به گزارش ایکنا؛ در میان گونههای مختلف سینمایی؛ سینمای جنگ و آثار متأثر از این پدیده، یکی از پر مخاطبترین آثار در میان تولیدات متنوع هنر هفتم به شمار میرود.
در کشورمان ایران نیز بعد از پشت سر گذاشتن حماسه هشت سال دفاع مقدس، آثار مرتبط با این رخداد و رویداد در دهههای 60 و 70؛ طلاییترین آثار حوزه هنر سینما را به خود اختصاص دادهاند. پس از سپری کردن دهه 70 و آغاز دوران پساجنگ به همان میزان که سینماگران به سمت موضوعات اجتماعی و تأثیرات جنگ بر جامعه سوق پیدا کردهاند شاهد دو شیوه متفاوت در گونه تولید این دست از آثار بودهایم.
عدهای که کماکان همان زبان، لحن و روایت سینمایی دهه 60 و 70 را در پیش گرفتهاند و اغلب با بهره بردن از کلیشهها مخاطبان را در مواجهه با موضوعات تکراری و مؤلفههای پیشتر استفاده شده توسط سینماگران نسبت به این گونه سینمایی دلسرد کردند. در مقابل سینماگرانی که تلاش بر خط شکنی، نوآوری و ورود مضامین جدید به این گونه هنری داشتند گاه با انتقادی حتی از سوی همکاران خود مواجه شدند.
بر همین اساس و به دلیل نبود چهارچوب، قوانین و ضوابط مشخص در حوزه تولید آثار سینمای دفاع مقدس؛ طی دهههای 80 و 90 خورشیدی، برخلاف دو دهه پیشین؛ اگر آثار درخشانی در این گونه سینمایی که تعدادشان به انگشتان دو دست هم نمیرسد تولید شد بیشتر حاصل ذوق، نگاه و جرقهای بود که از سوی هنرمندان رخ داد و نه آنچه که بدنه سینما و ارتباط مستقیمش با مطالبه مخاطبان در ارتباط بود.
به مناسبت هفته دفاع مقدس درباره فراز و فرود گونه سینمای دفاع مقدس و آنچه که زبان، لحن، گویش و گفتار این گونه سینمایی در مواجهه با مخاطبان نسل نوجوان و جوانی که آن سالهای حماسه، خون و عشق را ندیدهاند و از نظر تاریخی متولد آن دههها نبودند را در مواجهه با رسالتی که امروز اینگونه سینمایی افزون بر تمامی اهداف پیشین خود برای انتقال معارف و معانی آن سالها به مخاطبان نسل جدید دارد مورد مداقه قرار دادهایم. سینمایی که با توجه به تغییر نگرش و نسل مخاطبان نیازمند روزآمد شدن در حوزه مفهوم روایت و زبان سینماست مواردی که امروز به عنوان آسیبهای کلان در حوزه سینمای دفاع مقدس شناخته میشود.
به همین مناسبت با سیدجواد هاشمی بازیگر و تهیهکننده آشنا با تولیدات سینمایی دفاع مقدس و سریالهای این حوزه در خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) به گفتوگو پرداختهایم که بخش نخست آن از خاطرتان میگذرد.
