امامی که دنیا را به اهلش واگذاشت
کد خبر: 4131844
تاریخ انتشار : ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۰:۳۴
به بهانه میلاد کریم اهل بیت(ع)

امامی که دنیا را به اهلش واگذاشت

امام حسن(ع) ترجیح داد دنیا را به دنیاطلبان واگذارد و از این گذشت خویش، هیچ تأسف نمی‌خورد. او ترجیح داد بازی سیاست را ببازد، ولی در پیشگاه اخلاق، وجدان، تاریخ و برتر از همه، در برابر پروردگارش، ورشکسته و سرافکنده نباشد.

امام حسن مجتبی(ع)

داستان است یا رویداد تاریخی یا تمثیل، فرقی ندارد؛ دو زن مدعی یک کودک شدند، هر دو می‌گفتند مادر آن کودک هستند. داور دانا هر چه پند و اندرزشان داد، هیچ یک از ادعای خود دست برنداشتند. فرمان داد اره‌ای بیاورند و کودک را میان آن دو، دونیم کنند. اره را که آوردند و گویی خواستند کودک را دونیم کنند، یکی از آن دو زن با چشم گریان و آه سوزناک فریاد زد که نه، من از ادعای خود گذشتم، کودک دونیم شده و جان از دست رفته را نمی‌خواهم، کودک را زنده بگذارید و به آن زن بدهید. داور حکم کرد همین زن که از ادعای خود گذشت، مادر است، او راست می‌گوید و آن زن که ساکت نشست و در برابر دونیمه ‌شدن کودک، از ادعای خود نگذشت، مادر نیست، او یک مدعی دروغگوست.

حال به این داستان، رویداد یا تمثیل، گسترده‌تر بنگریم. در سطح جامعه، دو نفر یا دو گروه مدعی یک سرزمین یا کشور هستند؛ یکی از آن دو می‌خواهد به مقصد و مقصود خود برسد و بر کرسی ریاست تکیه بزند، به هر قیمت و هزینه‌ای؛ حتی به قیمت چندپاره شدن مردم، حتی به قیمت جنگ داخلی و کشته شدن هزاران و صدها هزار، حتی به قیمت گسترش فضای تنش و تنازع و کینه. برای او مهم نیست که سرزمین خرابه شود، مردم به جان هم بیفتند، برادرکشی، بلکه خواهرکشی رواج بگیرد. هیچ چیز مهم نیست؛ تنها مهم آن است که او به آنچه ادعا دارد، برسد.

و آن سوی منازعه، فرد یا گروهی است که او هم ادعا دارد و در پی گرفتن زمام امور سرزمین است؛ اما نه به هر قیمتی. او نمی‌خواهد مردم و سرزمینش چندپاره شوند. او نمی‌خواهد و نمی‌پذیرد که شعله جنگ، هزاران انسان را برگیرد و خاکستر کند. او ترجیح می‌دهد که از ادعایش کوتاه بیاید، کرسی ریاست را واگذارد و خانه‌نشینی را برگزیند، ولی مردم دوپاره نشوند، جوی خون جاری نشود. او مادر است، او دلسوز است، او خیرخواه حقیقی است.

امام حسن(ع) و معاویه، هر دو مدعی خلافت بر مسلمانان بودند؛ امام حسن(ع) بر پایه انتخاب و رأی و بیعت مسلمانان در کوفه بر مسند خلافت نشسته بود و معاویه بر پایه حکمرانیش بر شام. معاویه در تمام دوره حکومتش نشان داده بود که از هیچ کاری برای مقابله با علی(ع) و علویان دوری نمی‌کند؛ او درباره علی(ع) دروغ می‌گفت، سرداران امام را مسموم می‌کرد، افرادی بی‌نام و نشان را برای کشتار و غارت به آبادی‌های تحت حاکمیت امام می‌فرستاد و از همه دردناک‌تر، او مسلمانان را به دو پاره عراقیان و شامیان بخش کرده بود. معاویه در این شیوه و روش، از پیشوای ستمکاران، فرعون پیروی می‌کرد. به گزارش قرآن کریم، فرعون چنین راه و روشی را پایه گذاشت تا برای استمرار و گسترش قدرتش، مردم را چندپاره و چنددسته کند: «وَ جَعَلَ أَهلَها شیَعاً» (قصص، 4). معاویه از هیچ کشت و کشتاری، از هیچ امر غیراخلاقی ابا نداشت، فقط برای آنکه سلطنتش پایدارتر و گسترده‌تر شود.

