در سال چهلم هجرت، هدایت کشتى اسلام در سختترین موقعیت به عهده او گذاشته شد. آن امام معصوم(ع) با کمترین آسیب و تلفات، امت اسلامى را رهبرى کرد، توطئههاى بزرگ و خطرناک بنىامیه را نقش بر آب ساخت، مانع نابودى اسلام و برنامههاى حیاتبخش آن شد و پیشبینى پیامبر خدا(ص) را تحقق بخشید.
برخورد زیباى امام حسن(ع) در قصه صلح افتخار بزرگى در تاریخ اسلامى بر جاى گذاشت. نویسندگان و تحلیلگران بسیارى به آن پرداخته و ابعاد گوناگون آن را بررسى کردهاند. گروهى همانند شیخ راضى آل یاسین(ره) کتابى در 374 صفحه تدوین کرده و آن را «صلح الحسن» نامیده و جمعى نیز در صفحات بیشتر یا کمتر به ترسیم تلاشهاى این سرور جوانان بهشت پرداختهاند.
بیعت یکپارچه مردم کوفه و نمایندگان قبیلههاى مختلف در مسجد کوفه در روز بیستویکم ماه رمضان سال چهلم هجرت بعد از شهادت مولىالموحدین(ع) وحشت بزرگى در دل معاویه و حاکمان شام پدید آورد. آنان احساس کردند توطئه ترور آن بزرگمرد به طرفداران اهلبیت عصمت و طهارت عزمى راسختر بخشید و آنان را در استمرار راه خویش مصممتر ساخت.
معاویه، با شنیدن اخبار فوق، یاران و نزدیکان خویش را فرا خواند، نشستى تشکیل داد و درباره چگونگى برخورد با حکومت تازه پاى امام حسن(ع) و براندازى آن با آنان به مشورت پرداخت. او گفت: چنانچه اندیشهاى اساسى جهت براندازى حکومت علوى نکنید، براى همیشه با تهدید مواجه خواهیم بود.
توطئههاى فوق سبب شد تا حکومت تازه نفس امام حسن مجتبى(ع) گرفتار مقابله و برخورد با آنان شود، از برنامهریزیهاى دراز مدت و جابهجایى نیروهاى خسته و ناتوان و غیر علاقهمند منصرف شود و نتواند شالوده محکمى را پىریزى کند. از سوى دیگر، طولانى شدن معرکه صفین به مدت هجده ماه و کشته شدن حدود 70 هزار تن در لیلةالهریر و فقدان نیروهاى ارزشمند و صحابه بزرگ پیامبر(ص) و از همه مهمتر شهادت امیرمؤمنان در فرو پاشى شیرازه حکومت تاثیر بسزا داشت.
امام حسن مجتبى(ع) فرمود: سوگند به خدا، من حکومت و خلافت را تسلیم معاویه نکردم، مگر بدان سبب که یارانى براى نبرد با او نیافتم. چنانچه همراهانى مىداشتم، شب و روز با وى (معاویه) جنگ مىکردم و آنقدر به نبرد علیه او ادامه مىدادم تا خداوند بین ما حکم کند.
حفاظت شیعه از نابودى و کشته شدن، مرا ناگزیر به مصالحه ساخت. پس مناسب دیدم جنگ را به روزى دیگر واگذارم. تکلیف انسان بر اساس اوامر الهى هر روز به گونهاى است و باید آن را انجام دهد.
به نوشته مورخان در سال 41 ه.ق، معاویه به وسیله عبدالله بن عامر و عبدالرحمان بن سمره نامهاى به عنوان قرارداد صلح، براى حسن بن على(ع) فرستاد. این نامه کاملاً سفید بود و فقط در بالاى آن یک خط نوشته شده بود؛ این نامه را در خصوص قرارداد صلح فرستادم. من آن را امضاء کردهام، هر شرطى را که شما مىخواهید و صلاح مىدانید در آن بنویسید. مورد قبول من است.
در پایان نامه، جهت اطمینان بیشتر سوگندهاى بزرگى یاد کرد و به امضاى همه بزرگان دربارش رساند.
واگذار کردن حکومت به معاویه به شرط آن که بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) و سیره و روش خلفاى شایسته عمل کند. خلافت بعد از معاویه از آن حسن بن على(ع) است و چنانچه حادثهاى براى او پیش آمد و او موفق نشد، حکومت از آن حسین(ع) است و معاویه حق ندارد، بعد از خود جانشین تعیین کند. دشنام دادن و نفرین به امیرمؤمنان(ع) در قنوت نماز ترک شود و کسى از آن حضرت جز به نیکى یاد نکند.
همه مردم از هر رنگ و نژادى که هستند و در هر جا زندگى مىکنند باید از امنیت کامل برخوردار باشند و آنچه در گذشته انجام دادهاند، مورد عفو قرار گیرد. افراد به بهانههاى واهى مورد تعقیب واقع نشوند و با مردم عراق به خشونت رفتار نشود.
