تجربه فردمحور در وحدت حوزه و دانشگاه موفق‌تر بوده است
کد خبر: 4192113
تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱۴۰۲ - ۱۱:۴۸
عبدالمجید مبلغی:

تجربه فردمحور در وحدت حوزه و دانشگاه موفق‌تر بوده است

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، گفت: به نظر بنده تجربه فردگرایی قبل از انقلاب در وحدت حوزه و دانشگاه، موفق‌تر از تجربه نهادگرای بعد از انقلاب بود. تجربه فردگرا زنجیره‌ تداوم‌یافته از تفکر انتقادی را در چشم‌انداز فقه و برعکس ایجاد کرد و نسلی از دغدغه‌مندان را پدید آورد که باعث پیدایش انقلاب اسلامی شد.

عبدالمجید مبلغیبه گزارش ایکنا، عبدالمجید مبلغی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، شامگاه 14 دی ماه در نشست علمی «ملاقات فقه و تجدد در تجربه جهان عرب و ایران» که از سوی پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر برگزار شد با بیان اینکه اگر یک واقعیت به شیوه‌ای تداوم یافته بر سرنوشت ما مردمان این سرزمین حکم‌فرما باشد این است که ایران در معانی متنوع خود از ایران امپراتوری گرفته تا ایران فرهنگی، از ایران هویتی گرفته تا ایران مدرن، سرزمینی است در محل بهم رسیدن صفحات تمدنی در میانه جهان، گفت: بنابراین بی‌راهه نرفته‌ایم اگر ایران را تمدنی در میانه سایر تمدن‌ها بدانیم. شاید گفته شود این جبر جغرافیایی است ولی به هر حال برایند آن فراتر از جبر جغرافیایی بوده است و بن‌مایه‌های نظری و عملی مؤثر در تاریخ تحول و تحول در ایران بوده است.

وی ادامه داد: مشخصا دو تمدن کانونی بزرگ از شش تمدن بزرگ در دو سوی ایران قرار گرفته‌اند یعنی در جهان شرق و غرب ما ما با دو تمدن همسایه هستیم، یکی تمدن یونان و دیگری تمدن هند و در کنار آن تمدن‌های مصر و چین و روم واقع شده است؛ تمدن یونان، استعلایی، مطلق‌نگر و ایده‌انگار بوده که در واقع پیامد و بسامد تلاشی برای عبور از کثرت و پراکندگی جزایر و در جست‌وجوی وحدت بوده است و فلسفه و متافیزیک از دل این تمدن بیرون آمد.

سنت ایرانی، فلسفی نیست

مبلغی با اشاره به اهمیت بررسی دقیق سنت و وجود نگاه‌های مختلف به آن، اظهار کرد: اگر از افرادی که قائل به اهمیت سنت هستند بپرسیم سنت ایرانی از چه جنس و بافتار و ساختاری است شک ندارم بخش عمده و نه همه آن‌ها خواهند گفت سنت ایرانی از جنس فلسفه است. چنین پاسخ‌گفتنی رفتن به راه کج و عدم فهم نظام آگاهی در ایران و نحوه بروز و ظهور آگاهی در این کشور است. سنت ما بخواهیم یا نخواهیم و دیندار باشیم یا نباشیم و درک مؤمنانه از گذشته حاصل آورده باشیم یا نه از جنس فقه است نه فلسفه.

وی ادامه داد: فقه نباید به این دلیل مورد تاکید قرار بگیرد که ما دلبسته فقه هستیم بلکه باید از این منظر مورد توجه باشد که وقتی به گذشته برمی‌گردیم فقه بخش مهمی از سنت ایرانی را شکل داده است؛ ما دچار کوررنگی ناشی از شرق‌شناسی شده‌ایم و سنت خود را درنمی‌یابیم. چرا دچار این کوررنگی شده‌ایم؟ در جهان غرب، عاملیت سنت یعنی تبدیل حوزه کلامی مسیحی به دانشگاه و سنت خود را که از جنس کلامی بوده به عصر جدید وارد کردند؛ در جهان عرب گرچه دانشگاه بر حوزه وارد شد ولی حوزه‌های علمیه کمابیش در دانشگاه هضم شدند و حوزه‌ها تبدیل به حوزه دانشگاهی مزاج شدند.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تصریح کرد: الازهر به دانشگاه حوزوی‌مآب تبدیل شد ولی در ایران این دو نهاد با قدرت تمام به لحاظ هویتی به صورت دو نهاد مستقل در کنار هم صف‌آرایی کردند.

مبلغی با بیان اینکه دانشگاه ما هم درک خودش را از سنت در ذیل یک نگاه شرق‌شناسانه به دقت شکل نبخشید، گفت: در تجربه شرقی، فلسفه و قبل از آن کلام در عصر مسیحیت در کانون تاملات قرار داشت و دانشگاه ما متاثر از این تجربه کوشید تا تاریخچه کلامی و فلسفی برای سنت ما دست و پا کند و ما با نوعی اندام‌واره‌ای در 100سال تلاش برای خوانش سنت مواجهیم؛ تلاشی بی‌ثمر و ناکام و یا کمتر ثمربخش.

وی تاکید کرد: اهمیت‌یابی فارابی، خواجه نصیرالدین و بی‌اهمیت جلوه‌دادن شیخ انصاری و عدم فهم رخدادنگارانه تحول در درون حوزه‌های علمیه و سنت فقهی، پیامد تلاش دانشگاه برای بازخوانی سنت ما بر اساس استانداردهای غربی و اروپایی بود و پیامد آن هم جامعه فرضی آماری شد.

