«قسط» در معنی لغوی و در ادبیات عرب به معنی نصیب، دادگری و عدل است و در زبان فارسی نیز به معنای داد، بازپرداخت، مانده است که در این زمینه راغب اصفهانی در مفردات میگوید: «الْقِسْطُ هُوَ النَّصِیبُ بِالْعَدْلِ»؛ «قسط، نصیب و سهمگذاری با عدالت است». اما شاید بتوان گفت چیزی که در این تعابیر مورد غفلت واقع شده تعادل و در جای خود قرار دادن هرچیزی است که در معنای عدل و داد مستتر است. در ادامه این بحث بیشتر توضیح داده شده است.
در لسانالعرب و تاجالعروس آمده است: قسط، عدل و حصه و نصیب است و گفته شده: اِقساط (به کسر همزه) فقط عدل در قسمت است.
اما در متون دینی و بهوِیژه در جای جای قرآن کریم قسط به وفور ذکر شده است؛ ازجمله قرآن در آیه 25 سوره مبارکه «حدید» میفرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَأَنزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَالْمِیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ؛ به راستى [ما] پيامبران خود را با دلايل آشكار روانه كرديم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آورديم تا مردم به انصاف برخيزند.»
براساس مفاد آیه، فرستادن پیامبران با دلایل و نشانیها و نازل کردن کتاب و میزان، برای برپایی و قیام مردم به قسط و عدل است. اگرچه ظاهر این است که از قسط، معنای عام عدل مطلق اراده شده است، ولی در آوردن کلمه قسط بهجای عدل، شاید خواننده و شنونده را به معانی نصیب، عدل و حق و نظم اقتصادی، سوق دهد.
در تفسیر المیزان علامه طباطبایی درباره این آیه آورده است: «این آیه مطلب تازهاى از سر گرفته، و با آن معناى تشریع دین از راه ارسال رسل و انزال کتاب و میزان را بیان مىکند و مىفرماید که: غرض از این کار این است که مردم به قسط و عدالت عادت کرده و خوى بگیرند، و نیز به وسیله و با انزال حدید امتحان شوند، و برایشان معلوم شود که چه کسى خداى نادیده را یارى مى کند، و چه کسى از یارى او مضایقه مىنماید، و نیز بیان کند که امر رسالت از آغاز خلقت مستمرا در بشر جریان داشته و به طور مداوم از هر امتى جمعى هدایت یافته و بسیارى فاسق شدهاند.»
در ادامه نیز آمده است: «و المیزان لیقوم الناس بالقسط» - مفسرین، میزان را به همان تراز و که داراى دو کفه است و سنگینىها را با آن مىسنجند تفسیر کردهاند و جمله «لیقوم الناس بالقسط» را غایت و غرض انزال میزان گرفته و گفتهاند: معناى جمله این است که: ما ترازو را نازل کردیم تا مردم را به عدالت در معاملات خود عادت دهیم و در نتیجه دیگر خسارت و ضررى نبینند و اختلالى در وزنها پدید نیاید، و نسبت میان اشیاء مضبوط شود، چون قوام زندگى بشر به اجتماع است و قوام اجتماع هم به معاملاتى است که در بین آنان دائر است و یا مبادلاتى که با دادن این کالا و گرفتن آن کالا صورت مىگیرد، و معلوم است که قوام این معاملات و مبادلات در خصوص کالاهایى که باید وزن شود به این است که نسبت میان آنها محفوظ شود، و این کار را ترازو انجام مىدهد.»
در نهجالبلاغه نیز قسط به همین معنای تقسیم به عدل و استحقاق طبق نظام آمده است. مثلاً امام علی (ع) در خطبه ۱8۵ در وصف حضرت باریتعالی میفرماید: «وَقامَ بِالْقِسْطِ فِی خَلْقِهِ وَعَدَلَ عَلَیْهِمْ فِی حُکْمِهِ؛ خدا میان مخلوقاتش به قسط و داد رفتار کرد (هرچیز را با عدل و حصّه متعادل و موافق با نظام آفرید) و در حکم خود با عدل و داد بر آنها حکم فرمود».
بنا بر آیات و فرمایشاتی که آمد، در واقع قسط امری جاری در میان مخلوقات است که خداوند همه کائنات را بر آن پایه خلق کرده و به هم خوردن این تعادل میتواند انسان و جهان را دچار مشکلات زیادی کند. در واقع قسط به تعبیری میتوان گفت یعنی هرچیزی را در جای درست خود گذاشتن؛ یعنی همان چیزی که خداوند متعادل در امر آفرینش مخلوقات بیان فرموده است.
این امر در تمام معادلات انسان جاری و ساری است و انسان باید بتواند مسائلش را بر این پایه حل وفصل کند اما چرا در جوامع مسلمان با توجه به این پیشینه هنور بیعدالتی میبینیم؟ چرا در بسیاری از جاها انسانها در جایگاه واقعی خودشان قرار نگرفتهاند و این امر سبب ناکارآمدی آنها شده و در نهایت موجب تفاوت طبقاتی که کاملاً مخالف نص صریح قرآن و متون دینی ماست میشود.
انتهای پیام