نوع نگاه فردوسی به دنیا
کد خبر: 4020220
تاریخ انتشار : ۰۱ بهمن ۱۴۰۰ - ۰۸:۱۰
مدرس ادبیات لرستانی تشریح کرد؛

نوع نگاه فردوسی به دنیا

مدرس ادبیات فارسی دانشگاه‌های لرستان در رابطه با نوع نگاه فردوسی به دنیا، گفت: در نگاه حکیم توس جهان افسانه و افسونی بیش نیست که پایدار هم نمی‌ماند. یک خانه عاریتی است که دیر یا زود باید رهایش کرد و هر جایی خواسته است تلنگری به انسان از باب عبرت از این دنیای فانی و سرای فریب و نیرنگ بزنند از عبارت «سپنج» بهره برده است.

علی فرج‌اللّهی، مدرس ادبیات دانشگاه های الشتراکثر متفکران و خردمندان و افرادی که به سرگذشت انسان و مسیر زندگی وی علاقمند بوده‌اند و به موضوع ناپایداری و بی‌اعتباری جهان، نگاهی عمیق داشته و بدان با دقت اندیشیده، تدبر و تفکر کرده‌اند و ارزیابی خردمندانه‌ای از بشر و زندگی او داشته‌اند، از سیال و گذران بودن زندگی و کوتاه بودن عمر انسان نسبت به عمر جهان هستی، همیشه گله کرده‌اند و فلسفه آمدن به این دنیا و ماندن کوتاه در آن و در آخر به زیر خاک رفتن یا نابود شدن به نحوی که امیدی به بازگشت نیست، درک و فهم نکرده‌اند و همیشه به دنبال کلید این راز و گشودن این اسرار پنهان برای بشر بوده‌اند.

در ادبیات فارسی و به‌خصوص شعر فارسی درباره ناپایداری دنیا برای انسان و بی‌اعتباری آن بحث‌های فراوانی مطرح و اشعار زیادی سروده شده است که تقریباً همگی انسان را به نداشتن حرص و آز و علاقه وافر نداشتن به تجملات دنیایی و غنیمت دانستن دم و لحظه و خوش‌باشی در همه لحظات توصیه کرده‌اند.

در این بین حکیم فردوسی زنده‌کننده زبان پارسی و اساطیر ایرانی، در بعضی ابیات شاهنامه فردوسی، حاکیمانه، جهان را مورد خطاب قرار می‌دهد که در این راستا علی فرج‌اللّهی، مدرس زبان و ادبیات فارسی دانشگاه‌های علمی کاربردی و آزاد اسلامی الشتر اشعار شاعران در رابطه با زندگی را گردآوری و در کتابی با عنوان «دنیا عروس هزار داماد» به رشته تحریر درآورده است که این نویسنده و مدرس لرستانی نوع نگاه فردوسی به دنیا را در قالب مصاحبه با ایکنا شرح می‎دهد.

علی فرج‌اللّهی، مدرس ادبیات فارسی دانشگاه‌های علمی ـ کاربردی و آزاد اسلامی الشتر در گفت‌وگو با ایکنا از لرستان، در رابطه با نوع نگاه فردوسی به دنیا، گفت: در نگاه حکیم توس جهان افسانه و افسونی بیش نیست که پایدار هم نمی‌ماند. یک خانه عاریتی است که دیر یا زود باید رهایش کرد و شاید به جرئت بتوان گفت هیچ شاعری به اندازه حکیم‌ توس از عبارت «سپنج» در باب دنیا استفاده نکرده است. جای جای شاهنامه پُر از این عبارت است و هر جایی خواسته است تلنگری به انسان از باب عبرت از این دنیای فانی و سرای فریب و نیرنگ بزنند از این عبارت بهره برده است و شاید هم بتوان آن را یکی از واژه‌های کلیدی شاهنامه دانست.

وی افزود: حکیم طوس زندگی دنیوی را پایدار نمی‌داند و آرزو دارد از درد و رنج آن رهایی یابد. دنیا را سرای درنگ در جایی تنگ می‌داند که بی‌درنگ نباید به آن نازید. او معتقد است دنیا اسب چموش، وحشی و سرکشی است که هرگز رام کسی نمی‌شود و آدم‌های فراوانی را دیده و به هیچ کدام وفا نکرده است پس بهتر است به فکر زاد و توشه آخرت بود.

