کد خبر: 4285775
تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۰:۵۶
گفتار‌هایی از نهج‌البلاغه/ ۲۳

هشدار‌های امام علی (ع) به اهل ایمان

امام علی(ع) به‌دنبال سخنانی که در بخش اول خطبه 147 نهج‌البلاغه راجع به ظهور اسلام، اهداف پيامبر اسلام(ص) و آثار روح پرور قرآن مجيد بيان کرد، در اين بخش از زمانى سخن گفته که در آينده نه چندان دور، اوضاع دگرگون می‌شود و زحمات و آثار پيامبر اکرم(ص) در مخاطره قرار مى‌گيرد و به تمام اهل ايمان هشدار مى‌دهد که مراقب خطرات عظيمى که در پيش است باشند.

نهج البلاغهامام علی(ع) تنها فردی است كه از ميان همه گذشتگانی كه سخنی از آنها به‌جا مانده، به آخرين مرحله فصاحت و بلاغت رسيده و گفتار او اقيانوس بيكرانه‌ای است كه سخن هيچ مبلغی به پای آن نخواهد رسيد.

سخنانی که در قالب خطبه‌ها، نامه‌ها و حکمت‌ها گردآوری شده و مفسران دینی تفسیرهایی در رابطه با آن‌ها داشته‌اند که هرکدام از یک دید و سلیقه به این موضوعات پرداخته‌اند، بر این منوال ما در ایکنا بر این شدیم که ابتدا تفسیری از خطبه‌های امیرالمؤمنین(ع) در نهج‌البلاغه در اختیار مخاطبان قرار دهیم که برای رسیدن به این هدف از منابع مختلفی مانند الکافى - جلد 8، مصادر نهج‌البلاغه – جلد2 و میزان الحکمه – جلد 8 استفاده می‌شود که در ادامه با موضوع «واژگون شدن ارزش‌ها» آن‌را می‌خوانید؛

امام علی(ع) در بخش دوم خطبه 147 نهج‌البلاغه می‌فرماید: «وَ إِنَّهُ سَيَأْتِي عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِي زَمَانٌ لَيْسَ فِيهِ شَيْءٌ أَخْفَى مِنَ الْحَقِّ وَ لَا أَظْهَرَ مِنَ الْبَاطِلِ وَ لَا أَكْثَرَ مِنَ الْكَذِبِ عَلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ لَيْسَ عِنْدَ أَهْلِ ذَلِكَ الزَّمَانِ سِلْعَةٌ أَبْوَرَ مِنَ الْكِتَابِ إِذَا تُلِيَ حَقَّ تِلَاوَتِهِ، وَ لَا أَنْفَقَ مِنْهُ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ، وَ لَا فِي الْبِلَادِ شَيْءٌ أَنْكَرَ مِنَ الْمَعْرُوفِ وَ لَا أَعْرَفَ مِنَ الْمُنْكَرِ، فَقَدْ نَبَذَ الْكِتَابَ حَمَلَتُهُ وَ تَنَاسَاهُ حَفَظَتُهُ، فَالْكِتَابُ يَوْمَئِذٍ وَ أَهْلُهُ طَرِيدَانِ مَنْفِيَّانِ وَ صَاحِبَانِ مُصْطَحِبَانِ فِي طَرِيقٍ وَاحِدٍ لَا يُؤْوِيهِمَا مُؤْوٍ، فَالْكِتَابُ وَ أَهْلُهُ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ فِي النَّاسِ وَ لَيْسَا فِيهِمْ وَ مَعَهُمْ وَ لَيْسَا مَعَهُمْ، لِأَنَّ الضَّلَالَةَ لَا تُوَافِقُ الْهُدَى وَ إِنِ اجْتَمَعَا، فَاجْتَمَعَ الْقَوْمُ عَلَى الْفُرْقَةِ وَ افْتَرَقُوا [عَنِ] عَلَى الْجَمَاعَةِ، كَأَنَّهُمْ أَئِمَّةُ الْكِتَابِ وَ لَيْسَ الْكِتَابُ إِمَامَهُمْ، فَلَمْ يَبْقَ عِنْدَهُمْ مِنْهُ إِلَّا اسْمُهُ وَ لَا يَعْرِفُونَ إِلَّا خَطَّهُ وَ زَبْرَهُ. وَ مِنْ قَبْلُ مَا [مَثَلُوا] مَثَّلُوا بِالصَّالِحِينَ كُلَّ مُثْلَةٍ وَ سَمَّوْا صِدْقَهُمْ عَلَى اللَّهِ فِرْيَةً وَ جَعَلُوا فِي الْحَسَنَةِ عُقُوبَةَ السَّيِّئَةِ. هر آينه، بعد از من بر شما روزگارى خواهد آمد كه در آن هيچ چيز پنهان‌تر از حق نباشد و هيچ چيز آشكاراتر از باطل نبود و دروغ بستن به خدا و پيامبرش از هر چه رايج‌تر باشد. در نزد مردم آن زمان، كالايى كاسدتر از قرآن نيست، اگر آن را چنانكه بايد بخوانند و باز كالايى پرسودتر از قرآن نخواهد بود، اگر معنيش را تحريف كنند. در سراسر بلاد، چيزى ناشناخته‌تر از كار نيك و شناخته‌تر از زشتكارى نباشد. حاملان قرآن، قرآن را واگذارند و حافظان قرآن، قرآن را فراموش كنند. پس قرآن و اهل قرآن رانده شدگان باشند و از جمع مردم به دور. قرآن و اهل قرآن هر دو در يک راه روان باشند و كس آن دو را احترام و نگه داشت ننمايد. در اين روزگار، قرآن و اهل قرآن در ميان مردم‌اند و در ميان مردم نيستند با مردم‌اند و با مردم نيستند. زيرا گمراهى و هدايت را با هم سازگارى نباشد، هر چند در كنار هم آيند. آن قوم بر آن نهاده‌اند كه از قرآن جدايى جويند و از اهل قرآن خود را به يک سو كشند، گويى، كه آنها پيشواى قرآن‌اند، نه قرآن پيشواى آنها. در نزد ايشان، از قرآن جز نامى باقى نماند و از آن نشناسند، مگر، خطش را و نوشته‌هايش را. پيش از آنكه چنين زمانى رسد، صالحان را تا چه حد شكنجه كنند و سخن راستشان را دروغ بستن به خدا فرانمايند و نيكي‌هايشان را به بدى پاداش دهند.»

