امام علی(ع) تنها فردی است كه از ميان همه گذشتگانی كه سخنی از آنها بهجا مانده، به آخرين مرحله فصاحت و بلاغت رسيده و گفتار او اقيانوس بيكرانهای است كه سخن هيچ بليغی به پای آن نخواهد رسيد.
سخنانی که در قالب خطبهها، نامهها و حکمتها گردآوری شده و مفسران دینی تفسیرهایی در رابطه با آنها داشتهاند که هرکدام از یک دید و سلیقه به این موضوعات پرداختهاند، بر این منوال ما در ایکنا بر این شدیم که ابتدا تفسیری از خطبههای امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه در اختیار مخاطبان قرار دهیم که برای رسیدن به این هدف از منابع مختلفی مانند مناقب ابن شهرآشوب ابن عباس، سيره ابن هشام، جلد 1، پيام امام، جلد 3 و شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحديد، جلد 7 استفاده میشود که در ادامه با موضوع «خطبه 105، لزوم بهرهگیری از پندهای الهی برای خروج از جهالت» را میخوانید.
امام علی(ع) در خطبه 105 نهجالبلاغه میفرماید: «الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى شَرَعَ الاْسْلامَ فَسَهَّلَ شَرائِعَهُ لِمَنْ وَرَدَهُ، وَ اَعَزَّ اَرْكانَهُ عَلى مَنْ غالَبَهُ، فَجَعَلَهُ اَمْناً لِمَنْ عَلِقَهُ، وَ سِلْماً لِمَنْ دَخَلَهُ، وَ بُرْهاناً لِمَنْ تَكَلَّمَ بِهِ، وَ شاهِداً لِمَنْ خاصَمَ بِهِ، وَ نُوراً لِمَنِ اسْتَضاءَ بِهِ، وَ فَهْماً، لِمَنْ عَقَلَ، وَ لُبّاً لِمَنْ تَدَبَّرَ، وَآيَةً لِمَنْ تَوَسَّمَ، وَ تَبْصِرَةً، لِمَنْ عَزَمَ، وَ عِبْرَةً لِمَنِ اتَّعَظَ، وَ نَجاةً لِمَنْ صَدَّقَ، وَ ثِقَةً، لِمَنْ تَوَكَّلَ، وَ راحَةً لِمَنْ فَوَّضَ، وَ جُنَّةً لِمَنْ صَبَرَ. فَهُوَ أَبْلَجُ الْمَناهِجِ، وَ اَوْضَحَ الْوَلائِجِ، مُشْرِفُ الْمَنارِ، مُشْرِقُ الْجَوادِّ، مُضىءُ الْمَصابيحِ، كَريمُ الْمِضْمارِ، رَفيعُ الْغايَةِ، جامِعُ الْحَلْبَةِ، مُتَنافَسُ السُّبْقَةِ، شَريفُ الْفُرْسانِ. التَّصْديقُ مِنْهاجُهُ، وَالصّالِحاتُ مَنارُهُ، َالْمَوْتُ غايَتُهُ، وَالدُّنْيا مِضْمارُهُ، وَالْقِيامَةُ حَلْبَتُهُ، وَالْجَنَّةُ سُبْقَتُهُ. مِنْها فى ذِكْرِ النَّبِىِّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِه حَتّى اَوْرى قَبَساً لِقابِس، وَ اَنارَ عَلَماً لِحابِس. فَهُوَ اَمينُكَ الْمَأْمُونُ، وَ شَهيدُكَ يَوْمَ الدِّينِ، وَ بَعيثُكَ نِعْمَةً، وَ رَسُولُكَ بِالْحَقِّ رَحْمَةً. اللّهُمَّ اقْسِمْ لَهُ مَقْسَماً مِنْ عَدْلِكَ، وَاجْزِهِ مُضاعَفاتِ الْخَيْرِ مِنْ فَضْلِكَ. اللّهُمَّ اَعْلِ عَلى بِناءِ الْبانينَ بِناءَهُ، وَ اَكْرِمْ لَدَيْكَ نُزُلَهُ، وَ شَرِّفْ عِنْدَكَ مَنْزِلَتَهُ، وَ آتِهِ الْوَسيلَةَ، وَاَعْطِهِ السَّناءَ وَالْفَضيلَةَ، وَاحْشُرْنا فى زُمْرَتِه غَيْرَ خَزايا وَ لا نادِمينَ وَلا ناكِبينَ، وَلا ناكِثينَ، وَلا ضالِّينَ، وَلا مُضِلِّينَ، وَ لا مَفْتُونينَ. وَقَدْ مَضى هذَا الْكَلامُ فيما تَقَدَّمَ اِلاّ اَنَّنا كَرَّرْناهُ ههُنا لِما فِى