راهبردهای مولانا برای نیل به خودآگاهی و خودشناسی
کد خبر: 4005792
تاریخ انتشار : ۰۳ آبان ۱۴۰۰ - ۰۸:۵۲
دانشیار ادیان و عرفان دانشگاه آزاد خرم‌آباد تشریح کرد؛

راهبردهای مولانا برای نیل به خودآگاهی و خودشناسی

دانشیار ادیان و عرفان دانشگاه آزاد خرم‌آباد آگاهی از نقاط قوت و ضعف، تصویر خودِ واقع‌بینانه، دردمندی و عاشقی، خلوت توأم با تأمل، شرح‌صدر و شکیبایی، تصفیه باطن و الگوپذیری را از راهبردهای مولانا برای نیل به خودآگاهی و خودشناسی ذکر کرد.

راهبردهای مولانا برای نیل به «خودآگاهی و خودشناسی»ویژگی‎های روانی ـ عاطفی و احساس‌گرایی از ویژگی‌های اختصاصی انسان‌هاست. اگر به این ویژگی پرداخته شود، در شناسایی و درمان بسیاری از دردهای لاعلاج وی از هر دانشی مؤثرتر خواهد بود.

مهارت‌های مرتبط با بُعد عاطفی یا مهارت‌های فردی زیستی، توانایی‎هایی است که افراد برای اداره کردن خود و صیانت از نفس دارا باشند. خودآگاهی، توانایی مقابله با استرس و هیجانات از عمده‌ترین مهارت‌های زندگی مرتبط با بُعد عاطفی انسان هستند. این مهارت‌ها به فرد کمک می‌کنند تا نسبت به رفتارها، نگرش‎ها، احساس‎ها و استعدادهای خود و دیگران برداشت مناسبی داشته باشد و با حفظ آرامش و خونسردی در مواقع استرس‌زا و فشار روانی عاقلانه‌ترین تصمیم را بگیرد که در این بین دو مهارت خودآگاهی و مهارت حل مساله از مهمترین مهارت‌های زندگی به‌شمار می‌روند.

طی دو دهه اخیر بیش از پیش به نقش خودآگاهی در بهداشت روانی توجه شده است، خودآگاهی موجب می‎شود که انسان نه تنها از درخت و صخره و آب باخبر باشد، بلکه از اندام‌های خود نیز آگاه بوده و به‌عنوان موجودی مستقل و جدا از جهان خود را احساس کند.

علی فتح‌الهی، دانشیار ادیان و عرفان دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرم‌آباد در گفت‌وگو با ایکنا از لرستان با بیان اینکه مولوی در باب خودشناسی انسان، به وجود و شناساندن خصلت‌ها و خوی‎های گوناگون در وجود آدمی توجه دارد و تأکید دارد که خصلت‌های غالب در وجود انسان، او را به رنگ خود در می‎آورد، اظهار کرد: به گمان وی انسان در میان موجودات عالم، سلطان شگرفی است که می‌تواند میان صورت و معنی جمع نماید به‌زعم او گویی تمام جهان برای او و در خدمت اوست.

وی با بیان اینکه مولوی بر آن است که خودآگاهی و خودشناسی از مختصات انسان است با وجود آنکه انسان و حیوان در شناخت حسی پدیده‌های عالم طبیعت مشترک هستند، اما برتری آدمی به‌واسطه خودآگاهی اوست اگرچه سرشت فرشتگان هم عقل محض است و منزه از حواس مشترک، اما آنان مأمور به سجده بر آدم شدند، اضافه کرد: از نگاه مولوی به سبب علم و آگاهی فزون، همه چیز رام و مطیع موجود انسانی است چنانکه در شعری گفته است: «جان نباشد جز خبر در آزمون/ هر که را افزون خبر جانش فزون/ جان ما از جان حیوان بیشتر/ ازچه زآن رو که فزون دارد خبر/ پس فزون از جان ما جان ملک/ کاو منزه شد ز حسّ مشترک/ وز ملک جان خداوندان دل/ باشد افزون تو تحیّر را بهل/ ورنه بهتر را سجود دون‌تری/ امر کردن هیچ نبود در خوری/ پسندد عدل و لطف کردگارکی/ که گلی سجده کند در پیش خار/ جان چو افزون شد گذشت از انتها/ شد مطیعش جان جمله چیزها.»