ایکنا- برای آغاز گفتوگو به جهانی پای بگذاریم که بیشترین فصل از ذات و بروز فعالیتهای هنری شما را به خود اختصاص داده است. یعنی تئاتر و سینمای دفاع مقدس... پس از گذشت 44 سال از انقلاب اسلامی و تجربه هشت سال دفاع مقدس؛ با وجود آنکه تولیدات این هنر خاصه در حوزه تئاتر و سینما توانسته مرزهای جغرافیای سیاسی ایران را درنوردد و واژه «دفاع مقدس» (holy defence) را وارد ادبیات جهان کند اما هنوز در جامعه هنری کمتر میتوان به تعریفی متقن در مواجهه با تئاتر یا سینمای دفاع مقدس دست یافت. از زاویه دید شما تعریف تئاتر و سینمای دفدع مقدس چیست؟
ما نسل گذشتهایم! امروز اگر عمده مخاطبان خود را از نسل جدید و متولدان دهههای 70 یا 80 بدانیم؛ باید حرکتمان به این سمت باشد که دوباره از ابتدا دفاع مقدس را تعریف کنیم! اینکه چرا تنها جنگ و مخاصمه بینالمللی دنیا اسمش «جنگ» نیست و نامش «دفاع مقدس» است؛ دلیلش چیست؟ پاسخ دهیم و تعریف کنیم که چرا اصلاً دفاع؟ اتفاقات رُخ داده قبل و بعد از آن چه بودند؟
برای من که توفیق حضور در آنجا را داشتم و شاید یکی از دلایل متقن برای حضورم در عرصه سینمای دفاع مقدس همین تجربه اندکم در آن دوران بوده است؛ مهمترین خروجی که به آن ایمان و اصرار دارم آن است که چرا همچنان میگوییم این جنگ را باید تبریک گفت و نباید تسلیت گفت! چرا میگوییم دفاع مقدس عزتمندانهترین نام و یادگاری طلاییترین تاریخ دوره کشورمان است؟
برای فهم معنای هنر دفاع مقدس، تئاتر و سینمای دفاع مقدس باید این پرسشها و پاسخ آنها را برای نسل نوجوان و جوان گفت. آنها فکر میکنند دفاع مقدس تبریک ندارد و این طبیعی است؛ اگر مثل ما فکر کنند غیرطبیعی است!
فرزندانی امروز در جامعه هستند که بستگان آنها شهید شدهاند یا در قالب آزاده، جانباز و ایثارگر به عنوان یادگاریهای دفاع دوران دفاع مقدس هستند. این فرزندان، با این مفاهیم آشنا شدهاند. خاطره شنیدهاند و در خانهای با این فرهنگ، سبک و سیاق دفاع مقدس رشد کردهاند و حداقل به شکل شنیداری و نه دیداری، درکی از دفاع مقدس دارند. اما برای خیلیها همین که ما تشریح نمیکنیم باعث زاویه گرفتن آنها میشود و به شکل طبیعی میپرسند چرا باید دفاع مقدس را تبریک گفت. باید برای چنین نسلی از آن ماجرا بیشتر صحبت کرد.
طی چند دهه اخیر در مورد جنگ جهانی اول و دوم و یا به صورت رؤیایی حتی درباره جنگ جهانی سوم، آثار سینمایی مختلفی در تمام جهان ساخته شده است. اگر به فیلمهای ماندگار تاریخ جنگ نگاه کنیم معتقدم 90درصد دلیل ماندگاری آن آثار این است که از بُعد اخلاقی و انسانی به جنگ پرداختهاند.
من در دفاع مقدس؛ حداقل در جبهه مربوط به انسانهای شریفی که در کشور ما در مقابل دشمن ایستادگی کرده و سینههای خود را سپر کردهاند جز انسانیت و اخلاق چیزی ندیدم. انسانیت و اخلاقی که باید درباره آنها فیلم ساخته شود. احساس میکنم امروز اولین جمله مستند، منطقی و باورپذیر من به همه آنهایی که نسل نوجوان و جوانی که دفاع مقدس را درک نکردهاند آن است که بگویم «بله! فقط این دفاع مقدس و جنگی است که میشود تا هزاران و هزاران سال آینده درباره آن فیلم ساخت!» چرا که تمام ابعاد انسانی و اخلاقی موجود در یک اتفاق هشت ساله در جنگ ما جمع شده است.
من برای این نسل تازه با چنین دلیل از دفاع مقدس میگویم که ابتدا جوانان ما گارد خود را بردارند و بعد الگوهای تمامنشدنی دفاع مقدس که از آنها هیچ فیلمی ساخته نشده است را مطالعه کنند و متوجه منظور من میشوند.
