نظریه اعتبار تولد هلال چه میزان معتبر است
کد خبر: 3904153
تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۶:۳۶
سروش محلاتی تشریح کرد؛

نظریه اعتبار تولد هلال چه میزان معتبر است

حجت‌الاسلام سروش‌محلاتی در نهمین جلسه درس خارج فقه خود درباره رؤیت هلال، به بررسی ادله کسانی پرداخت که تولد هلال را مبدأ ماه قمری می‌دانند و در ادامه ادله فقهایی که محاسبات نجومی را به دلیل وجود برخی از روایات نفی می‌کنند، به بحث گذاشت و ادله این فقها که از جمله آنان مرحوم شیخ جواد تبریزی است، نقد کرد.

به گزارش ایکنا، نهمین جلسه از درس خارج فقه حجت‌الاسلام والمسلمین محمد سروش‌محلاتی، امروز، چهارشنبه، 21 خردادماه، برگزار و از طریق صفحه اینستاگرام وی به صورت زنده پخش شد. در ادامه مشروح این جلسه از نظر می‌گذرد؛

مبنای اول در مورد هلال و رؤیت آن، این است که اساساً مسئله ابتدای شهر یک امر واقعی است و در ابتدای هر ماه با یک پدیده واقعی مواجه هستیم و آن این است که ماه از محاق خارج می‌شود. همین که خارج شد، ماه قمری ثابت شده است و این یک واقعیت است و این امر واقعی موضوع، برای برخی از احکام شرعی است. مثلاً از آن پس روزه گرفتن واجب است؛ لذا نباید به دنبال رؤیت بگردیم تا مسئله دیدن ماه برای ما ثابت شود. چه دیده شود یا نشود، آنچه مهم است اصل تحقق این واقعیت است؛ یعنی خروج ماه از محاق که این نظر تأکیدش بر تولد ماه است و بین تولد تا رؤیت‌پذیری ماه هم فاصله است.

یک عبارتی را از مرحوم سیدعبدالاعلی سبزواری در این زمینه خواندیم. برخی از نویسندگان، این نظر یعنی اعتبار تولد را به مرحوم سید محمدحسین فضل‌الله هم نسبت داده‌اند. البته در برخی از منابع چنین مطلبی را ندیدم و نظر ایشان تفاوت دارد که بعداً خواهم گفت، اما در این کتابی که به نام «الفقه علی المذاهب الاربعة و مذهب اهل البیت(ع)»، چاپ شده، این طور است که چنین مطلبی را به آقای فضل‌الله نسبت داده‌اند.

مصدری که از کتاب آقای فضل‌الله نقل می‌کند، از مسائل الفقهیه است که گفته‌اند ولادت هلال وقتی با شهادت اهل خبره به اثبات برسد، چون حسی نیست که با رؤیت اثبات شود و موجب اطمینان شود، می‌گویند برای ماه جدید کفایت می‌کند. این ابتدا و انتهای هر ماه یک پدیده واقعی است و اتفاقی است مانند شب و روز و خودش حکم شرعی نیست.

امتیازات نظریه تولد هلال

با صرف نظر از اینکه چه کسی قائل به این نظر است یا خیر، اصل این نظریه یعنی تولد را باید بحث کرد. این نظر تولد به عنوان مبدأ در رؤیت هلال از یک جهت یک نظر کاراست و به لحاظ کارایی امتیازهایی دارد؛ جهتش این است که چنین نظریه‌ای اولاً اختلافات بین مناطق مختلف را حل می‌کند؛ یعنی اینکه در ایران، یا عراق و ... روزهای متعددی به عنوان روز عید مطرح می‌شود که با این نظریه این اختلاف برطرف می‌شود، چون مسئله ولادت امر واحدی است. یکبار رخ می‌دهد و برای همه کسانی که روی کره زمین هستند یک امر نسبی نیست که بگوییم برای ما ولادت تحقق یافته و برای دیگران تحقق نیافته است.

