حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) تنها فردی است كه از ميان همه گذشتگانی كه سخنی از آنها بهجا مانده، به آخرين مرحله فصاحت و بلاغت رسيده و گفتار ایشان اقيانوس بيكرانهای است كه سخن هيچ بليغی به پای آن نخواهد رسيد.
سخنانی که در قالب خطبهها، نامهها و حکمتها گردآوری شده و مفسران دینی تفسیرهایی در رابطه با آنها داشتهاند که هرکدام از یک دید و سلیقه به این موضوعات پرداختهاند، بر این منوال ما در ایکنای لرستان بر این شدیم که تفسیری از خطبههای امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه را در اختیار مخاطبان قرار دهیم که برای رسیدن به این هدف از منابع مختلفی مانند شرح نهجالبلاغه، ابن ابى الحديد، عُمده ابن بطريق و منهاجالبراعه استفاده میشود که در ادامه «خطبه 95 و راه درمان جاهلیت» را میخوانید.
امام علی(ع) در خطبه 95 نهجالبلاغه میفرماید: «بَعَثَهُ وَ النَّاسُ ضُلَّالٌ فِي حَيْرَةٍ وَ حَاطِبُونَ فِي فِتْنَةٍ، قَدِ اسْتَهْوَتْهُمُ الْأَهْوَاءُ وَ اسْتَزَلَّتْهُمُ الْكِبْرِيَاءُ وَ اسْتَخَفَّتْهُمُ الْجَاهِلِيَّةُ الْجَهْلَاءُ، حَيَارَى فِي زَلْزَالٍ مِنَ الْأَمْرِ وَ بَلَاءٍ مِنَ الْجَهْلِ؛ فَبَالَغَ (ص) فِي النَّصِيحَةِ وَ مَضَى عَلَى الطَّرِيقَةِ وَ دَعَا إِلَى الْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ. (خداوند) او را هنگامى مبعوث کرد که مردم در حيرت و گمراهى، سرگردان بودند و در فتنهها غوطهور؛ هوا و هوسهاى سرکش آنها را به خود جلب کرده، و تکبر و خودبزرگ بينى آنها را به پرتگاه افکنده و جاهليّتِ شديد آنها را سبک مغز ساخته بود، و در ناپايدارى امور و بلاى جهل، حيران و سرگردان بودند. در اين هنگام، پيامبر(ص) در نصيحت آنها، نهايت کوشش را به خرج داد (و با سخنان دلنشين و منطقى در آنها نفوذ کرد) در راه راست حرکت مىنمود (و مردم را به دنبال خود، به حرکت وا مىداشت) و به سوى حکمت و دانش و موعظه نيکو دعوت مىکرد.»
هدف از بيان اين خطبه، ذكر عظمت اسلام از يک سو و عظمت آورنده آن از سوى ديگر است؛ چرا كه در این خطبه، وضع مردم قبل و بعد از ظهور اسلام با هم مقايسه شده است و از اين مقايسه به خوبى مىتوان فهميد كه تا چه حد، كار پيامبر اكرم(ص) عظمت دارد كه آن جامعه فوقالعاده منحط جاهلى را به جامعه مترقى و نوين اسلامى تبديل كرد.
امام علی(ع) بارها در نهجالبلاغه به تشريح وضع زمان جاهليت عرب پرداخته و با تعبيراتى روشن، ترسيم زندهاى از آن زمان کرده است تا نسل جديد عصر آن حضرت که زمان جاهليت را درک نکرده بودند، به عظمت انقلاب اسلامى پى ببرند و بدانند چه کار بزرگى انجام شده است و نيز از اين طريق، به مقام والاى پيامبر(ص) آشناتر شوند؛ چرا که ايجاد چنين تحول عظيمى ارادهاى آهنين، استقامتى بىنظير و تدبيرى بسيار عالى و برنامهاى روشن لازم دارد، که پيامبر اکرم(ص) واجد همه آنها بود.(1)
امام علی(ع) در اين خطبه، ضمن هفت جمله وضع عصر جاهليت را کاملاً تبيين مىکند، در نخستين و دومين جمله چنين مىفرمايد: «خداوند او را زمانى مبعوث کرد که مردم در حيرت و گمراهى سرگردان بودند و در فتنهها غوطهور.»
بىشک، ضلالت و گمراهى اگر توأم با سرگردانى نباشد، ممکن است انسان خود را از آن نجات دهد، مانند کسى که راه را گم کرده و از قرائن، طريق نجات را بهدست مىآورد و بدبختى آنجا است که گمراهى با حيرت و سرگردانى همراه باشد و مردم در دوران جاهليت چنين بودند.