ایکنا- این امری طبیعی است که پس از وقوع انقلاب یا جنگی در هر سرزمینی، آثار هنری تولید شده در هنگامه وقوع آن جنگ یا انقلاب؛ زبانی تهییجی و تشویقی به خود میگیرند. اما پس از گذار آن سالها و ورود کشور به دوران سازندگی، تأثیرات جنگ و دوران پساجنگ رخنمایی میکند و به تبع آن، سینماگران و هنرمندان تئاتری شروع به بازتاب تأثیرات اجتماعی دوران پساجنگ در آثارشان میکنند. اما مسئله اینجاست که در میان آثار سینمای پس از جنگ تحمیلی با محور دفاع مقدس جز چند کارگردان معدود مانند زندهنام رسول ملاقلیپور، ابراهیم حاتمیکیا یا احمدرضا درویش باز هم زبان، لحن و روایت دیگر کارگردانان بر همان مدار و نگاه تشویقی و تهییجی و درغلتیدن به دام کلیشههایی بوده که به همان میزان که در دوران حماسه 8 ساله تاثیرگذار و جاذب بودند به سبب تکرار و تکرار و تکرار در سالهای پس از جنگ بیشتر حس دافعه را میان مخاطبان سینمای دفاع مقدس ایجاد کردند. در این میان منکر جرقهها یا معدود آثار متفاوت از این زبان نمیشوم. نکته تلختر آنکه در این میان اگر هنرمندانی از کارگردان و فیلمنامهنویس گرفته تا بازیگران به سراغ خطشکنی رفتند به شدت مورد عتاب و خطاب حتی همکاران خود قرار گرفتند... مانند «آژانس شیشهای» حاتمیکیا، «قارچ سمی» ملاقیپور؛ «ترن» نیما دهقان؛ «خنکای ختم خاطره» آذرنگ؛ «دغدغههای پرچین» رایانی مخصوص یا حتی «کانال کمیل» سیدجوادهاشمی و کوروش زارعی... درست است که این کارها در سالها بعد مورد تحسین قرار گرفت اما مواجهه اول با آنها بیشتر منفی بود. دلیل این تاکید بر کلیشه چیست؟
در طرح پرسش شما اشارهای به من رسید که قاعدتاً هر کاری نوتر، غیرمنتظرهتر یا غیرمتعارفتر در هر مقولهای، خاصه دفاع مقدس صورت گیرد بیشتر از آثار دیگر توانسته بر مخاطب و جریان جامعه نفوذ کرده و تاثیرگذار باشد. آثاری که نام بردید بی چون و چرا از آثاری است که توانسته خطوطی را رَد کند، اثرگذارتر و ماندگارتر باشد. در این بخش با شما موافقم که هر جا کارِ نو و جدیدتر کردیم نتیجه بهتری گرفتیم.
دوستی تمثیل قشنگی درباره دفاع مقدس به کار میبرد و میگفت رزمندگان دفاع مقدس به گُلهایی میمانند که این گُلها بسیار خوشبو، زیبا و برازنده به چشم مینشینند و چشم را مینوازند؛ اما آنچه مهم است ریشه این گُلها است که هیچوقت این ریشهها بررسی نشده است. ما همیشه این گُلها را دیدهایم. همیشه شهید ابراهیم همت را در لباس رزم دیدهایم. هیچوقت شهید همت را خاج از لباس رزم ندیدهایم، یعنی همیشه و فقط همان گُل را دیدهایم. هرگز نامههای عاشقانهاش از جنگ به همسرش را ندیدهایم. میخواهم بگویم و با تاسف میگویم که چرا هیچگاه این ریشهها به درستی در سینمای دفاع مقدس پرداخت نشده است.
انسانهایی که ما همیشه آنها را در خاکریز دیدهایم. شهید بروجردی؛ شهید دستواره؛ شهدای باکری و خیلی از شهدای دیگر... هیچگاه مواجهه آنها را با جامعه آن زمان ندیدهایم. اینکه چگونه رفتار میکردند؛ رفتار، اخلاق، منش و سلوکشان چگونه بود. دو، سه فیلم معدود مانند «موقعیت مهدی» ساخته شد که گریزی متفاوت از چنین فرماندهان بزرگی را در خانه و جامعه بازتاب داده است. چنین دست از لحظات در سینمای دفاع مقدس اگر نگویم هرگز، اما بسیار کم دیدهایم. چرا «موقعیت مهدی» فیلم درخشانی شد؟ دلیلش همین است که از زاویه و نگاهی تازه، با توجه به سلایق امروزین مردمی که جنگ را به شکل عینی دریافت نکردهاند یا حداقل از جهت تاریخی درنیافته و در آن سالها حضور نداشتهاند داستانی را از سرداری روایت کردیم که فقط در خاکریز نبود، او را به عنوان یک شهروند در شهر، اجتماع، خانه و خانوادهاش دیدیم و همه اینها برای مخاطب جذاب بود.