امام علی(ع) به دنبال سخنانی که در بخش اول خطبه 147 نهج‌البلاغه راجع به ظهور اسلام، اهداف پيامبر اسلام(ص) و آثار روح پرور قرآن مجيد بيان کرد، در اين بخش از زمانى سخن گفته که در آينده نه چندان دور، اوضاع دگرگون می‌شود و زحمات و آثار پيامبر اکرم (ص) در مخاطره قرار مى‌گيرد، به تمام اهل ايمان هشدار مى‌دهد که مراقب خطرات عظيمى که در پيش است باشند.

در آغاز وضع آن زمان را در هفت جمله کوتاه و گويا چنين بيان مى‌فرمايد: «(آگاه باشيد!) به زودى، بعد از من، زمانى فرا خواهد رسيد که چيزى پنهان‌تر از حق، و آشکارتر از باطل، و فراوان‌تر از دروغ بر خداوند و پيامبرش نخواهد بود. و نزد مردم آن زمان کالايى کسادتر از قرآن يافت نشود، هر گاه آن را درست تلاوت (و تفسير) کنند، و نه پر رونق‌تر از قرآن، هر گاه از معنى اصليش تحريف گردد (و طبق دلخواه تفسير شود). (و از آن مصيبت بارتر اين‌که) در آن زمان در شهرها چيزى ناشناخته‌تر از معروف و نيکى، و آشکارتر از منکرات، نخواهد بود (تا آن جا که) حاملان قرآن، قرآن را به کنارى افکنند و حافظانش، آن را به فراموشى سپارند» در این زمان است که ابرهاى تيره و تار جاهليت بار ديگر در فضاى اسلام آشکار مى‌شود و چهره تابناک آفتاب نبوت و قرآن را مى‌پوشاند، همه چيز دگرگون و واژگون شده و حقايق اسلام به دست فراموشى سپرده مى‌شود، بازماندگان سران شرک و کفر و بت‌پرستى، بر حکومت اسلامى مسلط مى‌شوند، و مردم گرفتار تاريکى جهل و جور و ستم مى‌شوند.

در اينکه امام علی(ع) به چه زمانى اشاره مى‌کند؟ آيا زمان خاصى منظور است؟ يا سخنش مفهوم عام دارد و زمان‌هاى مختلف را ـ حتى عصر ما را نيز ـ شامل می‌شود ؟ در ميان مفسران نهج‌البلاغه اختلاف نظر وجود دارد. ولى با توجه به جمله «سَيَأْتِي» که معمولاً خبر از آينده نزديک مى‌دهد، و تعبير «عَلَيْکُمْ» و «مِنْ بَعْدِي» که خبر از درک مخاطبينش نسبت به آن دارد، به نظر مى‌رسد اشاره به دوران سيطره «بنى‌اميه»: «معاويه»، «يزيد» و ديگر حکام آنها که تمام اين اوصاف بر آن منطبق است باشد. آنها بودند که حق را چنان مخفى کردند که اگر کسى از آن حمايت مى‌کرد سرش بالاى نيزه بود، يا تنش بالاى دار. کذابين و وضاعين حديث و متملقان چاپلوس که درباره «بنى اميه» و حاميان آنها جعل حديث مى‌کردند و به مداحى مى‌پرداختند بازارشان رونق گرفت، منکرات همه جا آشکار شد و معروف به دست فراموشى سپرده شد. البته اين جريان در زمان‌هاى ديگر و حتى در عصر ما رخ داده و مى‌دهد و همه آنها از اصول واحد شناخته شده‌اى پيروى مى‌کنند، ولى منظور امام علی(ع) در جمله‌هاى بالا عصر تاريک و ظلمانى «بنى‌اميه» است.

