قانع بودن به داشته‌های هنر انقلاب پسرفت است/ درد بزرگ ندیدن آثار فرهنگی انقلاب + صوت
کد خبر: 4210059
تاریخ انتشار : ۲۵ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۱:۵۲
میزگرد آسیب‌شناسی هنر نقاشی انقلاب اسلامی/ 1

قانع بودن به داشته‌های هنر انقلاب پسرفت است/ درد بزرگ ندیدن آثار فرهنگی انقلاب + صوت

کارشناسان حاضر در میزگرد تعاملی ایکنا با محور آسیب‌شناسی «هنر نقاشی انقلاب» با تاکید بر این مهم که درد بزرگ در روند نگرش تاریخ نقاشی تاریخ معاصر کشور ندیدن حجم بالایی آثار فرهنگی تولید شده با مضمون و محور مبانی انقلابی توسط هنرمندان و پژوهشگران این عرصه به شمار می‌رود بر این اصل تصریح کردند که قانع بودن به داشته‌های هنر انقلاب نه پیشرفت که پسرفت است.

به گزارش ایکنا؛ در طبقه‌بندی همسو با نگرش تاریخی سیر تحول هنر؛ «هنر اجتماعی»، پُربسامدترین و درعین‌حال پُرمخاطب‌ترین گونه‌ هنری در میان دیگر شاخه‌های این عرصه به شمار می‌رود. گونه، نگرش و مکتبی که در بطن و متن خود در ساحت شاخه‌های مختلف هنری از یک‌سو حمل‌کننده و از سوی دیگر بازتاب‌دهنده سیر تحولات اجتماعی و فراز و فرودهای تاریخ هر سامان و دیاری به‌شمار می‌رود.

کشورمان ایران با پیشینه کهن و درازنای تاریخی در عرصه فرهنگ و هنر که از آن به‌ عنوان گهواره تمدن جهان نام‌ برده می‌شود، عرصه‌ها؛ شاخه‌ها و دوره‌های مختلفی را در گونه هنر اجتماعی پشت‌ سر گذاشته که متأخرترین و یکی از جریانسازترین آنها به هنر انقلاب بازمی‌گردد. هنری که اولین جرقه‌های آن همسو با خرداد 1342 به ‌عنوان اصلی‌ترین گرانیگاه شکل‌گیری جریان انقلابی مردم ایران کار خود را آغاز کرد و تا بهمن 1357 و به بار نشستن نهال انقلاب؛ همسو با خیزش انقلابی مردم هنرمندان نیز تلاش کردند تا علاوه ‌بر بازتاب مطلوب متن رخدادهای اجتماعی، رویکرد؛ نگرش و اهداف انقلابی مردم را نیز در آثار هنری خود ترسیم کنند.

به همین سبب آنچه ‌که در گونه هنر انقلاب و به‌ویژه پیش ‌از تاریخ پیروزی انقلاب اسلامی از هنر انقلابی در کشور ما رُخ‌نمایی می‌کند بیشتر «هنری اعتراضی» است. بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، تبیین بنیان‌های فرهنگ انقلاب و انطباق آن با موازین دینی؛ شرعی و اسلامی؛ آرام‌آرام بُن‌مایه‌های تفکر «هنر اعتراضی» خود را به «هنر انقلاب» داد؛ اما در فاصله کوتاهی از شکل‌گیری جریان هنر انقلاب در سایه آغاز جنگ تحمیلی؛ هنر انقلاب بدون آنکه تمامی پشتوانه‌های فکری، عقیدتی و رویکردی خود را بتواند در آثار هنرمندان بروز و ظهور دهد تن به «هنر جنگ» داد. هنری که امروز در پس گذار فاصله گرفتن از حماسه جنگ تحمیلی از آن به‌ عنوان «هنر دفاع مقدس» یاد می‌شود.

در خلال هنرهای مختلف و گوناگون؛ هنر نقاشی از پیشینه و عقبه عمیقی در کشورمان برخوردار است. چه آنکه نخستین اسناد به‌‌جامانده از آن، استمرار این هنر در تاریخ کشورمان را از دوره اشکانی تا امروز می‌توان رصد کرد. حال به بهانه قرار گرفتن در «هفته هنر انقلاب» در خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا) در قالب میزگردی تعاملی، سیر فراز و فرود هنر نقاشی انقلاب را در تاریخ معاصر کشورمان در قالب هم‌نشینی با دو استاد به‌نام و چهره‌ای سرشناس در حوزه هنر نقاشی؛ علی پتگر، نقاش پیشکسوت؛ منتقد نام‌آشنای هنری و مدرس نقاشی و دکتر مرتضی گودرزی‌دیباج، نقاش؛ پژوهشگر؛ منتقد هنری و رئیس مرکز مطالعات هنر معاصر به بحث گذاشته‌ایم که بخش نخست این میزگرد در ادامه از خاطرتان می‌گذرد.

