به گزارش ایکنا، تلاش برای تحقق
دانشگاه اسلامی یکی از اهدافی است که از ابتدای انقلاب اسلامی پیگیری شد و بارها از سوی مسئولان نظام به آن اشاره شده است، اما به باور صاحبنظران هنوز تا رسیدن به این نقطه فاصله زیادی وجود دارد و چهبسا یکی از دلایل عدم توفیق، نبود تعریف مناسب از دانشگاه اسلامی و ویژگیهای آن است؛ چراکه پس از گذشت چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، هنوز اختلاف نظر در این زمینه بسیار است.
در بخش دوم این گفتوگو موضوع نسبت علم و تکنولوژی با دین و ایده دانشگاه اسلامی ر ابه بحث گذاشتهایم؛
ایکنا ـ چند دهه است که پس از انقلاب، همواره بحث تحقق دانشگاه اسلامی مطرح بوده و دیدگاههای مختلفی در این زمینه وجود دارد. تلقی شما درباره این موضوع چیست؟
باید چند بُعد را از همدیگر تفکیک کنیم چون در دانشگاه، شاهد ابعاد علمی، فرهنگی، فناورانه، صنعت و اشتغال هستیم بنابراین وقتی از دانشگاه اسلامی صحبت میکنیم باید حواسمان باشد که در حال ضربِ اسلام در این ابعاد هستیم یعنی خود به خود از علم اسلامی، فرهنگ اسلامی، فناوری اسلامی و صنعت و اشتغال اسلامی حرف میزنیم. در زمینه فرهنگ اسلامی در دانشگاهها کارهای بسیار زیادی در کشور ما انجام شده و اهتمام بسیار جدی در این زمینه از اول انقلاب وجود داشته است.
به نوعی در سهگانه ارتقای معرفت دینی، افزایش ایمان و اخلاق اسلامی و همچنین ارتقای سبک زندگی و رفتار دینی در دانشگاهها، برنامههای زیادی وجود داشته و اقدامات ارزندهای انجام شده است از جمله گروههای معارف که در دانشگاهها ایجاد شده و به ارتقای معرفت دینی دانشجویان اهتمام داشتهاند، تأسیس و توسعه نهادهای نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، هیئتها، نماز جماعات، اعتکافها و امثالهم، همگی از اقداماتی هستند که بر توسعه فرهنگ دینی و اسلامی در دانشگاهها تمرکز کردهاند که البته میتوانند مورد آسیبشناسی هم قرار بگیرند. مثلاً در مورد خود گروههای معارفی در دانشگاهها جای بحث وجود دارد چراکه میتوانستیم اینها را ارتقا دهیم و به شکل بهینهتر در دانشگاهها تعریف کرده و مورد استفاده قرار دهیم.
مولفه دیگر، علم و فناوری اسلامی یا متناسب با دین است. در این باره باید گفت اولین کنفرانس دانشگاه اسلامی قبل از انقلاب اسلامی در مکه برگزار و به کنفرانس مکه مشهور شد و البته قبلش هم طلیعههای آن وجود داشت اما از آن زمان، به وضوح مبحث دانشگاه اسلامی در تمام جهان اسلام موضوعیت جدی داشته و صرفا مربوط به بعد از انقلاب اسلامی یا مخصوص ایران نیست بلکه ایران هم به عنوان کشوری که در این زمینه دارای دغدغه بوده، مشارکت داشته است. البته انقلاب اسلامی، حرکتی برای احیای دین در دنیای جدید است که مدرنیته در آن، ستون فقرات دین وقت یعنی مسیحیت را شکسته و کلا با امر وحیانی تعارض دارد.
متعاقبا با پیشرفت علم و تکنولوژی که در این دنیای مدرن تولید شده این تعارضات را به میزان بیشتری شاهدیم. علوم و تکنولوژی، توتم دنیای جدید است. وقتی کانت در تعریف عصر روشنگری، به صراحت گفت که منظور اتکای به عقل انسانی است و همچنین گفت در این شرایط خِردِ خودبنیاد و نقاد انسانی اصالت پیدا کرد و هرگونه حوزه معرفتی خارج از معارف درون انسان اعم از وحی، شهود به حاشیه رفت و یا انکار شد یا به فراموشی سپرده شده بنابراین علم و تکنولوژی هم در این سبک و سیاق توسعه پیدا کرد.
