قضاوت صفر و صدی درباره انقلاب اسلامی منصفانه نیست / دوگانگی فرساینده در ساختار
کد خبر: 3951253
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۱
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی:

قضاوت صفر و صدی درباره انقلاب اسلامی منصفانه نیست / دوگانگی فرساینده در ساختار

جمشیدی ضمن تشریح دستاوردهای انقلاب اسلامی درباره میزان تحقق اهداف انقلاب، گفت: انقلاب به بخش زیادی از اهداف نرسیده است ولی به صورت کلی در تجدد هم هضم نشده و شعارهای خود را پس نگرفته است. قضاوت‌های صفر و صدی مناسب نیست بلکه باید واقع‌بینانه و بینابینی باشد؛ چراکه بدنه اجتماعی انقلاب رو به سنت می‌رود، اما بخش عمده‌ای از بدنه ساختاری و کارگزارانی رو به تجدد دارند.

مهدی جمشیدی

چهار دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، قضاوت‌های مختلفی درباره میزان تحقق اهداف این انقلاب از سوی موافقان و مخالفان وجود دارد. برخی با نگاه‌های افراطی در صدد رد همه تلاش‌های صورت گرفته در این چند دهه بوده و برخی نیز نسبت به برخی انحرافات و خطای کارگزاران با دیده اغماض نگاه می‌کنند.

بهترین کار سنجش میدانی و عملیاتی تحقق اهداف در بدنه جامعه است، به ویژه با توجه به افزایش مشکلات معیشتی در چند سال اخیر و به تبع آن افزایش انتقادات و نارضایتی‌های مردمی، ارزیابی جامعه و واقع‌نمای اهداف و واقعیت‌های اجتماعی تحلیل منصفانه و باورپذیرتر ارائه می‌دهد. برای بررسی بیشتر این موضوع با مهدی جمشیدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و نویسنده کتاب «درخشش عهد قدسی» به گفت‌وگو نشستیم که متن این مصاحبه را در ادامه می‌خوانید:

ایکنا ـ در دهه چهارم انقلاب اسلامی با چالش‌ها و اعتراضات متعددی روبه‌رو هستیم، اما شما در «درخشش عهد قدسی» معتقدید اهداف انقلاب اسلامی محقق شده است. لطفاً بفرمایید چه استدلال‌هایی برای این دیدگاه خود دارید؟

شما بحث را از نقطه‌ای شروع کردید که ذهن من هم با آن دست به گریبان بود. در واقعی چالشی که من را به پژوهش در این‌باره واداشت، در حقیقت همین پرسشی بود که به آن اشاره کردید. از یک طرف با روایت‌های جریانات انتقادی و بخشی از مردم روبه‌رو بودم که بر نارضایتی‌ها و اعتراضات جدی و بنیادی دلالت داشت و وضع را نامطلوب تصویر می‌کرد و نشانگر این بود که انقلاب دست کم در پاره‌ای از موارد مهم نتوانسته وعده‌های خود را محقق کند و دچار عقب‌ماندگی و حتی بر طبق برخی از روایت‌ها دچار انحرافات اساسی شده است.

از سوی دیگر با این روایت هم مواجه بودم که کسانی مدعی بودند که انقلاب یک حرکت و شدن تکاملی بوده و مسیری را در پیش گرفته که فرازها و نشیب‌هایی که پیش آمده و این افت و خیزها، صورت طبیعی چنین حرکت بزرگ تاریخی است؛ یعنی نباید اینها را به معنای شکست و ناکامی تفسیر و حکم کرد که انقلاب از راه بازمانده و دچار انحطاط و حتی تبدیل به ضد انقلاب شده است.

مسئله من در همین نقطه و جغرافیا شکل گرفت؛ یعنی دو روایت متضاد که روز به روز هم هرکدام در جامعه با هم مناقشات و جدال‌های متعددی داشتند و مرتب نیز افزایش پیدا می‌کند و همین الان این روایت‌ها و کلان‌روایت‌ها درگیر و دست به گریبان هستند. این موضوع بنده را بر آن داشت که آیا می‌توان یک روایت معقول، موجه و اثبات‌پذیر را ساخته و پرداخته کرد و یک سخن بین‌الاذهانی گفت بدون اینکه بخواهیم ضرورتاً بین این دو روایت جمع ببندیم و حد وسط را بگیریم تا نه سیخ بسوزد نه کباب؛ چراکه این اصلاً معقول به نظر نمی‌رسید.

مسئله ناخشنودی‌ها و اعتراضات اجتماعی

از قضا در فصل آخر به مسئله ناخشنودی‌ها و اعتراضات اجتماعی پرداخته‌ام؛ یعنی آنچه در آبان 96 رخ داد را در فصل مفصلی مورد بررسی قرار داده‌ام و در واقع اگرچه اسم کتاب «درخشش عهد قدسی» است و نشان می‌دهد نویسنده نگاه همدلانه و تأییدی به انقلاب داشته است، اما در همین نگاه همدلانه، بخش مفصلی به این جریان اجتماعی جدی اختصاص داده شده و اساساً سانسور نشده است و بنده این را نقطه قوت کتاب می‌دانم که در عین پرداختن به فضایل، اعتراضات و متفاوت‌اندیشی‌ها را کنار نگذاشته و در حاشیه کتاب نیز مورد بررسی قرار نداده بلکه در یک فصل طولانی در باب آن سخن گفته است.

