کد خبر: 4323644
تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۹
مدرس حوزه و دانشگاه

حوزه و دانشگاه تعالی معنوی و مادی کشور و تمدن اسلامی را دنبال می‌کنند

سید رضا جزایری گفت: بین حوزه و دانشگاه هیچگونه دوعیت و اختلافی نیست و حوزه در مقام نظری و تبیین قول خداوند تبارک و تعالی کار کرده و همان مسائل نظری را در بعد عملی پیاده‌سازی می‌کنند. در واقع حوزه و دانشگاه یک هدف را دنبال می‌کنند و آن تعالی و ترقی معنوی و مادی کشور و تمدن اسلامی است.

سید رضا جزایری، استاد دانشگاه لرستانامروزه بحث پیوند میان حوزه و دانشگاه از شکل شعاری و آرمانی‌اش فاصله گرفته و مباحث گوناگون و چالش‌های فکری بسیاری در این زمینه به وجود آمده است. بنابراین همکاری و تعامل نهادهای علمی، به آنها توان و ظرفیت می‌دهد تا در مسیر تولید علم و نظریه پردازی گام بردارند، لذا تعامل عالمانه و سنجش گرانه می‌تواند زمینه ساز شکل‌گیری نوعی روش‌شناسی بومی شود، که بتواند با دنیای جدید، مفاهمه و گفت‌وگو برقرار کند و از اصالت و استواری لازم، برخوردار باشد. از این رهگذر می‌توان موضوع وحدت حوزه و دانشگاه را از بحث‌های چالش برانگیز و قابل توجه دانست و در نتیجه باید اذعان داشت که دو نهاد حوزه و دانشگاه به رغم مجزا بودن آنها، هدف و کارکرد واحدی را دنبال می‌کنند و دارای اهداف و کارکرد مشترکی هستند.

به همین منظور خبرنگار ایکنا لرستان با سید رضا جزایری، استاد حوزه و دانشگاه گفت‌وگویی داشته که شرح آن در ذیل تقدیم مخاطبان ایکنا می‌شود.

ایکنا - چه پیشینه‌ای برای وحدت حوزه و دانشگاه وجود دارد و از کجا شروع شده است؟

اگر بخواهیم به صورت ریشه‌ای این بحث را بررسی کنیم، به زمان دوره رنسانس در اروپا برمی‌گردد، که وضعیت کلیسا و مسیحیت بسیار بحرانی شده بود، کلیسا به عنوان قدرت مطلقه به اروپا، کل جامعه را در ید قدرت خود داشت و کار به جایی رسیده بود که گاهی اوقات روحانیت کلیسا برای جبران هزینه‌های خود بهشت می‌فروختند که در تاریخ ثبت شده و مردم صف کشیده بودند و سند بهشت را برای آنها مُهر می‌کردند. این مسائل سبب جنبش نهضت‌های مردمی و فعالیت‌های اجتماعی بر علیه مسائل دینی و روحانیت کلیسای مسیحی شد که نهایتاً منجر به یک انقلاب به نام پروتستانیسم در کلیسا توسط مارتین لوته شد که عصر رنسانس که به نام عصر روشنگری در مسائل فلسفی مخصوصاً در فلسفه غرب مشهور است، از همینجا شروع شد.

بعد از اینکه رنسانس و به قول خودشان روشنگری در غرب اتفاق افتاد، دین به حاشیه رفت و قدرت کلیسا گرفته شد و روحانیت مسیحی به گوشه انزوا رفته و فعالیت آنها در حد تبلیغات دینی آن هم یکشنبه‌ها در کلیسا محدود شد. در عوض مردم به شدت به سمت علم، علم گرایی و علوم تجربی رفتند و در این فرصت در علوم تجربی مخصوصاً علوم آزمایشگاهی پیشرفت زیادی کردند که سبب این همه پیشرفت‌های علمی و تکنولوژی در جهان شد. کم کم این مسئله توسعه پیدا کرده و به سکولاریسم منجر شد، یعنی اینکه دین فقط برای امور اخروی به درد می‌خورد و حق ندارد در مسائل دنیا نظر بدهد.

اینها همه نتایج همان درگیری‌های بین کلیسا و جامعه اروپا بود که منجر به این مسائل شد.

