جریان‌شناسی نحوه شکل‌گیری نظریه تحریف قرآن در تشیع نخستین
کد خبر: 3953277
تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱۳۹۹ - ۲۳:۱۷

جریان‌شناسی نحوه شکل‌گیری نظریه تحریف قرآن در تشیع نخستین

نخستین زمینه گرایش به سوی نظریه تحریف قرآن، شکل‌گیری طیف گسترده‌ای از روایات تفسیر مزجی قرآن بود؛ یعنی روایاتی که به جای ارجاع آیه به مضامین مرتبط با اهل بیت(ع) در قالب بیان تفسیری، متن‌هایی را در لابلایی آیات قرآنی تضمین می‌کردند که همان کارکرد را داشت؛ ولی در عین حال خواننده، آنها را به صورت متن یک‌پارچه با قرآن می‌دید که با درج آنها در لابلای آیات و کلمات قرآن، همچنان به صورت متن قرآنی به نظر می‌رسید.

به گزارش ایکنا، سیدمحمدهادی گرامی در سلسله یادداشت‌هایی به بررسی مسئله تحریف قرآن در اندیشه تشیع نخستین می‌پردازد. متن دومین یادداشت از نظر می‌گذرد؛

«در واقع نخستین زمینه گرایش به سوی نظریه تحریف قرآن، شکل‌گیری طیف گسترده‌ای از روایات تفسیر مزجی قرآن بود. یعنی روایاتی که به جای ارجاع آیه به مضامین مرتبط با اهل بیت‌(ع) در قالب بیان تفسیری، متن‌هایی را در لابلایی آیات قرآنی تضمین می‌کردند که همان کارکرد را داشت؛ ولی در عین حال خواننده، آنها را به صورت متن یک‌پارچه با قرآن می‌دید که با درج آنها در لابلای آیات و کلمات قرآن، همچنان به صورت متن قرآنی به نظر می‌رسید.

در گامی پیشرفته‌تر، درباره این تفاسیر مزجی در برخی روایات تصریح شد که این متن ـ یعنی قرآن به همراه تفسیر مزجی آن ـ براساس قرائت اهل بیت(ع) است. در اینجا ضرورتاً بحثی از تحریف یا حذف آیات نبود و کسی در معرض اتهام نبود، بلکه این عبارات به عنوان قرائتی در کنار سایر قرائات آن دوره ـ مانند قرائت ابی، قرائت ابن‌مسعود و ... ـ نامزد می‌شد.

در مرحله سوم و پیشرفته‌تر، درباره آن قرائت اهل بیت(ع) ـ که متن قرآن به همراه تفسیر مزجی بود ـ تصریح می‌شد که تنزیل صحیح و درست قرآن است؛ این تأکید در گزارش‌های متعددی با عبارات «هکذا نزل/هکذا نزلت/هکذا انزل/هکذا انزلت/کذا نزل/کذا نزلت/کذا انزل/ کذا انزلت» مطرح شده است.

در برخی گزارش‌های متأخرتر نیز تصریح به وقوع تحریف شده است؛ در این گزارش‌ها انگاره «تحریف» معنی سلبی کاملی دارد و در آنها عده خاصی به انجام آن متهم شده‌اند. البته ممکن است به نظر برسد که از لحاظ نتیجه، مرحله سوم و چهارم و حتی دوم یکی هستند و همگی به وقوع تحریف قرآن اشاره دارند. اما مسئله اینجاست که در یک بررسی تاریخ اندیشه‌ای، حتی اگر بپذیریم نتیجه همه آنها یکی است، اینکه این دیدگاه رادیکال درباره قرآن براساس چه مراحلی و با در نظرگیری چه مصالحی در خصوص مخاطبان، در جامعه ترویج شده است، مهم است.

با این حال، در نظرگیری این چهارسطح یا چهار مرحله برای نظریه تحریف قرآن با اندکی اغماض است؛ چرا که اینگونه نیست که در همه موارد دقیقاً بتوان تقدم و تأخر زمانی یک الگو نسبت به دیگری را نشان داد. در برخی موارد، گزارش‌ها قابل تاریخ‌گذاری دقیق نیست و در برخی دیگر صرفاً تاریخ‌گذاری حدودی ممکن است؛ حتی شاید برخی گزارش‌ها تا حدی همزمان به نظر رسند. اما کلیت بررسی این گزارش‌ها نشان می‌دهد که نظریه پیشرفته تحریف قرآن در سده سوم هجری مطرح شد و در سده دوم هجری عمدتاً مضامینی بود که مربوط به سه مرحله قبلی بود و هر چه به اوایل سده دوم هجری نزدیک ‌شویم، گزارش‌ها بیشتر به سمت گونه اول یا دوم سوق پیدا می‌کنند.

نکته بعدی که باید بدان توجه کرد، آنکه حتی اگر تاریخ‌گذاری گروه روایات تحریف قرآن دشوار و با حدس و گمان همراه باشد، اما گونه دیگری از مطالعه تطبیقی در این خصوص می‌توان پیشنهاد داد که بسیار ره‌گشاست. اگر همه چهارگونه روایات پیش‌گفته درباره یک آیه را جمع کنیم، می‌توان یک مطالعه تطبیقی درخشان از دل آن سامان داد. بررسی سطوح مختلف گزارش‌های تحریف قرآن درباره یک آیه و مقایسه آنها با یکدیگر در قریب به اتفاق موارد حاکی از دلالت‌های جریان‌شناختی خاص است.

همواره برخی جریان‌ها، اشخاص یا متون خاص گزارش‌های رادیکال‌تر درباره یک آیه را نقل کرده‌اند. به دیگر سخن، طبقه‎‌بندی گزارش‌های حوزه تحریف در ذیل آیات، دلالت‌های جریانی مشخصی دارد. مثلاً معمولا گزارش‌هایی که از طریق معلی بن محمد، شخصیت‌های طیف مفضل بن عمر یا متن موسوم به تفسیر قمی نقل شده‌اند، گزارش‌هایی هستند که حاکی از مرحله بالاتری از دلالت تحریفی هستند(مثلا مرحله سوم)؛ ولی همزمان گزارش‌های مشابهی درباره یک آیه از افراد یا متون دیگری نقل شده‌اند که مضمون مشابه و گاهی همانند را در قالب‌های «هکذا نزلت» و یا «قرائت اهل بیت(ع)» منتقل نمی‌کنند، بلکه آن را در قالب تفسیر مزجی، بیان تفسیری و یا حتی سبب نزول منتقل می‌کنند. اینکه گمان کنیم این امر تصادفی است، خوش‌خیالی و خام‌فکری است.»

انتهای پیام
captcha