به گزارش ایکنا، حجتالاسلام میرموسوی، عضو هیئت علمی دانشگاه مفید یادداشتی به مناسبت سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رشته تحریر درآورده و در آن به بررسی نسبت انقلاب با مدرنیته پرداخته است. متن این یادداشت از نظر میگذرد؛
«رابطه انقلاب اسلامی با مدرنیته و تجدد موضوعی بحثبرانگیز است و بر سر پیشرو (progressive) یا واپسگرا (regressive) بودن آن اختلاف نظر وجود دارد. میشل فوکو به اقتضای علایق خود در آغاز آن را به انقلابی پست مدرن تفسیر کرد، ولی به زودی به اشتباه خود پی برد و با چرخشی کامل آن را انقلابی محافظهکارانه یا ارتجاعی دانست.
میرسپاسی در تحلیلی متفاوت این پدیده را گامی به سوی مدرنیته ایرانی دانسته است. او با نقد رویکرد اروپامدار، که مدرنیته غربی و اروپایی را تنها صورت تجدد میداند، از تنوع تجربههای تجدد سخن میگوید و در این راستا ایده تجدد ایرانی را طرح میکند. از این دیدگاه انقلاب ایران بازتاب گرایش به بازیابی هویت و کوشش برای تحقق نوعی تجدد در چارچوب اقتضائسات و الزامات فرهنگی و هویت ایرانی بود.
بیتردید، انقلاب پدیدهای مدرن و راهی پرهزینه به تغییر و توسعه سیاسی در شرایطی است که اصلاحات به بن بست رسیده باشد. از میان سه رویکرد موجود درباره تغییر، محافظه کاری و انقلاب در برابر یگدیگر قرار دارند. محافظه کاری با تاکید بر حفظ وضع موجود در اصل با تغییر مخالفت میورزد. در برابر انقلابی گری خواهان تغییر رادیکال و همراه با خشونت وضع موجود است. با این وصف انقلاب محافظه کارانه اصطلاحی پارادکسیکال به نظر میرسد.
ارزیابی ماهیت انقلاب ایران با توجه به زمینه و ذهنیت اجتماعی، ایدئولوژی و رهبری آن دقیقتر خواهد بود. بر این اساس میتوان گفت با وجود برخی از عناصر مدرن، در مجموع جهت گیری کلی انقلاب اسلامی محافظه کارانه بوده است؛ بنابراین غلبه جریان محافظه کار به ویژه گرایش افراطی آن در دهه پنجم، را میتوان اقتضای این جهت گیری دانست.
اگر چه گذار به تجدد در جامعه ایران از مشروطیت آغاز شد و تجدد گرایی آمرانه به آن شتاب بخشید، ولی عناصر مربوط به جامعه ماقبل صنعتی در آن دست بالا را داشت. روند توسعه در دوران پهلوی نا متوازن بود و عرصههای اجتماعی و سیاسی توسعه نیافت. ذهنیت اجتماعی حاکم بر ایران به تعبیر برول ابتدایی بود. دیدن تصویر امام خمینی در کره ماه، که اکثریت را مسحورخود کرد، بازتاب این ذهنیت بود.
از نظر ایدئولوژی نیز با وجود رگههای نوگرایانه، در مجموع گذشته گرایی خصلت برجسته آن بود. آرمان شهر اسلام سیاسی به ۱۴ قرن پیش تعلق داشت. امام خمینی از تایید این ادعای روشنفکران که اینها میخواهند ما را به ۱۴۰۰ سال پیش برگردانند، هیچ ابایی نداشت. اسلام انقلابی، با تجدد غربی مرزبندی روشنی داشت و هواخوهان آن را با انگ غرب زدگی محکوم میکرد. با پیروزی انقلاب نیز در سایه تقویت چپ اسلامی و اسلام فقاهتی، اسلام گرایی با رویکردی غرب ستیزانه غلبه یافت. اسلامی سازی و آمریکا ستیزی به عنوان دو عنصر اصلی این گفتمان واگرایی آن با تجدد را تشدید میکرد.
انقلاب ایران در شرایطی به پیروزی رسید که نیروهای سنتی با نیروهای مدرن همراه شدند و روستاییان به شهریها پیوستند. آصف بیات در سیاست خیابانی به خوبی نقش طبقات محروم که در سودای بهبود وضعیت معیشتی و رهایی از فقر به انقلاب پیوستند را نشان داده است. روحانیت جایگاهی بی بدیل در میان این نیروها داشت، از این رو توانست نقش رهبری خود را تثبیت کند.
محافظه کاری همواره جریان غالب در روحانیت شیعه را تشکیل داده و نواندیشی دینی همواره در حاشیه قرارداشته است. از سویی ساختار سلسله مراتبی و الیگارشیک حاکم بر آن گرایش به دموکراسی را در این نهاد تضعیف میکند. همچنین فهم پیشامدرن از حکمرانی و سیاست مانع از درک اقتضاءات و الزامات مدرن دربخش قابل توجهی از این قشر است.
حضور جناح سنتی روحانیت در ساختار قدرت در سایه ویژگیهای بیان شده، چشم انداز محافظه کارانه انقلاب را تقویت کرد. با درگذشت رهبر فقید انقلاب و تقویت عناصر سنتی مشروعیت، این وضعیت تشدید و محافظه کاری سرنوشت محتوم آن شد. جناح سنتی اینک پشتوانهای محکم برای پیشبرد اهداف خود یافت و بهای آن را که تقویت اقتدارگرایی در ساخت قدرت بود پرداخت. جبهه نیرومند محافظهکاری در سایه حمایت نیروهای نظامی از توفیق نیروهای اصلاحطلب در پیشبرد اهداف مدرن انقلاب مانند آزادی و جمهوری خواهی مانع شد.
در جمعبندی نهایی میتوان گفت: با وجود مدرن بودن برخی از نیروها، عناصر و آرمانهای انقلاب، عناصر پیشامدرن در جامعه و ذهنیت مردم و چیرگی نیروهای سنتی بر نوگرا، جهتگیری انقلاب به سوی محافظهکاری را در پی داشت. با وجود این جامعه مسیری متفاوت را پیمود و شکافی فزاینده با ایدئولوژی و روندهای رسمی حاکمیت یافت. بحرانهای کنونی جمهوری اسلامی ریشه در این شکاف دارد و راه حلی جز شناسایی خواست و نیازهای واقعی مردم و تغییر در این راستا ندارد. نظامی که ابزار لازم برای تغییر خود را دارا نباشد، ابزار حفظ خویش را نیز دارا نیست.»
انتهای پیام