ولی امام حسن(ع)، هر چند برای او بسیار مهم بود که جایگاه برتر جامعه، زمامداری و حکمرانی مسلمانان به شایسته‌ترین برسد و به یقین، معاویه را شایسته این جایگاه نمی‌دانست، ولی دوپاره شدن مردم را هم نمی‌خواست. او از ادعای خود گذشت و از خواسته خود دست برداشت تا مردم دوپاره نشوند، تا جنگ و خونریزی پایان پذیرد، تا کینه و دشمنی و نزاع برود و زیست مسالمت‌آمیز و آشتی و آرامش بیاید. امام حسن(ع) همچون آن مادر دلسوز، حاضر شد از حق خویش بگذرد، ولی مردم و سرزمینش دوپاره نشوند؛ حال بگذار بگویند حسن بن علی(ع) در میدان سیاست ورشکسته، گوی رقابت را به معاویه باخته، بگویند او به خانه نشسته. امام حسن(ع) آخرین وصیت پدرش، امیرمؤمنان(ع) را در گوش جان داشت که به او و برادرش، امام حسین(ع) سفارش کرد: «و طالب دنیا نباشید، حتی اگر دنیا شما را طلب کند و بر آنچه از دنیا از شما گرفته می‌شود، تأسف نخورید.» امام حسن(ع) ترجیح داد دنیا را به دنیاطلبان واگذارد و از این گذشت خویش، هیچ تأسف نمی‌خورد. او ترجیح داد بازی سیاست را ببازد، ولی در پیشگاه اخلاق، وجدان، تاریخ و برتر از همه، در برابر پروردگارش، ورشکسته و سرافکنده نباشد.

و گفته شومی از زبان انسان‌های شوم‌تر، که چه بسا امام غایب، حجت خداوند، امام دوازدهم برای رسيدن به مقصد و مقصود خویش، پا بر اصول اخلاقی بگذارد، چه بسا اخلاق و اخلاق‌مداران در برابر امام بایستند؛ چه بسا امام، بی‌رحمی پیشه کند، خون بریزد و جان بگیرد. این چنین امام و پیشوایی، علی(ع) و علوی نیست؛ این امام و پیشوا، معاویه است و این‌گونه افراد در پی معاویه افتاده‌اند. اگر علی(ع) و فرزندان علی(ع) می‌خواستند بی‌رحم باشند، اخلاق را بی‌خیال شوند و «به هر قیمتی»، حکمرانی خود را حفظ کنند، که حکومت امام علی(ع) بیش از شش سال طول می‌کشید و خلافت امام حسن(ع) بیش از شش ماه. حکمرانی بی‌رحم و زشت‌اخلاق معاویه و خاندانش، بنی‌امیه، 92 سال (40 ـ 132ق.) طول کشید.

نه؛ امام شیعه، فرزند و پیرو پیامبر اکرم(ص) و علی مرتضی(ع) است؛ او می‌خواهد زمام امور را به دست بگیرد، اما «نه به هر قیمتی» و «نه به هر وسیله و ابزاری». زمانی به امیرمؤمنان علی(ع) گفتند: معاویه سیاست‌ورزی را به نهایت رسانده، او را«داهیة‌العرب» لقب داده‌اند، یکه‌تاز میدان سیاسی‌کاری و حیله‌گری شده است؛ پس تو چرا چنین نمی‌کنی؟ نمی‌دانی یا نمی‌توانی؟ فرمود: «لولا التُقی لکُنتُ ادهی العَرَب؛ اگر تقوا (پروا داشتن، اخلاق‌مند بودن) در میان نبود، من سیاست‌ورزترین و حیله‌گرترین عرب‌ها بودم.» نه اینکه علی حیله و حیله‌گری نداند، نه اینکه سیاسی‌کاری نتواند، امیرمؤمنان علی(ع) اخلاق‌مدار است، بی‌رحم نیست، دروغگو نیست؛ او در میدان جنگ شمشیر می‌کشد و در برابر جنگجویان خونریز، نه در برابر مردم دست‌خالی.

محمد سلطانی، عضو هیئت علمی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان

انتهای پیام
captcha