معتقدم ما ترجمههای غلطی زیادی از غرب داریم و یکی از این ترجمههای غلط ترجمه «science» به علم است در حالیکه «science» به معنای نوع خاصی از علم یعنی علم تجربی است و علم تجربی هم دارای معنا است و با علم غیر تجربی متفاوت است. وقتی قالب معرفت خودمان را به حوزه «science» محدود میکنیم بنابراین باید تبعات آن را هم بپذیریم. از وقتی این علم و تکنولوژی وارد جوامع اسلامی و مخصوصا ایران شده واکنشهای متفاوتی به آن را شاهد هستیم از جمله اینکه برخی افراد اساسا به جهتداری علم و تکنولوژی دقت نداشتهاند.
واقعیت این است که الان خود علمشناسان غربی که رویکرد فلسفی یا جامعهشناسانه دارند قائل به نظریه یا رویکردی که به خام بودن یا بیجهت بودن علم و تکنولوژی اذعان کند نیستند بلکه غالب نظریات این علمشناسان به جهتمند بودن علم و تکنولوژی توجه دارد ولی در جامعه ایران این اتفاق نیفتاده است و یک جریان جدی از نخبگان، سیاسیون و مردم، علم را خنثی میبینند و فکر میکنند که علم همان چیزی است که صد درصد کشف واقع میکند. پسر بنده کلاس ششم ابتدایی درس میخواند و یکبار بنده درس علوم تجربی را با وی کار میکردم و متوجه شدم همان تلقی که پوزیتیویستها از علم دارند در کتاب علوم تجربی فرزند بنده وجود دارد.
ایکنا ـ الان در کشورمان چه نوع نگاههای عمده و غالبی نسبت به رابطه علم و تکنولوژی وجود دارد؟
ما گاهی اوقات شاهد نوعی استعمار فرهنگی در کشور خودمان هستیم و وقتی یک چشمآبی حرفی میزند فکر میکنیم درست میگوید اما اگر همان حرف را شخصی از خود ما بزند فکر میکنیم حتماً ایرادی در کار وی وجود دارد. این نوعی بیماری فرهنگی است که به نظرم باید آن را درمان کنیم. همین الان اگر به دانشکده علوم اجتماعی فلان دانشگاه مراجعه کنید متوجه میشوید اساتید آنجا هم همین نگاه خام پوزیتیویستی را دارند و مثلا میگویند تکنولوژی همانند یک چاقو است که میتوانید با آن غذا درست کرده یا کسی را به قتل برسانید اما واقعیت این است که تکنولوژی همانند یک چاقوی ساده نیست بلکه دارای جهت است.
جریان دیگر به علم و تحقیق یا به تجربه متوجه شده که علم و تکنولوژی میتواند به شکستن ستون فقرات دین در جامعه کمک کند لذا اینها علمگرایی افراطی دارند و معتقد به نشان دادن تعارض علم و دین هستند و اینکه علم میتواند همه مشکلات بشری را حل کند و نیازی به مراجعه به متونی که مربوط به هزار و چهارصد سال پیش است نداریم. جریانی دیگر به تکفیر علم و تکنولوژی جدید رسیدهاند و میگویند این علم و تکنولوژی با روحِ اسلام تضاد دارد بنابراین میگویند باید آن را کنار گذاشت و معتقد به بازگشت به دوران قبل از علم و تکنولوژی جدید هستند.
این دسته از افراد دارای افکاری هستند که بعضاً باعث حیرت میشود. برای مثال یکی از این افراد در دورهای درباره اسلام و تجدد کتاب نوشته و معتقد است اسلام و تجدد قابل جمع کردن نیستند و باید به دوران اسب و گاوآهنِ قبل از مدرنیته برگردیم. واقعیت این است که نباید هیچکدام از این دو رویکرد را باور کرد چون بنیانهای فکری چنین افرادی غلط است.
جریان فکری دیگر که آن را قبول دارم و بنده خودم را در این پارادایم قرار میدهم قائل به این است که علم و تکنولوژی جدید به دلیل مبتنی بودن بر عقل و تجربه حتما وجوهی از حقانیت را در کشف حقیقت و واقعیت در درون خود دارد اما به دلیل غفلت از سایر حوزههای معرفت، خصوصا حوزه وحی، واجد نقصانهایی است پس ما با علمی ناقص مواجه هستیم که باید اصلاح و تکمیل شود.
