْ مَا شَاءُوا، وَ هَلْ تَرَوْنَ مَوْضِعاً لِقُدْرَةٍ عَلَى شَيْءٍ تُرِيدُونَهُ؟ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرُ جَاهِلِيَّةٍ وَ إِنَّ لِهَؤُلَاءِ الْقَوْمِ مَادَّةً، إِنَّ النَّاسَ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ إِذَا حُرِّكَ عَلَى أُمُورٍ، فِرْقَةٌ تَرَى مَا تَرَوْنَ وَ فِرْقَةٌ تَرَى مَا لَا تَرَوْنَ وَ فِرْقَةٌ لَا تَرَى هَذَا وَ لَا [هَذَا] ذَاكَ، فَاصْبِرُوا حَتَّى يَهْدَأَ النَّاسُ وَ تَقَعَ الْقُلُوبُ مَوَاقِعَهَا وَ تُؤْخَذَ الْحُقُوقُ مُسْمَحَةً، فَاهْدَءُوا عَنِّي وَ انْظُرُوا مَا ذَا يَأْتِيكُمْ بِهِ أَمْرِي، وَ لَا تَفْعَلُوا فَعْلَةً تُضَعْضِعُ قُوَّةً وَ تُسْقِطُ مُنَّةً وَ تُورِثُ وَهْناً وَ ذِلَّةً، وَ سَأُمْسِكُ الْأَمْرَ مَا اسْتَمْسَكَ، وَ إِذَا لَمْ أَجِدْ بُدّاً، فَآخِرُ الدَّوَاءِ الْكَيّ. خطبه‌اى از آن حضرت (ع) پس از آنكه به خلافت با او بيعت كردند، جمعى از صحابه او را گفتند، چه شود اگر كسانى را كه بر عثمان شوريدند كيفر دهى، على (ع) فرمود: اى برادران، من از آنچه شما مى‌دانيد بى‌خبر نيستم. ولى مرا چه توانايى است، در حالى كه شورشگران در نهايت توانايى هستند. آنان بر من چيره شده‌اند و ما را در برابر آنها قدرتى نيست. اينان جماعتى هستند كه بندگان شما به ياريشان برخاسته‌اند و اعراب باديه نشين هم به آنها پيوسته‌اند. و خود در ميان شما هستند و هر آزار كه خواهند بر شما روا دارند. آيا بر آنچه خواستار آن هستيد، تواناييتان هست؟ اين كار از گونه كارهاى عصر جاهليت است و شورشگران نيز بى يار و مددكار نباشند. اگر اين كار كه مى‌گوييد [يعنى خونخواهى عثمان] صورت پذيرد، مردم را بر سه گروه خواهى يافت. گروهى را نظرى است، چون نظر شما و گروهى را نظرى است، بر خلاف نظر شما و گروه سوم، نه اين سرى هستند و نه آن سرى. پس شكيبايى ورزيد تا مردم آرام گيرند و دل‌ها بر جاى خود قرار گيرد و حقوق از دست رفته به آسانى گرفته شود. شتاب مكنيد و مرا آسوده گذاريد و منتظر فرمانى باشيد كه شما را مى‌دهم و مبادا كارى كنيد كه تزلزل نيروى مرا در پى داشته باشد يا نيروى مرا فرو اندازد و موجب سستى و خوارى ما گردد. و من تا آن گاه كه مدارا سودمند افتد، اين مهم را به مدارا از ميان برخواهم داشت و چون چاره‌اى نيابم، داغ كردن، آخرين علاج است.»

جمعى پس از بيعت با امام علی(ع) در امر خلافت از آن حضرت خواستند كسانى را كه بر ضد عثمان شوريده بودند و او را كشتند مجازات كند، ولى حضرت با توضيحات روشنى آن‌ها را قانع ساخت كه اكنون زمان اين كار نيست؛ زيرا آن‌ها كاملًا منسجم‌اند و گروه زيادى با آن‌ها هم صدا شده‌اند و هر كس بر خلاف آنان اقدام كند، در برابر او مى‌ايستند و از هيچ كارى ابا ندارند.