من نه آنکه با فیلمی مثل «تنگه ابوقریب» مشکل داشته باشم؛ خیر! اتفاقا میگویم که باید چنین آثاری نیز ساخته شود؛ اما «تنگه ابوقریب» لحظه مواجهه همان آدمهایی است که ما گُل آنها را میبینیم و ریشه این آدمها را نمیبینیم.
بحث را جزئیتر کنیم. اصلاً چرا یک نفر باید همه وجود خود را بگذارد و جانش را به خطر بیندازد؟ این آدم از نظر فکری و عرفانی به کجا رسیده است؟ متأسفانه درباره این موضوعها فیلم ساخته نشده است. چطور میشود موضوعی برای یک فرد آنقدر مهم میشود که او جانش را به خاطر آن موضوع میدهد.
همیشه این تعبیر را در دیار با فرماندهان جنگ در یادوارههای شهدا گفتم که چندان مطلوب حالشان نبوده است. اجازه بدهید آن را بگویم. گفتهام منِ سیدجواد هاشمی به عنوانی جوانی 16 یا 17 ساله از کسانی بودم که در دوران دفاع مقدس 35 جبهه بودهام. هیچوقت در خاکریز مورد اصابت گلوله قرار نگرفتم. یک ترکش ریز خوردم، بیمارستان رفتم، ولی از شهدا نبودم. چرا؟ همیشه گفتهام و شاید این حرف خیلی متوهمانه بهنظر بیاید! اما واقعیت ماجرا را دِلی عرض میکنم. کسانی این را نه توهم که عین واقعیت و حقیقت دریافت میکنند و متوجه میشوند که واقعاً آنجا بودند. اینکه خدا –نعوذبالله- خودش در خاکریز ظهور و انتخاب میکند.
سؤال میکند؛ ابراهیم همت حاضری؟ و وقتی پاسخ بله قطعی را میگیرد، او را میبرد. میرسد سراغ سیدجواد هاشمی و از او میپرسد آمادهای؟ و او میگوید: «والا... من... یک مقدار....» و پاسخ میشود که نیستی، پس نمیبرد! میپرسد، دستواره آمادهای؟ و با پاسخ قطعی بله، او را میبرد. این خداوند سبحان است که انتخاب میکند.
آن کسی که در زندگی آن دوره از تاریخ حیاتش تردید میکند و معتقدم برای اکثر آدمها چنین موقعیتی -تردید- پیشآمده که دچار تردید شوند یا تشکیک میکنند یا خداینکرده شیشهخردهای دارند؛ باقی میماند! باقی میمانند و حسرت میخورند! بعضی از کسانی که آن تشکیک لحظهای، نوبت شهادت را از آنها سلب کرده و بعد در گفتوگوی درونی به خودش گفته که من چرا تردید کردهام؛ این آدمها هم در سینما و تئاتر دفاع مقدس قابل پردازش هستند.
چرا اینها را گفتم؟ پاسخ آن است که چرا ما نباید امروز، حتی از آدمهایی که به خاطر آن لحظه تشکیک واخورده شدهاند، فیلم بسازیم؟
در قالب نگاه کمدی این دست از آثار تولید شدهاند. به عنوان مثال در «اخراجیها»؛ نمونهای از این نگاه و چنین آدمهایی را داشتیم. اما آنها خیلی جدی گرفته نشدهاند. آدمی که دزد بود و به جنگ رفت! آدمی که گفت من میروم تا آدم شوم و برگردم! عین این جمله را من از هزاران نفر در دوره دفاع مقدس شنیدهام. چرا درباره این آدمها فیلم ساخته نمیشود؟ جذابیتهایی که امروز میتواند برای آن دسته از مخاطبان که گفتم نه آن سالها را دریافتهاند و نه به لحاظ تاریخی اصلا وجود داشتند تا ببینید! به همین سبب برای آنها سوال است که چرا باید دفاع مقدس را تبریک گفت! آدمی که اصلاً میآمد جنگ که آدم شود و بعد وقتی در شرایط قرار میگرفت، میگفت: «نه! گویا جای من اینجا نیست!» و برمیگشت!