پس اگر کسی یا کسانی دنبال این هستند که وحدت رویه‌ای در مسئله عید فطر داشته باشند، مزیتی است که در این نظریه وجود دارد، اما در دو مبنای دیگر به این نتیجه نمی‌رسیم، حتی اگر قبول کنیم که رؤیت با چشم مسلح کافی است، نیز به این نتیجه نمی‌رسیم، چون رؤیت ولو با چشم مسلح، یکباره رخ نمی‌دهد، یک منطقه‌ای ممکن است امروز قابل رؤیت باشد و در مناطق دیگری این امکان نباشد.

مزیت دیگر این نظریه این است که بر اساس اینکه تولد مبنا باشد، چون بر اساس محاسبات ریاضی صورت می‌گیرد که محاسبات روشنی است، ‌لذا اختلاف‌نظر برچیده می‌شود. اینکه کسی بگوید تولد صورت گرفته یا کسی بگوید صورت نگرفته نیز از بین می‌رود، در حالی‌که اگر مسئله رؤیت را داشته باشیم و چشم مسلح را هم معتبر بدانیم، باز هم اختلاف از بین نمی‌رود. چون در برخی از سال‌ها ماه دارای خصوصیات و وضعی است که رؤیت‌پذیر بودنش، ولو با چشم مسلح از نظر اهل فن مورد اختلاف قرار می‌گیرد. برخی از مطلعین می‌گویند وضع ماه در سال‌ها و ماه‌های مختلف، متفاوت است و این طور نیست که این وضع در این ماه، در ماه‌های قبل هم بوده باشد.

کمتر پیش می‌آید که موقعیت هلال و خصوصیاتی که برای هلال یک ماه است، در ماه دیگر سابقه‌اش یافت شود و گاهی اختلاف از نظر رؤیت‌پذیری رخ می‌دهد، در حالی‌که این مشکل بر مبنای ولادت که مبتنی بر حساب و ریاضی است، از بین می‌رود. پس نه اختلاف نظری بین اهل نظر پیش می‌آید که کسی بگوید هلال محقق شده است یا نشده است و نه اختلاف در مناطق مختلف صورت می‌گیرد.

البته اینها امتیازی است که اگر به اثبات برسد، به دست خواهد آمد، والا این کلام برای حقانیت یک نظر نیست. این نظریه از نظر عمل، آثار مطلوب و مثبتی دارد، اما اینکه این نظر قابل قبول باشد یا خیر از دو جهت قابل بررسی است؛ یک جهت، جنبه فنی است و یک جنبه هم جنبه فقهی. جنبه فنی این است که آیا اهل فن که اهل نجوم هستند، این مطلب را قبول دارند یا خیر و از نظر آنان قابل قبول است یا نیست.

نقد برخی منجمین بر نظریه تولد هلال

برخی از افراد مطلع این مطلب را نمی‌پذیرند و اشکالاتی دارند. مثلاً اینکه اگر چنین مبنایی را در تقویم بپذیریم، نتیجه‌اش این می‌شود که اساساً ماهِ 30 روزه نداشته باشیم. الان برخی از ماه‌ها 29 و برخی 30 روز است و در این مبنا 30 روزه بودن ماه منتفی می‌شود و نتیجه کلی‌اش این می‌شود که سال قمری چند روزی کاهش پیدا می‌کند که یک بحث است. مرحوم حسینی طهرانی که کتب مختلفی دارد، یک رساله هلالیه هم دارد که مکاتباتش با مرحوم خویی است و همین اشکال را مطرح کرده است که مسئله رؤیت نظم تقویم موجود را به‌هم می‌زند. اینکه اشکال رخ می‌دهد یا نه به عهده ما نیست، اما بر فرض که رخ دهد، اشکال فقهی نیست. اینکه تقویمی بنویسیم که ماه قمری 30 روزه ندارد، از نظر فقهی مشکلی ندارد.

مسئله‌ای که در نقصان و زیاده در روایت مطرح کرده‌اند، نفی مسئله عدد است که می‌گفتند همیشه ماه 30 روز است، اما امام(ع) فرمودند مانند بقیه ماه‌ها است و همینطور که هر ماهی قابل نقیصه است، ماه رمضان نیز مانند آن ماه‌ها است. اما اینکه الزاماً 30 روز باشد صحیح نیست. بنابراین نقصان در ماه را می‌گوید، اما اینکه یک امر واقعی است که همیشه رخ می‌دهد یا در آن زمان که امر ماه‌ها بر مبنای رؤیت صورت می‌گرفته و بر این اساس گاهی 29 و یا 30 روز می‌شود یک امر متعارفی است. لذا این قسمت اشکلات فنی است.

