به گزارش ایکنا، سومین دیدار جمعی از اساتید، قاریان و مدیران قرآنی در راستای گرامیداشت شهدای قاری، حافظ، معلم و فعال قرآن کریم و در ادامه دیدارهای هفتگی قرآنیان پیرو مکتب شهید سلیمانی با خانوادههای شهدای قرآنی عصر روز چهارشنبه، نهم شهریور در منزل خواهر شهید حسن کوهستانی انجام شد.
وارد خانه که شدیم، خواهرها و برادر و شوهرخواهر با روی گشاده منتظرمان بودند، به نقل خودشان حس آنها پذیرایی از مهمان برادرشان بود اما میشد اندوهی جاودانه را در چشمان تکتکشان مشاهده کرد، شاید هر لحظه آن آخرین خداحافظی آخر با برادر در سال 62 در دلهایشان تداعی میشد.
دیدار جامعه قرآنی با خانواده شهید کوهستانی
در نگاه اول، عکس شهید است که در جایجای خانه به چشم میخورد و همینطور پارچهنوشتههای سیاه عزاداری که برای ایام عزاداری ماه محرم و صفر، خانه با آنها مزین شده، در جایی دیگر سخنی از شهید روی یک تابلو با این مضمون که «عزیزانم آنچنان با قرآن خو بگیرید که گوشت و پوست شما با آن آمیخته شود و بدانید که قرآن شفاعت و شکایتکنندهای است در نزد خداوند که شفاعت و شکایتش پذیرفته میشود»، به چشم میخورد.
دیدار با قرائت قرآن توسط مرتضی یادگاری، از قاریان ممتاز آغاز شد.
در ابتدا رحیم قربانی، مسئول سازمان قرآن و عترت بسیج تهران و دبیر کمیته شهدای قرآنی استان گفت: به جهت ادای دین و رساندن عرض سلام جامعه قرآنی به نیابت از ایشان اینجا حضور پیدا کردهایم و انشاءالله بتوانیم با بهرهگیری از فرمایشات شما در مسیر شهدا بهویژه این شهید عزیز گام برداریم.
در ادامه حبیب مهکام، از پیشکسوتان جامعه قرآنی گفت: صحبت درباره شهید و شهادت سخت است، فقط اشاراتی میکنم که چرا شهید را شهید میگویند. چند وجه دارد، دو وجه آن را عرض میکنم اول اینکه خود شهید شاهد شهادتش است، دوم اینکه شهید در عالم برزخ شاهدی برای ما زندگان است و همه ما زندهها وارث هر شهیدی هستیم که به درجه شهادت نائل شده است، همه ما وارث هستیم نه فقط خانواده شهید.
وی به آیه 111 سوره توبه «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ؛ در حقيقت خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاى] اينكه بهشت براى آنان باشد خريده است همان كسانى كه در راه خدا مى جنگند و مى كشند و كشته مى شوند [اين] به عنوان وعده حقى در تورات و انجيل و قرآن بر عهده اوست و چه كسى از خدا به عهد خويش وفادارتر است پس به اين معامله اى كه با او كرده ايد شادمان باشيد و اين همان كاميابى بزرگ است» در مورد مقام شهید اشاره و بیان کرد: شما حساب کنید انسان به مقامی میرسد که خدا مشتری او میشود، به هر کسی ثواب شهادت نمیدهند بالاترین سعادت انسان شهادت است.
این پیشکسوت قرآنی اظهار کرد: در تحقیقاتی که علما در رابطه با قیام امام حسین(ع) انجام دادهاند اولین آن این است که امام حسین(ع) و یارانش به درجه شهادت نائل شدند؛ لذا از این بازار خوشتر نباشد بازار شهیدان را خدا باشد خریدار. به آیه 79 سوره آل عمران «مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ؛ هيچ بشرى را نسزد كه خدا به او كتاب و حكم و پيامبرى بدهد سپس او به مردم بگويد به جاى خدا بندگان من باشيد بلكه [بايد بگويد] به سبب آنكه كتاب [آسمانى] تعليم مى داديد و از آن رو كه درس مى خوانديد علماى دين باشيد» دقت کنید، این شهید قاری قرآن که مدرس و معلم قرآن هم بوده به استناد این آیه عالم ربانی بوده است، یک مطلب مهمتر هم اینکه بهشت رفتن پدر و مادر شهید تضمین شده است.