الرِّوايَتَيْنِ مِنَ الاِخْتِلافِ وَ مِنْها فى خِطابِ اَصْحابِهِ وَقَدْ بَلَغْتُمْ مِنْ كَرامَةِ اللّهِ تَعالى لَكُمْ مَنْزِلَةً تُكْرَمُ بِها اِماؤُكُمْ، وَ تُوصَلُ بِها جيرانُكُمْ، وَ يُعَظِّمُكُمْ مَنْ لا فَضْلَ لَكُمْ عَلَيْهِ، وَلا يَدَ لَكُمْ عِنْدَهُ، وَ يَهابُكُمْ مَنْ لايَخافُ لَكُمْ سَطْوَةً، وَلا لَكُمْ عَلَيْهِ اِمْرَةٌ. وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَاللّهِ مَنْقُوضَةً فَلاتَغْضَبُونَ، وَ اَنْتُمْ لِنَقْضِ ذِمَمِ آبائِكُمْ تَأْنَفُونَ. وَ كانَتْ اُمُورُاللّهِ عَلَيْكُمْ تَرِدُ وَ عَنْكُمْ تَصْدُرُ وَ اِلَيْكُمْ تَرْجِعُ، َمَكَّنْتُمُ الظَّلَمَةَ مِنْ مَنْزِلَتِكُمْ، وَاَلْقَيْتُمْ اِلَيْهِمْ اَزِمَّتَكُمْ، وَ اَسْلَمْتُمْ اُمُورَاللّهِ فى اَيْديهِمْ، َعْمَلُونَ بِالشُّبُهاتِ، وَ يَسيرُونَ فِى الشَّهَواتِ. وَ ايْمُ اللّهِ لَوْ فَرَّقُوكُمْ تَحْتَ كُلِّ كَوْكَب لَجَمَعَكُمُ اللّهُ لِشَرِّ يَوْم لَهُمْ.»
«خدای را سپاس که اسلام را تشریع، و آبشخوارهای آن را برای آن که بخواهد وارد شود آسان نمود، ارکانش را در برابر آن که قصد غلبه برآن را دارد غیرقابل شکست، و آن را برای کسی که به آن آویخت پناهگاه امن و برای وارد بر آن حریم سلامت قرار داد. آن را برهان ساخت برای کسی که به وسیله آن سخن گفت و شاهد برای کسی که به وسیله آن به دفاع برخاست، و نور برای آن که طلب روشنی کرد، و فهم برای آن که اندیشه نمود، و مغز برای آن که آراسته به تدبیر شد، و نشانه برای بافراستی که راه حق جست، و بینایی برای کسی که عزم جزم کرد، و پند برای کسی که پند آموخت، و نجات برای آن که تصدیق کرد، و تکیه گاه برای کسی که به آن متّکی شد، و آسایش برای آن که خود را به آن واگذاشت، و سپر برای آن که صبر پیشه کرد. اسلام روشن ترین راه، و آشکارترین مسلک هاست، علائم راهش بلند، جادههایش روشن، چراغهایش درخشان، میدان تمرینش آماده برای مسابقه، هدفش مرتفع، و جایدهنده مسابقهگذاران است، جایزهاش مورد رغبت، و سوارانش شریف. راهش تصدیق، نشانهاش اعمال شایسته، پایانش مرگ، میدان تمرینش دنیا، محل گردآمدن مسابقه گذارانش قیامت، و جایزه مسابقهاش بهشت است. تا آنکه پیامبر شعلهای برای خواستار نور برافروخت، و نشانهای برای وامانده در گمراهی روشن ساخت. خداوندا، او امین و مورد اعتماد تو، و گواه حضرتت در قیامت، و نعمتی است که به رسالت فرستادی، و رحمتی است که به حق گسیل داشتی. الهی، بهرهای وافر از عدالت خود به او عنایت فرما، و از احسانت پاداشی صد چندان به او کرامت کن. خدایا، بنایش را از همه بناها بالاتر قرار ده، و او را بر سفره مهمانیت گرامی دار، و مقامش را نزد خود شریف گردان، و او را از جانب خود بالاترین درجه بهشتی بخش، و از رفعت و فضیلت بهره مندش ساز، و ما را بدون دچارشدن به رسوایی و منهای گرفتارشدن به پشیمانی و آلودشدن به انحراف و پیمانشکنی و گمراهی و گمراهکردن و فریبخوردگی، در زمره او محشور فرما.