اين خطبه، پاسخى است براى ايرادى که گروهى از صحابه و ياران آن حضرت مطرح مى‌ساختند و آن، اينکه چرا امام علی(ع) درباره مجازات قاتلان عثمان، اقدام نمى‌کند؟ امام(ع) ضمن يک تحليل بسيار دقيق و حساب شده، مطلب را موشکافى کرده و به آن‌ها پاسخ مى‌گويد. نخست مى‌فرمايد: «برادران من! از آنچه شما مى‌دانيد من بى‌اطلاع نيستم؛ ولى چگونه مى‌توانم (در شرايط فعلى) قدرت بر اين کار را به‌دست آورم؟» 

ايرادکنندگان بر پيشوايان دين، تصورشان اين است که به نکته تازه‌اى دست يافته‌اند که اگر رعايت بشود به مصلحت جامعه اسلامى است. آن‌ها در واقع مو را مى‌بينند و از پيچش آن غافلند! به ابرو نگاه مى‌کنند و از اشارت‌هاى آن بى‌خبرند و از مسائل پيچيده و پشت پرده آگاهى ندارند! بنابراین امام علی(ع) به‌دنبال اين سخن، شرايط اجتماعى آن روز را براى آن‌ها تشريح مى‌کند تا روشن شود که پيشنهادشان در آن شرايط، عملى نيست. مى‌فرمايد: «آنان (کسانى که بر عثمان شوريدند) همچنان بر قدرت و شوکت خويش باقى‌اند و (در حال حاضر) بر ما مسلط‌اند و ما بر آن‌ها سلطه‌اى نداريم» چگونه مى‌توان در آغاز امر خلافت در برابر يک گروه متشکل و منسجم و خشمگين ايستاد؟! جز اينکه خون‌هاى زيادى ريخته شود، نتيجه‌اى به بار نخواهد آمد!

شاهد اين گفتار امام علی(ع) روايتى است که بعضى از شارحان نهج‌البلاغه نقل کرده‌اند که ایشان در آغاز کار خود مردم را جمع کرد و اندرز داد سپس فرمود: «قاتلان عثمان بپا خيزند» در اين هنگام همه حاضران جز افراد کمى به پا خاستند. سپس امام(ع) به نکته ديگرى اشاره مى‌کند و مى‌فرمايد: «اين‌ها جمعيتى هستند که بردگان شما نيز با جوش و خروش به آنان پيوسته‌اند و اعراب باديه نشين نيز به آنها ملحق شده‌اند (اضافه بر اين، آن‌ها يک دشمن خارجى نيستند بلکه) در ميان شما قرار دارند و هر بلايى را که بخواهند مى‌توانند بر سر شما بياورند» از اين تعبيرات به خوبى استفاده مى‌شود که شورش بر ضد عثمان بسيار ريشه‌دار بود و مخصوصاً گروه‌هاى محروم اجتماع با تمام قدرت در آن شرکت داشتند. (۱)

امام علی(ع) پس از ذکر اين سخن مى‌افزايد: «آيا با اين حال شما قدرتى بر اجراى خواسته‌هاى خود داريد؟» اشاره به اينکه در شرايط فعلى نه شما مى‌توانيد دست به چنين برنامه‌اى بزنيد و نه من. سپس براى تأکيد اين مطلب، تحليل ديگرى ارائه داده و مى‌فرمايد: «اين کار (کار شورشيان در برابر عثمان) کار دوران جاهليت بود و اين گروه پشتيبان‌هايى دارند». 

اشاره به اينکه اگر بنا بود عثمان براى تصرف‌هاى نادرست در بيت‌المال و سپردن مقامات حساس کشور اسلامى به نااهلان از اقوام و خويشان خود محاکمه شود بايد از طريق صحيح شرعى و نزد قضات عادل اين کار انجام شود، ولى نتيجه شورش‌هاى حساب نشده، هر چه باشد، شبيه حرکت‌هاى دوران جاهليت است و با جمله «ان لهؤلاء القوم مادّة» همان حقيقتى را که در عبارات گذشته ذکر شد، بيان مى‌فرمايد که اين گروه، تنها نيستند؛ بردگان، اعراب بيابانى و جمعى از سياست بازان حرفه‌اى که در انتظار رسيدن مقاماتى‌اند آنها را تقويت مى‌کنند، بنابراين درگير شدن با آنها مصلحت نيست.

