نسیم اشرافی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، در گفتوگو با ایکنا، درباره کتاب «نظریه معرفتشناسی در معماری اسلامی» که به تازگی نگاشته و چاپ کرده است، اظهار کرد: فلسفه حاکم بر هر دانشی شامل چهار گزاره معرفتشناسی، هستیشناسی، انسانشناسی و روششناسی است. لذا شفافسازی هر یک از چهار گزاره فوق در معماری میتواند در هدایت صحیح اسلامیسازی علم معماری کارساز باشد.
وی افزود: بررسی ساختار معرفتشناسی در معماری، اصلیترین هدف کتاب است که با روشن شدن جایگاه آن در معماری، ارتباط معرفت با سایر پدیدههای بیرونی یعنی هستی و آثار معماری مشخص میشود. شناخت نوع شناخت، مسیر بنیانهای تصمیمسازی و سیاستگذاریهای جامعه معماری را شفاف خواهد کرد و نظریهپرداز آن همواره از گردباد التقاط نجات خواهند یافت. نگرشها، اهداف، اصول و معیارهایی که برای اسلامی کردن دانش به ویژه معماری مطرح است با معرفتشناسی آن در مسیر درست قرار خواهند گرفت. به عبارتی معرفتشناسی به عنوان پیشفرض حاکم در علم معماری قابلیت الهی و غیرالهی کردن معماری را خواهد داشت.
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی اظهار کرد: امروزه متأسفانه بستر ذهن بشر بر چیستی پدیدهها توقف کرده است و این امر نفوذ فلسفه غرب را در دانشهای بومی کشورمان پررنگتر میکند و پرسش از نوع معرفتِ شکلگیری اثر معماری به دلیل تمرکز بر فرم معماری از صحنه دانش رنگ میبازد و زمینه را برای ورود نامحسوس معرفتشناسی غربی فراهم میکند. جامعه دینی وقتی خواستار تحقق دیانت در تمام بخشهای جامعه است، باید معرفتی را مبتنی بر مؤلفههای قرآنی و سنّت با تکیه بر عقلانیت در علوم آن جامعه جاری کند. نظریه حاضر پس از یک دهه تحقیق در حوزه معرفت دینی و نقش آن در هنر و معماری به سرانجام رسیده و هدف آن شناساندن فرایند معرفت برای دانشجویان هنر و معماری است.
اشرافی تصریح کرد: تدریس درس معرفتشناسی در مقطع دکتری معماری یکی از ضرورتهایی بود که نگارنده را به سمت نگارش چنین مجموعهای سوق داد. اگر معرفتشناسی در دیدگاه دانشجویان شفاف نشود، کشف حقیقت در نفس آنها برای تحقق معماری اسلامی دچار اختلاط خواهد شد. معرفتشناسی پایه و اساس شناختهاست و تا زمانی که تبیین نشود، شناخت سایر علوم در حوزه هستیشناسی، انسان را به گمراهی خواهد کشاند. در تحقق معماری اسلامی علاوه بر معرفتشناسی، اراده اوصاف بیرونی و شرایط اجتماعی، سیاسی، فرهنگ و اقتصاد نیز تأثیرگذار است، اما آنچه پژوهش حاضر مد نظر قرار میدهد، تربیت نفس معمار مبتنی بر معرفتشناسیِ جهتمدار الهی است که اگر محقق شود، در نقد و شناخت آثار معماری و یافتن جایگاه آنها در نسبت بین اوصاف بیرونی درست عمل خواهد کرد؛ بنابراین هدف کلی پژوهش حاضر، شناخت روند شناخت معمار است که با اراده اسلامیسازی در جهتی قرار میگیرد که در نسبت بین ارادههای بیرونی با تشخیص حق و باطل به اسلامی و حکمی سازی آثار میپردازد.