پس از مدتی که این اتفاقات در جامعه اروپا افتاد علم و دین را کاملاً دو حوزه مجزا، مختلف و متفاوت از هم تشخیص داده و گفتند که علم هیچ ربطی به دین ندارد بلکه دین نوعی خرافات است و هیچ حقیقتی ندارد، چیزهایی که دین در مورد آنها صحبت می‌کند قابل دیدن و قابل لمس کردن و ادراکات با حواس ظاهری نیستند بنابراین نمی‌توانند علم باشند، بلکه اینها خرافات نام دارند و این مسئله روز به روز قوی‌تر و گسترده‌تر شد تا جایی که توسط تحصیل‌کرده‌های غربی و ایرانیانی که برای تحصیل به غرب رفته بودند به سرزمین ما نیز آورده شد، یعنی نسخه‌ای که برای اروپا و بر علیه روحانیت مسیحی اتفاق افتاده بود که منجر به سکولاریسم و جدا شدن دین از سیاست و اجتماع و علم شده بود، را برای ایران وارد کردند و کم کم توسط یک سری افراد روشن فکر نما این بحث مطرح شد که دین به کلی از سیاست و حتی از علم هم جداست و هی ربطی به یکدیگر ندارند.

برای تأیید اینگونه صحبت‌ها به بحث گالیله که یک دانشمند فیزیکدان بود که گفته بود زمین کروی است اما روحانیت مسیحی حکم قتل او را داده بودند اشاره می‌کردند و به همین خاطر می‌گفتند که دین بر ضد علم است و این نسخه را برای کشور خودمان نیز وارد کردند، ولی با تلاش‌های مکرر روحانیت بیدار و بصیر و مجاهدت‌های مؤمنین و مردم مشخص شد که فرهنگ ما و غرب فاصله بسیار زیادی از یکدیگر دارند و نه تنها دین و علم از هم جدا نیستند بلکه در مکتب مقدس و نورانی اسلام حوزه‌های علمیه و دین مبدع نوعی علم دینی بودند و تمام علوم حتی علوم دانشگاهی نیز توسط علمای حوزوی پایه‌گذاری و بنیان‌گذاری شده و به اجتماع آورده شده‌اند.

دانشمندانی مانند ابوریحان بیرونی، ملاصدرا، خوارزمی، ابن هیثم و کسانی از این دست که از دانشمندان بزرگ ایرانی و اسلامی هستند و در حوزه‌های مختلف علوم انسانی و طبیعی صاحب نظر بوده‌اند همگی به نوعی دانش آموخته حوزوی و مکتب رفته هستند پس چنین نیست که بگوییم علم و دین از همدیگر جدا هستند، شاید این مسئله در اروپا و مسیحیت اتفاق افتاده باشد ولی نباید آن را به عالم اسلام تسری داد، چون در کشور ما در عالم اسلام تمام خدمات علمی که به جامعه شده از برکات اسلام بوده است.

برای این موضوع می‌توانیم به دو کتاب به عنوان منبع و مرجع رجوع کنیم؛ کتاب «خدمات متقابل ایران و اسلام» نوشته شهید مرتضی مطهری و دیگر کتاب دکتر عبدالحسین زرین کوب است که با همین موضوع نوشته شده که مسلمانان ایرانی پس از ورود اسلام به ایران، چه خدمات ارزنده‌ای به جهان اسلام و علم داشتند.

ایکنا - رابطه میان دین و علم را چگونه می‌بینید؟

در مکتب اسلام نه تنها دین مقدس مخالفتی با علم ندارد، بلکه خود نیز به شدت به علم آموزی و گسترش علم کمک کرده و آن را ترویج می‌کند، بیش از 70 آیه در قرآن به صورت مستقیم به توصیف علم و علما می‌پردازد، پیامبر اسلام(ص) در حدیثی همه مؤمنین و مؤمنات را سفارش می‌کند که بروند و دانش بیاموزند و می‌فرماید تا زمانی که زنده هستید دنبال علم آموزی بروید، و در حدیث دیگری فرمودند که علم آموزی بر هر زن و مرد مسلمانی واجب است، پس می‌بینیم نه تنها مخالفتی در دین نبوده بلکه به تبلیغ و ترویج این موضوع نیز پرداختند.