این مدرس دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرم‎آباد با اشاره به اینکه مولانا در تشریح احوال کسانی‎ که می‎میرند، سخن عمیق و تأمل‌برانگیزی دارد و معتقد است که آنچه موجب وحشت مردگان می‎شود، خاموشی و تنهایی مطلق ناشی از مرگ است که آنها را از خود و داشته‌هایشان جدا می‎کند. اگر انسان بیاموزد که در زندگی به جای افتادن در دامان مهر این و آن با خود انس بگیرد، مرگ نیز که انس ابدی با خود است، وی را به انکار و وحشت نمی‎اندازد، اظهار کرد: مولانا در بیان حکایت زاهدی که در قحط‌سالی شادمان بود، بر آن است که تنها در صورتی که انسان به شناخت و صفای باطن برسد، قادر است که با سختی‎ها و بلاها مقابله و رویارویی کند.

وی اضافه کرد: بر این اساس مولانا برای نیل به خودآگاهی پیشنهاد می‎کند انسان باید به‌صورت روش‌مند و خردمندانه، انانیت و تشویش را از خویش دور نماید تا در زمره پیش‌روان لشکر ملک ابد قرار گیرد چنانکه در شعری می‎گوید: «هین روش بگزین و ترک ریش کن/ ترک این ما و من و تشویش کن/ تا شوی چون بوی گُل بر عاشقان/ پیشوا و رهنمای گلستان/ کسیت بوی گل دم عقل و خرد/ خوش قلاووز ره ملک ابد.»

فتح‌الهی با بیان اینکه مولوی برای اینکه انسان به شناخت وجود خویش نائل شود و به مقام خودآگاهی از وجود خود برسد، راهبرهایی را پیشنهاد می‎دهد که یکی از این راهبردها آگاهی از نقاط قوت است، ادامه داد: از نگاه مولانا شناخت حقایق وجودی خویش در حد ضرورت‌های اولیه زندگی برای هر انسانی لازم است چنانکه در شعری گفته است: «حلم او خود را اگرچه گول ساخت/ خویشتن را اندکی باید شناخت.»

دانشیار ادیان و عرفان دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرم‌آباد با بیان اینکه یکی از امتیازات انسان نسبت به سایر موجودات بهره‌مندی از نفحه الهی است و مولانا وجود این عنصر الهی را در انسان، قوت آدمی می‌داند و می‌گوید: «ما بدانستیم ما این تن نه‌ایم/ از ورای تن به یزدان می‌زییم/ ای خنک آن را که ذات خود شناخت/ اندر امن سرمدی قصری بساخت»، افزود: راهبرد دیگر مولانا آگاهی از نقاط ضعف است کمااینکه شناخت نقاط ضعف خویش از مقدمات اساسی خودشناسی و رسیدن به کمال نفسانی است چنان که در شعری می‌گوید: «هر که نقص خویش را دید و شناخت/ اندر استکمال خود ده اسبه تاخت/ جنس و ناجنس از خرد دانی شناخت/ سوی صورت‌ها نشاید زود تاخت.»

عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد لرستان بیان کرد: مولانا تأکید دارد یکی از موانع خودشناسی، حُجب ناشی از القائات نفسانی است که آدمی بر اساس آن خودِ خیالی و خودِ لئیم وجود خویش را حقیقت اصیل وجود خود تلقی می‌کند. لذا، مولانا همواره در تمنای آن می‌کوشد و می‌گوید: «ما بدانستیم ما نه این تنیم/ از ورای تن ندایی می‌زنیم/ ای خنک آن را که ذات خود شناخت/ اندر امن سرمدی قصری بساخت/ کودکی گرید پی جوز و مویز/ پیش عاقل باشد آن بس سهل چیز/ پیش دل جوز و مویز آمد جسد/ طفل کی در دانش مردان رسد/ هرکه محجوبست از خود کودک است/ مرد آن باشد که بیرون از شک است»؛ مولانا عقیده دارد دیدن عیوب خویش و داشتن تصویری واقع‌بینانه از خود، علاوه‌ بر آنکه انسان را به اصلاح خویش وا می‌دارد، وی را از عیب‌جویی دیگران نیز منصرف می‌کند که در این رابطه در شعری می‌گوید: «هر کسی کو عیب خود دیدی ز پیش/ کی بدی فارغ خود از اصلاح خویش/ غافلند این خلق از خود ای پدر/ لاجرم گویند عیب همدیگر.»

