امام علی(ع) تنها فردی است كه از ميان همه گذشتگانی كه سخنی از آنها بهجا مانده، به آخرين مرحله فصاحت و بلاغت رسيده و گفتار او اقيانوس بيكرانهای است كه سخن هيچ مبلغی به پای آن نخواهد رسيد.
سخنانی که در قالب خطبهها، نامهها و حکمتها گردآوری شده و مفسران دینی تفسیرهایی در رابطه با آنها داشتهاند که هرکدام از یک دید و سلیقه به این موضوعات پرداختهاند، بر این منوال ما در ایکنا بر این شدیم که ابتدا تفسیری از خطبههای امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه در اختیار مخاطبان قرار دهیم که برای رسیدن به این هدف از منابع مختلفی مانند الکافى، ج 1، بحارالانوار، ج 43، مستدرک حاکم، ج 3، شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحديد، ج 2، استفاده میشود که در ادامه با موضوع «غم از دست دادن حضرت زهرا(س)» را میخوانید.
امام علی(ع) در خطبه 202 نهجالبلاغه میفرماید: «وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) رُوِيَ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَهُ عِنْدَ دَفْنِ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ فَاطِمَةَ (علیها السلام) كَالْمُنَاجِي بِهِ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) عِنْدَ قَبْرِهِ: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ النَّازِلَةِ فِي جِوَارِكَ وَ السَّرِيعَةِ اللَّحَاقِ بِكَ. قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ رَقَ عَنْهَا تَجَلُّدِي، إِلَّا أَنَّ فِي التَّأَسِّي لِي بِعَظِيمِ فُرْقَتِكَ وَ فَادِحِ مُصِيبَتِكَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ، فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ وَ فَاضَتْ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي نَفْسُكَ، فَ "إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ". فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ، أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ، إِلَى أَنْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتِي أَنْتَ بِهَا مُقِيمٌ. وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا، فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ، هَذَا وَ لَمْ يَطُلِ الْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلُ مِنْكَ الذِّكْرُ. وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمَا سَلَامَ مُوَدِّعٍ، لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ، فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ، وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِينَ؛ از سخنان آن حضرت است اين سخن را به هنگام دفن سرور زنان جهان حضرت فاطمه(س) گفت، گويى با پيامبر(ص) بر سر قبرش درد دل مىكرد: اى رسول خدا، از من و دخترت بر تو سلام باد كه در جوار تو آمد، و به سرعت به تو ملحق شد. اى رسول حق، از دورى دختر برگزيده ات شكيبايى ام كم شد، و طاقتم از دست رفت، جز آنكه مرا در فراق عظيم تو، و سنگينى مصيبتت جاى تسليت (در مصيبت فاطمه) است. زيرا من بودم كه با دست خود تو را در آغوش خاک جاى دادم، و سرت بر سينه من بود كه روح پاكت از قفس تن پريد. ما از خداييم و به خدا باز مىگرديم. راستى كه امانت بازگردانده شد، و گروگان دريافت گرديد. اما غصه من ابدى است، و شبم قرين بيدارى است تا زمانى كه خداوند براى من جايگاهى را كه تو در آن اقامت دارى اختيار كند. به زودى دخترت از همدستى امت براى ستم بر او به تو خبر خواهد داد، در پرسيدن از او اصرار كن، و خبر اوضاع را از او بخواه، در حالى كه بين ما و تو فاصله زيادى نشده و زمانه از يادت خالى نگشته اين همه ستم به ما شد. به هر دو نفر شما سلام باد سلام وداع كننده نه سلام رنجيده خاطر دلتنگ. اگر از كنار مرقدت بروم نه از باب ملالت است، و اگر بمانم نه از جهت بدگمانى به آنچه خداوند به صابران وعده داده است.»
اين گفتار امام علی(ع) به قدر كافى گوياست؛ سخنى است كه از سوز دل امیرالمؤمنین(ع) به هنگام دفن حضرت فاطمه زهرا(س) حكايت مىكند. درد دلى است پر سوز و گداز كه ایشان با پيامبر اكرم(ص) درباره مصائب زهرا(س) از يک سو و مصيبت خودش به سبب فراق زهرا(س) از سوى ديگر، حكايت دارد و بخشى از حقايق مهم تاريخى صدر اسلام را به صورت غيرمستقيم؛ اما گويا و پرمعنا منعكس مىكند.
نكته قابل توجه اينكه ضمير در «عند قبره» به صورت مذكر آمده كه مرجع آن، پيامبر اكرم(ص) است و در عين حال مىگويد اين سخن را به هنگام دفن فاطمه زهرا(س) بيان كرد، اين نشان مىدهد كه به اعتقاد سيد رضى قبر حضرت زهرا(س) در كنار قبر پيامبر(ص) است.