وی افزود: اگر ما به دوستان علوم انسانی مراجعه کنیم اساسا از منظر آنان، سنت به کار نمی‌آید زیرا این سنتی که به ما معرفی شده است، کاری برای آنان انجام نداده و آبی گرم نکرده است و کسانی هم که به سنت بها می‌دهند به اشتباه، درکی فلسفی از سنت دارند. 

چرا علوم انسانی موفقیت لازم را ندارد؟

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان اینکه در پاسخ به این پرسش که چرا علوم انسانی در ایران موفقیت لازم را نداشته است باید به این سنت مراجعه کنیم، اضافه کرد: دانشگاه به صورت مستقل چنین ظرفیتی را پیدا نکرد و حوزه هم که متولی و عهده‌دار امر فقهی بود به دلایل تاریخی متمرکز بر وظایف کلاسیک و سنتی، این توفیق را به دست نیاورد.

مبلغی بیان کرد: پیش و بعد از انقلاب کسانی پیدا شدند تا بین حوزه و دانشگاه پیوند و ارتباط برقرار کنند؛ در این مبحث، ما با دو رویکرد مواجهیم که یکی برای قبل از انقلاب و دیگری برای بعد از انقلاب است؛ رویکرد قبل از انقلاب، فردمحور بود یعنی عده‌ای بدون ارتباط با سازمان و نهادی به صورت خودجوش وارد دانشگاه شدند و کوشیدند تا بین نظام آگاهی فکری حوزوی و نظام آگاهی دانشگاهی ارتباط برقرار کنند که افراد بارز آن کسانی چون شهید مطهری و شهید مفتح بودند.

مبلغی اظهار کرد: تجربه دیگر هم تجربه نهادمحور بعد از انقلاب بود یعنی برخی مدعی شدند که میان فقه و علوم انسانی زمانی می‌توان ارتباط برقرار کرد که ما حمایت نهادی داشته باشیم؛ تجربه فردپایه قبل از انقلاب در سه لایه تحقق یافت؛ ابتدا از زمان تاسیس دارالفنون تا دانشگاه تهران را داریم که در این مقطع کسانی پیدا شدند که سعی کردند تجدد را از چشم‌انداز ظرفیت‌های فقه بازسازی کنند که بنده نام آن‌ها را دل‌مشغولان تجدد می‌گذارم.

پیدایش نسل پدران علوم

وی ادامه داد: بعد از تاسیس دانشگاه تهران، دانشکده معقول و منقول ایجاد شد و در دهه 40 و هم نسلی از آکادمیسین‌های حوزوی پدید آمدند که در دانشگاه به پدران دانشی در عرصه‌هایی که ورود کردند تبدیل شدند؛ کسانی مانند مرحوم شهیدی، بدیع الزمان فروزانفر و سیدنصرالله تقوی و نسل سوم هم در دهه 50 پیدا شدند و دو گروه بودند کسانی که از منظر حوزوی به تاملات دانشگاهی پرداختند و افرادی که از تاملات دانشگاهی به حوزوی پرداختند؛ فردی مانند فردید، بازرگان، علی شریعتی، محمد نخشب و ... هر کدام با رویکردهای مختلف از دانشگاه به حوزه نگاه کردند.

وی افزود: کسانی هم از منظر حوزه به دانشگاه نگریستند، یعنی از منظر فقه اجتماعی وارد عرصه شدند؛ کسانی چون آیت‌الله طالقانی، شهید بهشتی و شهید مفتح و ... و کسانی که درک فلسفی کلامی داشتند مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری. بعد از انقلاب تفکر نهادپایه ایجاد شد و وجهه همت آنان این بود که حوزه و دانشگاه را به هم‌دیگر مرتبط کنند.

مبلغی ادامه داد: این نهادها آموزشی و پژوهشی بودند و از منظر حوزه به دانشگاه و یا از دانشگاه به حوزه ورود می‌کردند که نمونه آن مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی و دانشگاه باقرالعلوم و دانشگاه امام صادق(ع) بود.

موفقیت تجربه فردمحور در وحدت حوزه و دانشگاه

مبلغی بیان کرد: به نظر بنده تجربه فردگرایی قبل از انقلاب موفق‌تر از تجربه نهادگرای بعد از انقلاب بود گرچه تجربه نهادگرا هم سودمندی‌های خاص خود را دارد؛ تجربه فردگرا زنجیره‌ تداوم‌یافته از تفکر انتقادی را در مورد رویکرد جدید از چشم‌انداز فقه و برعکس ایجاد کرد و نسلی از دغدغه‌مندان را پدید آورد که در این عرصه وارد پایان‌نامه نوشتن و ... شدند و موثر واقع شدند زیرا باعث پیدایش انقلاب اسلامی شد.

عضو پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تصریح کرد: اگر بخواهیم به سنت بپردازیم باید فراتر از دو تجربه قبل و بعد از انقلاب درک دقیقی از معرفت‌شناسی را از سنت حاصل بیاوریم و فهم آسیب‌شناسانه از علوم انسانی و درک انتقادی از آن داشته باشیم و همینطور ظرفیت‌های علوم معارفی و حوزوی را به خوبی به دست آوریم تا امکانات ما را گسترش دهد. اگر از ادبیات روش‌شناسانه گادامر بهره ببریم، امتزاج آفاق رخ خواهد داد یعنی وقتی بکوشیم که افق سنت را با تجدد و نیازهای زمانه مرتبط کنیم بحث مهم دیگری است و نیاز به ارائه دیگری دارد.

انتهای پیام
captcha