اما با صرف نظر از آن اشکالات، یعنی اگر این نظریه به لحاظ مبانی علمی قابل قبول باشد، آن وقت وظیفه ما این است که بر حسب موازین شرعی بررسی کنیم و ببینیم با شرع سازگار است یا نیست و باید این دو قسم را از هم تفکیک کرد.

مهم این است که به لحاظ فقهی مسئله تولد را مطرح کنیم و ببینیم با مبانی فقهی می‌سازد یا خیر که چند مشکل در اینجا مطرح است. اول اینکه این نظریه چه دلیلی دارد که مبنا ولادت است؟ این یک مدعا است. آن نظر دوم یک استدلال دارد و می‌گوید قبل از اسلام و هنگام نزول قرآن، مردم ماه‌های قمری را بر مبنای رؤیت می‌شناختند و اسلام نیز امضا کرده است و اگر چیز دیگری داشت می‌گفت و معلوم است همان را قبول کرده است. اما این چه استدلالی دارد؟ می‌توان گفت در آن زمان بوده است؟ خیر. چه دلیلی دارد؟

صرف اینکه مسئله هلال با خروج از محاق تحقق پیدا می‌کند، پدیده تکوینی است، اما این پدیده موضوع احکام شرعی قرار گرفته است یا خیر؟ شرع این را اعتبار کرده است یا خیر؟ این را از کجا می‌شود اثبات کرد؟ مشکل از جهت اثبات است، در ابتدا از مقام ثبوت می‌شود این نظریه را مطرح کرد، اما چون در مقام اثبات، وجه و دلیلی ندارد، احتمالات دوم و سوم که بیان کردیم، تقدم پیدا می‌کند.

این نظریه ظاهرش خوب است، اما واقعش این است که حرف و استدلالی پشت سر آن نیست. این اشکالات را ممکن است کسی اینطور پاسخ دهد و بگوید که مسئله ابتدای شهور که ماه از کجا آغاز می‌شود، یک امر عرفی است. ممکن است که کسی بگوید ابتدای ماه وقتی است که بدر است و آنجا را نقطه ابتدا قرار می‌دهیم و این غیرمعقول نیست. ماه در حال حرکت است و می‌توانید یک نقطه را مشخص کنید و بگویید از این نقطه تا نقطه‌ای که برگردد به این نقطه مراد است و این قرار دادن در مبدأ می‌شود یک امر اعتباری. ماه که متوقف نمی‌شود تا بگوییم از اینجا شروع می‌شود. وقتی حرکت دَوَرانی است، هر نقطه را می‌توانیم مبدأ قرار دهیم.

آن وقت باید دید این اعتبار را مردم و عرف از کجا قرار می‌دادند. یعنی نقطه شروع، یک امر واقعی نیست. البته که محاق یک امر واقعی است و خروج نیز امر واقعی است، اما اینکه ما این واقعیت را مبدأ ماه قرار دهیم، یک امری است که به اعتبار بستگی دارد. از مردم می‌پرسیم که ماه چیست؟ مفهوم در این زمینه تغییری پیدا نکرده است. ماه را چطور تعریف می‌کردند؟ می‌گفتند ماه از هلال تا هلال و نمی‌گفتند از بدر تا بدر. یعنی در وضع‌های مختلف ماه فقط همان هلالش را مبدأ قرار می‌دادند و یک ماه عبارت از آن موقعی است که از هلالی آغاز تا به هلال بعد منتهی شود. این مفهوم شهر است و تغییری هم پیدا نکرده است. حتی اگر تغییری پیدا می‌کرد، کاری به تغییرش نداشتیم، چون مفاهیم را بر اساس عصر نزول قرآن باید اخذ کنیم. مصادیق می‌توانند تغییر کنند، اما مفاهیم خیر. این را از عرف می‌گیریم. پس هلال را از کجا آوردید؟ چه اینکه، در قرآن «شهر» آمده بود. شهر رمضان می‌گوییم، چون از عرف پرسیدیم که شهر چیست؟ گفتند از هلال تا هلال. پس به هلال رسیدیم، بدون اینکه سراغ آیه «اهله» و روایات برویم.

