امام علی(ع) تنها فردی است كه از ميان همه گذشتگانی كه سخنی از آنها بهجا مانده، به آخرين مرحله فصاحت و بلاغت رسيده و گفتار او اقيانوس بيكرانهای است كه سخن هيچ مبلغی به پای آن نخواهد رسيد.
سخنانی که در قالب خطبهها، نامهها و حکمتها گردآوری شده و مفسران دینی تفسیرهایی در رابطه با آنها داشتهاند که هرکدام از یک دید و سلیقه به این موضوعات پرداختهاند، بر این منوال ما در ایکنا بر این شدیم که ابتدا تفسیری از خطبههای امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه در اختیار مخاطبان قرار دهیم که برای رسیدن به این هدف از منابع مختلفی مانند تاریخ الخلفاء، بحارالانوار جلد 71 و میزان الحکمه – جلد6 استفاده میشود که در ادامه با موضوع «حقوق متقابل برای همه» آن را میخوانید.
امام علی(ع) در خطبه 216 نهجالبلاغه میفرماید: «و من خطبة له (علیه السلام) خَطَبَها بصفين: أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً بِوِلَايَةِ أَمْرِكُمْ، وَ لَكُمْ عَلَيَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِي لِي عَلَيْكُمْ؛ [وَ الْحَقُ] فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْيَاءِ فِي التَّوَاصُفِ وَ أَضْيَقُهَا فِي التَّنَاصُفِ، لَا يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَى عَلَيْهِ، وَ لَا يَجْرِي عَلَيْهِ إِلَّا جَرَى لَهُ؛ وَ لَوْ كَانَ لِأَحَدٍ أَنْ يَجْرِيَ لَهُ وَ لَا يَجْرِيَ عَلَيْهِ لَكَانَ ذَلِكَ خَالِصاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ دُونَ خَلْقِهِ، لِقُدْرَتِهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ لِعَدْلِهِ فِي كُلِّ مَا جَرَتْ عَلَيْهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ، وَ لَكِنَّهُ سُبْحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ يُطِيعُوهُ وَ جَعَلَ جَزَاءَهُمْ عَلَيْهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ، تَفَضُّلًا مِنْهُ وَ تَوَسُّعاً بِمَا هُوَ مِنَ الْمَزِيدِ أَهْلُهُ، خطبهاى از آن حضرت(ع) در صفين: اما بعد، خداوند براى من كه ولىّ امر و زمامدار شما هستم، بر شما حقى مقرر داشته و همان گونه كه مرا بر شما حقى است، شما را نيز بر من حقى است. هنگامى كه در باره حق گفتگو مىشود، حق گسترده ترين چيزهاست و به هنگام انصاف خواهى از يكديگر حق دقيق ترين و تنگ ميدان ترين امور است. آنسان، كه كسى را بر ديگرى حقى است آن ديگر را نيز بر او حقى خواهد بود. كسى كه بر همگان حق دارد و هيچكس را بر او حقى نيست، خداى تعالى است، نه هيچيک از بندگانش. زيرا اوست كه بر آفريدگان خود توانايى دارد و عدلش در هر چه قضايش بر آن جارى گردد، نمايان است. و او حق خود را بر بندگان در آن قرار داد كه اطاعتش كنند و جزاى طاعتشان را دو چندان بر عهده گرفت. اين فضل و بخشايشى است از سوى او و بخشندگى بسيار است كه او را در خور است و بس.»
خطبه 213 نهجالبلاغه از خطبههاى مهم این کتاب نفیس است كه امام علی(ع) در زمان و مكان خاصى؛ يعنى در جنگ صفين ايراد فرموده و مباحث مهمى را در بردارد و عمدتاً از چهار بخش تشكيل شده که در بخش اول از حقوق متقابل والى و رعيت (زمامداران و تودههاى مردم) سخن مىگويد. به بيان قانونى كلى درباره حقوق مىپردازد و مىفرمايد: «حق، همواره دو سويه است؛ هركس بر ديگرى حق دارد او نيز به نوعى داراى حق بر آن شخص است» که اين مسئله مهمى است.
در بخش دوم حقوق حاكمان بر مردم و حقوق مردم را بر حاكمان تشريح مىكند و در همين بخش بر اين معنا تأكيد مىفرمايد كه نه اصلاح مردم بدون اصلاح حاكمان ممكن است نه اصلاح حاكمان بى اصلاح مردم؛ يعنى اين دو در يكديگر تأثير متقابل دارند.
بخش سوم در واقع پاسخى است كه امام علی(ع) به يكى از يارانش داد؛ او تعريف و تمجيد فراوانى از امام كرد و وفادارى كامل خود را به پيشگاه آن حضرت عرضه داشت، امام در پاسخ او تواضع فراوانى نمود و فرمود: «من هرگز ثناگويى و تعريف و تمجيد را خوش ندارم، چرا كه همه عظمتها مخصوص ذات پاک خداست.»
در بخش چهارم از روابط صحيح حاكمان و مردم سخن به ميان آمده و بدين معنا تأكيد شده كه حاكمان بايد از متملقان و چاپلوسان بپرهيزند و به عكس آماده شنيدن نقد نقادان و خردهگيرى خردهگيران باشند تا جامعه رو به سوى صلاح و فلاح حركت كند. (1)
امام علی(ع) در آغاز اين خطبه همه ياران خود را به اتحاد و انضباط از طريق بيان حقش بر امت دعوت مىکند و به مسئله مهمى در باب حکومت اسلامى اشاره مىکند که در واقع با همه حکومتهاى آن زمان متفاوت بود. حکومتهاى استبدادى همه چيز را از آن خود مىدانستند و رعايا را همچون بردگان که بايد چشم و گوش بسته اطاعت کنند و اگر چيزى براى رعايا قايل بودند نوعى منت و تفضل بود؛ نه حق، در حالى که امام علی(ع) مىفرمايد: حکومت اسلامى در واقع مرکب از دو حق متقابل است: حق زمامداران بر مردم و حق مردم بر زمامداران که هر دو سنگين و پرمسئوليت است.