کد

ایکنا: جناب پِتگَر بحث سیر تحول و تطور هنر نقاشی در جریان تاریخ انقلاب را با این رویکرد مطرح می‌کنم که از دهه 40 که شاهد دمیده شدن پُررنگ روح هنر مدرن در فعالیت نقاشان کشورمان بودیم تا رسیدن به تاریخ پیروزی انقلاب، تغییر ماهیتی که آن نگرش و رفتار انقلابی میان فعالیت نقاشان ما ایجاد کرد، دو جهان متفاوت روایی و تصویری را پیشاروی مخاطبان قرار داد. در تطبیق این دو روند و نگاه با چه فراز و فرودهایی همراه بوده‌ایم؟

پاسخ به این سوال جواب مطلوب و مبسوطی را می‌طلبد اما اجازه می‌خواهم در مقام پاسخ، پرسشی را برای ورود به بحث عنوان کنم و آن اینکه اگر امروز از ما پرسیده شود که بعد از گذار بیش‌ از چهار دهه از انقلاب اسلامی ساحت تولیدات فرهنگی و هنری، خاصه هنر نقاشی هنرمندان انقلابی کشورمان چه میزان از سهم انتظار و بازتاب معارف انقلابی را توانسته‌اند به واسطه آثار به مخاطبان منتقل کند؟ باید گفت؛ ممکن است فردی در مقام پاسخ اینگونه مدعی شود که ما صددرصد توفیق داشته‌ایم؛ فردی هم دراین‌میان پیدا شود و بگوید نه موفق نبوده‌ایم، ضعف‌هایی داشته‌ایم و دراین‌میان آرای دیگری را نیز بشنویم.

به‌شخصه معتقدم این پاسخ‌ها به آن معیارها، ترازها و انتظارهای ذهنی فرد پاسخ‌دهنده از ساحت، جایگاه و ماهیت هنر انقلابی و تجلی آن در عرصه نقاشی بازمی‌گردد. ممکن است ما انتظارات حداقلی داشته باشیم و احساس کنیم در بسیاری از موارد موفق بوده‌ایم. اما اگر انتظارمان حالت آرمانی داشته باشد باید گفت که هنوز خواسته‌های متعددی وجود دارد که به آنها دست پیدا نکرده‌ایم و به‌ دنبال تحقق آن خواسته‌ها هستیم.

انقلاب ما رهبری داشت که شخصیتی ممتاز و جهانی بود. چندی پیش از رسانه شنیداری چون رادیو صحبت‌های یک مبلغ دینی در یکی از مساجد کشور روسیه را می‌شنیدم که می‌گفت: «اگر امروز ما توانسته‌ایم خیل مسلمانان را در کشور در مسجدی جمع کنیم و با آنها درباره جایگاه و ماهیت اسلام و مبانی آن صحبت کنیم، همه اینها را مدیون نامه‌ای هستیم که بنیانگذار انقلاب آن را برای رئیس‌جمهور کشور ما ارسال کرد.» ببینید، وقتی یک نام چنین تأثیری را می‌گذارد که بعد از 44 سال فردی در قامت یک مبلغ دینی در کشور روسیه در حال تبلیغ مبانی اسلام است همین خود به‌تنهایی می‌تواند جایگاه تأثیرگذاری شخصیت امام خمینی(ره) را در مسیر جریان پیروزی انقلاب و تدوین نگرش‌های مردمان انقلابی در رویکردها، ماهیت‌ها و اتفاق‌های اجتماعی را بازتاب دهد.