و از این خطبه است در خطاب به یارانش از کرامت خدا به منزلت و مقامی رسیدهاید که بهخاطر آن کنیزان شما احترام میشوند، و همسایگانتان مورد حسن روابط و دوستی قرار میگیرند، و آنان که شما برتر از آنها نیستید، و بر آنان حقّی ندارید شما را تعظیم میکنند، و کسانی که از غلبه شما نمیترسند، و حکومت و تسلطی بر آنان ندارید از شما وحشت دارند. اینک میبینید عهد خدا شکسته میشود و غضب نمیکنید، در حالی که از شکستن عهد پدرانتان بر سر غیرت آمده آن را ننگ میدانید. فرمانهای خدا بر شما وارد شده و از سوی شما به مردم میرسد و بازگشت سودش به شماست، ولی اکنون طاغیان را بر منزلت خود مسلط کردید، و زمام امور خویش را به آنان سپردید، و امور الهی را به آنان واگذاشتید، آنان به شبههها عمل میکنند، و در شهوات ره میسپارند! به خدا سوگند اگر دشمنان جمع شما را زیر هر ستارهای پراکنده کنند خداوند شما را برای بدترین روزی که در پیش دارند جمع خواهد کرد.»
همانگونه كه از عنوان خطبه روشن مىشود اين خطبه سه بخش عمده دارد؛ در بخش اول، به ذكر تعدادی از صفات پيامبر اسلام(ص) مىپردازد و تصريح مىكند آن حضرت، شايستهترين مخلوق الهى از آغاز كودكى تا پايان عمر بود که میتوان گفت هدف امام علی(ع) اين است كه مردم را به اهميت ميراث پيامبر(ص) و پاسدارى از قرآن و اسلام دعوت كند و در بخش دوم بنىامیه را مورد خطاب و سرزنش قرار داده و آنها را به ناپايدار بودن دنيايى كه به آن روى آوردهاند توجه مىدهد و از انتقام الهى در برابر خونهاى بسيارى كه به ناحق ريختهاند، برحذر مىدارد و تأكيد مىكند كه به زودى اين خلافت را در دست دشمنان خود خواهيد ديد و در بخش سوم، بهعنوان يک نتيجهگيرى كلى همه مردم را با اندرزهايى بيدارگر موعظه مىكند كه در برابر هوا و هوس تسليم نشوند و در فرا گرفتن دانش بكوشند و امر به معروف و نهى از منكر را فراموش نكنند.
امام علی(ع) در بخش اول خطبه 105 به نعمت پرفيض ظهور پيامبر اسلام(ص) اشاره کرده و ایشان را به هفت وصف از اوصاف برجستهاش مىستايد. ابتدا مىفرمايد: «مردم جهان سخت در گمراهى بودند تا اينکه خداوند محمد(ص) را مبعوث ساخت، که گواه بر اعمال آنها و بشارتدهنده به پاداشهاى الهى، در برابر نيکىها و بيمدهنده از کيفر الهى، در برابر زشتىها بود. در کودکى شايستهترين مخلوق و در بزرگسالى نجيبترين و شايستهترين آنان بود. اخلاقش از همه پاکان، پاکتر و باران جود و سخايش از همه با دوامتر بود».
