دوره مجازی آموزش سبک زندگی و تفسیر قرآن کریم، همزمان با ماه مبارک رمضان از سوی حجتالاسلام والمسلمین عبدالامیر سلطانی برای علاقهمندان آغاز شده است. این آموزشها در ایکنای خوزستان بارگذاری میشود و نکات تفسیری و سبک زندگی آیات قرآن به ترتیب صفحات قرآن منتشر میشود.
آنچه در این نوشتار میخوانید نکات سبک زندگی و تفسیری صفحه سیزدهم قرآن کریم است:
سبک زندگی قرآنی
وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ لا تَسْفِكُونَ دِماءَكُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ (84) ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَرِيقاً مِنْكُمْ مِنْ دِيارِهِمْ تَظاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ إِنْ يَأْتُوكُمْ أُسارى تُفادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْراجُهُمْ أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلى أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (85)
عمل به دستورات دینی بر اساس منافع شخصی
بسيارى از مفسران نقل كردهاند طايفه «بنى قريظه» و «بنى نضير» كه هر دو از طوائف يهود بودند(قريظه و نضير همانند اوس و خزرج دو برادر بودند كه از هر كدام طايفهاى به وجود آمد) و با هم قرابت نزديك داشتند به خاطر منافع دنيا با يكديگر به مخالفت برخاستند، بنى نضير به طايفه خزرج كه از مشركان مدينه بود پيوستند و بنى قريظه به طايفه اوس و در جنگهايى كه ميان آن دو قبيله روى مىداد هر يك از اينها طايفه هم پيمان خود را كمك مىكرد، و از طايفه ديگر مىكشت، اما هنگامى كه آتش جنگ فرو مىنشست، همه يهود جمع مىشدند و دست به دست هم مىدادند تا از طريق پرداختن فديه، اسيران خود را آزاد كنند، و در اين عمل استناد به حكم و قانون تورات مىكردند (در حالى كه اولا اوس و خزرج هر دو مشرك بودند و كمك به آنها جايز نبود و ثانيا همان قانونى كه دستور فدا را داده بود، دستور خوددارى از قتل را نيز صادر كرده بود).
يهود- همانند اقوام لجوج و نادان ديگر- از اين اعمال ضد و نقيض فراوان داشتند:
قرآن مجيد يهود را در برابر اعمال ضد و نقيض و تبعيضشان در ميان احكام خدا شديدا مورد سرزنش قرار داده و به اشد مجازات تهديد مىكند، به خصوص اينكه آنها احكام كوچكتر را عمل مىكردند، اما در برابر احكام مهمتر يعنى قانون تحريم ريختن خون يكديگر و آواره ساختن هم مذهبان از خانه و ديارشان، مخالفت مىكردند.
در حقيقت آنها تنها براى دستوراتى ارج و بها قائل بودند كه از نظر زندگى دنيا به نفعشان بود، آنجا كه منافعشان اقتضا مىكرد خون يكديگر را مىريختند اما چون احتمال اسارت براى همگى وجود داشت به منظور نجات از اسارت احتمالى آينده، از دادن فديه براى آزاد ساختن اسيران مضايقه نداشتند.
اصولاً عمل كردن به دستوراتى كه به سود انسان است نشانه اطاعت از فرمان خدا محسوب نمىشود، زيرا انگيزه آن فرمان خدا نبوده بلكه حفظ منافع شخصى بوده است، زمانى فرمانبردار از عاصى و گنهكار شناخته مىشود كه عمل به دستورى بر خلاف منافع شخصى باشد، آنها كه از چنين قانونى پيروى كنند، مؤمنان راستين و آنها كه تبعيض كنند سركشان واقعى هستند، بنا بر اين تبعيض در اجراى قوانين نشانه روح تمرد و احيانا عدم ايمان است.
و به تعبير ديگر اثر ايمان و تسليم، آنجا ظاهر مىشود كه قانونى بر ضد منافع شخصى انسان باشد و آن را محترم بشمرد، و گرنه عمل به دستورات الهى در آنجا كه حافظ منافع انسان است نه افتخار است و نه نشانه ايمان، و لذا هميشه مؤمنان را از منافقان از اين طريق مىتوان شناخت، مؤمنان در برابر همه قوانين الهى تسليمند و منافقان طرفدار تبعيض.
همانطور كه قرآن مىگويد: نتيجه اين عمل، رسوايى و ذلت و بدبختى است، ملتى كه جز به جنبههاى مادى دين آن هم فقط از دريچه منافع شخصى و خصوصى، نمىانديشد دير يا زود در چنگال ملتى قوى پنجه اسير مىشود، از اوج عزت به زير مىآيد و در جوامع انسانى رسوا مىشود.
اين از نظر دنيا و اما از نظر آخرت همانگونه كه قرآن مىگويد شديدترين مجازات در انتظار اين گونه تبعيضگران است.
البته اين قانون مخصوص بنى اسرائيل نبوده براى همگان و براى ما مسلمانان امروز نيز ثابت است، و چه بسيارند تبعيض گران، و چه بدبخت و رسوايند اين گروه!(1)
تفسیر
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ قَفَّيْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَ فَكُلَّما جاءَكُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ (87)
چرایی رسالت پيامبران در زمانهای مختلف
هواپرستان بىايمان چون دعوت انبيا را هماهنگ با منافع خود نمىديدند در برابر آن مقاومت مىكردند، مخصوصا با گذشت زمان تعليمات آنها را به بوته فراموشى مىسپردند، روى همين جهت لازم بود، براى يادآورى مجدد انسانها، رسولان خدا يكى پس از ديگرى فرستاده شوند، تا مكتب آنها به دست فراموشى سپرده نشود.
در سوره مؤمنون آيه 44 مىخوانيم: ثُمَّ أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْرا كُلَّ ما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنا بَعْضَهُمْ بَعْضاً: سپس رسولان خود را پى در پى فرستاديم هر زمان رسولى به سراغ امتى مىآمد او را تكذيب مىكردند، و ما آنها را يكى پس از ديگرى قرار مىداديم.
در نهجالبلاغه، آنجا كه هدف بعثت پيامبران را تشريح مىكند همين حقيقت بازگو شده است:
فبَعَثَ فيهِم رُسُلَهُ و واتَرَ إلَيهِم أنبياءهُ؛ لِيَستَأدُوهُم مِيثاقَ فِطرَتِهِ، و يُذَكِّروهُم مَنسِيَّ نِعمَتِهِ، و يَحتَجُّوا علَيهِم بالتَّبليغِ، و يُثيروا لَهُم دَفائنَ العُقولِ: خداوند رسولان خويش را به سوى آنها مبعوث كرد، و انبياى خويش را به سوى آنان گسيل داشت، تا اينكه از مردم اداى پيمان فطرى آنها را طلب نمايند، و نعمتهاى فراموش شده او را يادآور شوند، با تبليغات حجت را بر مردم تمام كنند و گنجينههاى نهفته عقلها را در پرتو تعليماتشان آشكار سازند(2).
بنا بر اين آمدن پيامبران الهى در اعصار و قرون مختلف براى يادآورى نعمتهاى او، و درخواست اداى پيمان فطرت و تجديد دعوتها و تبليغات پيامبران پيشين بوده است، تا زحمات آنان و برنامههاى اصلاحيشان متروك و فراموش نشود(3).
1. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج1، ص331.
2. نهج البلاغه- خطبه اول.
3. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج1، ص337.
انتهای پیام