به گزارش ایکنا، دوازدهمین جلسه از سلسله جلسات شرح دعای سحر از سوی حجتالاسلام والمسلمین محمد سروش محلاتی، استاد درس خارج حوزه قم، 26 فروردین در فضای مجازی منتشر شد که گزیده مباحث آن را در ادامه میخوانید.
«اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک مِنْ اسْمآئِک بِاکبَرِها وَ کلُّ اسْمآئِک کبیرَةً؛ اللَّهُمَّ انّی اسْئَلُک بِاسْمآئِک کلِّها»
صحبت درباره اسمای الهی و اکبر آنها بود. درباره اینکه چگونه یک اسم در مقایسه با اسمای دیگر اکبر و اعظم تلقی میشود در جلسه گذشته توضیحاتی عرض کردم. بسیاری از افراد به دنبال یک پاسخ دیگری برای سوال خود هستند و آن سوال این است آن اسم اعظمی که هر کس نسبت به آن آگاه باشد میتواند همه مسائل و مشکلات را حل کند، بیمار را شفا دهد، موجب نزول باران شود و ... کدام اسم است؟
افراد به دنبال پیدا کردن آن اسم هستند که به مثابه یک کلید همه قفلها را باز میکند. در اول دعای سمات اشاره به اسم اعظم است و اینگونه تعبیر شده است: «اللهُمَّ اِني اَسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الْعَظيمِ الاَعْظَمِ، الاَعَزِّ الاَجَلِّ الاَكْرَمِ، اَلَّذي اِذا دُعيتَ بِهِ عَلى مَغالِقِ أبْوابِ السَماءِ لِلْفَتْحِ بِالرَّحْمَةِ انْفَتَحَتْ، وَاِذا دُعيتَ بِهِ عَلى مَضَايقِ أبْوابِ الاَرضِ لِلِفَرَجِ انْفَرَجَتْ، وَ إِذَا دُعِيتَ بِهِ عَلَى الْعُسْرِ لِلْيُسْرِ تَيَسَّرَتْ، وَ إِذَا دُعِيتَ بِهِ عَلَى الْأَمْوَاتِ لِلنُّشُورِ انْتَشَرَتْ، وَ إِذَا دُعِيتَ بِهِ عَلَى كَشْفِ الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ انْكَشَفَتْ» یعنی خدایا، از تو خواستارم به نام بزرگت، آن نام بزرگتر عزیزتر باشکوهتر گرامیتر، که چون بر درهای بسته آسمان با آن نام خوانده شوی که به رحمت گشوده شوند باز میشوند، و چون با آن بر درهای ناگشوده زمین خوانده شوی برای فرج گشوده شود، و چون با آن برای آسان شدن سختی خوانده شوی آسان گردند، و چون با آن بر مردگان برای زنده شدن خوانده شوی زنده شوند، و چون با آن برای رفع سختی و زیان خوانده شوی برطرف گردد.
آیا واقعا کلماتی وجود دارد که ما میتوانیم به آن دسترسی پیدا کنیم و این مشکلات را حل کنیم؟ کلماتی که در اختیار اولیای الهی بوده است. در برخی از روایات ما این تعبیر وجود دارد که اسم اعظم 73 حرف است و آصف بن برخیا که در حضور حضرت سلیمان در چشمبههمزدنی تخت بلقیس را حاضر کرد یک حرف از آن 73 حرف را در اختیار داشت و از این 73 حرف که برای اسم اعظم است 72 حرف در اختیار ائمه(ع) قرار دارد. حتی در برخی روایات وارد شده است که عیسی بن مریم 2 حرف از آن 73 حرف را در اختیار داشت و حضرت موسی 4 حرف و حضرت ابراهیم 8 حرف.
متن روایت این است: «إِنَ عِيسَى اِبْنَ مَرْيَمَ أُعْطِيَ حَرْفَيْنِ كَانَ يَعْمَلُ بِهِمَا وَ أُعْطِيَ مُوسَى أَرْبَعَةَ أَحْرُفٍ وَ أُعْطِيَ إِبْرَاهِيمُ ثَمَانِيَةَ أَحْرُفٍ وَ أُعْطِيَ نُوحٌ خَمْسَةَ عَشَرَ حَرْفاً وَ أُعْطِيَ آدَمُ خَمْسَةً وَ عِشْرِينَ حَرْفاً وَ إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى جَمَعَ ذَلِكَ كُلَّهُ لِمُحَمَّدٍ ص وَ إِنَّ اِسْمَ اَللَّهِ اَلْأَعْظَمَ ثَلاَثَةٌ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً أُعْطِيَ مُحَمَّدٌ اِثْنَيْنِ وَ سَبْعِينَ حَرْفاً وَ حُجِبَ عَنْهُ حَرْفٌ وَاحِدٌ».
واقعش این است درک این مباحث کار ساده و آسانی نیست. تصدیقش دشوار است، فهمش دشوار است و اجمالا میتوان پذیرفت. این بحث را به این شکل میتوانیم مطرح کنیم که آیا اساسا امکان این وجود دارد که چند حرف که انسان تلفظ میکند، دارای چنین اثری باشد؟ علامه طباطبایی میگوید ما چنین لفظی نداریم و امکان ندارد که چنین لفظی وجود داشته باشد. ایشان ما را در این بحث و در این مرحله کاملا مایوس میکند که دنبال یک لفظ که چنین تاثیری داشته باشد بگردیم. تعبیر ایشان در المیزان چنین است: «أن من المحال أن يكون الاسم الأعظم الذي له التصرف في كل شيء من قبيل الألفاظ و لا المفاهيم التي تدل عليها و تكشف عنها الألفاظ».
