امام علی(ع) تنها فردی است كه از ميان همه گذشتگانی كه سخنی از آنها بهجا مانده، به آخرين مرحله فصاحت و بلاغت رسيده و گفتار او اقيانوس بيكرانهای است كه سخن هيچ مبلغی به پای آن نخواهد رسيد.
سخنانی که در قالب خطبهها، نامهها و حکمتها گردآوری شده و مفسران دینی تفسیرهایی در رابطه با آنها داشتهاند که هرکدام از یک دید و سلیقه به این موضوعات پرداختهاند، بر این منوال ما در ایکنا بر این شدیم که ابتدا تفسیری از خطبههای امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه در اختیار مخاطبان قرار دهیم که برای رسیدن به این هدف از منابع مختلفی مانند بحارالانوار – جلد 70 ، الکافی – جلد 8، مصادر نهج البلاغه – جلد 3 و میزان الحکمه – جلد 8 استفاده میشود که در ادامه با موضوع «غفلت از مرگ» آن را میخوانید.
امام علی(ع) در بخش سوم خطبه 147 نهجالبلاغه میفرماید: «وَ إِنَّمَا هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ بِطُولِ آمَالِهِمْ وَ تَغَيُّبِ آجَالِهِمْ، حَتَّى نَزَلَ بِهِمُ الْمَوْعُودُ الَّذِي تُرَدُّ عَنْهُ الْمَعْذِرَةُ وَ تُرْفَعُ عَنْهُ التَّوْبَةُ وَ تَحُلُّ مَعَهُ الْقَارِعَةُ وَ النِّقْمَةُ. كسانى كه پيش از شما بودند به سبب آرزوهاى درازى كه در سر مىپروردند و باور نداشتن مرگى كه از آن گريزى نبود، هلاك شدند تا آنكه وعده خداوند، يعنى مرگ، گريبانشان بگرفت. مرگى كه با آمدنش عذرها پذيرفته نيايد و توبهها برداشته شود. و خشم خدا و عذاب سخت او همراه آن در رسد.»
در اين بخش از خطبه امام علی(ع) به همگان هشدار مىدهد که تاريخ امم پيشين را مطالعه کنند، و درباره عوامل بدبختى آنها بينديشند، و درس عبرت گيرند، مىفرمايد: «آنها که پيش از شما بودند تنها به جهت آرزوهاى طولانى و پنهان بودن (و فراموش کردن) سرآمد زندگيشان، گمراه و هلاک شدند، و اين (طول امل و غفلت و بى خبرى از پايان زندگى،) همچنان ادامه يافت تا مرگشان فرارسيد» منظور از هلاکت در جمله «وَإنَّما هَلَکَ» به گفته جمعى از مفسران نهجالبلاغه، هلاکت معنوى يعنى گمراهى بوده که نتيجه آن عذاب اخروى است.
ولى بعيد نيست که هم هلاکت معنوى و اخروى، و هم هلاکت مادى و دنيوى را شامل بشود يعنى آرزوهاى دور و دراز و فراموش کردن پايان زندگى و غرق شدن در شهوات، هم آخرت آنها را تباه کرد و هم قدرت و عظمت آنها را در دنيا بر باد داد و سرانجام آنها را گرفتار انواع عذابهاى دنيوى مانند «طوفان قوم نوح»، زمين لرزههاى «قوم لوط» و صاعقههاى آسمانى اقوام ديگر کرد.