از این گفته به سراغ چهار هدف بزرگی که به اعتقاد من بنیان‌گذار انقلاب اسلامی در مسیر پیروزی انقلاب و استمرار آن مدنظر داشت ورودی خواهم کرد. نخستین هدف ایشان «استقلال سیاسی» بود. هدف دوم «استقلال نظامی»؛ «استقلال اقتصادی» و «استقلال فرهنگی» اهداف سوم و چهارم ایشان را تشکیل می‌داد. در دو هدف استقلال سیاسی و نظامی می‌توانیم امروز با قدرت بگوییم که کاملاً موفق عمل کرده‌ایم و این فقط ادعای ما نیست و همه جهانیان بر این مسئله اتفاق نظر دارند؛ اما درباره استقلال اقتصادی و فرهنگی با توجه به پیش‌زمینه‌ای که عرض کردم و با وجود آنکه احساس می‌کنم در این حوزه خدمات مختلف و متعددی در ارتباط با حوزه فرهنگ و هنر صورت‌گرفته اما با مقایسه با استقلالی که مد نظر امام‌خمینی(ره) بود؛ در حوزه استقلال اقتصاد و خاصه استقلال فرهنگ به آن توفیقات چشمگیر تا امروز دست پیدا نکرده‌ایم.

ببینید در بخش نظامی ما سردار سلیمانی‌ها؛ همت‌ها و چمران‌ها را داشته‌ و به انقلاب معرفی کرده‌ایم. بسیاری از این دست نام‌های دیگر را می‌توانیم فهرست کنیم؛ اما در بخش هنری و فرهنگی نمی‌توانیم با این شدت و قدرت اسامی چنین بزرگ و ماندگاری را فهرست کنیم. قطعاً ما فعالیت‌هایی در حوزه رخدادها و رویدادهای هنری داشته‌ایم. این افراد تأثیرهای خود را گذاشته‌اند و در جایگاه خود نیز مهم بودند؛ اما ازنظر بینش، مضمون آثار، مسائل فنی و کارکردی دارای نوسان بودند و یکدست عمل نکرده‌اند.

سخنان خود را بر محدوده هنرمندان نقاش استوار می‌کنم. هنرمندانی که در محدوده انقلاب و با معیارها و معارف آن رشد کرده‌ و به گونه‌ای متحول شدند که تجلی آنها را در مجموعه حوزه هنری که در اوایل انقلاب با اسم حوزه اندیشه و فرهنگ اسلامی فعالیت می‌کردند دیده و آثار ماندگاری نیز داشته‌اند. امروز هم از آثار آنها لذت برده و استفاده می‌کنیم. اما در ادامه مسیر تغییر و تحولاتی در دیدگاه‌ برخی از آنها نیز ایجاد شد. تأکید من بر آن است که ما در حوزه هنر انقلاب آرمان‌هایی را مد نظر داریم که باید به آنها دست پیدا کنیم. پس برای آسیب‌شناسی آن باید به ارزیابی این آرمان‌ها بپردازیم و این‌که چرا برخی از هنرمندان انقلابی ما در ادامه مسیر دچار تغییر و تحولات فکری، اندیشه‌ای و کارکردی شدند.

ما امروز در حوزه هنری، گنجینه عظیمی از آثار همین هنرمندان را داریم اما برخی از همین هنرمندان امروز کجا هستند؟ چه فعالیتی می‌کنند؟ آیا تولید هنری دارند؟ چرا تولید هنری آنها متوقف شده‌ است؟ امروز از روی مهر، دوستی و رفاقت باید به این نگاه آسیب‌شناسی بپردازیم. به بیان ساده‌تر باید در نگاه سیر تحول و تطور هنر انقلاب خاصه در عرصه هنر نقاشی که محور این گفت‌وگو است دل‌ها را به یکدیگر نزدیک کنیم و از این طریق به پاسخ آسیب‌شناسی سیر موفقیت‌ها و نقاطی که گاه باعث ورود آسیب‌هایی به عرصه هنر نقاشی انقلاب شده ورود کنیم. باید این مباحث را مانند جراحی که در حین روند جراحی به نقاطی که در بدن به آنها آسیب رسیده دست پیدا می‌کند مواردی را مورد آسیب‌شناسی با این حد از دقت قرار دهیم. برای حل آنها باید با نگاه دوستی و از سر مهر وارد شویم تا بار دیگر با همان گرما و قدرت شاهد فعالیت موتور هنر انقلاب در تمامی عرصه‌ها ازجمله عرصه هنرهای تجسمی و شاخه نقاشی باشیم.