ایکنا- سیدجواد هاشمی پیش و بیش از بازیگر بودن، معلم است! یعنی شما به سبب معلم بودن و سر و کار داشتن با جامعه دانشآموزان نوجوان و جوان، فارغ از آنکه چند سالتان است و چند دهه از زندگی خود را سپری کردید، هر سال با دید روز و نگاه تازه روزهایتان را سپری میکنید. چرا که لازمه همراهی با دانشآموز نوجوان و جوان برای درک متقابل و دریافت آموزههای شمای معلم، آن است که با زبان و نگاه او به دنیا نگاه کنید؛ در غیر این صورت نه شما و نه درستان را نمیپذیرد و پس میزند. با این رویکرد از شما میپرسم چرا فکر میکنید در گونه سینمای دفاع مقدس، بازنمایی و پرداخت افرادی که نمونههایی از آنها را شما مثال زدید میتواند برای مخاطبان به ویژه مخاطب نسل نوجوان و جوان امروز جاذب باشد؟
از سه وجه و جهت دارای کارکرد مثبت اجرایی و خروجی عملیاتی است.
جهت اول آنکه مخاطب -به ویژه مخاطب نوجوان و جوان امروز- با دیدن چنین آثاری با خود میگوید پس چنین انسانهایی نیز وجود داشتهاند؟ بله! وجود داشتند و میرفتند! به همین سبب «اخراجیها» پربینندهترین فیلم تاریخ سینما دفاع مقدس است؛ وگرنه باید پذیرفت این فیلم از نظر جنبه هنری آنچنان درخشان نیست! چرا سیل مخاطب را به سمت خود جذب میکند؛ چون اتفاقا از جنس همین آدمها حرف زده است. پس پربیننده است!
وجه دوم ماجرا آن است که این افراد برای رسیدن به آن معرفت انسانی چرا به جبهه و جنگ رفتند؟ میرفتند مسجد، میرفتند جایی دیگر، نه آنجا... پاسخ آن است که میدان نبرد، صجنه و آوردگاه جبهه و جنگ؛ جای پر انداختن عقاب و جای خطر کردن است؛ پس هر کسی جرات و جسارت به آنجا رفتن ندارد! و اتفاقا چون هرکسی به آنجا نمیرود؛ آن افراد و انسانهایی که رفتند وجه غالبی در وجودشان است و آن ازخودگذشتگی و ایثار است.
سومین وجه پاسخ به این پرسش است که آنها برای چه رفتند؟ چطور ممکن است آدمی برای اینکه خوب و درست شود، برود و برای جانش خطر کند؟ چرا من این کار را نمیکنم. چرا اگر خدای نکرده؛ هنگامهای از اتفاق مشابهی در سال 1359 در کشور من اتفاق افتاد من اینکار را نکنم؟
بر همین اساس است که معتقدم میشود و میتوان در دفاع مقدس فیلمهای تازهای از جنس امروز ساخت. از جنس روزی که همه دنیا از مخاصمه متنفرند. مثل همه بسیجیها که از جنگیدن متنفر بودند. این را با قاطعیت میگویم هیچکدام از بسیجیها که به تعبیر امروز «جیش الشعبی ایران» هستند برای کشتن نرفته بودند! با قطعیت میگویم هیچکدام از آنها! کسانی که حتی ممکن است یک حشره را نتوانند بکشند. دلیل حرف و ادعایم ارجاع به نامه مرحوم شهید حاجقاسم سلیمانی به فرزندش است. جایی را اشاره میکنم که میگوید «عزیز من؛ من از اسلحه بدم میآید. آدمکشی بلد نیستم.»
با قطعیت میگویم ما آدمکشی بلد نبودیم!
اینکه در برخی از فیلمها، بچهها اسلحه را به سمت دشمن میگیرند و شروع به رگبار بستن دشمن میکند از جنس ما و رزمندگان ما نیست! خود من با دیدن این صحنه به رسول خدابیامرز (رسول ملاقلیپور) میگفتم: «اینکه من بروم جلو، به رگیار ببندم و بُکُشَم غلط است!» و میگفت که: «درست میگویی!»
هر دو نفر ما، عکاس جنگ بودیم و آن به آن، صحنه به صحنه و لحظه به لحظه جنگیدن و نبرد در میدان آن هشت سال حماسه را دیده و لمس کرده بودیم. میگفتم محال است که چنین اتفاقی بیفتد.