از طرفی ما میدانیم اسم اعظم وجود دارد و از طرف دیگر لفظ نمیتواند چنین تاثیری داشته باشد. پس حقیقت اسم اعظم چیست؟ اینجا باید بین دو معنای اسم تفکیک کنیم و اشتباهی که برای ما اتفاق میافتد از خلط معنای مختلفی است که برای اسم وجود دارد. یک اسم، اسمی است که بیارتباط با واقعیت است مثلا اسم شما مسفروش است ولی واقعا مس نمیفروشید و این اسم بیارتباط با واقع است. یک اسم، اسمی است که حکایت از واقع میکند مثلا عنوان پزشک یک عنوان واقعی است و چون شخص دانش پزشکی دارد به او پزشک میگویند. در اینجا کلمه پزشک از اتصاف شخص به دانش پزشکی حکایت میکند. آنکه منشا اثر میشود که این شخص، بیمار را معالجه کند اسم پزشک نیست بلکه اتصاف به دانش پزشکی است. کسی که میخواهد به اسم اعظم برسد باید اتصاف واقعی به کمالاتی پیدا کند، آن وقت اتصاف واقعی به کمالات کارساز است.
چگونه ممکن است انسان این ارتباط و اتصاف را پیدا کند؟ این ارتباط، ارتباط مفهومی و لفظی نیست. پس به چه ارتباطی باید رسید؟ آنچه مهم است یک ارتباط واقعی است و این ارتباط زمانی اتفاق میافتد که انسان تمام ارتباطات موهوم و تخیلی را قطع کند و به این نقطه برسد که «لاموثر فی الوجود الا الله». اگر انسان به اینجا برسد دعایش مستجاب است. پس دریافت این اسم نیازمند انقطاع است.
شیخ صدوق روایتی در کتاب توحید نقل کرده است. روایت از امام صادق(ع) است. متن روایت چنین است: «قَالَ حَدَّثَنِی جَعْفَرُ بْنُ یَحْیَى الْخُزَاعِیُّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ دَخَلْتُ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع عَلَى بَعْضِ مَوَالِیهِ یَعُودُهُ فَرَأَیْتُ الرَّجُلَ یُکْثِرُ مِنْ قَوْلِ آهِ فَقُلْتُ لَهُ یَا أَخِی اذْکُرْ رَبَّکَ وَ اسْتَغِثْ بِهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ آهِ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ قَالَ آهِ فَقَدِ اسْتَغَاثَ بِاللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى». راوی میگوید: همراه امام صادق(ع) به عیادت یکى از دوستان و پیروانش رفته بودم، آن بیمار را دیدم که پشت سر هم «آه» میکشید، به او گفتم که اى برادر من، (به جای آنکه آه بکشی) پروردگارت را بخوان و به او استغاثه نما، امام صادق(ع) (با شنیدن سخن من) فرمود: آه نامى از نامهاى خداى عز و جل است، پس کسى که آه بکشد گویا به خداى تبارک و تعالى استغاثه نموده است.
حیف که این آه در شرایط خاصی سراغ انسان میآید. کمال انسان به این است که این احساس درد و فقر و نیاز و نداری را پیوسته داشته باشد. کسی که دردی دارد، رنجی دارد، ستمی میبیند راحت میرسد و چون راحت میرسد پاسخ هم دریافت میکند. به همین خاطر ما روایاتی داریم که میگویند آه مظلوم موثر است از جمله این روایت که پیامبر(ص) میفرمایند: «إِيَّاكُمْ وَ دَعْوَةَ اَلْمَظْلُومِ فَإِنَّهَا تُرْفَعُ فَوْقَ اَلسَّحَابِ حَتَّى يَنْظُرَ اَللَّهُ إِلَيْهَا - فَيَقُولَ اِرْفَعُوهَا حَتَّى أَسْتَجِيبَ لَهُ وَ إِيَّاكُمْ وَ دَعْوَةَ اَلْوَالِدِ فَإِنَّهَا أَحَدُّ مِنَ اَلسَّيْفِ» یعنی خود را از نفرين مظلوم دور نگه داريد (يعنى مبادا مظلومى عليه شما دعا كند) چون اين دعا از ابرها فراتر خواهد رفت تا جايى كه خداوند متعال بدان نظر كرده مىفرمايد: آن را بالا بياوريد تا برايش اجابت كنم و خود را از نفرين پدر و مادر نيز نگهدارى نماييد، چون اين دعا از شمشير تيزتر است.
پس انسان زمانی به آن حقایق دسترسی پیدا میکند که تعلقاتش کم شود و درها را به روی خود بسته ببیند. تا زمانی که درهای دیگر باز است ما فکر میکنیم کاری از کسی ساخته است و دچار غفلت میشویم و دعایمان اثری ندارد ولی وقتی دستمان از همه جا کوتاه میشود این حالت انقطاع در ما پیدا میشود ولی اولیای الهی در همه حال دارای چنین حالتی هستند.
انتهای پیام