یاران و شیعیان على(ع) در هر جا هستند، در امان باشند و به آنها تعرضى نشود و جان و مال و ناموس و فرزند ایشان از امنیت کامل برخوردار باشد. معاویه باید از تعقیب و سوء قصد به آنها بپرهیزد، حقوق هر صاحب حقى را به خودش برساند و آنچه در دستیاران على(ع) است، باز پس گرفته نشود.
هرگز علیه امام حسن(ع) و برادرش امام حسین(ع) و هیچیک از خاندان اهلبیت(ع) آشکارا و نهان توطئهاى نکند(ستمى و آزارى نرساند) و در هیچ نقطهاى از روى زمین براى آنان وحشتى ایجاد نکند. در حضور معاویه اقامه شهادت نشود و معاویه حق ندارد خود را امیرمؤمنان بنامد.
از بیتالمال کوفه، مبلغ پنج میلیون درهم مستثنی است، آن مبلغ ربطى به قرار داد صلح ندارد. معاویه باید بدهىهاى بیتالمال را بپردازد و بر اوست هر سال مبلغ دو میلیون درهم به برادرم حسین بدهد. بنىهاشم را در بخششها و عطاها بر بنى عبد شمس ترجیح دهد و هر سال یک میلیون درهم جهت فرزندان شهداى جنگهاى جمل و صفین و به آنانى که در رکاب امیرمؤمنان(ع) به شهادت رسیدهاند داده شود.
شروط فوق در نامهاى رسمى و امضاء نشده، رد و بدل شد. بعضى از مورخان گفتهاند: عقد صلح در «بیت المقدس» و یا «ادرح» اجرا شد.
بندهاى قرارداد مصالحه که از سوى سبط اکبر پیامبر مطرح شده، داراى امتیازات بسیارى است که در هر زمان، جایگاه والاى سیاسى ـ الهى خود را باز مىکند و منشور اصلاح و انقلاب تدریجى را پىریزى مىنماید. امام(ع) در این قرارداد کوشید پرده از چهره معاویه بردارد و تبلیغات دروغینى که جهت تثبیت موقعیت اجتماعى او انجام گرفته را خنثى کند. بعضی از موارد به شرح ذیل است:
اعمال و کردار وى را مخالف قرآن و سیره پیامبر(ص) و خلفاى صالح دانسته و از وى خواسته است تا بعد از واگذارى حکومت، برنامههاى آینده خویش را بر اساس قرآن و روش پیامبر قرار دهد.
به موقت بودن حکومت معاویه اشاره مىکند و اینکه او نمىتواند سرنوشت آینده مسلمانان را بر عهده گیرد، بلکه آینده از آن خود یا برادرش حسین(ع) و یا شورایى از مسلمانان است که خط و مشى را تعیین مىکنند.
بیانگر کینه معاویه به اهلبیت پیامبر(ص) است. او آغازگر نفرین علیه شخصیتى همچون على بن ابىطالب(ع) بود.
بر بىتقوایى، ستمگرى و نژادپرستى معاویه اشاره مىکند و از او تعهد مىگیرد امنیت را برقرار سازد و متعرض مردم، بهویژه مردم عراق و علاقهمندان به اهلبیت(ع) نشود، زیرا بسیارى از آنان حامى و یاور پدرش على(ع) بودند.
خواستار حفاظت و امنیت ویژهاى براى یاران على(ع) است و سپس تصریح مىکند: بر معاویه است پاکباختگان را ارج نهد و حقشان را ادا کند، نه اینکه، به خاطر حقگویى، آنان را تعقیب کند و ترس و وحشت را حاکم سازد.
تأکیدى است بر دو بند پیشین و هشدارى است بر ترک توطئه آشکار و پنهانى حاکمان شام علیه امام و اهلبیت(ع)، زیرا آنان مشعل هدایت این امت هستند و معلوم بود که معاویه و بنىامیه براى رسیدن به اهداف شوم خود سراغ آنان را خواهند گرفت.
امام حسن مجتبى(ع) در بند هفتم، بالاترین ضربه روحى را بر پیکر معاویه و بنىامیه وارد کرده است، زیرا اولاً اقامه شهادت باید نزد افراد عادل، مطمئن و مورد وثوق انجام گیرد و معاویه از این خصال نیک به دور است. امام با آوردن این قیدها خواسته است، معاویه را فاقد صفات مذکور معرفى کند و ثانیا اگر معاویه خود را امیرالمؤمنین نداند، مسلماً امام(ع) که خود یکى از افراد مؤمن است، تحت ولایت و سرپرستى او نخواهد بود، به همین ترتیب، دیگر افراد متدین، متعهد و دلسوز شیعه پس در آن صورت او حقى بر گردن هیچ مؤمنى پیدا نخواهد کرد.
اما بند دیگر (هشتم) که در برگیرنده مسایل مالى، بیتالمال، پرداخت سالانه به حسین بن على(ع) و پرداخت بدهىهاى حضرت و رسیدگى به بازماندگان شهداى صفین و جمل است، از اساسىترین شروط قرارداد صلح به شمار مىآید.
منابع: سایتهای ensani.ir و sirepajouhi.isca.ac.ir
انتهای پیام