در ادامه حجتالاسلام والمسلمین حجتالله ذاکر، معاون فرهنگی ـ اجتماعی مرکز رسیدگی به امور مساجد، در سخنانی گفت: بیان این شهید در مقابلمان هست، قرآن هم شفیع و هم شکایت کننده است، در آن واحد و بستگی به مواجه ما و بهرهمندی ما از کلامالله مجید دارد، هر دو تا میتواند شامل حال همه انسانها شود، این بیان بسیار نورانی و دقیق است و انشاءالله از وجه اول و شفاعت قرآن بهرهمند شویم. خدمت آیتالله بهجت بودیم یکی از شاگردان بعد از درس که معمولاً سؤالات متفرقه پرسیده میشد، یکی از جلسات از ایشان سؤال شد که چه کنیم جمال نورانی امام عصر(عج) را مشاهده کنیم، ایشان به این سخن پیامبر(ص) اشاره کرد که «إني تارك فيكم الثقلين ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي كتاب الله و عترتي أهل بيتي ...» و گفت با استناد به این سخن شریف شما وقتی قرآن را باز میکنید انگار به صورت معصومین و حضرت ولی عصر(عج) نگاه میکنید، اگر کسی به این شکل قرآن را نگاه کند لذت ارتباط و انسی که ایجاد میشود برایش چندین برابر میشود.
وی ادامه داد: سند عامل بودن شهدا به گفتههایشان، شهادتشان است و انشاءالله امروز هم مورد شفاعت قرآن و هم این شهید بزرگوار قرار بگیریم.
علی شریعت، مدیر بنیاد شهید منطقه 6 و 7 اظهار کرد: در منطقه 14، گفتند که هماهنگی خانواده شهید را خودتان انجام دهید، تعدادی خانواده انتخاب شدند و از بین این خانوادهها سه مورد اعلام آمادگی کردند که دو تا کنسل شد و یکی نه، به اتفاق شهردار منزل شهید رفتیم و شروع به معرفی کردیم، همسر این شهید شروع به گریه کرد، گفت من روز پنجشنبه با ناراحتی سر خاک ایشان رفتم و گفتم شما رفتی و ما تنها ماندیم، شب شهید به خوابم آمد و گفت فردا گروهی میآیند و مشکلات حل میشود، بعد که معرفی شدند گفت من باورم نمیشود و اتفاقا مشکل من با خود شهردار منطقه بود، یکسری چیزهایی میبینیم که قدرت انسانی نیست و خود شهید ما را هدایت میکند، مثل این شهید بزرگوار، این خودش یک حسن است که ایشان معلم قرآن بودند و جمع قرآنی هم اینجا حاضر شدهاند.
بنا بر این گزارش در ادامه کبری کوهستانی، خواهر شهید حسن کوهستانی گفت: از زمانی که از آمدنتان مطلع شدیم روحیه گرفتیم و خوشحال بودیم که مهمانهایی هستند که قرار است بیایند و روزشماری کردیم چون شما را مهمانهای شهیدمان میدانیم، من کوچک بودم، کلاس اول دبستان شاگرد قرآن ایشان بودم، در زمان طاغوت ایشان در خانه کلاس قرآن داشت، با آگهی دادن روی تیر چراغ برق شاگرد جمع میکرد، بعد از مدتی برای آقایان فامیل جلسه قرآن فامیلی گذاشت، به دلیل نفوذ ساواک میگفت که اگر مطلبی میگویم و فرد غریبهای وارد شد نگویید دنبالش چه بود. به این شکل فعالیتهایش گذشت و انقلاب شد، یک کلاس هم مخصوص خانمهای فامیل گذاشت، آموزش قرآن میداد، زندگیاش با قرآن بود، در فامیل معلم قرآن بودن خیلی مشکل است، یعنی اینقدر باید وجه را کسب کنی که اهل فامیل قبولت داشته باشند و او واقعاً اینطور بود، در وصیتنامهاش هم خیلی به این دقت دارد که قلبهای خود را به هم نزدیک کنید، و مشخص است ایشان با اشرافی که به قرآن دارد وصیتنامهاش را نوشته است.