قانع بودن به داشته‌های هنر انقلاب نه پیشرفت که پسرفت است/ درد بزرگ ندیدن آثار فرهنگی انقلاب + صوت

ایکنا: و به اعتقاد شما اگر با همین نگاه از سر دوستی و مهر به این آسیب نگاهی داشته باشیم به چه مولفه‌هایی به خصوص برای بُرون‌رفت از آن بر می‌خوریم؟

برای برون‌رفت از این آسیب‌ها نیازمند بازنگری بر ریل‌گذاری‌های عرصه مدیریت فرهنگ و هنر در تمامی بخش‌ها ازجمله هنر انقلاب هستیم. اگر نگاه دردمندانه به حوزه رفع آسیب‌های این شاخه هنری داشته باشیم، دستیابی‌ ما به شناخت آسیب‌ها و برطرف کردن آنها با قدرت و شتاب بیشتری پیش خواهد رفت. چرا که سخت به این مسئله معتقدم و باور دارم قانع بودن در عرصه هنر، خاصه هنر انقلاب به‌ جای آنکه بازتاب‌دهنده حرکت رو به جلو و پیشرفت ما باشد بیشتر آیینه و بازنمای گام‌های روبه‌عقب و پسرفت به شمار می‌رود.

باید بر اساس آرمان‌های خود؛ آرمان‌هایی که در طول تاریخ به اثبات رسانده‌ایم که ایران و فرهنگ ایرانی-اسلامی فرهنگی است که تولیدکننده هنر خاص و ویژه خود است، یعنی مکتب ممتازی به‌شمار می‌رود حرکت کنیم. این مولفه را ما در طول تاریخ نیز شاهد بودیم. از زمان اشکانیان که شاهد تولد هنر نقاشی در کشورمان هستیم تا به امروز تجربه فرهنگ‌های مختلف را داشته‌ایم. این فرهنگ‌ها در کشور ما ورود کرده‌اند، تأثیر خود را گذاشته‌اند و در مواردی حتی مقهور آن فرهنگ‌ها بودیم اما در ادامه مسیر به ‌تدریج راه خود را پیدا کرده‌ایم. به ‌همین سبب وقتی امروز صحبت از هنر ایرانی-اسلامی می‌شود؛ با هنری تعریف ‌شده در تمام جهان مواجه هستیم. هنری که با دیگر ساحت‌ها و شاخه‌های هنری در سراسر جهان مخلوط نمی‌شود؛ رویکرد، نگاه، بینش و ایدئولوژی خود را دارد. هنری محض و مختص برای فرهنگ و تمدن ایران و ایرانی است. مانند هنر نستعلیق که خاص ایرانیان است. هنر انقلاب نیز خاص مردم کشورمان به شمار می‌رود.

کد

معتقدیم در مسیری حرکت می‌کنیم که ضعف‌ها و آسیب‌هایی نیز وجود دارد و برای برطرف ساختن آن باید به مسیری بازگردیم که مانند همان قدرتی که در نیروهای نظامی و سیاسی‌ ما به واسطه آنها توانسته‌ایم به اقتدار و استقلال تام و تمام دست پیدا کنیم در این حوزه نیز به همان جایگاه قدرت برسیم.

به شخصه نمی‌توانم عنوان کنم که هنر ما هنری کاملاً مستقل است. دال این ادعا را به ‌عنوان مثال به مراسم اختتامیه جشنواره تجسمی فجر ارجاع می‌دهم. جایی ‌که در مراسم اختتامیه شاهد معرفی برگزیدگان شاخه‌های مختلف هنری بودیم و برخی از هنرمندان خواسته‌هایی که از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی مطرح می‌کردند که پای آنها را در این گفت‌وگو به میان می‌آورم. خواسته‌های آن هنرمندان، متأسفانه خواسته‌هایی نبود که در حد و انتظار هنر انقلاب باشد. خواسته‌های آنها بیشتر رویکرد و نگاه شخصی داشت. مثلاً یکی از آن خواسته‌ها بر رایزنی وزیر برای حضور هنرمندان در «بی‌ینال ونیز» کشور ایتالیا استوار بود.

تأکید می‌کنم که این نگاه و چنین دست از خواسته‌هایی به‌‌هیچ‌وجه آسیب یا مشکل به‌شمار نمی‌روند اما وقتی درباره کشور ایران با رویکرد و تمدن غنی، حرکت انقلابی و اسلامی‌ آن صحبت می‌شود باید خواسته‌های‌ ما نیز در همین مدار و با همین قدرت و وسعت ادامه داشته باشد. نباید این را فراموش کنیم که ارائه جوایز در رخدادها و رویدادهای بین‌المللی بر اساس نگرش‌های کشورهای غربی و اروپایی استوار است. معیار آنها، معیارهای ایرانی و اسلامی نیست؛ ما باید ابتدا معیارهای ایرانی و اسلامی را چنان قدرت ببخشیم که بتوانیم شاهد تأثیرگذاری آن در جهان و تثبیت معنای آن باشیم و بعد به واسطه همین معیارها با حضور در رخدادهای بین‌المللی به کسب جوایز بپردازیم. این در حقیقت همان انتظار آرمانی است که می‌توانیم از هنر انقلابی و اسلامی داشته باشیم.

