به گزارش ایکنا؛ حجتالاسلام والمسلمین هادی سروش، مدرس حوزه و پژوهشگر دینی، شب گذشته، دوم شهریورماه، از طریق صفحه اینستاگرام خود به ادامه طرح بحث در زمینه «هدم دین در پوشش دینی» پرداخت که در ادامه متن آن را میخوانید؛
سخن در این باب است که عاشورا با چه ضایعهای نسبت به دین مواجه و برپا شد. بنی امیه تمام تلاش خود را برای هدم دین گذاشتند، اما با پوشش دینی و مواردی از این پوششهای دینی مطرح شد. بنی امیه دین خدا را مورد صدمه قرار دادند و اخلاق را از بین بردند، اما از بین بردن اخلاق را در پوشش یک نوع اخلاق فردی انجام دادند.
در مورد اخلاق یک خَلق و یک خُلق داریم. ظاهر انسان خَلق او و باطن او نیز خُلق آدمی است و همانطور که خَلق میتواند زیبا و زشت باشد خُلق نیز میتواند اینطور باشد و همانطور که میتوانیم ظاهر خود را تغییر دهیم باطن نیز همینطور است و میتواند زشت یا زیبا باشد که بر اساس رذائل و فضائل اخلاقی است. وقتی به کتب مختلف مراجعه میکنیم، میبینیم از کانت و هگل تا فلاسفه شرقی از اخلاق حرف میزنند تا اینکه به قرآن و اهل بیت(ع) میرسیم. اما هر کدام برای اینکه دنبال اخلاق هستند، یک علتی را ذکر میکنند.
کانت میگوید باید اخلاق داشته باشیم، چون وجدانمان باید راحت باشد و آدمهای بیاخلاق وجدان ناراحتی دارند. یا راسل میگوید باید اخلاق داشته باشیم تا بتوانیم منافعی را برای خود جذب کنیم. یا غزالی از علمای بزرگ اسلامی اخلاق را به جهت صوفیگرانه بودن معنا میکند. اما اخلاق از نگاه قرآن و اهل بیت(ع) این است که انسان باید اخلاق داشته باشد، چون انسان میخواهد به مقام خلافت الهی برسد و کسی که میخواهد خلیفه او شود، باید اخلاق او را داشته باشد که همه زیبایی است.
در سوره اعراف فرمود «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلينَ» که اخلاق را برای ما باز کرده است و میگوید با خود دوستان و یا دشمن مواجه هستید. اگر با خود مواجه هستید، باید گذشت را در پیش گیرید، با دوستان نیز باید با بهترین روشها مواجه شوید و اگر با دشمن مواجه شدید بنای شما این باشد که از خلق و خوی آنها جدا باشید.
اما بالاترین آیه اخلاقی قرآن آیه 77 سوره قصص است که میفرماید: «وَ أَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ»، این معیار بزرگی برای اخلاق است. چطور با خود، جامعه، خانواده و ... رفتار کنیم؟ قرآن میگوید با همه افراد نیکی کن همانطور که خدا با شما نیکی کرده است. فکر میکنم اخلاقیترین آیه قرآن همین آیه نورانی است. قرآن کتاب اخلاق است. سوره حجرات سوره اخلاق است و باید با آن مانوس و محشور باشیم. کمینه اخلاق در این سوره آمده است که وقتی میخواهید صحبت کنید مودب باشید و طرف مقابل را با نام نیک یاد کنید تا جایی که میگوید گمان بد به دیگران نداشته باشید. اینها مجموعهای گویا از آیات قرآن است. چرا باید به اخلاق متخلق شویم؟ چون میخواهیم خلیفه خدا شویم که در سوره بقره به این نکته اشاره شده است که خدا فرمود روی زمین میخواهم خلیفه خود را قرار دهم. لذا انسان باید اخلاق الهی داشته باشد.
اما وقتی سراغ امویان میآییم، میبینیم اینها بیاخلاقترین شخصیتها هستند. در کتب نقل شده که معاویه از نظر ظاهری خوش اخلاق بوده و زود عصبانی نمیشده است و خودداری میکرده است، اما اینطور نیست که اخلاق داشته باشند. در کافی روایتی است که امام صادق(ع) فرمود شما گاهی در میان دشمنان خدا میبینید که نمود کمی از اخلاق اولیاء خدا را در یک گوشهای از زندگیشان پیاده کردهاند. تعجبی ندارد، خدا به صورت امانت این اخلاق را در آنها قرار داده تا یک مقداری اولیاء خدا در زمان حکومت و سلطنت اینها راحت زندگی کنند. اگر بنا باشد همه بیاخلاقیها را حاکمیتهای ظلم داشته باشند، اولیای خدا صدمه میبینند.
