امام علی(ع) تنها فردی است كه از ميان همه گذشتگانی كه سخنی از آنها بهجا مانده، به آخرين مرحله فصاحت و بلاغت رسيده و گفتار او اقيانوس بيكرانهای است كه سخن هيچ مبلغی به پای آن نخواهد رسيد.
سخنانی که در قالب خطبهها، نامهها و حکمتها گردآوری شده و مفسران دینی تفسیرهایی در رابطه با آنها داشتهاند که هرکدام از یک دید و سلیقه به این موضوعات پرداختهاند، بر این منوال ما در ایکنا بر این شدیم که ابتدا تفسیری از خطبهها و حکمتهای امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه در اختیار مخاطبان قرار دهیم که برای رسیدن به این هدف از منابع مختلفی مانند اصول کافی - جلد 1 و بحارالانوار جلد 8 استفاده میشود که در ادامه با موضوع «تفکر قبل از اقدام» آن را میخوانید.
حضرت علی(ع) در بخشی از خطبه 154 نهجالبلاغه میفرماید: «فَالنَّاظِرُ بِالْقَلْبِ الْعَامِلُ بِالْبَصَرِ يَكُونُ مُبْتَدَأُ عَمَلِهِ أَنْ يَعْلَمَ أَعَمَلُهُ عَلَيْهِ أَمْ لَهُ؟ فَإِنْ كَانَ لَهُ مَضَى فِيهِ وَ إِنْ كَانَ عَلَيْهِ وَقَفَ عَنْهُ.؛ فَإِنَّ الْعَامِلَ بِغَيْرِ عِلْمٍ كَالسَّائِرِ عَلَى غَيْرِ طَرِيقٍ، فَلَا يَزِيدُهُ بُعْدُهُ عَنِ الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ إِلَّا بُعْداً مِنْ حَاجَتِهِ، وَ الْعَامِلُ بِالْعِلْمِ كَالسَّائِرِ عَلَى الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ؛ فَلْيَنْظُرْ نَاظِرٌ أَ سَائِرٌ هُوَ أَمْ رَاجِعٌ. خردمندى كه به ديده دل مى نگرد و از روى بصيرت كار مى كند، در آغاز، بايد بداند كه آنچه مى كند به زيان اوست يا به سود او. اگر به سود او بود، همچنانش پى گيرد و اگر به زيان او بود از انجام، آن بازايستد. زيرا هر كس بدون علم دست به عملى زند، چونان كسى است كه بيرون از راه گام مى زند، كه هر چه پيشتر رود بيشتر از مقصود دور گردد. كسى كه بر مقتضاى علم عمل مى كند، همانند كسى است كه در راهى روشن و آشكار راه مى سپرد. پس بر بيننده است كه بنگرد كه آيا پيش مى رود يا بازپس مى گردد.»
امام علی(ع) در این خطبه هشدار مىدهد که با دقت هر چه بيشتر، مراقب اعمال خويش باشید و راهى که را آن امامان يعنى گنجينههاى علم الهى و آگاهان بر قرآن ارائه مىدهند، بپويید و در آغاز هر کار در نتيجه و پايان آن بينديشند و تصميم بگيرید.
ایشان میفرمايد: «آنکس که با چشم دل مىبيند و با بينايى عمل مىکند بايد در آغاز هر کار بينديشد که آيا آن عمل به سود اوست يا به زيان او، اگر به سود اوست ادامه دهد و اگر به زيانش مىباشد از عمل باز ايستد»
در واقع امام علی(ع) شرط پيروزى را سه چيز شمرده که هر سه از شاخههاى علم و دانش است. انديشيدن در اصل کار و عمل کردن با بصيرت و آگاهى و مطالعه درباره نتيجه آن کار که آيا به سود است يا زيان؟ سپس به دليل آن پرداخته و با تشبيه زيبايى فرق ميان عالم و جاهل را روشن مىسازد و مىفرمايد: «زيرا آنکس که بدون آگاهى (و مطالعه کافى) به انجام دادن کار پردازد همچون کسى است که از بیراهه مىرود و چنين کسى هر قدر جلوتر مىرود از منزل مقصود فاصله بيشترى مىگيرد ولى آن کس که از روى آگاهى عمل مىکند همچون رهروى است که در جاده روشن گام بر مىدارد (و به زودى به مقصد مىرسد).»