کد

ایکنا: جناب گودرزی‌دیباج شما را با دو سخن از دو نام بزرگ در عرصه هنر انقلاب خطاب قرار می‌دهم. نخست زنده‌نام شهید آوینی در کتاب «آینه جادو» در پاسخ درباره خط تمیز میان «هنر متعالی» و «هنر سطحی»؛ به این مسئله اشاره می‌کند که هنر ممزوج شده با روح متعالی هنرمند، عاملی برای ایجاد خط تمیز میان خلق هنر سطحی و هنر متعالی است. در دیگرسو استاد زنده‌نام حبیب‌الله صادقی در تعریف هنر انقلابی و هنر بازتاب‌دهنده آرمان‌های انقلاب مسئله «وجدان بیدار هنرمند» که آگاه و دغدغه‌های آن برآمده از خواست و مطالبه عموم مردم کشورش است و بازتاب این وجدان در خلق آثار مسیر خلق آثار ماندگار در عرصه هنر انقلاب می‌داند و می‌نامد. آیا با این دو مولفه می‌توان به آسیب‌شناسی سیر تحول و تطور هنر انقلاب، خاصه هنر نقاشی با تمام فراز و فرودهایش پرداخت یا مولفه‌های دیگری نیز در این میان دخیل هستند؟

برای پاسخ به این پرسش فرض را بر این می‌گذاریم که مخاطبان این گفت‌وگو هنر انقلاب، مؤلفه‌ها و آثار متعدد آن را می‌شناسند و با خیل این آثار مواجه شده‌اند. هرچند به شخصه معتقدم در بیان این فرض نگاهی کنایی وجود دارد!

حتماً می‌دانید برخی از مکاتب هنری بزرگ جهان مثل «امپرسیونیست»؛ «نئوکلاسیک» و بسیاری دیگر از مکاتب هنری بزرگ جهان، کل مجموعه آثارشان به 150 یا حداکثر 200 اثر نمی‌رسد. در حالی ‌که آثار هنرمندان شاخص انقلاب ما حداقل 5000 اثر را شامل می‌شود. همچنین بانک اصلی که ماحصل 17 سال مطالعات میدانی من برای گردآوری آثار هنر انقلاب است، تاکنون به 48هزار اثر منتج شده است که در این بانک تک‌تک آنها موجود است. حال پرسش من بر این مسئله استوار است که آیا همراهان این گفت‌وگو، خوانندگان یا دغدغه‌مندان عرصه هنر انقلاب با هر نگاهی ازجمله نگاه آسیب‌شناسانه با جمیع این آثار روبرو شده‌اند؟ آثاری که مربوط به هنر انقلاب به ‌وجود آمده‌اند به ‌هیچ ‌وجه مختص به آثاری نیستند که در گنجینه حوزه هنری انقلاب اسلامی یا در گنجینه موزه هنرهای معاصر نگهداری می‌شوند. با قطعیت می‌گویم که به‌ هیچ‌ وجه اینگونه نیست! تمام گنجینه حوزه هنری 3000 اثر را میزبانی می‌کند. درحالی‌که من صحبت از یک بانک با 48هزار اثر هنری ارزشمند و فاخر می‌کنم؛ که این خود ظرفیت عظیم آثار خلق ‌شده آن ‌هم آثاری درخشان در عرصه هنر انقلاب را بازتاب می‌دهد. بنابراین قاطعانه مطمئنم که بسیاری از هنرمندان انقلاب، جوانان و حتی پژوهشگران و کارشناسان عرصه هنر انقلاب این آثار را ندیده‌اند.

اینکه ما پهنه هنر انقلاب را به‌درستی معرفی نکرده‌ایم و این آشنایی چشمی و تصویری برای جامعه‌ای که به آنها اشاره کرده‌ام به‌هیچ‌وجه صورت نگرفته؛ به تنهایی، خود درد عظیمی است که ما در حوزه آسیب‌شناسی هنر انقلاب با آن مواجه هستیم! ما درباره آسیب‌شناسی مجموعه هنری صحبت می‌کنیم که بخش عظیمی از آن‌ها را ندیده‌ایم! آیا می‌توان با ندیدن تمامی آثار هنری به آسیب‌شناسی نقاط قوت و یا بیان ضعف‌های آن پرداخت؟ این مسئله مهمی است که در اغلب رخدادها و رویدادها با محوریت آسیب‌شناسی هنر انقلاب کمتر به آن توجه شده ‌است.