وی افزود: اول دبستان بودم که پدرمان فوت کرد، من با برادرم 12، 13 سال اختلاف سنی داشتم، من را کوه میبرد و رفتارش قرآنی بود، من نبودن پدر را حس نمیکردم واقعاً این دو برادر پشتیبان بودند، با خودش من را به کلاسهای قرآن میبرد، در لبنان هم کلاس قرآن داشت، با پسرداییام رفته بود و تفسیر و معانی را برای آنها کار میکرد و حتی یک مدتی کتاب عربی آسان گرفته بود و به ما هم عربی یاد میداد، بسیجی بود، در هنرستان رشته برق را خواند و بعد مغازه باز کرد و در آن جا شروع به کار کرد، اوایل گشتهای شبانه هم داشتند.
استاد اعدامی و شاگرد شهید
کوهستانی عنوان کرد: سال 62 که برادرم به شهادت رسید ساکن منطقه ترمینال جنوب و خزانه بخارایی بودیم، یک روز تلویزیون، یکی از ساواکیهایی که گرفته بودند را نشان داد. برادرم گفت او استاد قرآن من بود و اینقدر فعالیتش پوشیده بود که خود آن ساواکی هم متوجه نشده بود. بعد از برگشتن از لبنان به جبهه رفت و در عملیات والفجر 4 در ارتفاعات کله قندی مفقود شد. برادرم 11 سال مفقود بود و بسیار به دنبال او گشتیم تا اینکه شهید همت به ما گفت ایشان شهید شده و ما را از چشم انتظاری درآورد و گفت در آن منطقه اگر اسیر هم بگیرند به دلیل سختی، با خود همراه نمیکنند و حتماً آنها را به شهادت میرسانند. ما مراسم ختم برگزار کردیم ولی پیکر برادرم 11 سال بعد آمد.
در ادامه هاشمی، شوهر خواهر شهید اظهار کرد: ایشان که جایگاه خودش را دارد اما حق و دینی که بر عهده ماست جای خود را دارد. قبل از انقلاب بنده در محضر این خانواده نبودم، ایام کوتاهی در خدمت ایشان بودیم، شهید کوهستانی عامل به قرآن و به آنچه که اعتقاد داشت بود، جلوهای از این را از هر جهت میدیدیم، حتی الان هم خیرات و برکاتش از هر جهت شامل حال فامیل هست.
کبری کوهستانی گفت: وقتی دور هم جمع میشویم هنوز احساس میکنیم اسلامی بودنمان را مدیون او هستیم که کلاسهای قرآنی گذاشت و این به نسل ما انتقال پیدا کرده است. طوری ما را با قرآن و حجاب آشنا کرد که چادرمان هیچ وقت از سرمان نیفتاد. خواهرم مقطع راهنمایی و من دبستان بودم، ایشان با حجاب چادر و من با روسری میرفتم، حجاب باعث خجالتمان نبود و با سرافرازی آن را سر میکردیم، همه اینها برکات ایشان بود، امروز میگویند کجای قرآن حجاب است ولی ما اینها را از بچگی در کنار ایشان یاد گرفتیم.
وی اظهار کرد: ایشان معلم آموزش و پرورش نبود، مغازه سیمپیچی الکترونیک داشت و همه به انصاف او را میشناختند، مغازهاش هم جالب بود که بچههای فامیل را با خود میبرد و حقوقی برایشان قرار میداد و آموزش هم میداد. برادرزادهام میگوید که عمو اینقدر ما را تشویق میکرد که روزههایمان را میگرفتیم و نمازمان را میخواندیم. هفت هشت نفر از بچهها بودند که با او رفتند. جربزه کاری داشت. دیپلم هم که گرفت در خانه پاکت میساخت و به مغازهها میفروخت یا قبلتر که واکسی بود. پاکت که درست میکرد ما را هم جمع میکرد که کمک کنیم و آن زمان هم 5 ریال به ما میداد و میگفت پیامبر(ص) فرموده تا عرق کارگر خشک نشده مزدش را بده. اینجا به ما هم یک حدیث یاد میداد. خودمان را مدیونش میدانیم. یک بار نماز جمعهاش ترک نشد. وقتی میخواست به نماز جمعه برود کت و شلوار میپوشید و موهایش را شانه میکرد و روی پله مینشست. آیه سوم سوره جمعه را همراه معنی میخواند و تا راه بیفتد دو نفر را هم همراه خودش میبرد.