نکته دیگر اینکه بنده به این جمع بندی رسیدم که می‌توانیم اینگونه در باب کارنامه انقلاب در گام اول قضاوت کنیم که اگر در چارچوب یک سلسله محدودیت‌ها و امکانات تاریخی بخواهیم قضاوت‌ کنیم می‌توانیم از درخشش سخن بگوییم.

ایکنا ـ منظور از این درخشش عهد قدسی چیست؟ 

امکان‌ها و امتناع‌های تاریخی بدین معنی است که اگر می‌خواهیم درباره یک واقعیت تاریخی همانند انقلاب سخن بگوییم باید ببینیم در چه شرایط و بسترهایی وجود دارد و چه چالش‌ها و فرصت‌هایی آن را محاصره کرده‌اند و متناظر با آنها سخن بگوییم. بنده این امکان‌ و امتناع‌ها پرداخته و گفته‌ام که چگونه صورت‌بندی شده‌اند؛ بنابراین اگر سخن از درخشش می‌کنیم فقط و فقط در چارچوب این امکان و امتناع‌هاست، نه به صورت مطلق؛ یعنی دفاع مطلق صورت نگرفته، بلکه ناظر به این موقعیت تاریخی می‌توان این نوع قضاوت را داشت.

نکته دیگر اینکه بنده نگاه نسبی داشته‌ام؛ یعنی وابسته به شرایط بوده‌ام و دیگر قضاوت ایده‌آل یا مطلق درباره واقعیت‌های اجتماعی نداشته‌ام. منظور از قضاوت نسبی بنده این است که از مصلحت‌اندیشی و آرمان‌پردازی تخیلی به دور بوده‌ام و از همه چیز به صورت مطلق دفاع نمی‌کنم. 

قیدی که باید اضافه کنم این است که البته انقلاب در درون خود دچار نشیب‌ها، افول‌ها و عقب‌افتادگی‌هایی بوده که قابل توجیه نیست؛ یعنی می‌توانسته واجد آنها نباشد، اما در این ورطه‌ها افتاده است و به صراحت گفته‌ام که آنها را قابل دفاع ندانسته و نمی‌دانم. معتقدم که عقل انقلاب می‌توانست از این بیرون‌زدگی‌ها جلوگیری کرده و از امکانات به میزان بیشتری استفاده کند.

ایکنا ـ پس مقصر کیست و چرا به نقاط ایده‌آل نرسیدیم؟

نمی‌توان فعل مجهول به کار برد و گفت اگر چنین نمی‌شد بهتر بود. به هر حال انقلاب که نازل نشده بلکه به دست کسانی ایجاد شده است، اما درباره اینکه چه شد که ما به نقاط ایده‌آلی که می‌خواستیم نرسیدم و شتاب ما کم شد، باید گفت بنده این را به ساختارها برنمی‌گردانم، بلکه متهم و مقصر را عاملان می‌دانم. بخشی از کارگزاران در درون ساختار رسمی انقلاب، آنچنان که باید اعتقاد و التزام نداشتند؛ یعنی به آن وعده‌های نخستین انقلاب باورمند نبودند و چون باور نداشتند، وقتی در درون ساخت قدرت قرار گرفتند به صورت طبیعی روند حرکت انقلاب را کند کردند و این کندی را به هیچ عنوان نمی‌توان توجیه کرد.

نه ورود آنها و نه نوع عملکردشان قابل توجیه نیست. البته این یک روند نقطه‌ای و موردی نبوده است بلکه گام اول سرشار از این نوسانات بازدارنده و غیرمنضبط بوده است؛ بنابراین دید انتقادی‌ام بسیار جدی و پر رنگ، اما غیرساختاری است. اما با این حال که حجم زیادی از بیرون‌زدگی‌ها و اصطکاک‌ها و کشمکش‌های غیرقابل توجیه وجود داشته اما برآیند و نظر جمعی بنده مثبت است و به همین دلیل از درخشش صحبت‌ کرده‌ام. البته درخشش مقداری فراتر از این است که صرفاً بگوییم برآیند مثبت بوده است و این ناشی از آن است که شرایط تاریخی قبل و بعد از انقلاب، هم در عرصه درونی و بیرونی را مقایسه کرده‌ام.