ایکنا ـ پس وقتی از ایده علم دینی در دانشگاه اسلامی سخن میگوئیم دنبال چه چیزی هستیم؟
وقتی از علم دینی و دانشگاه اسلامی صحبت میکنیم در واقع به دنبال اصلاح، تکمیل و توسعه علم به ماهو علم هستیم. همین را در مورد تکنولوژی هم میتوانیم بیان کنیم چون در دانشگاه اسلامی از تکنولوژی بدیل حرف میزنیم. البته کلیت تکنولوژی را رد نمیکنیم بلکه دنبال تکنولوژی جایگزینی هستیم که ماحصل اصلاح و ارتقای تکنولوژی موجود است که متناسب با اهداف جامعه بومی باشد که رگههای دینی در آن پررنگ است. همچنین این تکنولوژی باید متناسب با زیست بومی که در آن زندگی میکنیم بازطراحی و بازتعریف شود.
دانشگاه اسلامی، دانشگاهی است که در آن فرهنگ اسلامی وجود دارد و علمورزی متناسب با منابع معرفت شامل تجربه، عقل، شهود و وحی به موازات و متناسب همدیگر و به صورت هماهنگ انجام میشود و ساخت و توسعه تکنولوژی و فناوری، متناسب با نیازهای جامعه اسلامی و همچنین اهداف و غایاتی است که ما دنبال آن هستیم. بنده مطمئن هستم که در جامعه نبوی هیچ وقت بمب هستهای یا سایر سلاحهای کشتار جمعی ساخته نمیشد چون اساسا نیازی به این کار پیدا نمیکردند و هنجارهای آن زمان اجازه چنین کاری را نمیداد.
در حوزه صنعت و جامعه هم همینطور است و فارغ التحصیل دانشگاه اسلامی، کسی است که متعهد به مردمی است که از آنها ارتزاق کرده است. کسی که از فلان دانشگاه مدرکی گرفته است باید حواسش را جمع کند که از این جامعه ارتزاق کرده است و نباید دائما دنبال رفتن به خارج باشد چراکه از کودکی، مجموعهای از این عوامل در جامعه از نانوا گرفته تا حتی یک رفتگر شهرداری، به وی خدمت کردهاند و او از درون یک اکوسیستم به اینجا رسیده است بنابراین اخلاقاً حق ندارد که به کشور دیگر برود و نباید همانند مرغی باشد که در اینجا دانه بخورد و در جای دیگر تخم بگذارد.
فارغ التحصیل دانشگاه اسلامی، متعهد به حل مسائل جامعه با روشهای متناسب با فرهنگ و زیست بوم جامعه و در خدمت توسعه و تعالی آن است. این آدم وقتی در صنعت قرار میگیرد از کارش نمیزند و اگر مدیر یک کارخانه شود حواسش به زیستِ کارگرش هست و اگر بداند حقوق این کارگر کفاف زندگی وی را نمیدهد سعی میکند حقوق وی را افزایش دهد تا زندگیاش تأمین شود. همچنین سعی میکند فرآیندهای زاید کارخانه را حذف کند که سود کارخانه بیشتر شده و خدمت بیشتری به جامعه ارائه دهد.
چارلی چاپلین فیلمی با عنوان «عصر جدید» دارد که در آن نشان میدهد کارگر هیچ هویتی ندارد و صرفا همانند یک ربات کار میکند در حالی که در جامعه اسلامی ما با یک انسان طرف هستیم و وقتی فارغ التحصیل دانشگاه اسلامی وارد عرصه جامعه میشود باید تعهد اخلاقی در قبال مصالح جامعه و تک تک انسانها را مد نظر داشته باشد.
ایکنا ـ به نظر شما الان در زمینه دانشگاه اسلامی در چه مرحلهای هستیم و اگر همه اهداف ما محقق نشده علت آن را چه میدانید؟
ما تلاشهای بسیار زیادی در عرصههای مختلفی که عرض کردم داشتهایم که در برخی موارد توفیقات ما زیاد و در برخی از موارد کم بوده است. ادعای ما این است که تشیع، آن اسلام نابی است که وجود دارد و صرفا یکی از فرق اسلامی نیست هرچند که چالشی با سایر فرق اسلامی نداریم و با آنها تعامل میکنیم اما اگر شیعه شدهایم و از آن دفاع میکنیم صرفا به خاطر این نیست که پدرمان شیعه بوده است بلکه به خاطر این است که فکر میکنیم تشیع، همان اسلام ناب است.