طول آمال که يکى از آثار آن به فراموشى سپردن سرآمد زندگى است، از بزرگترين دشمن سعادت انسانهاست چرا که حجاب ضخيمى در برابر ديد عقل انسان مىافکند و هوا و هوس را بر وجود او حاکم مىسازد، و او را غرق انواع گناهان و معاصى خطرناک مىکند، اين همان چيزى است که در حديث معروف پيامبر اکرم (ص) و اميرمؤمنان (ع) آمده است: «وَاَمّا طُوْلُ الأَملِ فَيُنْسِي الاْخِرَةَ; آرزوهاى دراز، آخرت را به فراموشى مى سپارد». (1)
از جمله «حَتَّى نَزَلَ بِهِمُ الْمَوْعُودُ; تا زمانى که وعده الهى يعنى مرگ آنها فرا رسد»، چنين برمىآيد که اين افراد در آن لحظه بيدار مىشوند، آرى بيدار مىشوند ولى اين بيدارى براى آنها سودى ندارد، بنابراین امام علی(ع) مىفرمايد: «همان مرگى که به هنگام فرا رسيدنش عذرها پذيرفته نمىشود و درهاى توبه بسته مىشود و مصائب سخت و مجازاتها با آن فرا مىرسد» سرچشمه همه آن جنايتها و خلاف کاريها که در بخش پيشين از اين خطبه، بيان شد حب دنيا و طول آمال و به فراموشى سپردن سر پايان زندگى است، پايانى که راه بازگشت، در آن نيست و جبران خطاهاى گذشته در آن ممکن نباشد.
در بخش چهارم و پایانی این خطبه آمده است: « أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ مَنِ اسْتَنْصَحَ اللَّهَ وُفِّقَ، وَ مَنِ اتَّخَذَ قَوْلَهُ دَلِيلًا هُدِيَ لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ، فَإِنَّ جَارَ اللَّهِ آمِنٌ وَ عَدُوَّهُ خَائِفٌ. وَ إِنَّهُ لَا يَنْبَغِي لِمَنْ عَرَفَ عَظَمَةَ اللَّهِ أَنْ يَتَعَظَّمَ، فَإِنَّ رِفْعَةَ الَّذِينَ يَعْلَمُونَ مَا عَظَمَتُهُ أَنْ يَتَوَاضَعُوا لَهُ، وَ سَلَامَةَ الَّذِينَ يَعْلَمُونَ مَا قُدْرَتُهُ أَنْ يَسْتَسْلِمُوا لَهُ. فَلَا تَنْفِرُوا مِنَ الْحَقِّ نِفَارَ الصَّحِيحِ مِنَ الْأَجْرَبِ وَ الْبَارِئِ مِنْ ذِي السَّقَمِ. وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي تَرَكَهُ، وَ لَنْ تَأْخُذُوا بِمِيثَاقِ الْكِتَابِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي نَقَضَهُ، وَ لَنْ تَمَسَّكُوا بِهِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي نَبَذَهُ. فَالْتَمِسُوا ذَلِكَ مِنْ عِنْدِ أَهْلِهِ، فَإِنَّهُمْ عَيْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ، هُمُ الَّذِينَ يُخْبِرُكُمْ حُكْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ وَ صَمْتُهُمْ عَنْ مَنْطِقِهِمْ وَ ظَاهِرُهُمْ عَنْ بَاطِنِهِمْ، لَا يُخَالِفُونَ الدِّينَ وَ لَا يَخْتَلِفُونَ فِيهِ، فَهُوَ بَيْنَهُمْ شَاهِدٌ صَادِقٌ وَ صَامِتٌ نَاطِق. اى مردم، آنكه از خداوند خواستار نصيحت باشد، توفيق يابد و هر كه سخن خدا را رهنماى خود قرار دهد، به راستترين راهها راهنمايى شود. زيرا، آنكه به خدا پناه گيرد، ايمن است و آنكه با خدا دشمنى ورزد، همواره ترسان. شايسته نيست، كسى كه به عظمت خداوند آگاه است، خود را بزرگ شمرد، زيرا رفعت مقام كسانى كه به عظمت او آگاهاند در اين است كه در برابر او فروتنى كنند. و سلامت كسانى كه مىدانند كه قدرت او تا چه پايه است اين است كه تسليم او باشند. پس از حق مگريزيد آنسان كه تندرست از جرب گرفته مىگريزد و شفا يافته از بيمار. بدانيد، كه شما رستگارى را نخواهيد شناخت، مگر آنگاه كه بدانيد آنان كه طالب رستگارى نيستند، چه كسانند و هرگز به پيمان قرآن وفا نمىكنيد، مگر آن گاه كه بدانيد چه كسانى پيمان قرآن را مىشكنند. و به قرآن تمسک نخواهيد جست تا آن گاه كه واگذارندگان قرآن را بشناسيد. پس همه اينها را از اهل آن بجوييد، زيرا ايشان زندهكننده دانشاند و نابود كننده نادانى. آنان كه حكم كردنشان شما را از علمشان خبر مىدهد و خاموشيشان از سخن گفتنشان و ظاهرشان از باطنشان نه با دين مخالفت مىكنند و نه در آن اختلاف. دين در ميان ايشان شاهدى است صادق و خاموشى است گويا.»