مرحله دوم این است که هلال را بشناسیم. آن موقع که با چشم می‌بینیم هلال است. آن موقع که با تلسکوپ می‌بینیم نیز هلال است. متعلَق رؤیت در چشم مسلح نیز هلال است. اما دوربین که هلال را ایجاد نمی‌کند، بلکه بزرگ‌تر و نزدیک‌تر می‌کند و این نیز هلال است و اگر کسی بگوید که با چشم مسلح نمی‌بینیم نیز، همین که ماه از محاق بیرون آمد، هلال تحقق یافته است. اما آن نیز هلال است و بیرون که آمد هلال تحقق یافته است و لذا این نظریه «تولد هلال» است. حرف طرفداران این نظریه این است که در مسئله هلال با یک واقعیت مواجه هستیم و وقتی برای ما احراز شد که این پدیده محقق شده است، اعم از چشم عادی و مسلح و محاسبات، ماه آغاز شده است.

ممکن است بگویید متولد شده، اما ماه را نمی‌بینیم که بحث رؤیت مطرح می‌شود که آیا رؤیت دخالتی در تحقق هلال دارد یا خیر. این آقایان می‌گویند رؤیت دخالتی ندارد و مسئله رؤیت غیر از تحقق هلال است. اگر ما نباشیم، رؤیت هم نباشد، هلال نیست؟ خیر هلال یک امر واقعی است. ما باشیم یا موانع باشد و رؤیت تحقق نیابد، باز هم هلال وجود دارد و امر روی شهر رفته است که با هلال آغاز می‌شود و امر واقعی است و وقتی محقق شد یعنی شهر آغاز شده است و ماه که شروع شد، آثار شرعی بر آن مترتب می‌شود.

یکی از نکات در زبان عرب این است که توضیح می‌دهند، هلال اختصاص به شب اول هم ندارد. لذا آن کسی که با چشم می‌بیند، هلال است، آن کسی که شب قبل با تلسکوپ دیده نیز هلال را می‌بیند، کسی که با محاسبات پیش می‌رود نیز برایش هلال محقق شده است. بله، البته که هلال را ندیده و رؤیت تحقق نیافته است که در اینجا باید دید رؤیت دخالتی دارد یا ندارد. اما محاسبات «ولادت هلال» را اثبات می‌کند. آنکه متعلَق حکم شرعی قرار گرفته است، شهر رمضان است. بعد از عرف پرسیدیم شهر یعنی چه؟ عرف این امر اعتباری را گفت که از هلال تا هلال نه از بدر تا بدر. هیچ کسی در هیچ لغتی نیست که بگوید شهر یعنی هلالی که می‌بینیم.

هلال یعنی «بِدایه‌الشهر»، این می‌شود تعریف کلی. بعد از این می‌گوییم مصداق هلال در زمان پیامبر(ص) چگونه احراز می‌شده است؟ بین مفهوم و مصداق نباید خلط کرد. مصادیق در حال تغییر است و شهر با هلال آغاز می‌شود که این را از عرف گرفتیم، اما حالا آن زمان چطور هلال را درک می‌کردند؟

در اینجا کاری با مصداق نداریم. آیا وقتی با ولادت هلال رو به‌رو می‌شویم، این تعبیر در این زمان با محاسباتی که وجود دارد، صادق است یا نیست؟ می‌گویید آن زمان چطور بوده است؟ می‌گوییم آن زمان که این مسئله محاسبات را نمی‌دانستند. اگر ولادت هلال را می‌فهمیدند و می‌گفتند که ولادت هلال مبدأ نیست و تخطئه می‌کردند، قبول بود و می‌گفتیم آن مبدأ را نمی‌پذیرفتند، اما آنها که نمی‌دانستند تا تخطئه کنند. آنان مبدأ کلی را گفتند و همان را می‌گیریم و به سراغ مصداق می‌رویم. مصداق بر اساس محاسبات امروزی یک مصداق نو است، اما هلال است و «ولادة الهلال» ولادت واقعی هلال است.

