بررسی 5 نظریه در باب هدف قیام عاشورا
کد خبر: 3920622
تاریخ انتشار : ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۰:۵۵
یادداشت /

بررسی 5 نظریه در باب هدف قیام عاشورا

به اعتقاد یک پژوهشگر فلسفه علم، هدف اصلی امام از قیام عاشورا، مشروعیت‌زدایی از حکومت دروغین یزید از راه بیعت نکردن با او بود.

به گزارش ایکنا، جواد درویش، دانشجوی دکتری فلسفه علم و پژوهشگر اندیشکده مهاجر، یادداشتی را با عنوان «نقد و بررسی رویکرد شریعتی، قابل، صالحی و مطهری در تحلیل هدف قیام عاشورا» به رشته تحریر درآورده است که متن آن از نظر می‌گذرد؛

«امسال به برکت کرونا، برنامه‌های متعددی به صورت پادکست، کلیپ و حتی برنامه‌های تلویزیونی به عاشوراشناسی پرداخته بودند. من از چند سال پیش در پی سؤالات متعدد خود، سعی کرده بودم دیدگاه‌های مختلف به عاشورا را ببینم. یک مسئله چالشی معاصر درباره عاشورا، سؤال از «هدف قیام امام حسین(ع)» است. آثار قبل از دوره معاصر چندان کاری به هدف امام نداشتند. یا مانند علامه مجلسی موضوع را به قضا و قدر ربط داده و عقل انسان را در فهم هدف قیام سیدالشهدا(ع) ناقص ارزیابی کرده‌اند؛ یا مانند سید ابن طاووس در لهوف، شهادت را آخرین مرحله سلوک امام و برای لقاءالله دانسته‌اند.

اما رویکردهای سیاسی و اجتماعی در تحلیل قیام عاشورا همه برای 100 سال اخیر است. این اعتقاد محمد اسفندیاری است که کتب ارزشمندی در زمینه عاشورا‌پژوهی دارد. او در کتاب عاشوراشناسی به هفت هدف در میان آثار مختلف اشاره می‌کند که فقط دو تای آنها جنبه سیاسی دارد. یکی هدف ‌شهادت سیاسی‌ که رویکرد دکتر شریعتی به عاشوراست و دیگری ‌تشکیل حکومت‌ که رویکرد صالحی نجف‌آبادی است.

من براساس رویکردهای مطرح سیاسی معاصر در ارزیابی هدف امام حسین(ع)، چهار هدف را طرح و نقد می‌کنم و ادعایم براساس مطالعات اندک و ناقص خود این است که هیچ‌کدام کل حرکت و تأکیدات امام در طول مسیر را پوشش نمی‌دهد:

1- رویکرد دکتر شریعتی: حرف دکتر شریعتی در «حسین(ع) وارث آدم» به طور کلی حول شهادت است. گویی از نگاه او، امام بر حکومت طاغوت فقط با ابزار خون شوریده و از ابتدا هدفی جز شهادت دنبال نمی‌کرده است. این حرف حقیقتا با بسیاری از صحبت‌های امام به ویژه سخنان ایشان در هنگام مواجهه با حُر سازگار نیست. امام بارها گفته است که من را رها کنید تا برگردم. حتی به یمن و مدینه اشاره کرده است.

2- رویکرد احمد قابل:‌ احمد قابل، دقیقا همین نقل‌های امام را برجسته می‌کند و می‌گوید امام نه تنها هدف شهادت نداشته، بلکه هدف او زنده ماندن بود. ایشان به امید نامه‌ها به سمت کوفه آمد و وقتی فهمید کوفه به او پشت کرده است، برای زنده ماندن می‌خواست برگردد یا به جایی برود که زنده بماند. این رویکرد نیز درست نیست. امام اگر فقط می‌خواست زنده بماند، مثل امام حسن(ع) بیعت می‌کرد. حتی دقیقاً قبل از شروع جنگ، ابن زیاد به عمر سعد می‌گوید برو یا از او بیعت بگیر یا او را بکش.

3- رویکرد صالحی نجف‌آبادی: بدون شک کتاب «شهید جاوید» مرحوم صالحی نجف آبادی یکی از کامل‌ترین آثار در مورد قیام امام حسین(ع) است که بحث‌های بسیار زیادی را برانگیخته. شرح خوبی از این کتاب، حواشی آن و شرایط نگارش آن را محسن حسام مظاهری‌ ذکر کرده است. این کتاب برای قیام امام، چهار هدف ذکر می‌کند: از مدینه به مکه، هدف امام جلوگیری از جنگ و امکان‌سنجی تشکیل حکومت است. از مکه تا مواجهه با حر، هدف او تشکیل حکومت بوده، که مهمترین هدفی است که صالحی روی آن تاکید دارد. زمان مواجهه با حر تا شروع جنگ، هدف او صلح شرافتمندانه است. از شروع جنگ در صبح عاشورا، هدف ایشان دفاع افتخار‌آمیز است.

در اینجا امام یک استراتژیست تمام‌عیار است که اهداف خود را براساس شرایط، مدام تغییر می‌دهد و چون همه محاسبات او عقلانی است، هیچ گاه، هدفی همچون شهادت‌طلبی را دنبال نمی‌کند. این رویکرد هم به نظر بنده قابل نقد است. تغییر مدام اهداف امام و نبود انسجام در انگیزه ایشان، منطقی و معقول نیست. امام یک هدف اصلی داشته (که در ادامه خواهم گفت) اما به فراخور شرایط، تاکتیک‌های متفاوتی را اتخاذ کرده است. نباید بین هدف و تاکتیک، خلط کرد.

4- رویکرد شهید مطهری: شهید مطهری در حماسه حسینی، شریعتی و صالحی نجف‌آبادی را نقد می‌کند‌ و چیزی که خودش به عنوان هدف اصلی قیام مطرح می‌کند، «امر به معروف و نهی از منکر» است. این هدف به نظر بنده کلی‌گویی است و تکلیف چیزی را مشخص نمی‌کند. به هرحال امر به معروف هم با رویکرد شریعتی قابل جمع است و هم با رویکرد صالحی نجف آبادی. شهید مطهری باید دقیق‌تر مشخص می‌کرد که امر به معروف از چه طریقی؟

آنچه به نظر بنده هدف اصلی امام بوده، مشروعیت‌زدایی از حکومت دروغین یزید از راه بیعت نکردن با اوست. این رویکرد را پیش از این نیز‌ از قول علامه عسگری کمی باز کرده‌ام. تنها چیزی که مطلقا امام در مورد آن کوتاه نمی‌آید، سر آن معامله نمی‌کند و نظرش تغییر نمی‌کند، همین عنصر است. امام، هم از تشکیل حکومت منصرف می‌شود، هم از زنده ماندن صرف‌ نظر می‌کند، اما هرگز تصمیم اولیه‌اش در مدینه، یعنی بیعت نکردن با یزید، تغییر نمی‌کند. همچنین ایشان در طی مسیر روی این حرف که «مثلی لا یبایع مثله» به انحاء مختلف تأکید می‌کند. اما چرا امام نمی‌خواست بیعت کند؟

در این مورد قبلا نوشته‌‌ام و بعدا هم خواهم نوشت.»

انتهای پیام
captcha