احمد کوهستانی، برادر شهید اظهار کرد: وقتی به لبنان رفت چند نفری مراجعه کردند که ایشان معلم قرآن فرزندان ما بوده. آن زمان خانواده در فقر کامل بود و ایشان مدت زمانی که من و پدرم به اصفهان برای کار رفته بودیم مجبور شده بود که در خیابان به کفشهای مردم واکس بزند تا بتواند امرار معاش خانواده را تأمین کند. ما موقعی که اسم از شهید کوهستانی میآوریم اسم از همه شهدا باید بیاوریم. شهید کوهستانی تنها نیست، همه شهدا موقعی که وصیتنامه اینها خوانده میشود هر یک از یکی دیگر قشنگتر و زیباتر هستند. یک روز خانمی برای تعمیر پنکه به مغازه برادرم آمد و ایشان وقت خیلی زیادی را صرف تعمیر آن کرد اما وقتی خواست از او مزد بگیرد، مزد خیلی کمی را طلب کرد. وقتی گفتم تو این همه وقت صرف کردی گفت من بلد نبودم و تاوان نابلدی من را که نباید دیگران بدهند. تا این حد مقید بود.
وی ادامه داد: یک شب چند نفر عرب از لبنان به خانه ما آمدند و موقعی که فهمیدند او شهید شده به گریه افتادند و ناراحت بودند و میگفتند که حیف بود. میخواهم چیزی بگویم که استخوان توی گلویم هست. الان که میگویند 92 هزار میلیارد تومان اختلاس شده، من ناراحت میشوم نه برای خودم بلکه برای این شهیدان، وقتی هم میبینم کسی نیست که بگوید این را چه کسی برده و او را به زندان ببرید این اذیتم میکند.
وی بیان کرد: امروز هم اگر جنگی شروع شود به جبهه میروم و اگر توان برداشتن سلاح ندارم کفش رزمندهها را واکس میزنم که خاک این کشور بماند. من چیزی حول و حوش 10 هزار کیلومتر در شهرستان دنبال برادرم در بیمارستانها گشتم. آن زمان تلفن نبود، همه منتظر بودیم تا روز آخر که به شهید همت رسیدیم، گفت من ایشان را میشناسم و در آنجا دعای کمیل را میخواند و فرمانده گردانش فلان شخص است. او را پیدا کردیم و گفت ایشان مجروح شد و او را عقب فرستادم و حتماً در بیمارستان است. گفتم همه جا را گشتهام. دوباره بنیاد شهید رفتم باز حاج همت را دیدم و گفت ایشان در تپههای کلهقندی آر پی جی خورده است.
برادر شهید عنوان کرد: مادرم میگفت بچهام را در راه خدا دادم و چیزی که خدا داده را خدا گرفته. سال 73 مکه رفتیم مادرم روبهروی خانه خدا ایستاد و گفت تا الان چیزی ازت نخواستهام اما الان ازت میخواهم که تکلیفم را مشخص کنی و پسرم هر طور که هست به من برگردد. این خواسته مادرم در مقابل خانه خدا اینطور اجابت پیدا کرد که دو روز بعد از برگشتن از مکه خبر آمد که پیکر برادرم پیدا شده است.
در ادامه رحیم قربانی بیان کرد: خانه هر شهیدی رفتیم، در عین گلایههایی که احیاناً دارند پای انقلاب ماندهاند و این واقعاً مثالزدنی و اینها برای ما درس است. امسال قرار است کنگره شهدای تهران برگزار شود که در ذیل آن کمیته تخصصی شهدای قرآنی هم شکل گرفته و همانند سالهای قبل 9 دی امسال هم آن همایش برگزار خواهد شد و انشاءالله خدمت شما خواهیم بود.
در خاتمه این دیدار لوح تقدیری به خانواده شهید تقدیم شد.
انتهای پیام