تشیع در طول تاریخ همواره در یک مسیر انتقادی قرار داشته و همیشه بر اساس یک آرمان، وضع موجود را نقد میکند و با آن در چالش بوده است تا بتواند وضع موجود را اصلاح و به سمت وضع مطلوب حرکت کند که همان جامعه مهدوی است. علت گیرایی سرود سلام فرمانده به خاطر تعلق کلیت مردم با هر تفکری، به امام زمان(عج) بود. این روحیه انتقادی و فرآیند نقد مداوم و تلاش برای رسیدن به وضع مطلوب در جامعه اسلامی پررنگ است لذا باید برای بررسی وضعیت دانشگاه اسلامی هم با همین رویکرد وارد شویم که چه نقصانهایی وجود دارد و باید چه اصلاحاتی انجام دهیم.
بنده در جواب اینکه برای توفیق بیشتر در مسیر تحقق دانشگاه اسلامی چه کارهایی باید انجام دهیم لازم است به چند نکته اشاره کنم که مورد اول تعمیق معرفت دینی تمام دانشگاهیان است. متعاقباً نیازمند یک کار تطبیقی بین علم و دین هستیم؛ بدین معنا که اگر با دین آشنا شدیم باید بتوانیم نسبت این دین با علم جامعهشناسی و موضوعات علم الاجتماع، علم اقتصاد و موضوعات اقتصادی، مهندسی برق و ... را روشن کنیم.
البته در هر علمی ممکن است نوعی از دینداری دلالت پیدا کند هرچند ما دنبال فیزیک اسلامی نیستیم چون ما هم معتقد به قوانین نیوتن هستیم اما در فیزیک هم به اخلاق اعتقاد داریم و معتقدیم اگر این اخلاق وجود داشته باشد دیگر آن فیزیکدان، سلاح هستهای نمیسازد که منجر به قتل عام صدها هزار نفر شود. همچنین این دینداری، در شیمی، منجر به عدم ساخت سلاح شیمیایی و در جامعهشناسی منجر به اصلاح در مبانی و روششناسی میشود. محور مهمی که در دانشگاه اسلامی باید پیگیری شود توجه به اخلاق و معنویت است و دانشجو و فارغالتحصیل دانشگاه اسلامی باید از میانگین جامعه، با اخلاقتر و متعهدتر باشد.
ایکنا ـ فرمودید لازم است در دانشگاه اسلامی، معرفت دینی دانشجویان را افزایش دهیم. به نظر شما چگونه میتوان معرفت دانشجویان را افزایش داد؟
برای مثال گروههای معارف ما تقریبا آن آموزشهای معرفت دینی که دانش آموز در دوران مدرسه داشته است را با ترکیب و عمق جدید، دوباره برای دانشجو تکرار میکنند اما دانشجو سر کلاس مدیریت یا فیزیک، یک نوع معارف اسلامی کسب کرده و سر کلاس معارف اسلامی، نوع دیگری از معارف را کسب میکند. دانشجو اگر خیلی باهوش باشد ممکن است وقتی دچار چالشهایی شده در صدد رفع این چالشها باشد اما واقعیت این است که گروههای معارف اسلامی در دانشگاهها، نتوانستهاند در تعمیق معرفت دینی در ذهن دانشجویی که در زیست بوم ساینتیفیک(وابسته به علم) دانشگاه زیست میکند موفق باشند چراکه نتوانستهاند معرفت اسلامی را به صورت انضمامی با معرفت ساینتیفیک کنار هم قرار دهند.
با این اوصاف، پیشنهاد صریح بنده این است که باید کارکرد گروههای معارف اسلامی ما از آموزش مخزنیِ معارف دینی، به سمت آموزش انضمامی معرفت علم و دین در حوزه جامعه شناسی، اقتصاد، روانشناسی، مهندسی و ... برود چون اینها حوزههایی هستند که نیازمند تألیف متون جدید و خاص خود هستند. همچنین باید نسل جدیدی از استادان معارف اسلامی تربیت شوند که بتوانند در حوزههای تخصصی معرفتی، دلالتهای دین در عرصه علمی را نشان دهند. چنین کاری باعث افزایش معرفت دینی در میان دانشگاهیان میشود.
انتهای پیام