امام علی(ع) در ادامه اين سخن به وضع قرآن و طرفدارانش در آن زمان تاريک مى‌پردازد و در واقع علت بدبختى مردم آن زمان را که همان فاصله گرفتن از قرآن است، با بيانى زيبا و گويا شرح مى‌دهد مى‌فرمايد: «در آن روز قرآن و پيروانش هر دو از ميان مردم رانده و تبعيد شوند، آن دو (قرآن و پيروانش) و همگام و همراه يکديگر، و در يک جاده حرکت مى‌کنند ولى کسى پناهشان نمى‌دهد» و در ادامه اين سخن تأکيد مى‌فرمايد که «قرآن و اهلش در آن زمان در ميان مردمند اما در ميان آنها نيستند، با آنها هستند ولى با آنها نيستند» آرى قرآن را بر فراز منابر و در خانه‌ها مى‌خوانند، مى‌بوسند و گرامى مى‌دارند ولى در زندگى فردى و اجتماعى آنها اثرى از تعليمات و مفاهيم قرآن نيست. از قرآن به پوستى قناعت کرده و مغز را رها ساخته‌اند، الفاظ را گرفته و معانى را پشت سر افکنده‌اند.

سپس به دليل آن پرداخته مى‌فرمايد: «اين به خاطر آن است که گمراهى با هدايت موافق نيست، هر چند در کنار هم قرار گيرند» آرى گمراهان به راه خود مى‌روند و هدايت و هوادارانش به راه خود، هر چند در ظاهر در کنار هم باشند و در ادامه، به دليل ديگرى از دلايل مهم بدبختى آنان پرداخته مى‌افزايد: (در آن روز) «مردم بر تفرقه و پراکندگى اتحاد کنند و از اجتماع و وحدت پراکنده شوند، گويى آنها پيشوايان کتاب خدا هستند و قرآن پيشواى آنها نيست» و به تعبير ديگر، اتفاق کردند بر اين که اتفاق نکنند. اين پراکندگى سبب شده است که هر کدام قرآن را به ميل خود تفسير کنند يا به تعبير ديگر، اساس کار خود را بر تفسير به رأى بگذارند. آياتى که موافق ميلشان است بگيرند و آنچه موافق هوس‌هاى آنها نيست چنان توجيه کنند که با آن سازگار باشد، به جاى اينکه قرآن را پيشواى خود قرار دهند، خود پيشواى قرآن مى‌شوند، و اين جا است که نه تنها از قرآن بهره‌اى نمى‌برند بلکه آن را توجيه کننده گمراهى و ضلالت خويش قرار مى‌دهند و از اين طريق بر گمراهى خويش مى‌افزايند.

و در آخرين سخن درباره سرنوشت قرآن در آن عصر و زمان، تعبير جالبى مى‌فرمايد که از آن بهتر تصور نمى‌شود، مى‌فرمايد: «در آن روز از قرآن نزد آنها، چيزى جز نامش نمى‌ماند، و از آن، جز خطوط و حروفش را نمى‌شناسند !» چه بسا قرآن را با زيباترين خطوط بنويسند، و اطرافِ صفحات و جلدها را تذهيب کنند و شاهکارهاى هنرى در اين زمينه بيافرينند، و قرآن‌ها دست به دست بگردد، و در مساجد با صداى آهسته و بلند به صورت فردى و جمعى تلاوت شود، ولى از محتواى قرآن در ميان آنها خبرى نباشد، درست مثل اين که داروى شفا بخشى را در شيشه‌هاى زيبا قرار دهند و در ورق‌هاى زرين بپيچند، اما هيچ کس براى درمان بيماريش از آن دارو نخورد.

در اين جا سؤال پيش مى‌آيد که آيا صالحان و مؤمنان و طرفداران قرآن در آن زمان خاموشند؟ امام علی(ع) در آخرين جمله‌هاى اين فراز مى‌فرمايد: «آنها پيش از اين صالحان و نيکوکاران را به انواع کيفرها مجازات کنند (و همه را تار و مار نمودند تا مانعى بر سر راه خودکامگى‌هاى آنان نباشد، آرى،) صدق و راستى نيکان را، افترا و دروغ بر خدا ناميدند. و براى اعمال نيک، کيفر گناه قرار دادند!» 

اين سخن اشاره به تاريخ ننگين بنى‌اميه دارد که در آغاز کار صالحان، پاکان و نيکان را که مزاحم خود مى‌ديدند به بدترين وجهى از ميان برداشتند تا آن‌جا که به گفته بعضى از بزرگان، «معاويه» چهل هزار نفر از مهاجران و انصار و فرزندان آنها را کشت و فرزندش «يزيد» با امام حسين(ع) و يارانش در کربلا جناياتى روا داشت که نياز به بيان ندارد.

انتهای پیام
مطالب مرتبط
captcha