اما همین اخلاقی هم که از معاویه نوشتهاند، یک اخلاق مادی است که برای نگه داشتن قدرتش این کار را میکرد. صاحب کتاب مروج الذهب مینویسد معاویه گاهی سری به زندان شام هم میزده است، اما آیا واقعا خداترس بوده است؟ اگر اخلاق الهی داشته چرا انسانهای وارسته را محدود میکرده و به قتل میرسانده است؟ لذا او اخلاقی مادی برای نگه داشتن قدرت داشته است. اما همین اخلاق ظاهری پوششی است برای بیاخلاقی. یک ظاهری از اخلاق درست کردند مانند تحویل گرفتن ارباب رجوع و ... اما اینها برای این بود که بی اخلاقیها را در پوشش اخلاق به جامعه عرضه کنند.
بی اخلاقیهای آنها را میتوان در بیان امام حسین(ع) دید. یکی از بیانات امام(ع) قبل از کربلا پاسخی است که به معاویه میدهد و باطن اخلاق معاویه را روشن میکند. امام نوشته ای معاویه، مگر تو کسی نیستی که به صرف گمان و احتمال افراد را خراب میکنی؟ یعنی بی اخلاقی از اینجا شروع میشود. امام(ع) فرمود معاویه، تو کسی هستی که به صرف اتهام و نه جرم، اولیای خدا را کشتی و از بین بردی و دستت را به خون اینها آغشته کردی. دیگر اینکه تو آدمهای محترم و انسانهای مومن را از شهر خودشان به جاهای دور تبعید میکنی. این همان آدمی است که ظاهرا خوش اخلاق بوده است. در ادامه حضرت(ع) فرمودند بی اخلاقی را در جایی به اوج رساندی که برای فرزند جوانت که سگبازی میکرد اخذ بیعت کردی. چهار مورد را امام مطرح میکنند که بیاخلاقیهای معاویه است. این طرف بیاخلاقیهای معاویه است، اما آن طرف را ببینید که امام علی(ع) چه اخلاقی دارد.
امام علی(ع) شب بیستم ماه رمضان در بستر بیماری آرمیده بود. چشم را باز کرد و گفت بگویید بنی هاشم بیایند. از حال رفت و مجدد چشم باز کرد و فرمود نشود که شما در احساسات بیفتید و خون من را به عنوان یک بهانهای قرار دهید و خون مسلمین را بریزید و بگویید امیرالمومنین را کشتند پس میکشیم. این همان کاری است که بنی امیه در مورد قتل عثمان کردند.
یعقوبی نقل میکند که چند بار عثمان برای معاویه نامه نوشت که به من کمک کن، اما او جوابی نمیداد و وقتی نامهها زیاد شد، دوازده هزار نفر را به مدینه فرستاد و گفت وارد مدینه نشوید تا من بگویم. چون میدانست مامورانش کار عثمان را تمام میکنند. امام علی(ع) فرمود معاویه، عثمان را تو کشتی. لذا به لشکر خود گفت بایستید تا من بگویم. خبر رسید که عثمان را کشتند و گفت برگردید و بعد با فریبی از همسر عثمان پیراهن خونین او را گرفت که این اوج بی اخلاقی است. او از جهت شخصیتی بسیار بی اخلاق است و برای بقای خود دست به هر کاری میزند. اولین دلیل برای اینکه از نظر شجاعت بسیار کمبود داشت این است که اولین کسی که برای خودش محافظ گذاشت معاویه بود.
هم از نظر حکومتی بسیار بیاخلاق بود که به شکل بسیار بسیار ناجوانمردانه پیراهن خونین عثمان را گرفت و به خون خواهی از خلیفه جنگ صفین را راه انداخت. در کتاب عقد الفرید آمده است که معاویه با یک شگردی وارد شد و پس از اینکه پیراهن عثمان را گرفت، برنامهای ریخت که با زن عثمان ازدواج کند و او زرنگی کرد و برای اینکه به این ازدواج تن ندهد دندانهایش را شکست تا قیافه بدی پیدا کند. لذا اینها مجموعهای از بی اخلاقی است که دین را از پا درمیآورد.
گزارش از مرتضی اوحدی
انتهای پیام