امام علی(ع) تنها فردی است كه از ميان همه گذشتگانی كه سخنی از آنها بهجا مانده، به آخرين مرحله فصاحت و بلاغت رسيده و گفتار او اقيانوس بيكرانهای است كه سخن هيچ مبلغی به پای آن نخواهد رسيد.
سخنانی که در قالب خطبهها، نامهها و حکمتها گردآوری شده و مفسران دینی تفسیرهایی در رابطه با آنها داشتهاند که هرکدام از یک دید و سلیقه به این موضوعات پرداختهاند، بر این منوال ما در ایکنا بر این شدیم که ابتدا تفسیری از خطبههای امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه در اختیار مخاطبان قرار دهیم که برای رسیدن به این هدف از منابع مختلفی مانند الکافى - جلد 8، مصادر نهجالبلاغه – جلد2 و میزان الحکمه – جلد 8 استفاده میشود که در ادامه با موضوع «اهداف بعثت پيامبر اسلام(ص)» آن را میخوانید.
خطبه 147 نهجالبلاغه از چند بخش تشكيل شده بخش اول، اشاره به اهداف بعثت پيامبر اكرم(ص) و نقش قرآن در هدايت مردم دارد، در بخش دوم امام(ع) از فتنههاى آينده خبر مىدهد و از زمانى سخن مىگويد، كه مردم غرق گناه و انواع آلودگىها مىشوند و قرآن را به فراموشى مىسپارند، و در بخش سوم به همگان هشدار مىدهد و سرنوشت اقوام پيشين را كه به انواع بلاها گرفتار شدند يادآور مىشود و در بخش چهارم اندرزهاى بسيار مفيد و مؤثرى براى مردم بيان مىفرمايد و آنها را به پيروى قرآن و اهل بيت(ع) براى نجات از چنگال فساد دعوت مىكند.
امام علی(ع) در بخش اول این خطبه میفرماید: «الغاية من البعثة: فَبَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) بِالْحَقِّ لِيُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ إِلَى عِبَادَتِهِ وَ مِنْ طَاعَةِ الشَّيْطَانِ إِلَى طَاعَتِهِ، بِقُرْآنٍ قَدْ بَيَّنَهُ وَ أَحْكَمَهُ لِيَعْلَمَ الْعِبَادُ رَبَّهُمْ إِذْ جَهِلُوهُ وَ لِيُقِرُّوا بِهِ بَعْدَ إِذْ جَحَدُوهُ وَ لِيُثْبِتُوهُ بَعْدَ إِذْ أَنْكَرُوهُ. فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْهُ بِمَا أَرَاهُمْ مِنْ قُدْرَتِهِ وَ خَوَّفَهُمْ مِنْ سَطْوَتِهِ، وَ كَيْفَ مَحَقَ مَنْ مَحَقَ بِالْمَثُلَاتِ وَ احْتَصَدَ مَنِ احْتَصَدَ بِالنَّقِمَاتِ. خداوند محمد (صلى اللّه عليه و آله) را، بحق، به پيامبرى مبعوث داشت، تا بندگانش را از پرستش بتان برهاند و به پرستش او وا دارد. و از فرمانبردارى شيطان منع كند و به فرمان او آورد. با قرآنى كه معانى آن را روشن ساخت و بنيانش را استوار داشت، تا مردم پروردگارشان را كه نمىشناختند، بشناسند و پس از آنكه انكارش مىكردند، به او اقرار آورند و پس از آنكه باورش نداشتند، وجودش را معترف شوند. پس، خداوند سبحان در كتاب خود بىآنكه او را ببينند، خود را به بندگانش آشكار ساخت، به آنچه از قدرت خود به آنان نشان داد و از قهر خود ايشان را ترسانيد. كه چگونه قومى را به عقاب خود نابود كرده و چسان كشت هستى جماعتى را به داس انتقام درو كرده است.» (1)
امام علی(ع) در بخش اول خطبه 147 نهجالبلاغه نخست اشاره به بعثت پيامبر اکرم(ص) دارد و بعد، اهداف بعثت را شرح مىدهد و سپس به وسيلهاى که از آن براى وصول به اين هدف استفاده کرد، يعنى قرآن مجيد اشاره مىفرمايد و مىگويد: «خداوند محمد(ص) را به حق مبعوث کرد تا بندگانش را از پرستش بتها به عبادت خويش دعوت کند و از اطاعت شيطان به اطاعت خود فراخواند» که تعبير گويا و زيبا و فشردهاى در مورد هدف بعثت پيامبر اکرم (ص) بوده که بر دو اصل؛ رها کردن عبوديت و پرستش بتها و تمسک به توحيد در عبادت يعنى عبادت پروردگار، و ديگر رها ساختن از اطاعت شيطان وتمسک جستن به اطاعت پروردگار، استوار است.