توصيف اول (شَهيداً) اشاره به چيزى است که در آیه 89 سوره نحل آمده که خداوند میفرماید: «وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِي کُلِّ أُمَّة شَهِيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنَابِکَ شَهِيداً عَلَى هؤُلاَءِ; (به ياد آوريد!) روزى را که از هر امّتى گواهى از خودشان بر آنان بر مىانگيزيم و تو را گواه بر آنان قرار مىدهيم» و توصيف دوم و سوم اشاره به همان است که در چندين آيه از قرآن مجيد مانند آیه 119 سوره بقره به آن اشاره شده است که میفرماید: «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً; ما تو را به حق فرستاديم در حالى که بشارت دهنده و بيم دهندهای» در توصيف چهارم سخن از دوران طفوليت آن بزرگوار است که حتى در آن زمان از نظر ظاهر و باطن ممتاز بودند، به گونهاى که طبق نقل «مناقب ابن شهرآشوب» ابن عباس مىگويد: پيامبر اکرم(ص) در آن زمان با کودکان هم سن و سال خود دوستى و رفاقت داشت. آنها از روى نادانى گاه آلوده سرقت چيزى مىشدند، ولى آن حضرت هرگز دست به سوى اموال مردم دراز نمىکرد؛ آنها از نظر ظاهر گاه آلوده بودند، ولى آن حضرت همواره پاک و تميز بود. و نيز در همان کتاب از حضرت «ابوطالب» نقل شده است: «من هرگز دروغى از او نشنيدم و آثار جاهليت در او نمايان نبود، بىجهت نمىخنديد و همراه کودکان بازى نمىکرد.»(1)
در همان کتاب آمده است که گاهى براى «عبدالمطّلب» در سايه کعبه فرشى مىگستراندند و هيچکس به احترام او بر آن فرش نمىنشست، فرزندانش در اطراف فرش مىنشستند تا او خارج شود، ولى پيامبر اکرم(ص) در همان زمان مىآمد و روى فرش «عبدالمطلب» مىنشست! عموهايش مىخواستند او را دور کنند، «عبدالمطلب» مىگفت «فرزندم را رها کنيد! فَوَاللهِ إِنَّ لَهُ لَشَأْناً عَظِيماً; به خدا سوگند! او مقام والايى دارد»(2) و در پنجمين و ششمين و هفتمين توصيف اشاره به نجابت و کرامت پيامبر(ص) در بزرگسالى مىکند چيزى که بر کسى پوشيده نيست و تاريخ شاهد صدق آن است. تواضع، محبت، هوش و درايت آن حضرت، عفو و گذشت او زبانزد خاص و عام بود و هر چه داشت بى دريغ در اختيار نيازمندان قرار مىداد و باران جود و بخشش او، پردوام بود.
بخش دوم این خطبه که بهنظر مىرسد با بخش اول فاصله اى داشته، به گفته بسيارى از شارحان نهجالبلاغه، خطاب به بنىاميه است و شاهد آن اينکه در اواخر اين بخش، نام بنىامیه به صراحت آمده است، در حالى که جمعى ديگر از شارحان نهجالبلاغه معتقدند مخاطب در قسمت اول اين بخش، باقى مانده صحابه پيامبر(ص) و تابعين هستند و ذيل آن خطاب به بنى اميه است و تعبيراتى که در آغاز اين بخش است، معناى دوم را تأييد مىکند؛ زيرا تعبيرات نشان مىدهد که امام(ع) کسانى را مورد سرزنش قرار داده که انحراف از جاده حق درباره آنها غير منتظره بوده است و مىدانيم بنىاميه در طول تاريخ گروهى ستم پيشه، مخالف اسلام و منحرف بودند.
امام علی(ع) در اين بخش مىفرمايد: «شما (اى مسلمانان ضعيف الايمان) زمانى از لذت و زرق و برق دنيا بهره برديد، و از پستان آن شير نوشيديد، که افسارش رها، و تنگ جهازش گشوده بود.» اشاره به اينکه در زمان حکومت عثمان و بعد از فتوحات اسلامى و ريخت و پاش در بيتالمال، شما به لذات دنيا و زرق و برق آن دست يافتيد و همين امر، شما را از خدا دور ساخت؛ حاکمان مشغول ثروتاندوزى بودند و تودههاى مردم مشغول عيش و نوش، بنابراین در ادامه سخن مىافزايد: «کار به جايى رسيد که حرام دنيا در نظر گروهى همچون درخت سدر بى خار بود و حلالش دور دست و غير موجود.» گروهى بر بيتالمال افتاده بودند و با کمک دستياران خود آن را غارت مىکردند و اين اموال حرام در ميان مردم گسترده مىشد. سپس مىافزايد: «به خدا سوگند! دنيايى که شما با آن رو به رو هستيد، همچون سايهاى است گسترده تا سرآمدى معين، امروز زمين براى شما آزاد و بى مانع و دست هايتان باز است، در حالى که دست رهبران واقعى و الهى نسبت به شما بسته است! شمشيرهاى شما بر آنان مسلط، و شمشيرهاى آنان از شما باز گرفته شده است.»