ایکنا ـ آیا معتقدید این کامیابی عمدتاً در اهداف اندیشه‌ای و نظری بوده و شاید مسائل اقتصادی و اجتماعی از اهداف اصلی انقلاب نبوده است؟ به بیان روشن‌تر برای بهتر شدن قضاوت توضیح دهید منظور از درخشش به صورت دقیق در کدام عرصه‌ است؟

شما یک دوگانه شامل اهداف نظری و اندیشه‌ای و از سوی دیگر اهداف عملی را مطرح کردید. طبقه‌بندی که بنده مطرح کرده‌ام این است که ما یک سلسله اهداف کلان و راهبردی و یک سلسله اهداف خُرد و موردی داشتیم. آنچه که بنده درخشش را به آن نسبت داده‌ام در مورد اهداف کلان بوده است وگرنه بسیاری از زمینه‌های خُرد قابل دفاع نیست. حتی در زمینه اهداف کلان نیز قضاوت مطلق نکرده‌ام. 

قضاوت صفر و صدی درباره انقلاب اسلامی منصفانه نیست / حرکت کارگزاران به سوی تجدد
 
مثلاً الان واقعاً در مورد ساختار آموزشی کشور از نظر راهبردی که من مدعی‌ آن هستم آیا می‌توانیم از درخشش سخن بگوییم؟ آیا نظام آموزشی کشور از حافظه‌محوری به تفکر منتقل شده و آیا ساختار آموزشی سبک‌سازی شده است؟ آیا مافیاهای اقتصادی قابل دفاع است؟ آیا جنبه کاربردی و عینی نظام آموزشی ما تقویت شده است؟ واقعیت این است که خیر. حتی رهبر معظم انقلاب هم معتقدند که نظام آموزشی فعلی در بخش‌هایی مهم وامدار همان نظام پهلوی بوده و انقلابی اساسی در نظام آموزشی کشور رخ نداده است بلکه فقط جنبه‌هایی از مسائل راهبردی تغییر کرده‌اند.
 
آن چیزی که هدف انقلاب اسلامی بوده از جاکندگی ساختارهای اجتماعی است، اما الان در بسیاری از حوزه‌ها این اتفاق رخ نداده است. البته برخی ممکن است معتقد باشند که این ازجاکندگی نیازمند گذر زمان است و من هم می‌پذیرم، اما نکته مهمی وجود دارد. اینکه آیا جهت حرکت هم همین است یا اینکه ساختارها به مرحله ثبات رسیده‌اند و اگر الان بخواهیم نگاه انتقادی داشته باشیم با مقاومت روبه‌رو خواهیم شد و این بسیار امر ناخوشایندی است.
 
تعبیری که شهید آوینی دارند این است که چون انقلاب ما چندان پایه تئوریک و معرفتی نداشت، بعد از انقلاب ناچار شدیم، از ساختارهای تجددی به صورت موقت استفاده کنیم، اما بعد از یک دهه به نقطه‌ای رسیدیم آن ساختارها را از آن خودمان فرض کردیم و دیگر در صدد تغییر بر نیامدیم و در ذهن عاملان به فراموشی سپرده شد. اینها اصلاً قابل انکار نیست.
 
ایکنا ـ پس منظور شما از کامیابی چیست؟
 
وقتی از عهد سخن می‌‌گویند؛ یعنی تارخ جدیدی آغاز شده است. قطعاً‌ نمی‌توانیم حکم کنیم که انقلاب اسلامی حرفی یا سخنی در راستای نگاه تجددی بود بلکه واقعیت این است که در برابر تجدد غربی قرار داشت. منظور از قدسی هم این است که این تاریخ، تاریخ ریشه‌دار در دین است، برخلاف تاریخ غربی که از دین اعراض کرده است. نکته دیگر اینکه وقتی از درخشش عهد قدسی یعنی تاریخ دین‌مدار سخن می‌گوییم، مراد ما به صورت دقیق این است که در پاره‌ای از جنبه‌های راهبردی با توجه به امکانات و شرایط تاریخی توانسته است یک گام جدی و بلند بردارد.
 
درباره اینکه آیا انقلاب به اهداف رسیده است یا خیر هم باید گفت که به بخش زیادی از اهداف نرسیده است و به صورت کلی در دیگری تجدد هم هضم نشده و شعارهای خود را پس نگرفته است. در واقع قضاوت‌ها صفر و صدی و سفید و سیاه نیست بلکه بینابینی است؛ بدین معناکه معتقدم بدنه اجتماعی انقلاب اسلامی رو به سنت می‌رود، اما بخش عمده‌ای از بدنه ساختاری و کارگزارانی و نیروهای حاکمیت، رو به تجدد دارند. اگر در این قضاوت من دوپارگی می‌بینید ناشی از دوپارگی در نفس واقعیت است و من ناچارم واقعیت را همان‌گونه روایت کنم.
 
شهید بهشتی در اسفند 1359 نامه‌ای به حضرت امام(ره) نوشتند و از وجود دوگانگی فرساینده در ساختار رسمی گلایه کردند، الان هم بنده چنین قضاوتی دارم و معتقدم با همین مفهوم دوگانگی فرساینده می‌توان انقلاب و وقایع آن را توضیح داد؛ لذا تحلیل من هم آمیخته با این دوگانگی شده است. 
انتهای پیام
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳۹۹/۱۱/۲۰ - ۰۸:۱۳
0
0
احسنت . قضاوت صفر و صدی هم درباره رژیم شاهنشاهی منصفانه نیست
captcha