حوزه‌های علمیه در طول تاریخ نماد دین و علم دینی بودند و دانشگاه نماد علم بوده است، این دو حوزه فرهنگی و علمی هیچگونه مخالفتی با هم نداشته بلکه همدیگر را تقویت کردند، مخصوصاً این تقویت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به شدت شکوفا شد. بزرگانی را داشتیم که هم تحصیلکرده حوزه‌های علمیه بودند هم اساتید و فرهیختگان دانشگاه‌های معتبر بودند که توانستند مسائل دینی، سیاسی و اهم روز را وارد حوزه‌ها کنند و از آن طرف علوم دینی حوزه را وارد دانشگاه‌ها کنند.

یکی از مسائلی که در الهیات حوزه بحث می‌شود این است که خداوند در دو ساحت علم خود را به انسان عرضه داشته است، یکی در ساحت قول و گفتار و دیگری در ساحت فعل و عمل، علوم طبیعی و تجربی و به بیان ساده‌تر علوم دانشگاهی فعل خدا را ترسیم می‌کنند و تمام علوم حوزوی به بیان دیگر بازگو کننده قوا خدا هستند، پس قول و فعل خدا که دوعیت ندارد بلکه یک امر واحد است که هرکدام از این دو مرکز فرهنگی و علمی به تبیین یکی از این دو ساحت خداوند اقدام کرده است و وحدت حوزه و دانشگاه امر بسیار مهمی بوده در جهت اینکه بتوانیم بین فعل و قول خداوند یک نسبت واحد برقرار کنیم، یعنی آنچه را که خداوند فرموده مربوط به الهیات و حوزه است را به منصه ظهور و عمل درآوریم که مربوط به حوزه دانشگاه و علوم تجربی است.

یکی از مسائل نو بنیاد در جهان مسئله هوش مصنوعی است که برای آن نیز می‌توانیم از همین راهکار استفاده کنیم. این قضیه ابتدا باید در حوزه‌های علمیه بین علمای حوزه بابت اینکه قول خداوند در این مورد چیست و فقها و عقلا چه استنباط هایی دارند استخراج شود و سپس در منصه ظهور درآید و در دانشگاه‌های ما از این مسئله بهره‌برداری کامل انجام دهند که به نفع و پیشرفت اسلام و مسلمین ختم شود.

ایکنا - آیا مراد از وحدت حوزه و دانشگاه، حوزوی شدن دانشگاه‌هاست؟

مراد از وحدت حوزه و دانشگاه به هیچ وجه یکی شدن آنها و اینکه دانشگاه‌ها به حوزه علمیه تبدیل شوند نیست، بلکه این است که بین حوزه و دانشگاه هیچگونه دوعیت و اختلافی نیست و حوزه در مقام نظری و تبیین قول خداوند تبارک و تعالی کار می‌کند و همان مسائل نظری را در بعد عملی پیاده‌سازی می‌کنند. در واقع حوزه و دانشگاه یک هدف را دنبال می‌کنند و آن تعالی و ترقی معنوی و مادی کشور و تمدن اسلامی است.

نکته حائز اهمیت این است که این دو واحد فرهنگی و علمی باید دست به دست همدیگر داده و موانع سر راه خودشان را بردارند. 

یکی از موانعی که متأسفانه در دانشگاه‌ها وجود دارد؛ بحث غرب زدگی برخی از دانشگاهیان است، برخی از افراد دانشگاهی چون تحصیلات غربی داشتند، آن نگاه اشتباهی که بین مسیحیت بوده را وارد کشور کرده‌اند و به یک نوع دین ستیزی و دین گریزی دست زدند، بنابراین یکی از موانع همین انزوا طلبی برخی از دانشگاهیان غرب زده از علوم اسلامی و همچنین دیدگاه‌های الهی است که با تبیین درست و نزدیک شدن حوزه‌ها و دانشگاه‌ها می‌تواند این مسئله نیز برطرف شود.

این دو واحد نه تنها با یکدیگر اختلافی ندارند بلکه روز به روز باید در پیشرفت و تعالی کشور نقش بسزایی را ایفا کنند.

انتهای پیام
خبرنگار:
مرضیه حافظی فر
captcha