قانع بودن به داشته‌های هنر انقلاب نه پیشرفت که پسرفت است/ درد بزرگ ندیدن آثار فرهنگی انقلاب + صوت

ایکنا: اجازه بدهید تا از بحث آسیب‌شناسی فراز و فرود سیر هنر انقلاب فاصله نگرفته‌ایم، ورودی هم به صحبت‌های آقای پتگر داشته باشیم. جایی که گفتند در طول مسیر زایش و حرکت هنر انقلاب شاهد نام‌های بزرگی هستیم که برخی از آنها در ادامه فعالیت‌های خود، مسیرشان از هنر انقلاب فاصله گرفت. آیا شما نیز این را بخشی از روند آسیب‌شناسی هنر انقلاب، خاصه هنر نقاشی می‌دانید؟ به اعتقاد شما چه عامل یا عواملی در به وجود آمدن این فرودها در سیر مسیر فراز هنر انقلاب و همچنین گاه فاصله گرفتن برخی از هنرمندان از این نحله و جریان فکری در خلق آثار متعالی با محوریت هنر انقلاب می‌تواند دخیل باشد؟

در پاسخ به این مؤلفه و آسیب باید به این مهم اشاره کرد که حُسن مدیریت و تداوم مکاتب هنری شرایط بسیار بسیار متفاوتی با دیگر حوزه‌های دیگر دارد. فرض کنید فردی که در حوزه علوم نظامی کار می‌کند وقتی پنج، شش اختراع را به میانه میدان می‌آورد و در این میان مراجعی که باید حامی او باشند اگر از او حمایت نکنند؛ آن فرد دچار یاس می‌شود.

در بحث هنر شما با پدیده دیگری در امر حمایت از هنرمندان مواجه هستید. چراکه مدیریت؛ اداره و ریل‌گذاری آبشخور هنر، یعنی آن انتظاراتی که آقای پِتگَر درباره لزوم حمایت از هنر و هنرمندان انقلاب به آنها اشاره کردند نگاه دیگری می‌طلبد. توسعه هنر نسبت ‌به پهنای شعار انقلاب مهندسی دیگری را می‌طلبد که این مهندسی در عرصه مدیریت هنر کشورمان اتفاق نیفتاده است. این مسائل را اگر دردمندانه و باورمندانه هم عنوان نکنیم، براساس مطالعه و پژوهش‌های صورت‌گرفته بارها طرح موضوع آنها صورت ‌گرفته است. اگر شما بخواهید مکتبی ارائه کنید؛ ادامه‌دهندگی مسیر آن نیازمند آسیب‌شناسی، طی کردن راه‌کارها و ساز و کارهای مختلف و متعدد است.

در بررسی مکاتب هنری که در غرب و شرق عالم ظهور کرده‌اند می‌توان گفت که این مکاتب بر اساس بینش‌های تعریف‌نشده‌ای متولد شد و بعدها منتقدینی آمدند و برای این مسائل مطالبی نوشته‌اند. فلسفه آنها را توضیح دادند و حتی گاه برای آنها نام‌گذاری کرده‌اند. در حالی ‌که در مواجهه با هنر انقلاب و شکل‌گیری مفهوم آن، شخصیتی مانند شهید آوینی  از همان ابتدا یا عزیزان دیگری که هنوز میان ما هستند و افتخار تنفس کنار آنها را داریم وجود داشته و دارند که همه آنها دغدغه مباحث فکری و تئوریک هنر را داشتند. هرچند صحبت از تئوری در هنر به ‌خاطر آنکه صحبت از تئوری و استقراهای ناقصی که از آن برمی‌خیزد چندان درست نیست؛ اما در لفظ به سبب طرح موضوع پرداختی در این پرسش می‌خواهم بگویم که مباحث تئوریک و نظری هنر؛ دغدغه ابتدای انقلاب بود.