این مدرس دانشگاه با بیان اینکه در نگاه فردوسی دنیا مثل کمان است و شایسته است که راستی از آن مجویید و در این رابطه می‎گوید: همه راستی کمان در گژی آن است سپس می‌گوید: به دنیا مهر نورزید که چون با او دشمنی کنید به شما مهر می‌ورزد و چون با او دوستی کنید از در کین چهره پنهان می‌کند، اضافه کرد: از نگاه فردوسی دنیا افسانه و افسونی بیش نیست و انسان عاقل دل در گرو  آن ندارد چون می‌داند که با آمدن هر کسی به دنیا، دنیای دیگری را خواهد برد، او در جای دیگر دنیا را بسان دریایی می‌داند که ابر سیاه و دود آن را پوشش داده‌اند.

فرج‌اللّهی با بیان اینکه از نگاه فردوسی دنیا را نباید با بدی سپری کرد چون نیک و بد در این دنیا پایداری ندارد پس چه بهتر که انسان نام نیکویی از خود به یادگار بگذارد چون مال، منال، گنج و ثروت دنیایی به وی سودی نخواهد رساند، ادامه داد: از نگاه فردوسی دنیا آن‌قدر بدسرشت و بدمهر است که پرورش یافته دست خود را هم شکار می‌کند از نگاه او دنیا عروس جوان و دلفریبی است که هر لحظه کسی را می‌فریبد. گاهی با ناز و نوش همراه است و گاهی با درد و رنج، زهر مهلک و کشنده‌ای است که همه آن را خواهند چشید. عبرت‌سرایی است که نباید از آن غافل ماند و در این رابطه می‌گوید: «تو رفتی و گیتی بماند دراز / کسی آشکارا نداند ز راز / جهان سر به سر عبرت و حکمت است / چرا زو همه بهر من غفلت است».

این پژوهشگر لرستانی با یادآوری اینکه فردوسی معتقد است که از بد دنیا هم نباید نالید و نباید غم خورد چراکه هر که بدان مهر بورزد. از دست می‌گیرد و به دیگری خواهد داد، اظهار کرد: از نگاه حکیم توس دنیا سرایی است که ایمنی ندارد و اصولاً دل بستن به هر چیزی در این روزگار دل کندن از آن را سخت می‌کند پس بهتر است که دل به چیزی که ناپایدار است نبندید و درد و رنج به دنبال آن را خریدار نباشید چراکه دنیا آن‌قدر بی‌چشم و روست که از کردار بد خود هم شرم نمی‌کند پس آدمی باید دنیا را دشمن خود پندارد آن هم دشمنی که همواره در کمینش است.

وی با بیان اینکه از نگاه فردوسی دنیا اژدهایی است که کسی از چنگ بلایش در امان نیست پس وقتی دنیا خود این‌گونه بد است چرا باید در آن تخم بدی کاشت خشم و کینه را باید از دل برون کرد و جهان را با نگاه جوانی ندید، گفت: از نگاه فردوسی جهان ماندگار است ولی ما رفتنی هستیم و از آدمی چیزی جز انسانیت باقی نخواهد ماند و باقی ماندن نام نیک آدمی فرض است وگرنه دنیا آغازش رنج و پایانش هم رنج است و سرانجام مستمند آمده و مستمند خواهی رفت.

مدرس زبان و ادبیات فارسی دانشگاه‌های علمی کاربردی و آزاد اسلامی الشتر با اشاره به اینکه حکیم‌ توس بارها اشاره دارد به اینکه وقتی جهان پایدار نیست و تنها چیزی که در آخرت به فریادت می‌رسد نیکی است پس برای نیکوکاری فراوان تلاش کنید و دنیا را به بدی سپری نکنند چراکه آدمی رام دنیاست ولی دنیا رام او نیست، گفت: از نگاه فردوسی دنیا لحظه‌ای بیش نیست پس نباید غفلت کرد و در این رابطه می‎گوید: «چون بشنید بهرام و اندیشه کرد / ز دانش غم نارسیده نخورد/ بدو گفت کوتاه شد داوری/ که گیتی سه روز است چون بنگری/ چو دی رفت و فردا نیامد هنوز/ نباشیم ز اندیشه امروز کوز».