در ادامه اين سخن به اين نکته اشاره مى‌فرمايد که درگير شدن با قاتلان عثمان، سبب تفرقه در کل جامعه مى‌شود؛ مى‌فرمايد: «و اگر حرکتى (براى مجازات قاتلان) صورت گيرد، مردم به چند گروه تقسيم مى‌شوند: گروهى همان را مى‌خواهند که شما مى‌خواهيد و گروهى رأى‌شان بر خلاف رأى شماست و گروه سومى نه با شما هستند نه با آن‌ها (و به اين ترتيب شکاف عميقى در جامعه اسلامى رخ مى‌دهد) حال که چنين است صبر کنيد تا مردم آرام گيرند و دل‌ها از تب و تاب بيفتد و حقوق به آسانى گرفته شود».

سپس در تأکيد ديگرى مى‌افزايد: «مرا آسوده بگذاريد و به من فشار نياوريد و ببينيد چه دستورى از سوى من براى شما مى‌آيد. کارى نکنيد که قدرت ما را تضعيف کند و شوکت ما را فرو ريزد و سستى و ذلت به بار آورد» اشاره به اين موضوع دارد که در مسائل اجتماعى، شتاب بى‌جا نتيجه منفى دارد. نبايد پيش از فراهم شدن شرايط و زمينه‌ها، اقدام به امرى کرد؛ چراکه ناکامى در آن سبب سستى و ذلت و شکست است؛ همان گونه که در خطبه پنجم گذشت: «وَ مُجْتَنِى الثَّمَرَةِ لِغَيْرِ وَقْتِ إِيناعِها کَالزَّارِع بِغَيْرِ اَرْضِهِ، کسى که ميوه‌اش را پيش از رسيدن بچيند، همچون کسى است که بذر را در زمين نامناسبى بپاشد (که سرمايه و نيروى خود را تلف کرده و نتيجه‌اى عايد وى نمى‌شود). (2)

و در آخر خطبه با دو جمله پر معنا سخن را به پايان مى‌برد؛ مى‌فرمايد: «من (در برابر اين گروه) تا آنجا که ممکن است خويشتن‌دارى مى‌کنم اما اگر راه ديگرى نيابم، آخرين درمان، داغ کردن و سوزاندن (محل زخم) است!» اين سخن مى‌تواند اشاره به فشارهايى باشد که از سوى طالبان خون عثمان به امام علی(ع) وارد مى‌شد؛ مى‌فرمايد: تا آنجا که ممکن است مقاومت مى‌کنم و دست به شمشير نمى‌برم؛ ولى اگر راه‌هاى مسالمت‌آميز را به روى خود بسته ببينم، ناچار به زور متوسل مى‌شوم و به هياهوى شورشيان پايان مى‌دهم.

احتمال ديگر اين است که اين جمله اشاره به کسانى باشد که خون عثمان را دست آويزى براى مخالفت با امام علی(ع) قرار داده بودند (مانند طلحه و زبير) امام(ع) مى‌فرمايد: من تا آنجا که مى‌شود راه مسالمت را با آنان مى‌پويم و اگر نشد به ناچار وارد نبرد مى‌شوم. البته اين احتمال با بقيه خطبه چندان سازگار نيست؛ چون از مثل طلحه و زبير و گروه آنان سخنى در بين نبود. مگر اينکه سيد رضى(رحمه الله) به هنگام گلچين کردن خطبه جمله‌هايى از کلام امام علی(ع) را حذف کرده باشد و آن هم در اين جا بعيد به نظر مى‌رسد.

جمله «آخر الدواء الکىّ» ضرب‌المثل معروفى است که نخست در مورد زخم‌هاى هولناک آمده که در گذشته، همه طرق درمان را مى‌آزمودند و اگر راهى براى درمان پيدا نمى‌شد، محل زخم را با آهن داغ مى‌سوزاندند که درمانى بسيار دردناک بود؛ سپس اين جمله به صورت کنايه، در موارد ديگر که از جهاتى با آن شباهت دارد به‌کار مى‌رود؛ بنابراين در مواردى که تمام درهاى معمولى و مسالمت‌آميز بسته شود، اين جمله را به‌کار مى‌برند.(3)

منابع:

منهاج البراعه، جلد 10

 پيام امام اميرمؤمنان، جلد 1

میزان الحکمه – جلد 6

انتهای پیام
نویسنده:
مرضیه حافظی فر
captcha