فتح‌الهی با بیان اینکه مولوی با اعتقاد راسخ استطاعت و اراده و اختیار انسان بر آن است که انسان، هنگام بیماری به آگاهی و بیداری می‌رسد و از کرده خود پشیمان می‌شود، ادامه داد: مولانا معتقد است که درد و آگاهی لازم و ملزوم هم هستند چنانکه در شعری گفته است: «پس یقین گشت این که بیماری ترا/ می‌ببخشد هوش و بیداری ترا/ پس بدان این اصل را ای اصل‌جو/ هرکه را در است او برده است بو/ هرکه او بیدارتر پردردتر/ هرکه او آگاه‌تر رخ زردتر.»

دانشیار ادیان و عرفان دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرم‌آباد با اشاره به اینکه مولانا دردمندی را زمینه‌ساز نیل به نسخه شفابخش عشق و شیدایی برای درک خودآگاهی تلقی می‌کند و در شعری می‌گوید: «عشق چون کشتی بود بهر خواص/ کم بود آفت، بود اغلب خواص/ چون تیمم با وجود آب دان/ علم نقلی با دم قطب زمان/ خویش ابله کن تبع می‌رو سپس/ رستگی زین ابلهی یابی و بس»، اضافه کرد: خلوت آگاهانه سبب تفکر و تأمل خواهد شد از امام حسن‌ عسکری(ع) روایت شده است که در ایام خاصی از ماه حضرت به هیچ کاری جز خلوت و عبادت و روزه‌داری نمی‌پرداخت که در این راستا راهبرد مؤثر مولوی برای نیل به خودآگاهی از وجود خویش، تنهایی و خلوت با خویش است.

وی با بیان اینکه از نگاه مولانا خلوت‌گزینی انسان را در مسیری قرار می‌دهد که به خودشناسی منجر می‌شود، گفت: از آنجا که نشناختن خود باعث می‌شود هستی دیگران را نیز جزو خود به حساب آوریم و هنگام غیبت آنان دلتنگ و افسرده‌خاطر شویم مولوی بر خودشناسی تأکید زیادی دارد و در شعری می‌گوید: «رهی خلوت زهی شاهی، مسلم گشت آگاهی/ اگر زان سان من و ما را برون‌رانی کهد هر باری.»

فتح‌الهی ادامه داد: به عقیده مولوی خلوت‌گزینی، زمانی درست است که همنشین خوب و موافق به دست نیاید؛ ولی از همنشین خوب و همراه دوری گزیدن شرط طریق نیست که در این رابطه در شعری گفته است: «قعر چَه بگزید هر که عاقل است/ زانکه در خلوت صفاهای دل است/ ظلمت چَه به که ظلمت‌های خلق/ سر نبرد آن کس که گیر پای خلق» به عقیده مولانا نیت انسان در خلوت، عاری از هرگونه تظاهر و تملق و هر جنبش و آرامش او صرفاً برای خداوند تعالی است.

وی با بیان اینکه مولانا شرح صدر و صبوری را لازمه خودشناسی می‌داند چنان که می‌گوید: «گر تو کوری نیست بر اعمی حرج/ ورنه رو کالبصر مفتاح‌الفرج/ پرده‌های دیده را داروی صبر/ هم بسوزد هم بسازد شرح صدر/ آینه دل چون شود صافی و پاک/ نقش‌ها بینی برون از آب و خاک»، گفت: مولوی همچنین تصفیه باطن و تهذیب نفس را از راهبردهای نیل به خودشناسی می‌داند و در شعری می‌گوید: «همچو آهن ز آهنی بی‌رنگ شو/ در ریاضت، آینه بی‌رنگ شو/ خویش را صافی کن از اوصاف خود/ تا ببینی ذات پاک صاف خویش/ بینی اندر دل، علوم انبیا/ بی‌کتاب و بی‌معبد و اوستا.»

فتح‌الهی در خاتمه یادآور شد: مولوی یکی از راه‌های روشن برای رسیدن به خودآگاهی و خودشناسی را تبعیت از انبیاء و اولیای حق می‌داند؛ زیرا شیخ راه یافته در حکم راهنمای همگان است «گفت پیغمبر که شیخ رفته پیش/ چون نبی باشد میان قوم خویش» از نگاه مولانا راه گزینش الگو و تبعیت از او رستن از هواهای نفسانی و اجتناب از خودخواهی‌هاست و در این رابطه در شعری می‌گوید: «ای خنک آن فرد کز خود رسته شد/ در وجود زنده‌ای پیوسته شد/ وای آن زنده که با مرده نشست/ مرده گشت و زندگی از وی بجست/ ای دلت پیوسته با دل‌های غیب/ ای به قاف مکرمت عنقای غیب.»

انتهای پیام
captcha