امام علی(ع) در اين بخش، راه نجات را نشان مىدهد تا ديگران گرفتار آن سرنوشت نکبت بار نشوند. نخست مىفرمايد: «اى مردم آن کس که از خداوند نصيحت بپذيرد، (و اطاعت فرمانش کند) موفق مىشود و آن کس که سخن او را دليل و راهنماى خويش قرار دهد، به استوارترين و مستقيمترين راه هدايت مىگردد» اين نخستين گامی براى هدايت به سوى حق و راه مستقيم است.
و بهدنبال آن به ذکر دليل پرداخته مىفرمايد: «زيرا کسى که به خدا پناه آورد در امان است و دشمن خدا همواره خائف و ترسان است». در گام بعد، براى اين که مردم به نصايح الهى گوش فرا دهند و باد کبر و غرور از سر بيرون کنند و تسليم فرمانش باشند، مىافزايد: «و آن کس که عظمت خدا را شناخته سزاوار نيست خود را بزرگ شمرد، زيرا بزرگى کسانى که از عظمت خدا آگاهند، در اين است که در برابر او متواضع باشند، و سلامت آنان که از قدرت (بى انتهاى) او با خبرند اين است که در برابرش تسليم گردند!» اشاره به اين که آنها که باد غرور و تکبر در سر دارند از عظمت خدا غافلند و آنها که به قدرت خويش مىنازند از قدرت خدا آگاه نيستند، آن کس که عظمت و قدرت خدا را بداند مىفهمد که ما در برابر او هيچ هستيم، با اين حال، کبر و غرور و قدرت نمايى مفهومى ندارد.
سپس در يک نتيجهگيرى مىفرمايد: «حال که چنين است از حق فرار نکنيد آن گونه که شخص سالم از مبتلا به بيمارى جرب فرار مىکند و شخص تندرست از مريض گريزان است» اشاره به اينکه سلامت و سعادت شما در پيروى حق است و گرايش به باطل، نوعى بيمارى و ناتندرستى، ولى گروهى گمراه، چنان از حق مىگريزند که گويى از فرد مبتلا به بيمارى سرايت کننده فرار مىکنند. يا به گفته قرآن در آیات 50 و 51 سوره مدثر «کَاَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ، فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةِ؛ آنها از حق گريزانند، گويى گورخران رميدهاند که از مقابل شيرى فرار کردهاند». (2)
سپس امام علی(ع) در گام ديگرى براى هدايت مخاطبان به سوى حق و دور کردن از باطل راه روشنى را پيشنهاد مىکند و مىفرمايد «بدانيد شما هرگز راه حق را نخواهيد شناخت مگر آن که ترککنندگان آن را بشناسيد، و هرگز به پيمان قرآن وفادار نخواهيد بود مگر اين که از کسى که آن پيمان را شکسته است آگاه شويد، و هرگز به قرآن تمسک نخواهيد جست مگر اين که به کسانى که آن را دور افکندهاند، پى ببريد» اين در واقع يکى از از طرق شناخت حق و باطل است و مشمول قاعده معروف «تُعْرَفُ الاَْشْيَاءُ بِاضْدَادِها; هر چيزى را با ضد آن مىتوان شناخت»، است. تا انسان بيمار نباشد، معنى سلامتى را نمىفهمد و تا تاريکى را نبيند مفهوم روشنايى را تشخيص نمىدهد.
