به گزارش ایکنا، نشست «رمزگشایی از اندیشههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شهید بهشتی و دلالتهای آن برای خروج از بحرانهای موجود در کشور»، امروز، 6 تیرماه، به صورت مجازی برگزار شد. در ادامه متن سخنان فرشاد مؤمنی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، را میخوانید؛
وقتی به منظومه اندیشهای شهید بهشتی نگاه میکنیم، میبینیم به لحاظ اسلوب روششناختی و به لحاظ محتوای اندیشهها، درسهای بسیار بزرگی وجود دارد که میتوانیم آنها را بررسی کنیم و از آنها یاد بگیریم. مسئله مهمی که همواره طی دویست سال قبل در تجربه تاریخی ایران دیده میشود این است که یک گرایش غیرمتعارفی برای دستکاری واقعیتها دیده میشود؛ یعنی گویی کسانی که میخواهند ایران بر مدار علم، عقل، اخلاق و کارنامه موفق اداره نشود، یکی از سرمایهگذاریهای جدی که میکنند، مسئله دستکاری واقعیت است که مختص ایران هم نیست و متفکرین بزرگ بهویژه در قرن بیستم، نسبت به این مسئله هشدار دادهاند، اما به دلیل وضعیت رانتی اقتصاد ایران و عدم شفافیت که یکی از دلایل استمراردهنده مناسبات رانتی و جلوگیریکننده از حرکت اعتلابخش محسوب میشود، به نظر میرسد نیازمند دقتهای بیشتری هستیم.
این مسئله در اطراف اندیشهها و افرادی که بیشتر تأثیرگذار بودهاند، به صورت جدیتری موضوعیت پیدا میکند و شهید بهشتی در زمان حیات خود و پس از شهادت، در معرض این مسئله بودهاند که ارادههایی در راستای مشوه نشان دادن اندیشه و عمل این مرد بزرگ وجود داشته است و اگر مجالی باشد و نوبت به مصداقهایی برسد، توضیح میدهم که به خصوص در مورد شهید بهشتی، چه ماجراهایی از همان روز پیروزی انقلاب اسلامی تا امروز جریان داشته است.
بنابراین، وقتی که ما با این مجموعه پیچیدگیها روبهرو هستیم و از طرف دیگر میبینیم که در جریان اداره اقتصاد و جامعه ما کیفیت داناییهایی که به کار میرود، نازلتر از قبل میشود، حکایت از این دارد که در اصول، نیازمند گفتوگو هستیم و اگر باب گفتوگو در هر سطح ممکن در کشور ما مبتنی بر موازین باز شود، میتوانیم امیدوار باشیم که از عدم شفافیتها و منافع رانتی عبور کنیم و با فهم واقعیت به روش علمی، گامهای مؤثری رو به آینده برداریم.
برداشت ما این است که اندیشهها و عمل شهید بهشتی به عنوان یک معیار و ملاک میتواند نقطه عزیمتی برای گفتوگوهای جدی باشد. گفتوگو در این باب که اوضاع کنونی ایران چقدر مربوط به پایبندی عملی به اصول و موازین و اندیشههای شهید بهشتی میشود و چقدر مربوط به این است که با مصلحتاندیشیهای کوتاهنگرانه، ولو با حسن نیت، فکر کردیم که از طریق نادیده گرفتن اصول و موازین بتوانیم کارها را بهتر پیش ببریم. از مجموعهای از ملاحظهها اینطور نتیجه میگیریم که اگر باب گفتوگوهای جدی در باب اندیشههای شهید بهشتی در سطح ملی گشوده شود، مردم به آینده کشور امیدوار میشوند و در آینده نفع میبرند و هر چقدر که در این زمینه تأخیر به وجود آید، هزینه فرصتی که برای جامعه پدیدار میکند، بالاتر میرود.
جای تأسف است که با وجود همه آن ژرفای اندیشهای که شهید بهشتی دارند و با همه آن ظرفیتها و تواناییهای نجاتبخشی که در او وجود دارد، با کمال تأسف بخش بزرگی از آنچه در رسانههای رسمی نسبت به ایشان مطرح میشود، این است که به کلی اندیشههای ایشان را به حاشیه میرانند و ایشان را در کادر یک سلسله کلیشههای ابزارانگارانه مورد استفادههای سوء قرار میدهند. اگر بنا بر یادگیری باشد، در باب اینکه چند دهه این شیوه اتخاذ شده، باید دید دستاورد و هزینههای آن چه بوده و اگر باب این گفتوگو باز شود، از این زاویه نیز میتوانیم امید داشته باشیم که بتوانیم گامهای اصولی و رو به بهبود در کشور برداریم.