با این تعبیر افراد دانا و نادان هر دو در تلاشند؛ ولى دانا چون در جاده اصلى حرکت مىکند لحظه به لحظه به مقصد نزديکتر مىشود؛ ولى نادان چون در بیراهه گام بر مىدارد لحظه به لحظه از مقصد دورتر مىشود و به تعبير ديگر تلاشهاى او نتيجه معکوس دارد.
در سخنان رسول خدا(ص) تعبير جالب ديگرى از اين مطلب نقل شده است که فرمودند: «مَنْ عَمِلَ عَلَى غَيْرِ عِلْم کَانَ مَا يُفْسِدُ اَکْثَرَ مِمَّا يُصْلِحُ؛ کسى که بدون آگاهى عملى انجام دهد آن چه را خراب مىکند بيش از آن است که آباد مىکند» و در حديثى از امام صادق(ع) مىخوانيم: «اَلْعَامِلُ عَلَى غَيْرِ بَصِيرَة کَالسَّائِرُ عَلَى غَيْرِ الطَّرِيقِ لاَ يَزِيدُهُ سُرْعَةَ السَّيْرِ إِلاَّ بُعْداً؛ کسى که بدون آگاهى عمل کند مانند رهروى است که در غير مسير گام بر مىدارد که هر چه سريعتر سير کند از مقصد دورتر مىشود». (1)
در پايان اين بخش امام(ع) چنين نتيجه مىگيرد، مىفرمايد: «حال که چنين است هر شخص بايد بنگرد آيا (به سوى مقصد) پيش مىرود يا به عقب باز مىگردد؟!» اين تعبير نشان مىدهد که افراد ناآگاه نه تنها با تلاشهاى خود به مقصد نزديک نمىشوند بلکه گاهى با تلاشهاى خود درست در جهت ضد آن گام بر مىدارند.
در جهانى که زندگى مىکنيم امکانات و وسايل زندگى بيش از هر زمان آماده است و قواى مختلف طبيعت به تسخير انسان درآمده و زحمتها را از دوش او برداشته و بردوش صنايع سبک و سنگين افکنده است. ذخاير زمين يکى پس از ديگرى کشف شده و در اختيار انسانها قرار گرفته است. حجم ثروت و نعمت از هر زمانى بيشتر است، ولى با اين حال گروه عظيمى از مردم دنيا با فقر و بدبختى دست به گريبانند و هر سال جمعيت عظيمى از گرسنگى جان مىدهند؛ جنگها و بيمارىها قربانى زيادى مىگيرد.
اگر درست بنگريم، مىبينيم عامل اصلى يا ضعف مديريتهاست و يا خيانت در امانتهاى الهى که آن نيز با دقت به ضعف مديريت باز مىگردد، زيرا پيشرفت در امانت است نه خيانت. خيانت آثار مقطعى دارد ولى در دراز مدت نتيجه منفى آن دامان خائن را مىگيرد. اساساً در يک جامعه بدبخت نمىتوان خوشبخت زندگى کرد.
اگر به توصيه ياد شده که در کلام امام و سائر معصومين(ع) آمده است عمل مىشد آگاهان را براى مديريتها بر مىگزيدند و هر کارى را به اهلش مىسپردند. آنها نيز مرتکب خيانت نمىشدند، دنيا چهره ديگرى داشت. ولى افسوس چون کارها به دست اهلش نيست، تلاشها نتيجه معکوس مىدهد و مردم جهان را از مقصد اصلى، يعنى آرامش و بى نيازى و سعادت دور میسازد و نعمتهاى عظيم خداداد در مسيرهاى غلط تباه و نابود مىشود. (2)
منابع :
1. اصول کافى - جلد 1
2. بحارالانوار – جلد 8