امام علی(ع) اين سخنان پر سوز و گداز را هنگامى مىگويد که جسم پاک زهراى مرضيه(س) را با دست خود در قبر مىگذارد، سخنانى که از يک سو دليل بر عظمت بانوى اسلام فاطمه زهرا(س) و از سوى ديگر نشانه شدت ناراحتى على(ع) از فراق جانگداز اوست.
امام علی(ع) در بيان اين عبارات، بهترين و مناسبترين مخاطب، يعنى رسول خدا(ص) را انتخاب کرده و با او درد دل مىکند و سخن خود را از اينجا شروع مىکند: «سلام و درود بر تو اى رسول خدا(ص) از سوى خودم، و از سوى دخترت (زهرا) که هم اکنون در جوار تو فرود آمده، و به سرعت به تو ملحق شده است.»
با اينکه محتواى سخنان امام(ع)، شکوائيه دردناکى است؛ ولى ادب کلام ايجاب مىکند که از سلام و درود بر پيامبر(ص) شروع کند. جمله (النَّازِلَةِ فِي جِوَارِکَ) نشان مىدهد که قبر بانوى اسلام در کنار قبر پيامبر(ص) بود و نظريه کسانى که قبر مقدس آن حضرت را در خانهاش مىدانند، تقويت مىکند.
البته ممکن است دفن در بقيع را نيز در جوار پيامبر(ص) محسوب کنيم يا جوار را به معناى همسايگى روحانى و معنوى در بهشت بدانيم؛ ولى معناى اول با ظاهر عبارت سازگارتر است و روايات متعددى نيز آن را تأييد مىکند.(1)
در روايتى که مرحوم کلينى در کافى آورده است مىخوانيم: «يکى از بزرگان اصحاب به نام احمد بن محمد بن ابى نصر مىگويد: از امام على بن موسى الرضا(ع) در مورد مکان قبر حضرت فاطمه(س) سؤال کردم، فرمود: دُفِنَتْ في بَيْتِها فَلَمّا زادَتْ بَنُو اُمَيَّةَ فى الْمَسْجِدِ صارَتْ فِى الْمَسْجِدِ; آن حضرت را در خانه اش دفن کردند و هنگامى که بنى اميه مسجد پيامبر(ص) را توسعه دادند خانه آن حضرت در مسجد قرار گرفت.»
سپس امام علی(ع) در ادامه، خطاب به پيامبر اکرم(ص) عرض مىکند: «اى رسول خدا! از فراق دختر برگزيده و پاکت، پيمانه صبرم لبريز شده و طاقتم از دست رفته است، هر چند پس از رو به رو شدن با غم بزرگ فراق و مصيبت دردناک تو، اين مصيبت براى من قابل تحمّل شده است»، اشاره به اينکه گرچه مصيبت زهرا(س) فوقالعاده جانکاه است؛ ولى درد مصيبت تو از آن، سنگينتر و جانکاهتر بود و تحمل آن، راه را براى تحمل اين مصیبت، هموار ساخته است.
آنگاه امام علی(ع) در شرح اين سخن مىافزايد: «(فراموش نمىکنم) من تو را با دست خود در ميان قبر نهادم و هنگام رحلتت روح تو در ميان گلو و سينه من روان شد، ما از خداييم و به سوى او باز مىگرديم»، بعضى از شارحان نهجالبلاغه «نفس» را در اينجا به معناى خون گرفتهاند (زيرا يکى از معانى «نفس» خون است) و گفتهاند: به هنگام رحلت پيامبر خون مختصرى از دهان آن حضرت بيرون پريد و بر سينه على(ع) نشست؛ ولى اين تفسير، بعيد به نظر مىرسد.
به هر حال قرائن نشان مىدهد (و خطبه 197 نيز دلالت دارد) که سر مبارک پيامبر(ص) به هنگام رحلت بر سينه پاک على(ع) بود و در همان حال روح پاکش به عالم بقا شتافت و از ميان سينه و گلوى على(ع) گذشت، هر چند بعضى از راويان اهل سنت نقل کردهاند که عايشه مىگويد: «سر مبارک پيامبر اکرم(ص) در حال رحلت بر سينه من بود»؛ ولى اين سخن دليل معتبرى ندارد و شايد از قبيل روايات فراوانى است که ضمن آن کوشيدهاند فضائل على(ع) را يک به يک به نام ديگرى ثبت کنند.