اصل مدعا اینگونه است که کسانی می‌گویند تولد ملاک است. قسمتی از ادعایشان جنبه عقلی و واقعی تکوینی دارد و قسمتی هم جنبه احاله به عرف دارد. یعنی مبنای اول نیز یک مقدمه عرفی دارد و الا اگر این مقدمه عرفی مورد ملاحظه نباشد که مفهوم شهر چیست، این را باید از عرف گرفت که مفهوم است. در اینجا فرض بر این است که عرف گفته مبدأ هلال قبول است و منتهی نیز تا رسیدن به هلال بعد است و این را می‌گیریم و بعد از نظر مصادیقی که برای هلال است، توسعه‌هایی را مطرح می‌کنیم و آنکه محاسبات نجومی نشان می‌دهد نیز هلال است.

مقدمات تثبیت نظریه تولد ماه

اگر کسی بخواهد این نظریه را تثبیت کند، مقدماتی در کار است. مقدمه اول برای تثبیت این است که باید قبول کند که محاسبات نجومی معتبر است. ما در آن دو فرض دیگر که رؤیت حسی و با چشم عادی باشد یا اینکه با چشم مسلح باشد، اعتبار رؤیت عادی و رؤیت با ابزار، هیچ‌کدام متوقف بر محاسبات نیست. اگر کسی بگوید محاسبات اعتباری ندارد، می‌تواند رؤیت هلال را با چشم عادی مسلح اثبات کند. یعنی بدون محاسبه می‌شود ماه را دید، اما بر اساس نظریه ولادت، فعلا بدون محاسبه امکان احراز و تشخیص ولادت وجود ندارد. حالا در آینده آیا ممکن است بشر به ابزاری برسد که همین چشم مسلح لحظه ولادت را نیز نشان دهد که نیازمند محاسبه نباشد، بحث دیگری است. اما فعلا نظریه ولادت ماه مبتنی بر این است که محاسبات را قبول کنیم و می‌دانید که یک عده از علما محاسبه را قبول ندارند و لذا اگر کسی اعتبار شرعی محاسبات فلکی را منکر شد، نظریه ولادت به طور کلی پایه و اساسش را از دست می‌دهد.

از جمله کسانی که در زمان ما به این مسئله اشکال وارد می‌کند، مرحوم شیخ جواد تبریزی است. استفتائات مختلفی از ایشان وجود دارد و اساس فرمایش این است که ما در مسئله رؤیت، یا باید با چشم عادی هلال را ببینیم، یا بینه باشد که آن شاهد نیز بر رؤیت حسی و عادی شهادت دهد و یا اینکه 30 روز گذشته باشد. اما محاسبات در عداد راه‌های اثبات اول ماه نیست، چرا؟ چون شرع این راه را تخطئه کرده است.

از ایشان سوال کردند که چرا این اعتبار یعنی اعتبار محاسبات در رؤیت هلال را رد می‌کنید؟ می‌گویند روایات از اعتماد به حرف منجمان نهی کرده است. یک آقایی سوال کرده که 15 سال در دانشگاه کار علمی انجام دادم و در مورد هلال تخصص دارد، بعد از این مدت بر اساس این مطالعات برای من نسبت به اول ماه اطمینان و یقین پیدا می‌شود. کسی که به این مرحله رسیده و خبره است، می‌تواند به این دستاوردهای علمی خود اعتماد کند؟ که ماه متولد شده است یا خیر؟ بعد ایشان کاری به تولد و امکان رؤیت ندارد و همه را به طور کلی منکر است و حتی اگر محاسبات، تولد ماه بلکه امکان رؤیت را نیز ثابت کند، فایده‌ای ندارد و می‌گویند معتبر در قبول داخل شدن شهر، شرعا اشیاء مفید به اطمینان است. این محاسبات نجومی برای اثبات هلال فایده‌ای ندارد.