فرج‌اللّهی با بیان اینکه در جای دیگری حکیم‌ توس اشاره دارد که گلستان زهرآلود دنیا را بوییدن کاری عبث و بیهوده است دنیا چونان خوابی است که چون از آن بیدار شوی اثری از آن باقی نماند و در این رابطه گفته است: «و دیگر که گیتی فسانه‌‌ست و باد/ چو خوابی که بیننده دارد به یاد/ چو بیدار گردد نبیند به چشم/ اگر نیکویی دید اگر درد و خشم»، افزود: در نگاه حکیم توس اسب چموش دنیا را جز با مهارت دین نمی‌توان رام کرد. دنیا راز خود را همواره از آدمی پنهان می‌کند و در این رابطه می‌‎گوید: «مباش ایچ گستاخ این جهان/ که راز خویش از تو دارد نهان/ گراینده باشی به کردار دین/ بداری بدین روزگار گزین».

وی با بیان اینکه از نگاه فردوسی دنیا هرگز به کسی وفا نخواهد کرد چون شاد باشی دلت را به رنج زمانه آزار می‌دهد و البته از سرای سراسر جفا کسی انتظار وفا ندارد، اظهار کرد: از نگاه حکیم توس دنیا گذرنده است و باید فرصت را غنیمت شمرد چون ممکن است چنین فرصتی را باز نیابی و در این رابطه می‎گوید: «به گیتی بهی بهتر از گاه نیست / بدی بدتر از عمر کوتاه نیست/ جهان سر به سر چون فسانه‌ست و بس/ نماند بد و نیک بر هیچ کس/ دلم سیر شد زین سرای سپنج/ خدایا مرا زود برهان ز رنج/ نماند چنین دان جهان بر کسی/ در او شادکامی نیابی بسی/ چه سازی درنگ اندرین جای تنگ/ که شد تنگ بر تو سرای درنگ/ جهان مر تو را داد یزدان پاک/ ز تابنده خورشید تا تیره خاک/ جهان چون شما دید و بیند بسی/ نخواهد شدن رام با هر کسی/ گزین هرچه دانید از کردگار/ بود رستگاری به روز شمار/ بجویید و آن توشه ره کنید/ بکوشید تا رنج کوته کنید/ جهان پیش چشمم چو دریا نمود/ به ابر سیه بر شده تیره دود/ که گیتی سپنج است پر آی و رو/ کهن شد یکی دیگر آرند نو».

این مدرس دانشگاه در خاتمه گفت: از اشعار فردوسی که به دنیا اشاره دارد می‎توان از ابیات «چنین است کردار این گنده پیر/ ستاند ز فرزند پستان شیر/ چو پیوسته شد مهر دل بر جهان/ به خاک اندر آرد سرش ناگهان/ اگر تاجداری و اگر دست تنگ/ نبینی همی روزگار درنگ/ مرنجان روان کاین سرای تو نیست/ به جز تنگ تابوت جای تو نیست/ تو درویش را رنج منمای هیچ/ همی داد و بر داد دادن بسیچ/ که گیتی سپنچ است و جاوید نیست/ فری برتر از فر جمشید نیست/ جهان را چنین است ساز و نهاد/ از یک دست بستد به دیگر بداد/ به دردیم از این رفتن اندر فریب/ زبانی فراز و زمانی نشیب/ اگر دل توان داشتن شادمان/ به شادی چرا نگذرانیم زمان/ به خوشی بناز و به خوبی ببخش/ مکن روز را بر دل خویش رخش/ چنین است رسم جِهان جَهان/ که کردار خویش از تو دارد نهان/ همی با تو در پرده بازی کند/ ز بیرون تو را بی‌نیازی کند/ ز باد آمدی رفت خواهی بگرد/ چه دانی که با تو چه خواهند کرد/ که گیتی سراسر فریب است و پند/ گهی سودمندی و گاهی گزند/ یکی را به بستر یکی را به چنگ/ یکی را به نام و یکی را به ننگ/ همی رفت باید از این چاره نیست/ مرا نیز از مرگ پتیاره نیست» اشاره کرد.

انتهای پیام
captcha