آنگاه امام بار ديگر به شرح مصيبت حضرت زهرا(س) باز مىگردد و خطاب به پيامبر(ص) عرضه مىدارد: «(اى رسول خدا) امانتى را که به من سپرده بودى هم اکنون باز پس داده شد و گروگانى که نزد من بود گرفته شد؛ ولى اندوهم جاودانى است و شبهايم همراه بيدارى و بىقرارى؛ تا آن زمان که خداوند منزلگاهى را که تو در آن اقامت گزيدهاى برايم برگزيند (و به تو ملحق شوم).»
اين عبارت که از شدت اندوه على(ع) در برابر حادثه غمانگيز شهادت حضرت زهرا(س) حکايت مىکند به خوبى نشان مىدهد که تا چه حد اين بانو در نظر على(ع) گرامى بود و پيوند عاطفى و روحانى و معنوى آن دو به يکديگر عميق و ريشه دار، تعبير به «وديعه» اشاره به همان چيزى است که پيامبر(ص) در آستانه رحلتش دست فاطمه را گرفت و در دست على(ع) گذارد و فرمود: «يا اَبَاالْحَسَنِ هذِهِ وَديعَةُ اللهِ وَ وَديعَةُ رَسُولِهِ عِنْدَکَ فَاحْفَظْ اللهَ وَاحْفَظْني فيها وَ إِنَّکَ لَفاعِلُهُ; اى ابوالحسن اين وديعه خدا و وديعه رسولش محمد نزد توست؛ حق خداوند و حق مرا در مورد آن رعايت کن و مى دانم رعايت خواهى کرد».(2)
آنگاه امام(ع) به گوشهاى از مصائب دردناک حضرت زهرا(س) اشاره کرده، عرضه مىدارد: «(اى رسول خدا) به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امت تو در ستم کردن به وى دست به دست هم داده بودند، سرگذشت دردناک او را بى پرده از او بپرس و خبر اين حوادث را از وى بگير. اين حوادث دردناک در زمانى رخ داد که هنوز مدت زيادى از رحلت تو نگذشته و يادت فراموش نگشته بود»، ظاهر اين است که اين عبارات سربسته که اميرمؤمنان على(ع) براى رعايت ادب در پيشگاه پيامبر آن را زياد نمىشکافد و شرح نمىدهد اشاره به حوادث بسيار اسف انگيزى است که پس از مدت کوتاهى از رحلت پيامبر(ص) رخ داد؛ هجوم به خانه زهرا(س)، آتش زدن در خانه، اسقاط جنين آن حضرت و بردن امام را به زور به سوى مسجد براى بيعت، حوادثى است که نه تنها به صورت پر رنگ در تاريخ شيعه آمده؛ بلکه در منابع اهل سنت هم، با کمال تعجب صريحاً ذکر شده است.(3)
اين احتمال نيز داده شده است که عهد، اشاره به پيمانهايى باشد که پيامبر اکرم(ص) در مورد خلافت على(ع) و حفظ احترام اهل بيت(ع) مخصوصاً دخترش زهرا و قرار دادن آنها در کنار قرآن به مقتضاى حديث ثقلين و امثال آن گرفته بود; يعنى مدت طولانى از اين پيمانها نگذشته بود که گروهى از امت همه را به فراموشى سپردند و دست به جناياتى زدند که عقل را حيران مىکند.
سرانجام امام در آخرين سخن خود خطاب به پيامبر(ص) و بانوى اسلام، زهراى مرضيه(س) چنين مىگويد: «درود خدا بر شما هر دو باد، درود و سلام وداع کننده؛ نه وداع ناخشنود خسته دل، اگر از کنار قبرت باز گردم به خاطر ملالت نيست، و اگر اقامت گزينم (و گريه و زارى) سر دهم هرگز به جهت سوء ظن به وعده نيک خداوند در مورد صابران و شکيبايان نمى باشد»(3)
از اين تعبيرات و آنچه در نهجالبلاغه آمده به خوبى روشن مىشود که حق نشناسان در زمان کوتاهى بعد از رحلت پيامبر(ص) چه مصائبى بر اهل بيت(ع) او و عزيزترين عزيزانش وارد کردند مصائبى که على(ع) را که کوه شکيبايى و استقامت بود به لرزه درآورد و همچون مادر جوان مرده به گريه و ناله واداشت و عجب اينکه مدارک اين تهاجم بى رحمانه بر بيت وحى، در کتب اهل سنت نيز به صورت گسترده آمده است.(4)
منابع:
1- الکافى، ج 1
2- بحارالانوار، ج 43
3- مستدرک حاکم، ج 3
4- شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحديد، ج 2