وی تصریح کرد: نظریه معرفتشناسی در معماری طبق روندی که در کتاب بدان پرداخته میشود، میتواند در تبیین بسیاری از مشکلاتی که در تحقق نیافتن معماری اسلامی وجود دارد کارساز باشد. به عبارت واضحتر، معرفت مبتنی بر فلسفه و عرفان، قابلیت رسیدن به استحسان را خواهد داشت. معرفتشناسی استحسانی نوعی معرفتشناسی حکمی است که از لحاظ علم با فلسفه و از لحاظ هنر با عرفان عجین میشود و پلی است که این دو ساحت علم در معماری را به هم پیوند میدهد. اگر حکمت نظری به خوبی واکاوی شود (البته پژوهشگران بسیاری در این حوزه به فعالیت پرداختهاند)، با معرفتشناسی استحسانی میتوان اصول حکمی را در حکمت عملی اجرا کرد. باید و نبایدهایی در ارزشهای علم اسلامی وجود دارد که باید حاصل استحسان هنرمند باشد تا بتواند در نفس اثر تجلی پیدا کند، وگرنه اصول دستوری امکان بروز در آثار را نخواهد یافت. امروزه در اسلامیسازی معماری معاصر، جامعه بیش از بخش هنری آن به بخش علمی، آن هم به صورت اقتباس ناقص از مدل غربی، پرداخته و بدین ترتیب زمینه ایجاد ناهنجاریها را فراهم کرده است لذا پرداختن به بنیانهای معرفتشناسی معماری که ویژه فلسفه خودی است و بتواند حکمت اسلامی را به عنوان نوعی جهتدهنده در خود ببیند، از ملزوماتی است که باید بدان پرداخته شود.
وی گفت: از طرفی جدا کردن معرفتشناسی از هستیشناسی و انسانشناسی عامل اصلی ناکارآمدی آن در حوزه معماری اسلامی است. استحسان و رسیدن به حق در تمام لوازم و اسباب معرفتشناسی در ارتباط با دو حوزه مطرحشده باید بررسی شود. برای مثال صرفاً نفس نیست که با تعالی و محرک عشق میتواند به استحسان برسد، بلکه ابزارها و بستر شناخت نیز در ارتباط و اتحاد خود با هستی باید چنین زمینهای را برای نفس آماده کنند. معرفتشناسی یک سامانه است و با تمام اجزایش به استحسان خواهد رسید و در این بین قدرتهای توسعه جامعه مانند فرهنگ، اجتماع، سیاست و اقتصاد سهم مهمی را در سهل کردن یا مانع ایجاد کردن برای تحقق چنین معرفتی خواهند داشت.
اشرافی بیان کرد: اگر جامعهای بتواند پذیرش نگاه استحسانی به علوم را در تمام حوزهها داشته باشد، زمینه برای معماری فراهم میشود. بنابراین، نظریه معرفتشناسی استحسانی از طرفی با خود معمار در ارتباط بوده و از طرف دیگر جهتمداری جامعه در به تحقق رسیدن آن نقش مهمی خواهد داشت. آنچه محوریت پژوهش حاضر بود، چیستی و چرایی معرفتشناسی در معماری اسلامی است. امیدوارم در پژوهشهای آتی چگونگی انتقال این نوع معرفت به آثار بررسی و روش متناسبی برای آن تجویز شود تا در نسبیت بین آثار معماری با حوزههای قدرت جامعه و نوع عملکردها، راهحلهای مناسبی ارائه شود.
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی افزود: کتاب نظریه معرفتشناسی در معماری اسلامی در 10 فصل نگاشته شده است. فصل اول به صورت اجمالی به نگاه تاریخی معرفتشناسی در غرب و اسلام پرداخته است و همواره تأثیر بحرانهای شناخت در حوزه معماری معاصر را تحلیل میکند. فصل دوم بر امکان معرفت و ضرورت آن و همچنین، ارتباط معرفت با هستی میپردازد و به صورت مصداقی در معماری مورد مداقه قرار میدهد. فصل سوم حاکی از روند شناخت در غرب و در اسلام است که با بازشناسی جایگاه فطرت و نفس معمار در این روندها به آسیبشناسی معرفتشناسی معاصر در حوزه معماری تکیه میکند. فصل چهارم بر ابزار معرفت و انواع عقول و جایگاه قلب در حوزه معرفت معماری تکیه میکند. در فصل پنجم انواع معرفت حضوری و حصولی در روند شناخت معماری مورد توجه است. فصل ششم به مراتب شناخت در معماری میپردازد و فصل هفتم منابع معرفت را بازشناسی میکند. در فصل هشتم تکوین نظریه با رابطه بین معرفتشناسی و هستیشناسی صورت میگیرد و در فصل نهم به مؤلفههای همین رابطه اشاره شده و جایگاه صورت، رمز، تأویل، تجلی و حسن را در آن واکاوی میکند و در فصل دهم راهبرد نظریه با معرفی نظریه استحسانی در معرفتشناسی معماری بیان میشود.
یادآوری میشود؛ نظریه معرفتشناسی در معماری اسلامی» به قلم نسیم اشرافی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی در سال 1400 در 237 صفحه چاپ شده است. چاپ کتاب از سوی انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی صورت گرفته و همواره برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی و دوره دکتری که به بررسی مبانی علم معماری میپردازند، مناسب خواهد بود.
انتهای پیام