نکته دیگر اینکه، آنچه به عنوان قلههای معرفت بشری در زمینه توسعه مطرح است و به اشکالی ابعادی از این ژرفنگری را در اندیشههای شهید بهشتی میبینیم که آن لوازمِ تغییر فراگیر اعتلابخش در اندیشههای ایشان لحاظ شده و یک مسئله بسیار فوقالعادهای است که در بخش بزرگی از آثار ایشان منعکس است، اما در عالیترین شکل خود در کتاب پیامبری از نگاهی دیگر، منعکس شده است. انصافاً به عنوان یک محقق توسعه و نه به عنوان یک ارادتمند به شهید بهشتی عرض میکنم اگر از من سؤال شود در کل میراث اندیشهای اسلامی در قرن بیستم، چند نمونه عالی ذکر کنید که مددکار فهم اقتضائات زمانه و مددکار حرکت به سمت توسعه است، یکی از آنها که فکر میکنم یکی از 10 افتخار تمدن اسلامی در قرن بیستم محسوب میشود، کتاب پیامبری از نگاهی دیگر است.
این کتاب، به اعتبار ژرفاندیشیهای منحصر بفردی که به روش علمی، جایگاه علم، عقل و وحی و تعامل آنها را نشان میدهد و هم اینکه سازوکارهای برپایی یک نظم اجتماعی اعتلابخش را در این کتاب توضیح دادهاند، حائز اهمیت است. برای بنده مایه شگفتی است که از برخی جنبهها در این مورد اخیر، بحثهای شهید بهشتی از جهاتی از مرزهای کنونی اندیشه توسعه هم فراتر رفته است.
متفکرین بزرگ توسعه، روی این مسئله تاکید دارند که هر جامعهای که بخواهد قادر به تمدنسازی باشد، باید یک نظم اجتماعی پیشبینیپذیر فراهم کند. بشر با این همه فراز و فرودی که طی کرده است، بیش از هر دوره دیگری به این جمعبندی رسیده که ترتیبات نهادی که امور را پیشبینیپذیر میکنند و به لوازم عملی آنها تن داده شود، امکان تحقق توسعه وجود دارد.
مثلاً میگویند که اگر در جامعه، علم در امور تخصصی فصلالخطاب باشد، آن جامعه پیشبینیپذیر میشود یا اگر قانون حاکم باشد یا برنامه وجود داشته باشد، آن جامعه پیشبینیپذیر میشود. اما در عین اینکه شهید بهشتی اینها را توضیح میدهند، میگویند نقطه عزیمت این مسئله از دیدگاه اندیشه اسلامی، ضابطهمحوری به جای شخصمحوری است و شاید بزرگترین درسی که آقای بهشتی میتوانند به همه مسلمین در ایران و ... بدهند این است. در کتاب پیامبر(ص) از نگاهی دیگر، زمانی که میخواهند ممنوعیت شخصمحوری و حاکمیت ضابطهمحوری را به عنوان راه نجات جامعه اسلامی توضیح بدهند، نکاتی را مطرح میکنند که البته میتوانم ادعا کنم، به اعتبار همه تلاشهایی که داشتهام، نظیرش را در آثار هیچ اسلامشناسی ندیدهام.
ایشان در تفسیر آیه 81 سوره آل عمران، یک مقدار فراتر از تفسیر، توضیح هم میدهند و میگویند که خدا از پیامبران پیمان گرفت که من به شما کتاب و حکمت میدهم و شما با این سرمایه در میان خلق بروید، اما یادتان باشد که نمیروید تا دستگاهِ بسته، متحجر و محدود قفسمانند مریدی و مرادی درست کنید و راه نجات این نیست که این بساط راه بیفتد و میگویند که شما میروید که یک انسان روشن و دارای بینش وسیع بسازید؛ آدمی که پیوسته به خداست، نه آدمی که پیوسته به خودتان باشد. کتاب و حکمتی که به شما داده شده، برای این نیست که خود را در میان خلق بت کنید و پیامبر(ص) هم نباید بت شود.
سپس یک بحثهای خارقالعادهای را در مورد حکمت اینکه چرا در اسلام به عنوان دین خاتم، پیروان این دین به نام پیامبر(ص) خود شناخته نمیشوند و به مسلمین، محمدی خطاب نمیشود و این را طرح میکنند که در آنجا، حتی ارزش پیامبر(ص) نیز به این است که دعوتکننده به خدا باشد و چون قرار است، نظم اجتماعی مبتنی بر ضابطه شکل بگیرد در این زمینه پیامبر(ص) نیز استثنا نمیشود. بعد میگویند که وقتی این نقطه عزیمت را در دستور کار قرار دادید و ضابطهمحور شدید، چند اصل لایتخلف نیز مطرح میشود؛ یعنی اگر میخواهید تمدنسازی کنید باید این دگمها در نظم اجتماعی ضابطهمحور سیطره داشته باشد که اولین مورد، مسئله عدالت است. همچنین بحثهای دیگری را دارند که میشود از آنها یک بحث توسعهگرا استخراج کرد و چون از این موازین عدول کردهایم به بحران برخورد کردهایم. بنابراین یک زاویه بسیار فوقالعاده در اندیشههای شهید بهشتی این است که میگویند اصل عدالت یک عنوان اولی است که محکوم عنوان ثانوی قرار نمیگیرد.
انتهای پیام