کد

زمانی یادم می‌آید ما در همان اوایل انقلاب که دانشجو بودیم؛ مباحث مختلفی در قالب نشست‌ها و کنفرانس‌های گوناگون در محیط‌های دانشگاهی و غیره دانشگاهی برگزار می‌شد تا نظریه‌پردازی در حوزه هنر متعهد و هنر اسلامی را مطرح کنند. آن زمان این مسئله به‌ عنوان نیاز ما رُخ‌نمایی می‌کرد. چرا؟ برای آنکه آبشخور بسیاری از همان اتفاق‌هایی که در هنر انقلاب ما شکل‌گرفته و تبدیل به اثر هنری شده بود ازنظر فرم و رفتار در ریشه‌های حوزه‌های تمدنی رفتار غرب مانند انقلاب‌های دیگری مثل روسیه و کوبا قابل جستجو بود. بنابراین این دغدغه وجود داشت که ما چکار می‌خواهیم انجام دهیم تا هنر خود را هنری مبتنی بر انقلاب اسلامی ایران استوار کنیم.

در اوایل انقلاب تلاش می‌شد تا زلف «هنر انقلاب» را به «هنر اسلامی» گره بزنند که چالش‌های مختلف و متعددی دراین‌میان وجود داشت. ماحصل این بحث‌ها در نوشته‌ها و مجلات قابل رصد است و بخش‌های دیگر از همان مباحثات در کتاب‌های خود من بازتاب یافته است. افرادی که دغدغه‌مند بودند، افرادی که امروز در مقام پیشکسوتان نامدار ما هستند مباحثی متعددی را با این موضوع مطرح می‌کردند که آیا هنر اسلامی را باید هنر انقلاب بنامیم؟ آیا هنر انقلاب، خود هنری اسلامی است؟ آیا هنر اسلامی را می‌توان با کمی تغییر به هنر انقلابی تغییر داد؟ و نظایری از این دست مباحث... اما در خلال تمامی این بحث‌ها، باز هم  بزرگ‌ترین مسئله‌ای که وجود داشت، همان مسئله‌ای بود که حتی شهید آوینی نیز به آن مسئله پاسخ نداده‌اند! کدام مسئله؟! آن اینکه تمام نظریه‌پردازان ما در ساحت هنر انقلاب به منشأ هنر توجه کرده‌اند. وقتی تمام نوشته‌ها و سخنرانی‌ها را می‌خوانیم، بدون استثناء همگی آنها از نوعی خاستگاه معنوی و درونی هنرمند سخن می‌گویند. اینکه هنرمند باید اینچنین باشد. به عنوان مثال باید پالایش درونی؛ معرفت درونی یا اعتقاد به معبد مبدأ و معاد داشته باشد و در آثارش هماهنگی و همراهی با انقلاب باید وجود داشته باشد. یعنی دارای بصیرت باشد. همه این‌ها قبول اما وقتی به حوزه ساختار می‌رسیم چراغ‌های سخنان خاموش می‌شود و بحثی درباره ساختار صورت نمی‌گیرد. این به چه معناست؟! یعنی وقتی ما درباره ساختار هنر انقلابی و عطف به ماسبق، درباره هنر بزرگی مانند هنر اسلامی صحبت می‌کنیم؛ در کنار تمامی این بحث‌های متعالی و بزرگ درست در بزنگاهی که به ساختار و رفتار هنرمند در عرصه فرم، تجلی و تمامی معارفی که در نهایت به چگونگی ارائه و تجلی اثر هنری توسط آن هنرمند می‌انجامد به چه مباحثی باید توجه کنیم؟ با قطعیت می‌توانیم بگوییم هیچ! در این مورد هیچ مورد و نکته‌ای اشاره نشده است و تمامی بحث‌ها به خود هنرمند، روحیات و درونیات او باز می‌گردد. این مشکلی است که بیشترین رُخ‌نمایی را در حوزه آسیب‌شناسی هنر انقلاب با خود به همراه دارد. یعنی هر اندازه که درباره بطن و درون هنرمند و تعهد او صحبت شده، درباره قوانین؛ قواعد؛ ساختار؛ شکل؛ ماهیت و نظام فکری و تئوری هنر انقلاب صحبتی به میان نیامده است و خروجی آن مانند آنچه که ما از مکاتب هنری غربی می‌دانیم برای ما مشخص نیست!

برخی از دوستان‌ ما در آن موقع مثل آقای ناصر پلنگی یا تعدادی دیگر از هنرمندانی که در همین گفت‌وگو صحبتش آنها به میان آمد که از میانه راه از حوزه هنر انقلاب فاصله گرفته‌اند در نوشته‌های کوتاه و سخنرانی‌های خود در موزه هنرهای معاصر به این مهم اشاره کرده‌اند که ما مسئله ساختار را در حوزه هنر انقلاب حل نکرده‌ایم. یعنی ما صحبت از مظروف بسیار بزرگی می‌کنیم که هنوز برای آن ظرفی پیدا نکرده‌ایم.