امام علی(ع) در اين بخش از خطبه راهيابى به سوى حق را شناخت تارکان و مخالفان حق شمرده است و به سه گروه اشاره فرموده است: گروهى که حق را ترک کردهاند، گروهى که پيمان قرآن را شکستهاند و گروهى که آن را پشت سر افکندهاند، تفاوت اين سه گروه روشن است: بعضى حق را رها مىکنند بى آن که آن را تحقير کنند. بعضى علاوه بر آن به تحقير حق مىپردازند و بعضى ديگر پيمانهاى الهى را مىشکنند، که ظاهراً اشاره به آيه 169 سوره مبارکه اعراف است که مىفرمايد: «اَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِّيِثَاقُ الْکِتَابِ أَنْ لاَ يَقُولُوا عَلَى اللهِ إِلاَّ الحَقَّ وَ دَرَسُوا مَا فِيهِ؛ آيا پيمان کتاب خدا از آنها گرفته نشده بود که بر خدا دروغ نبندند و جز حق نگويند و آنان بارها آن را خوانده بودند». (3)
گرچه اين آيه به ظاهر در مورد «بنى اسرائيل» است ولى درباره ديگران نيز مىتواند صادق باشد. با شناخت اين تارکان حق، و ناقضان پيمانهاى الهى، و تحقيرکنندگان کتاب خدا و شناخت اصولى که بر زندگى آنها حاکم است و مخالفت با آن، مىتوان راه حق را پيدا کرد.
سپس امام (ع) در آخرين بخش اين خطبه براى کسب اطمينان بيشتر، جهت دست يافتن به حق و درک حقيقت مفاهيم قرآن، طريق ديگرى را ارائه مىدهد و آن تمسک به ذيل عنايت اهل بيت و عترت (ع) است که پيامبر اکرم (ص) آن را به عنوان يکى از دو شىء گرانمايه که در ميان امت به يادگار مىگذارد، شمرده است.
ایشان در اين بخش مىفرمايد: «اين (آگاهیها) را از اهلش بياموزيد، زيرا آنها حيات علم و مرگ جهلاند، آنها هستند که حکمشان شما را از علمشان آگاه مىسازد، و سکوتشان از منطقشان، و ظاهرشان از باطنشان، آنها نه با دين خدا مخالفت مىکنند و نه در آن اختلاف دارند، قرآن در ميان آنها شاهدى صادق است و خاموشى سخنگو (و تمام علوم قرآن نزد آنهاست)».
در اين جملههاى کوتاه و پر معنا، امام(ع) ائمه معصوم(ع) را به اوصافى معرفى مىکند. نخست اين که آنها مايه حيات علم و مرگ جهلاند زيرا علوم الهى و سنت پيامبر (ص) نزد آنهاست هر جا باشند نور افشانى مىکنند و پردههاى ظلمانى جهل را مىدرند، ديگر اين که حکم آنها (خواه حکم به معنى داورى باشد و يا حکم به معنى هرگونه دستور و بيان راه حلها) حکايت از علمشان مىکند، و سکوت پرمعنايشان حکايت از منطق و مقصود آنها مىنمايد (زيرا در بسيارى از موارد، سکوت گوياتر از سخن است) و ظاهر آنها آن قدر آراسته و پاک و خالصانه و مخلصانه است که از درون پاک و خالصشان خبر مىدهد.
از ويژگیهاى ديگر آنها اين است که هرگز عملشان بر خلاف دين نيست و در تفسير حقيقت دين، با هم اختلافى ندارند، چرا که علوم همه آنها از منبع واحدى سرچشمه مىگيرد. (4)
به همين دليل حقيقت و روح دين و قرآن، در ميان آنهاست و همه چيز را از قرآن مىفهمند و همان گونه که پيامبر اکرم (ص) در حديث ثقلين فرمود: هيچ گاه جدايى ميان آنها و قرآن نمىافتد و تمسک به اين دو مسلمين را از گمراهى و ضلالت مىرهاند.
منابع:
1- بحارالانوار – جلد 70
2- کافی – جلد 8
3- مصادر ن البهجلاغه – جلد 3
4-میزان الحکمه – جلد 8