میخواهم بگویم تا این واژه در ذهن جوانان امروز ما بماند که هیچکدام از بچههای جنگ در دفاع مقدس برای کشتن نرفته بودند. اصلاً بلد نبودند. بچههای جنگ آموزش میدیدند برای دفاع و برای کشتن نرفتند. بعضیها حتی برای کشته شدن رفتند. عقیده آنها این بود که بروم، جانم را بدهم، سینهام را ستبر کنم برای آن کسی که پشت سرم ایستاده، حتی اگر با من هم عقیده نیست، در امان باشد. این زیباترین نوع دفاع از فرد، از من و تویی است که آن پشت قرار گرفتهای و امروز این قدر، این معنا و این معرفت را نمیشناسیم.
ایکنا- فارغ از آنکه نسل نوجوان و امروز را دستهبندی کنیم، باید این را پذیرفت که با نسلی مواجه هستیم که در سیطره تشتت و تعدد رسانهها؛ زبان، گفتار، بینش، منش، گویش و حتی ایدئولوژیشان دستخوش تغییر شده است. بعد از اتفاقات تلخ نیمه دوم سال گذشته؛ به ویژه از مقام معظم رهبری گرفته تا کارشناسان، مسئولان، متولیان، وزرا جملگی به این مساله تذکار و تاکید داشتند که در جایی از مسیر فرهنگی و تربیت فرهنگی این نسل غفلت شده است و ممکن است راه به خطا رفته باشیم. در طرح این پرسش به قوانین، ضوابط، چارچوبها و دستورالعملهای فرهنگی کاری ندارم؛ شخص سیدجوادهاشمی را ابتدا به عنوان معلم و سپس هنرمندی شناخته شده و باسابقه در حوزه سینما و تئاتر خطاب قرار میدهم. به اعتقاد شما آیا رد و نشانی از آن «غفلت» و «راه به خطا رفتن» در حوزه سینما و تئاتر دفاع مقدس نیز صورت گرفته است؟
پرسش؛ پرسشی پیچیده است اما از دو جهت پاسخ میدهم.
حال من شما را خطاب قرار میدهم؛ دفاع مقدس به فرهنگ نزدیکتر است یا سیاست؟
ایکنا- بیتردید و به تحقیق؛ پاسخ من به شما نزدیکی و قرابت «دفاع مقدس» به «فرهنگ» است.
بسیار عالی! حال به پاسخ پرسش شما باز گردم. ما دفاع مقدس را صرفاً به شکل «فرهنگی» حتی تبلیغ نمیکردیم و درباره آن حرف نمیزنیم. اگر این اتفاق میافتاد قطعا از سوی نسل نوجوان و جوان امروز ما در برابر این واژه زاویه ایجاد نمیشد.
ببینید به بیان و زبان ساده؛ باید عکس و مجسمه سرباز؛ جانباز و رزمنده را وسط میادین شهر قاب کرد و ساخت. باید همه با احترام و عزت با آن برخورد کنند. باید مثل چین، روسیه و خیلی کشورها هر روز پای این قاب عکسها و مجسمههای میادین شهر گُل ببینیم. الان از بس نگاه به دفاع مقدس سیاسی شده و چربش نگاه سیاسی نسبت به نگاه فرهنگی به آن بسیار بیشتر شده؛ مردمی که سیاست را مانند سیاستمداران درک نمیکنند و مردم عام جامعه هستند نوعی زاویه با چنین تفکری پیدا کردهاند. وگرنه همین الان دختر و پسر دهه هشتادی ما میتواند مبلغ بسیار خوبی برای دفاع مقدس باشد و شاهد نسلی باشیم که تمامقد از آن دفاع کند. خیلی ساده بگویم؛ چرا میگوییم سردار سلیمانی، انسان بزرگی بوده است؟ به خاطر درجههایی که بر دوش او میدیدیم؟... او که با لباس معمولی در سوریه حضور پیدا میکرد. اما چرا او را بزرگ مینامیم؟ به خاطر وجه انسانی آن آدم است. انسانی که چشم در چشم دخترش به او میگوید «دخترم؛ عزیز دلم؛ من باید بروم از آن دختری حمایت کنم که جلوی چشمش سر پدرش را میبرند».
با همین جمله و نه بیشتر؛ دیگر چگونه باید انسانیت را تعریف کرد؟ اینکه تو، خانهات را رها کنی؛ خانوادهات را رها کنی تا بروی از دختری بیپناه که حتی زبان او را بلد نیستی و او زبان تو را بلد نیست دفاع کنی. این به سادهترین و در عین حال عمیقترین معنی یعنی آنکه من انسانی برای همه تاریخ و برای همه مرزهای جغرافیایی دنیا هستم!