برای روشن شدن سخنانم اجازه دهید مثالی بزنم. وقتی سخن از «شمایل‌سازی» به میان می‌آوریم و می‌خواهیم شمایل یکی از حضرات یا معصومین(ع) را توسط یک نقاش خلق کنیم، آیا معرفت معنوی آن نقاش برای خلق شمایل آن معصوم کفایت می‌کند؟ در پاسخ باید گفت: «خیر! هرگز و هرگز کافی نیست!» چرا که ناشناخته بودن ساختار و عدم توانایی آن هنرمند در زبان و بیان هنری باعث می‌شود آن مصرف عظیم را نتواند ارائه کند. گاه حتی ممکن است اثر او تبدیل به ضد هدفی باشد که او را برای خلق آن انتخاب کرده‌ایم.

هنر انقلاب دقیقاً این‌چنین است. ما با مظروف بزرگی روبه‌رو بوده و هستیم که بنا بود در همراهی با جریان انقلاب ضمن بازتاب اتفاق‌هایی که در درون خیابان‌ها و تحولات جامعه به وقوع می‌پیوندد و نیز انتقال این معارف و معرفت به مردم کمک کند. مردمی هم با این کار درمی‌یافتند که هنرمندان نیز همراه آنها هستند که در سال‌های نخست این امر منطقی می‌نمود و وجود هم داشت. اما در این میان هنرمندان بر اساس ذات رسالت هنرمندانه‌شان باید افق متعالی‌تری را فراتر از واقعیت‌های درون جامعه، یعنی فراتر از آن اتفاقاتی که خیلی مادی‌گرایانه جلوه می‌کند برای نشان‌دادن افق پیش روی آینده؛ همان افق روشن آینده که برای انقلاب‌ مد نظر بود و باید رقم می‌خورد را این‌بار با آثار هنری ترسیم کنند و رقم بزنند. امر متعالی این ترسیم و رقم زدن تحت عنوان هنر آخرالزمانی بود که به آن اعتقاد داشته و داریم. آنها باید برای آن فکری کرده و ساختاری طراحی می‌کردند. اما تحقق ترسیم چنین ساختاری در عنفوان جوانی هنر انقلاب با مسئله جنگ تحمیلی درگیر شد.

اینجا درست جایی است برای نام بردن از شاخص‌های هنر انقلابی به‌ دلیل این دست درگیری‌ها و عدم استمرار مسیر آن بر اساس الگویی که ابتدا برای آن ترسیم شده بود به سبب وقوع جنگ تحمیلی با آسیب‌های مختلفی مواجه می‌شویم.

مسئله «تعهد» یا «هنر متعهد» که درباره آن حرف می‌زنیم نیز از این قاعده مستثنی نیست. در رفتار انقلابی و همسو با شهادت مردم در مسیر پیروزی انقلاب این تعهد توسط تصاویر نقاشان وجود داشت، بازتاب داده می‌شد و همراهی مردم را نیز با خد داشت. اما استمرار آن برای جریان‌سازی دیگر نمی‌توانست تنها بر همان رفتار آنی و ذوقی هنرمند متعهد استوار باشد. اگر انتظار اثرگذاری از بازتاب معارف انقلابی و رفتار مردمی را به واسطه زبان هنری داریم، برای ساختار و نحوه تکلم هنرمندان با آن زبان هنری نیازمند ایجاد قواعد نحوی و دستور زبانی برای رسیدن به امر گفت‌وگو آن هم توسط ابزار هنری و خلق آثار هنری هستیم که این موارد مهم در حوزه هنر انقلاب به دلایلی که ذکرش رفت اتفاق نیفتاد.

بازتاب آن ایثار و فداکاری‌های مردم در کنار حضور مستمر و تعهد هنرمندان در بازتاب آن تصاویر باید جایی بر اساس شناختی مهندسی‌گونه و مبتنی بر ساختارهای هنری که برای هر حوزه‌ای باید شاخص‌های خود را داشته باشد در روند هنر انقلاب رُخ‌نمایی می‌کرد و به ثبت می‌رسید. اتفاقی که نیفتاد و تمام بحث‌ها تنها بر درون هنرمند و خصوصیات بطنی و درونی او استوار بود و ابعاد بیرونی برای ثبت قوانین، ساختار و چارچوب‌های هنر انقلاب صورت نپذیرفت.

پایان بخش اول...

گفت‌وگو از امین خرمی

انتهای پیام
captcha