به گزارش ایکنا؛ نشست بررسی کتاب «حسین وارث آدم» اثر علی شریعتی، شب گذشته، دوم شهریورماه، با سخنرانی علیاشرف فتحی، پژوهشگر تاریخ اسلام برگزار شد که در ادامه بخشی از سخنان وی از نظر میگذرد؛
اولین مکتوب شریعتی در زمینه عاشورا، متن معروف «حسین وارث آدم» است که متنی جنجالی است و شب عاشورای سال 1349، حدود یک ماه بعد از شکست جنبش سیاهکل نوشته شده است. جنبش سیاهکل چپهای چریک آن زمان بودند که در منطقه سیاهکل با نیروهای انتظامی درگیری ایجاد کردند و تعدادی از آنها کشته شدند که یکی از نقاط عطف مبارزات مسلحانه در ایران بود و بعدها نیز مجاهدین خلق به اینها ملحق شدند.
شریعتی متن را یک ماه بعد از شکست سیاهکل مینویسد و در این زمینه نیز بسیاری از ادبا و ... نیز توجه نشان دادهاند که موجب معروف شدن آن میشود. وی در این فضای سال 1349 که چند سال بعد از واقعه 15 خرداد است و فضای سنگینی حاکم شده و سرکوبها دور تازهای گرفته، به نوشتن این متن میپردازد. لذا شریعتی در یک فضایی مطرح میشود که مبارزین، دو شکست جدی را تجربه کردهاند؛ یکی 28 مرداد و دیگری 15 خرداد 42، لذا فضای سنگینی حاکم بود و در یکی از سخنرانیها میگوید طالقانی در این زمان مانند منارهای در کویر بود.
این فضا، فضایی است که نیروها از اقدام مسالمتآمیز ناامید شدهاند و جوانان عضو تشکلهای مذهبی و سیاسی آن زمان به سمت مبارزات مسلحانه گرایش پیدا میکنند و این متنِ «حسین وارث آدم»، مقدمهای بر دو متن بعدی یعنی «شهادت پس از شهادت» است که در دو فضای متفاوت نوشته شده است. یکی برای اسفند 49 و یکی هم اسفند 50 است. اما در این یک سال به قدری فضا متفاوت میشود که شریعتی که در سال 49 یک فرد ناامید و منزوی بوده است، تبدیل به آدم دیگری میشود، چه اینکه در سال 49، اختلافات حسینیه ارشاد هم به وجود آمده بود که احساس میکرد دارند او را حذف میکنند.
شریعتی اولین کلمهای که دارد شقشقیه است و میخواهد انحرافی را بیان کند و بعد به شب عاشورا اشاره میکند و مکرراً در این متن به شب عاشورای 49 اشاره میکند. یک عده از کسانی که خواستند این را تفسیر کنند، گفتهاند ممکن است به جنبش سیاهکل اشاره دارد و کسانی مانند علی رهنما تحلیلشان این است که این انزوایی که شریعتی در این متن فریاد میزند، معطوف به اختلافات حسینیه ارشاد است و نگران است که از آنجا حذف شود. ولی دقیقاً از این عاشورای 49، آقای مطهری از حسینه ارشاد حذف شد و کنارهگیری کرد و جریان دیگری را شکل داد.
بنابراین فضای شکلگیری متن اینگونه بوده است. شریعتی در نوشتهها و سخنرانیهایی که دارد، خودش و عواطفش بسیار دخیل بوده است و وجود شریعتی نوعی تأثیرپذیری از دورهای است که در فرانسه بوده و میشود گفت خود شریعتی و احساساتش در تحلیلها دخیل میشود و در این متن نیز امام حسینی که او یاد میکند، گویی طوری است که با این امام، اینهمانی حس کرده است و تصویرسازی که ارائه میکند، معطوف به وضعیت وجودی خودش است.
اما چه قضیه مربوط به سیاهکل یا اختلافات حسینیه ارشاد باشد، به هر تقدیر با این نگاه باید تحلیل کنیم که در سال 49 یک تصویری از امام حسین(ع) ارائه داده که مطهری هم به نقد آن پرداخته که درست هم متوجه شده است. میگوید حسین ابن علی(ع) که این فرد تصویر میکند، فردی منزوی است و آن فرد انقلابی و پر جوش و خروش نیست. جامعه او را طرد کرده است و جامعه درکش نمیکند و گویی جامعه نیازی به این حسین(ع) ندارد و این فرد با تصویری که شریعتی در سال 50 ارائه میکند، کاملاً متفاوت است؛ امامی که به عنوان یک رهبر مبارزه مسلحانه بوده است. تصویرگری وی از امام حسین(ع) معطوف به وضعیت خودش در سال 50 بوده که متفاوت با سال 49 است. لذا لازم است فضای این دو سال را درک کنیم.