در زبان عربی «حَاطِب» به کسى گفته مىشود که هيزم جمعآورى کند. مردم عصر جاهليت، در عين گرفتارى در ميان شعلههاى فتنه، همواره هيزم بر آتش آن مىافزودند و مشکل عظيم آنها همين بود که هيزم آور فتنهها بودند.
در سومين و چهارمين جمله مىافزايد: «هوا و هوسهاى سرکش آنها را به خود جلب کرده، و تکبر و خود برتر بينى آنها را به پرتگاه افکنده بود»، بديهى است حاکميت هوا و هوس، جامعه را به پرتگاه مىکشاند و هنگامى که خود بزرگ بينى به آن افزوده شود، مردم را در پرتگاه ساقط مىکند.»
و در سه جمله آخر مىفرمايد: «جاهليت شديد، آنها را سبک مغز ساخته و در ناپايدارى امور و بلاى جهل حيران و سرگردان بودند»، به اين ترتيب ريشه اصلى بدبختى آنها جهل و گمراهى و هواپرستى و فتنهگرى و تکبر بود، صفات زشت و ناپسندى که هر يک از آنها در جامعهاى پيدا شود، براى سقوط آن کافى است تا چه رسد که همه آنها يکجا جمع باشد.
از اينجا روشن مىشود که مشکلات عصر جاهليت تا چه اندازه زياد، و پيچيده و نگران کننده بود و نيز روشن مىشود کسى که بر آنها غلبه يافت، به يقين مؤيد به تأييدات الهى و امدادهاى غيبى بوده است.(2)
در پايان اين خطبه، به برنامههاى پيامبر(ص) اشاره کرده و در جملههاى کوتاهى حق سخن را ادا مىکند و مىفرمايد: «در اين هنگام، پيامبر(ص) در نصيحت آنها نهايت کوشش را به خرج داد، (و با سخنان دلنشين و منطقى و حساب شده خود و استمداد از وحى آسمانى، بهتدريج در آنها نفوذ کرد!)، و در راه راست حرکت مىنمود (و مردم را به دنبال خود به حرکت وا مىداشت) و به سوى حکمت و دانش و موعظه نيکو دعوت مىکرد.»
در واقع ابزار پيشرفت پيامبر اکرم(ص) در چهار چيز خلاصه شده؛ نخست، نصيحت و خيرخواهى، به طورى که مردم باور کرده بودند او براى نجات آنها تلاش مىکند، سپس، اهل عمل بودن که خود بر طريقهاى گام بر مىداشت که به آن دعوت کرده بود و سوم، مردمى را که گرفتار جاهليت سخت و بلاى نادانى و حيرت و سرگردانى بودند به علم و دانش فرا خواند و سرانجام، به مواعظ حسنه و خطابههاى عاطفى که در اعماق قلب نفوذ مىکرد، دعوت کرد.(3)
جمعى از «شارحان نهجالبلاغه» براى دو جمله اخير، تفسير ديگرى ذکر کرده و گفتهاند: پيامبر اکرم(ص) مردم را به وسيله حکمت و موعظه حسنه به سوى خدا دعوت کرد. همانگونه که در آيه 125 سوره مبارکه نحل آمده است «أُدْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی که نیکوتر است.»
اما با توجه به جملههاى قبل که امام علی(ع) عامل بدبختى آنها را «جاهليّت جَهْلاَء» و «بَلاَء مِنَ الْجَهْلِ» شمرده است، تفسير اول مناسبتر به نظر مىرسد، به هر حال، آنچه در اين خطبه درباره اوضاع ناگوار و شرايط ناهنجار و فجايع و نابسامانىهاى عصر جاهليت بيان شده، انسان را به فکر مىاندازد که با مراجعه به تواريخ و رواياتى که شرايط آن زمان را بيان مىکند، اطلاعات مشروحترى در اين زمينه پيدا کند و خوشبختانه مدارک کافى براى اين معنا وجود دارد و از آنجا که مقايسه آن اوضاع و احوال با شرايطى که بعد از قيام رسولالله(ص) بهوجود آمد يکى از جنبههاى اعجازآميز تاريخ اسلام است.(4)
منابع:
1. مصادر نهج البلاغه، جلد 2
2. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد
3. صحيح مسلم، جلد ۴
4. المُفهم، جلد ۶