چون ایشان در آن استفتاء اول اشاره فرمودند که روایات ما را نهی کردند. کدام روایت مورد نظر است؟ مرحوم صاحب وسائل در کتاب الصوم، بابی را برای این موضوع اختصاص داده است. «باب انه لا عبره باخبار المنجمین و اهل الحساب انه یری». وقتی منجمین و اهل حساب خبر می‌دهند که ماه دیده شده است، به این اعتنایی نکنید. دو روایت است که در یکی از آنها منجم را کافر می‌داند.

اما روایت دیگر این است که یک نفر با امام هادی(ع) مکاتبه کرد که گاهی هلال را نمی‌توانیم ببینیم، نگاه هم می‌کنیم، مانعی هم وجود ندارد و چون ماه رمضان به اثبات نرسید، می‌گوییم ماه رمضان شروع نشده است، ولی یک عده از اهل حساب که نزد ما هستند آنان بر اساس محاسبات می‌گویند که در فلان شهر هلال دیده شده است. حالا آیا به قول حساب اعتماد کنیم یا خیر؟ حضرت(ع) در پاسخ فرمودند، خیر، آنجا که شک دارید روزه نگیرید و با رؤیت روزه بگیرید و برای عید افطار کنید.

روایاتی که اعتماد به حرف حُساب را نفی می‌کنند به چه معنا هستند؟

اما آیا این روایت نشان‌دهنده آن است که امام از اعتماد به حُساب نهی کردند؟ چرا حضرت(ع) نفرمودند که «لا تاخذ بقول اهل الحساب»؟ چطور روی حُساب تاکید کردند؟ فرمودند به آنچه شک داری، مبنای لزوم روزه قرا نده، پس معلوم می‌شود خللی که در کار حُساب است از جهت این است که انسان را به اطمینان نمی‌رساند. پس مشکل ذاتی در محاسبات نیست، مشکل خطای در محاسبات است. لذا اگر در آن زمان، آن حُسابی که بودند، دانش کافی نداشتند و یا مدعیان حساب و نجوم زیاد بود، نشان می‌دهد الی الابد حُساب غیرقابل اعتماد هستند؟ یعنی مرحوم تبریزی می‌گویند طبق این روایت اینگونه مسائل به لحاظ علمی غیرقابل اثبات است، اما آیا اینطور است؟ مدرک ایشان این روایات است، اما کافی نیست.

روایت دوم هم که می‌گوید منجم کافر است. یک کاری که علمای ما کردند که بسیار ذی قیمت است، تفکیک بین دو نوع استفاده از نجوم است که یکی را معتبر و یکی را غیر معتبر می‌دانند. آن که معتبر نیست، نجوم احکامی است که نگاه به آسمان می‌کنند و بعد می‌گویند وضع شما اینطور می‌شود و مثلا خوشبخت می‌شوید و ... ، اما شرع با این کار مخالفت کرده است.

مرحوم سید‌مرتضی از اول کسانی است که این تفکیک را کرده است که نجومی که مبتنی بر محاسبات ریاضی است، یک دانش بشری و مفید و قابل اطمینان است و البته ممکن است خطا هم داشته باشد، اما امروز یکی از دانش‌هایی است که کمترین خطا در آن وجود دارد. به جای اینکه به صورت کلی نقد کنیم و جواب کلی بر ابطال بدهیم، می‌توانیم به این صورت جواب بدهیم که محسابات نجومی که مورد اطمینان است را قبول داریم.

بحث دیگر این است که اگر کسی بر اساس محاسبات، علم پیدا کند و شهادت دهد، می‌تواند شهادتش مورد قبول باشد یا خیر؟ مثلا دو نفر منجم محاسبه کردند، در حقیقت رؤیتی نداشته‌اند بلکه بر اساس محاسبه به علم رسیدند که امشب شب اول ماه است و چون هوا ابری است، کسی نتوانسته ماه را ببیند. حال آیا می‌توانند شهادت دهند؟ شهادت در اینجا گیر پیدا می‌کند که در شهادت علم از حس باید باشد و برخی این اشکال را وارد می‌دانند و برخی خیر.

گزارش از مرتضی اوحدی

انتهای پیام
captcha