این کتاب، اثرگذاری فوقالعاده بالایی داشته است، اما نه اینکه نقدهای فکری زیادی بر آن نوشته شده باشد، از این حیث که اثرگذاری شریعتی، اثرگذاری اجتماعی بر تودههای مردم اعم از جوانان تحصیل کرده و نیروهای مذهبی بوده است که دغدغه فعالیت سیاسی داشتند. اما مثلاً «شهید جاوید» یک غوغایی در بین طبقات فکری جامعه ایجاد میکند و یک چیزی است که حدود بیست نقد از سوی مجتهدین بر آن نوشته میشود، اما این اثر شریعتی دارای نفوذ اجتماعی است، چون عملاً نوعی دفاع از مبارزه مسلحانه و تحریک جامعه به این مبارزه بوده است و حسین ابن علی(ع) که شریعتی در سخنرانیهای سال 50 تصویر میکند، یک فرد مبارز و مسلح است که امیدی به پیروزی ظاهری هم ندارد، اما باید خون دهد.
نکته دیگر در مورد این کتاب اینکه این کتاب یکی از مهمترین آثار شریعتی است که جملاتش بسیار اثرگذار بوده است و این یک نفوذ فوقالعادهای است، ولی شهید جاوید این اثر را نگذاشته است. برای نمونه یکی از معروفترین عباراتش این است که «آنان که رفتند، کاری حسینی کردند و آنان که ماندند، باید کاری زینبی کنند و گرنه یزیدی هستند» که در مسجد نارمک سخنرانی کرده است. یا میگوید «اگر میتوانی بمیران و اگر نمیتوانی، بمیر»، یا توصیفی که از وضعیت خودش میکند که «در میان دینداران متهم به بیدینی و در میان بیدینان منسوب به دینداری هستم»، که از جملههای معروف او است و وضعیت خودش را نشان میدهد.
متن اولی به طور کلی در زمانی نوشته شده که وی منزوی بوده و احساس حذف میکرده است و این طردشدگی خیلی مشهود است و دقیقاً برداشتی که مطهری از وی کرده، درست است. البته در ادامه نقدهای دیگری هم دارد، اما متن اولی وضعیت وجودی شریعتی است.
نکته دیگر در مورد عنوان کتاب یعنی «حسین وارث آدم» وجود دارد. اینکه ایشان زیارت وارث و جمله «کل شهر محرم و کل یوم محرم و کل ارض کربلا» را مبنا قرار میدهد که بخواهد از اول آدم تا امام حسین(ع) پیوستگی تاریخی پیدا کند. البته در دوره شریعتی این جمله جاافتاده بود، اما از هیچ کدام از ائمه(ع) نیست و خیلی جالب است که در سخنان امام خمینی نیز هست و رهبری هم اشاره کردهاند و شریعتی نیز غوغا کرده است. اما ظاهراً برای شاعری در قرن هفتم است و عین شعرش نیز این نیست.
بنابراین این دو گزاره مبنای او قرار گرفته است و وراثتی که شریعتی به دنبال آن است، درونمایه شیعی دارد. یعنی پیشوایان مذهبی یک نوع نسبت خانوادگی هم باهم دارند و از یک نسل هستند و در قرآن نیز این مضمون را داریم که نشان میدهد نسل ابراهیم(ع) مقدس است و این وراثت فقط هم معنوی نیست و پدر و فرزندی هم هست و همین باعث شده که بگوید وقتی میگوییم حسین(ع)، وارث آدم و دیگر پیامبران است، یعنی یک پیوست تاریخی وجود دارد و تا روز آخر نیز هست و قرار است این پیوستگی منجر به گسترش عدل و و داد در جهان شود.
اما به نظر میرسد که شریعتی بسیار از ژاک برک تأثیر گرفته است. البته او به اندازه ماسینیون شناخته شده نیست، اما شریعتی در کویریات بسیار شورانگیز از اساتید خود در فرانسه حرف میزند و نهایتاً چند خط در مورد ژاک برک گفته است: «استادی بود که مذهب را به من نشان داد». آن زمان شریعتی سابقه خودکشی داشته و گویا خواندن مثنوی او را نجات میدهد، لذا حالت روحی آشفتهای داشته است، اما ظاهراً ژاک برک تأثیر زیادی بر وی میگذارد و وقتی آثار شریعتی را میبینیم، مشخص میشود که او بیشترین تأثیر را بر شریعتی گذاشته است.
شریعتی میگوید چیزی که از عاشورا به ذهن ما رسیده، این است که روضهای بخوانیم، اما پتانسیلی که در مفاهیم عاشورا است، باید دیده شود و باید این را کشف کنیم و این چیزی است که از ژاک برک یاد میگیرد و یک متفکر تأثیرگذار بر وی در تحلیل نگاه عاشورایی، همین فرد بوده است.
انتهای پیام