سپس به قاعدهاى کلی و بسيار فراگير در فرهنگ اسلامى اشاره کرده و مىافزايد: «حق در مرحله بيان، از هر چيز وسيعتر است و همه از آن دفاع مىکنند، ولى در مرحله عمل از هر چيز سختتر و پيچيدهتر است (چرا که) حق به نفع کسى جريان نمىيابد مگر اينکه در برابر آن حقى به گردن او قرار مىگيرد (و مسئوليتى براى او به وجود مىآورد) و حق بر گردن کسى نمى آيد مگر اينکه به نفع او حقى بر ديگرى خواهد بود.»
در واقع امام علی(ع) در اين عبارت به دو نکته اشاره مىفرمايد: نخست اينکه همه انسانها با واژه حق آشنا هستند و هر کس دم از طرفدارى حق مىزند و براى حفظ منافع خود زير چتر اين واژه قرار مىگيرد، در حالى که هنگام عمل براى اداى حقوق ديگران بسيار سختگير است، گويى حق را يک طرفه مىداند، بنابراین امام(ع) در بيان نکته دوم به اين اصل اساسى اشاره مىکند که در هيچ مورد حق يک جانبه وجود ندارد، در همه جا بدون استثنا اگر حقى براى کسى قرار داده شود طرف مقابل نيز حقى بر او پيدا مىکند؛ مثلاً استاد بر شاگرد خود حق دارد، زيرا او را تعليم داده و تربيت آموخته است. به يقين شاگرد نيز بر استاد حق دارد، زيرا هنگامى که فکر و عمر و جوانى خويش را در اختيار استاد قرار مى دهد بايد در تعليم و تربيت او بکوشد و چيزى فروگذار نکند.
اگر طلبکار حقى بر بدهکار دارد که بايد آن را به موقع ادا کند، بدهکار نيز حق متقابلى دارد و آن اينکه اگر توان پرداخت را نداشته باشد به او مهلت دهد، اگر مردان حقوق متعددى بر همسران خود دارند زنان آنها نيز حقوق بسيارى بر گردن شوهران دارند، در مورد پدر ومادر و فرزند نيز اين مسئله کاملا ًنمايان است نه فقط پدر و مادر بر فرزند حقوق سنگينى دارند، بلکه فرزندان نيز بر آنها حقوق بسيارى دارند. اگر کسى رسالة الحقوق امام سجا(ع) را به دقت مطالعه کند به گسترش حقوق متقابل مردم بر يکديگر کاملا آگاه مىشود. (2)
آنگاه امام علی(ع) در ادامه اين سخن به حق خداوند بر بندگان اشاره مىکند که حتى اين حق نيز يک طرفه نيست، گرچه تعبير حق عباد بر خدا از جهاتى نامتناسب است ولى به هر حال اين حق در لباس تفضل خود را نشان مىهد، مى فرمايد: «اگر قرار بود حق (يک طرفه باشد و) به سود کسى جريان يابد و بر او حقى نباشد، اين امر مخصوص خداوند سبحان بود نه مخلوقش، زيرا قدرتش بر همه بندگان احاطه دارد و عدالتش در همه امورى که فرمانش جارى است، ثابت است» اين سخن اشاره به آن است که از يک سو قدرت خداوند ايجاب مىکند که بندگان خود را تنها نگذارد و به يارى آنها در همه زمينهها عنايت کند و از سوى ديگر عدالتش موجب مىشود کمترين ظلم و ستمى نه در جهان تشريع و نه در جهان تکوين بر کسى وارد نشود، بنابراين، حساب خداوند از حساب بندگان جداست؛ بندگان بر اثر عجز و ناتوانى و يا نيازهايى که آنها را به ترک عدالت وا مىدارد ممکن است حقوق ديگران را رعايت نکنند، اما قادر مطلق و عادل على الاطلاق، چگونه ممکن است راضى به ضايع شدن حقوق بندگانش شود؟ بنابراين ممکن است دو طرفه بودن حق در مورد خداوند، استثنا شود و حق او يک طرفه باشد. (3)
امام علی(ع) در ادامه اين سخن مىفرمايد: «ولى خداوند سبحان حق خود را بر بندگانش اين قرار داده است که اطاعتش کنند و (در مقابل) پاداش آنها را بر خود به صورت مضاعف و از باب تفضل و توسعه براى کسانى که شايستگى دارند لازم دانسته است» به بيان ديگر خداوند در برابر حقى که بر بندگان دارد حقى براى بندگان بر خويش قائل است، هر چند اين حق، جنبه تفضل دارد بى آنکه بندگان از خداوند طلبکار باشند، زيرا در برابر آن همه نعمتهايى که او به بندگان ارزانى داشته هر قدر اطاعت و عبادتش کنند بخش اندکى از شکر آن را ادا نخواهند کرد.
به اين ترتيب حتى خداوند متعال از اين امر مستثنا نيست، يعنى در برابر حقى که او بر بندگان دارد آنها هم بر او حقى دارند، هر چند اين حق از باب تفضل است نه استحقاق و طلبکار بودن.
منابع:
1. تاریخ الخلفاء
2. بحارالانوار - جلد 71
3. میزان الحکمه – جلد6