استاد سطح عالی حوزه عنوان کرد:
ابزارهای اجتهاد فعلی پاسخگوی نیازهای روز نیست/ مهجوریت قرآن در اجتهاد
گروه حوزههای علمیه: استاد سطح عالی حوزه با بیان اینکه باید از دروس فقه و اصول که بیش از حد لازم در حوزه وجود دارد، کاسته و بر درس قرآن افزوده شود، گفت: قرآن کریم هم به عنوان ابزار استنباط و اجتهاد و هم در روششناسی فهم آن، مهجور است.
حجتالاسلام و المسلمین غلامعباس هاشمی همدانی، استاد سطح عالی حوزه در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) گفت: اجتهاد از دوره غیبت تاکنون فراز و نشیبهای زیادی را طی کرده است؛ اصل اجتهاد در دوره ائمه مخصوصا امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) هم تعلیم داده شده و هم به آن عمل شده است ولی به صورت مدون، کتب اجتهادی ما از دوره شیخ مفید در سال 400 قمری با عنوان «التذکره باصول الفقه» آغاز شده و پس از آن توسط شاگردان ایشان سید مرتضی و شیخ طوسی نگارش شده است.
وی افزود: سیدمرتضی کتاب اصولی خود را به نام «الذریعه الی اصول الشریعة» نوشته و شیخ طوسی «عدة الاصول» را نگارش کرده است و در سیر تکمیلی، هر قدر به زمان علامه حلی، شهید اول و ثانی، فاضل تونی و شیخ انصاری، آخوند خراسانی، مرحوم نائینی، آیتالله خویی و امام میرسیم، میبینیم اصول ما و ابزارهاری اجتهادی از یک کمال و توسعه و نوآوری برخوردار شده است. البته مجموعا اجتهاد و اصل آن، فراز و فرود داشته است. مثلا به دوره اخباریگری که میرسیم از زمان استرآبادی، اوضاع اجتهاد کم فروغ میشود تا زمان وحید بهبهانی که مجددا بر اصول و اجتهاد تکیه میکند و بعد از ایشان نیز پرچمدار اجتهاد مرحوم شیخ انصاری میشود.
این استاد سطح عالی حوزه تصریح کرد: از زمان شیخ انصاری تا امروز اصولی که داریم مهمترین ابزار استنباط و اجتهاد است و مترقیترین علم در میان علوم اسلامی محسوب میشود زیرا تکیه بر قواعد عقلی و تکیه بر قواعد عقلائی و سیره عقلا دارد و تنها علمی است که بدون یک آیه و روایت هم میتواند به حیات خود ادامه دهد.
وی افزود: از آیات و روایات اگر چیزی هم در بحث علم اصول بیاوریم تاسیسی نیست و موید، کمکی و ارشادی است؛ در مباحثی مانند شهرت و حجیت خبر واحد و ... به عنوان ارشاد میتوان از آیه و روایتی بهره برد لذا به دلیل عقلی و عقلائی بودن، علم اصول فقه را میتوان به کل جهان عرضه کرد ولی این کار را نکردهایم؛ زیرا اصول علم مدونی است که می تواند حکم دین را کشف کند حتی اگر شخص غیرمسلمان هم باشد.
ابزارهای اجتهاد فعلی پاسخگوی نیازهای روز نیست
هاشمی با طرح این سؤال که علم اصول که بسیاری از علوم دیگر مانند ادبیات و ... مقدمه آن هستند و یا ابزارهای اجتهاد ما تا چه حد توانسته جایگاه خود را بیابد و توسعه لازم را داشته است و یا مسایلی که در دورهای لازم بوده آیا ضرورت دارد امروز هم وجود داشته باشد؟ تصریح کرد: تحول باید به درستی معنا شود؛ تحول به معنای دگرگونی و نوشدن است ولی تحول در علوم این است که دانش و دانشمند بتواند خود را با آن زمانی که در آن قرار دارد هماهنگ کند و به نیازهای دوره خویش پاسخ دهد لذا باید ببینیم اصول امروز پاسخگوی نیازها هست یا نه که قطعا جواب منفی است زیرا به هیچ وجه اصول امروز، قدرت پاسخگویی به تمام نیازهای روز خصوصا مسایل نوظهور را ندارد.
زوائد اصول حذف شود
هاشمی همدانی ادامه داد: اصول توسعه زیادی داشته است ولی برخی از اجزای آن مرتبط با نیازهای امروز نیست و مطالب زائدی نیز در آن داریم، مثلا در فقه، مسائلی وجود داشته که مسئله روز شیخ انصاری بوده ولی مسایل امروز ما نوظهور و مستحدثه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، پزشکی و ربا و بانکداری و اقتصاد و مسایل نظامی، بورس، بیمه ها، معاملات اعتباری و مجازی، بیت المال، شبیه سازی، جنسیت، حقوق کودک، حق التالیف و مسایل حکومت از جمله مسایل زمان ما است یا در علم اصول مباحث طلب و اراده، صحیح و اعم و ... هست که کاربرد واقعی در استنباط ندارد لذا باید این بخش از زوائد را کنار بگذاریم تا توسعه متناسب با نیاز زمان داشته باشیم و خیلی آن را گسترده نکنیم.