متأسفانه رفتار با دفاع مقدس رفتار سیاسی بود. به همین دلیل امروز شما میبینید تعدادی از نوجوانها و جوانها با زاویه نسبت به این مسائل و رزمندگان برخورد میکنند. وقتی من را در صفحه تلویزیون میبینند، میگویند: «سیدجواد به خاطر آنکه ریش دارد این حرفها را میزند. بگذارید کانال را عوض کنم.» ببینید؛ تمام دلیل این اتفاق آن است که درباره دفاع مقدس سیاسی حرف زده شده است.
امروز بیش از هر زمان دیگری نیاز داریم تا درباره مرزهای فرهنگی آن واقعه بزرگ صحبت کنیم و وقتی نگاه به دفاع مقدس فرهنگی شود؛ همه نسلها را مانند آهنربا به خود جذب میکند. تکرار و تأکید میکنم همه را جذب میکنیم. خیلی وقت است که آدمهای دفاع مقدس خوب معرفی نشدهاند.
قشنگترین فیلم و سریالی که بازی کردهام، مجموعه تلویزیونی «سیمرغ» بود. همه من را به نام شهید «احمد کشوری» میشناسند. دلیل آن واضح و به همان میزان ساده است؛ چرا که من آدمی را به تصویر کشیدم که واقعی بود. به عنوان بازیگر 33 بار شهید شدم؛ ولی تنها یکی از آنها بیشترین خاطره جمعی و مردمی را با خود به همراه دارد. دلیلش چیست؟ چو آن آدم واقعی است! چون واقعی بود، مردم دوستش دارند. مردم واقعیت را دوست دارند. مردم دنبال حقیقت هستند. اگر حقیقت به آنها نمایش داده شود مطمئن باشید مردم شیفته آثار سینمای دفاع مقدس میشوند.
به جِد معتقدم و آنچنانکه شما اشاره کردید شاید چون معلم هستم اینگونه فکر میکنم. من همواره با «نسل نو» زندگی کردهام. «آهوی پیشونی سفید» را ساختم و همه گفتند این اثر که تمامش موسیقی و حرکات موزون است. من گفتم که دفاع فیلم دفاع مقدسی ساختهام! گفتند مگر میشود؟ گفتم: «بله! بروید ببینید آهو با چه کسی و با چه فردی میجنگد؟ اصلاً چگونه داوطلب جنگ میشود؟» این فیلم دفاع مقدسی است. گفتم دختر در برابر اختاپوس قرار میگیرد اما با نگاه جدید خودم این را گفتم و تصویر کردم. به این مسئله اعتقاد دارم که با «آهوی پیشونی سفید»؛ فیلم دفاع مقدسی ساختهام.
«تورنادو» را ساختم که در آن چهار نوجوان به فضا میروند. یکی از آنها ایثار میکند و جان خود را به خطر میاندازد. این فیلم دفاع مقدسی اما با شکل و شمایل تازهتر و توام با فضای شاد و موسیقایی است. «تورنادو» را برای آن بچههایی ساختم که در خانهشان حرفی از دفاع مقدس و ایثار معنا ندارد و متوجه این واژه و معنای آن نمیشوند. با «تورنادو» یک کودک، یک نوجوان یاد میگیرد که میتواند جانش را به خاطر دوستش بدهد. یا به خاطر دوستش دست به کار بزرگی بزند که ممکن است انجام آن به قیمت به خطر انداختند جانش تمام شود.
این همان اتفاقی است که در دفاع مقدس شاهد بودیم. در مثالی که پیشتر در همین گفتوگو به آن اشاره کردم.این همان انسان، همان فرد، همان آدمی است که سینه و سرش سینهاش را در برابر گلوله دشمن سپر میکند تا آن فردی که پشت سر او قرار دارد؛ حتی اگر با فکر و نگاهش زاویه 180 درجهای نیز داشته باشد، در امان باشد. او همان انسان، همان فرد، همان آدمی است که ما رزمنده میخوانیمش و با همان کار به من و شما و تمام جهان میگوید که میایستم و میمانم تا آن تیر به شما نخورد!
پایان بخش اول
گزارش و گفتوگو از امین خرمی
تصویر و تدوین از حامد عبدلی
انتهای پیام