بنابراين تسليم در برابر حاکمان ظالم، و اطاعت فرمان آنها و تن دادن به استعمار و استثمار خودکامگان، و پذيرش قوانين غير الهى، همه، در مفهوم اين جمله ها داخل است و هدف بعثت اين بود که انسان را از تمام آنها رهايى بخشد. به اين ترتيب امام (ع) هدف اصلى بعثت پيامبر اکرم (ص) که بقيه اهداف به آن باز مىگردد در چند جمله کوتاه بيان فرموده، وهرگونه ابهام را زدوده است. (2)
در ادامه اين سخن به ابزار و وسيله نيل به اين هدف عالى اشاره کرده مىفرمايد : «اين دعوت الهى به وسيله قرآنى انجام شد که آن را با بيانى روشن تبيين کرده و استوار گردانيده است، تا بندگان، پروردگار خود را بشناسند بعد از آنکه او را نمىشناختند و به او اقرار نمايند بعد از آنکه او را انکار مىکردند، و او را ثابت بدانند بعد از آن که او را نفى مىکردند» بىشک مشرکان عرب به خدا ايمان داشتند و به او اعتراف مىکردند، خالق آسمان و زمينش مىشمردند و بتها را شفيعان درگاهش مىدانستند ولى، اين اعتقاد که آلوده به شرک بود هيچ ارزشى نداشت، خداوند پيامبر خويش را فرستاد تا علف هرزهاى شرک و بت پرستى را از بوستان فکر و روح آنها برکند و توحيد و خداپرستى را جلوهگر کند و اين در واقع کار همه انبيا و پيامبران الهى بود که توحيد را از آلودگى به شرک پاک مىکردند.
ایشان در ادامه اين سخن به معرفى قرآن و آثار سازنده آن در فکر و عمل پرداخته مىگويد: «خداوند سبحان! در کتاب خويش بر بندگان تجلى کرد و آشکار شد، بى آنکه او را ببينند بلکه اين تجلى به وسيله آيات قدرتش بوده که به آنان ارائه کرده است» اين سخن اشاره به آيات توحيد و بيان اسما و صفات خداوند است که دقت در آنها چنان در انسان اثر مىگذارد که گويى خدا را مىبيند.
در جمله بعد به بخش ديگرى از آيات قرآن که آيات انذار و تخويف است، اشاره کرده و مىفرمايد: «خداوند بندگان را از سطوت و غضب خويش بر حذر داشته است» و در بخش آخر به آيات گسترده که از سرگذشت دردناک اقوام پيشين خبر مىدهد و درسهاى عبرتى را که در آن است يادآورى کرده مىفرمايد: «و چگونگى نابودى اقوام طغيانگر و درو شدنشان را به وسيله عقوبتها و کيفرها به آنها نشان داد.» اين احتمال نيز در تفسير جملههاى بالا وجود دارد که خداوند خود را در کتاب خويش به مجموعه اين موارد (آيات قدرت، تخويف از سطوت و سرگذشت دردناک اقوام گنهکار) نشان داده است. (3)
منابع:
1. کافی – جلد 8
2.مصادر نهجالبلاغه – جلد 2
3. میزان الحکمه – جلد 8