اين تعبيرات به خوبى نشان مىدهد که در اين بخش از خطبه، روى سخن به گروهى از مؤمنان، از بازماندگان صحابه و تابعين است که آنها به هنگام وزش تندبادهاى آزمايش الهى، نتوانستند خود را حفظ کنند و همراه تندباد به هر سو حرکت کردند. دنيا آنها را به خود مشغول داشت و فريفته زرق و برق خود نمود اين در حالى بود که حتى براى امام(ع) در دوران حکومتش امکان بازداشتن آنها نبود، چرا که در عصر عثمان چنان غرق در جهالت و زخارف دنيا شدند، که نجات آنها به آسانى ممکن نبود.
سپس آنها را به شدت تهديد مىکند که بدانند اوضاع چنين نمىماند و حساب و کتابى در کار است. مىفرمايد: «آگاه باشيد! هر خونى خونخواهى دارد و هر حقى صاحب و طالبى، و انتقام گيرنده خونهاى ما مانند کسى است که داور خويش است (که چيزى را فروگذار نخواهد کرد،) و او خداوندى است که از گرفتن کسى ناتوان نگردد و هيچ کس از پنجه عدالتش نگريزد.»
در پايان اين بخش روى سخن را به بنىاميه کرده و با تعبيرات پر معنايى به آنها هشدار مىدهد، مىفرمايد: «اى بنىاميه! به خدا سوگند! به زودى اين خلافت را در دست ديگران و در خانه دشمنان خود خواهيد ديد.» مبادا گمان کنيد اگر خونهاى بىگناهان را ريختيد و بر صغير و کبير رحم نکرديد و پايههاى حکومت خود را با ظلم و ستم و نهب اموال و سفک دما، محکم کرديد، اين قدرت و حکومت، مدت زيادى براى شما باقى مىماند! تصور نکنيد اگر خون من و فرزندانم در اين راه ريخته شود، دنيا به کام شما خواهد بود! به زودى دشمنان شما از هر سو بر مىخيزند و ضربات خود را با قيامهاى پى در پى، بر سر شما وارد مىکنند و سرانجام کاخ حکومت شما فرو مىريزد و دودمان شما بر باد مىرود و دشمنانتان همه شما را از دمِ شمشير مىگذرانند و حتى بر مردگان شما نيز رحم نمیکنند، استخوانهاى مردگان را از قبر درآورده، آتش مىزنند، که تاريخ مىگويد: آنچه را امام(ع) درباره آنها پيشبينى کرده بود، دقيقاً واقع شد که بخشى از آن در شرح خطبه 87 گذشت.(3)
امام علی(ع) در بخش دیگر این خطبه مىفرمايد: «آگاه باشيد! بيناترين چشمها آن است که شعاعش در دل نيکىها نفوذ کند و شنواترين گوشها آن است که يادآورىها را در خود جاى دهد و پذيرا گردد!»، اشاره به اينکه اگر شما و ساير مردم، چشم و گوش باز داشته باشيد، پيداکردن راه خير و سعادت، مخفى و پيچيده نيست ولى افسوس! که جهل، هواى نفس و هوسهاى سرکش، چنان پرده ظلمانى بر چشم و گوش انسان مىاندازد، که حقايق واضح را نمىبيند و دوستانهترين اندرز را نمىشنوند.
در اين بخش از خطبه، امام علی(ع) به پند و اندرز مردم پرداخته و با مواعظ شايسته و نکات پر معنا، آنها را اندرز مىدهد و در آغاز براى آماده ساختن روح و جان آنها مىفرمايد: «اى مردم! چراغ دل خود را از شعله (پر فروغ فکر) واعظ با عمل، روشن سازيد و ظرف وجود خويش را از آب زلال چشمهاى که از آلودگىها پاک است پر کنيد!» همانگونه که چراغهاى پرنور، مسير انسان را در تاريکىها روشن مىسازد و از سقوط در پرتگاه، يا رفتن به بیراهه حفظ مىکند؛ بهرهگيرى از اندرزهاى «واعظِ متّعظ» نيز، در سير و سلوک معنوى و فکرى و اخلاقى، انسان را از انحرافات عقيدتى و اخلاقى و جهالت نگاه مىدارد و همانگونه که آب صاف و خالى از هرگونه کدورت و آلودگى، مايه حيات جسم انسان و همه موجودات زنده است، اندرزهاى شايسته رهروان راه حق، مايه حيات جان و روح آدمى است. (4)
منابع:
1- «مناقب ابن شهرآشوب» ابن عباس
2- سيره ابن هشام، جلد 1
3- پيام امام، جلد 3
4- شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحديد، جلد 7