این استاد سطح عالی حوزه، کاربردی کردن اصول و ابزار های اجتهاد را یکی از عوامل مهم تحول برشمرد و بیان کرد: اجتهاد و استنباط را باید به سمت کاربردیسازی ببریم و به مطالبی در تحقیقات بپردازیم که حرف روز ماست؛ الان حدود 54 کتاب فقهی داریم که بیش از نصف آن به درد الان نمیخورد؛ در بحث تقسیم و تعریف مجتهد هم نیاز به بازتعریف داریم، زیرا روزی گفته میشد که مجتهد مطلق کسی است که بتواند در همه ابواب استنباط کند و مجتهد متجزی کسی است که در ابواب محدودی فتوا بدهد و از طرفی فقها فتوا داده اند که تقلید از متجزی حرام است ولی باید ببینیم مراد از اجتهاد مطلق در این دوره با این همه توسعه در علوم چیست و آیا یک نفر به تنهایی میتواند در همه ابواب قدرت استنباط داشته باشد؟ بنابراین این تعریف اگر با نگاه کاربردی باشد، نیازمند بازتعریف خواهد بود و ممکن است کسی بگوید مجتهد مطلق کسی است که در تمام احکام مبتلابه متبحر باشد و نه در همه احکام الهی.
وی افزود: الان هزار مسئله پزشکی داریم و اگر با این همه مشکلات چندین پزشک متخصص یا داروساز روی بیماریهای نادر تحقیق کنند و به بیماریهای مبتلابه مردم نپردازند، این تحقیق نوعی خسارت است؛ در زمینه فقه نیز همین مسئله را داریم لذا جهتدهی برای اجتهاد لازم است و باید به نیازهای روز و مبتلا به مردم توجه شود.
عبور از موضوعمحوری به سمت مسئلهمحوری
هاشمی همدانی عنوان کرد: مطلب دیگر این است که باید از موضوعمحوری عبور کنیم زیرا این مسئله عامل خسارت ما در حوزه شده است؛ اینکه ما یک موضوع مانند طهارت و صلاة و ... را مورد بحث و بررسی قرار دهیم که بارها تکرار شده است؛ این موضوعمحوری هم عمیق نیست و هم کمتر حرف جدید و نظریه در این نوع کار تولید می شود ضمن اینکه کاربردی هم نیست و تکرار مکررات است؛ الان اگر موضوعات کتب فقهی را کنار هم بگذاریم تصور میشود از روی هم نوشته شده در حالی که این طور نیست ولی چون موضوعی بوده و تولید در آن کمتر بوده است این تصور ایجاد میشود بنابراین اگر مسئلهمحور باشیم و روی یک مسئله کار کنیم در عرصه استنباط، پژوهش و آموزش و ... حرفهای جدید و نظریه به وجود میآید و از بن بستهای روز نیز خارج میشویم و نتیجه آن نیز تولید نظریه است.
هاشمی عنوان کرد: مسئله دیگر تحول در ابزارها و منابع استنباط احکام شرعی است و ما واقعا در این عرصه نیازمند توسعه در علوم همچنین در علم اصول هستیم؛ در واقع ابزارهای علم اصول به عنوان منابع استنباط باید متحول شود زیرا مردم امروز و زمان امروز با گذشته یکی نیست؛ آخوند خراسانی میفرماید نیازهای اصولی بر اساس زمان و مکان از حیث ابزار و مقدار نسبت به زمانهای مختلف متفاوت میشود. بنابراین امروز باید عرف و اقسام آن را در علم اصول بحث کنیم زیرا عرفهای متعددی وجود دارد و باید ببینیم کدام میتواند ملاک باشد. آیا با عرف می توان به عنوان ابزار برخورد کرد؟ یا در زمینه استقراء که بحثی منطقی است بحث نمیشود، در صورتی که شهید صدر در صدد بوده است که از این راه، اجماع و شهرت فتوایی را حجت کند؛ بنابراین اگر بخواهیم موضوع را به درستی تشخیص و حکم را به درستی صادر کنیم باید سیره عقلا و عرف و استقراء و ابزارهای علمی را حتما مورد بحث قرار دهیم. مسئله سیره را در کدام کتاب اصولی و متنی بحث کرده ایم؟ فقط یک شعار هست که سیره باید منتهی به عصر امام معصوم(ع) شود! حال اگر سیره موضوع بود ممکن نیست حجت باشد؟ یا اگر سیره مردد بین منتهی و غیر منتهی بود آیا قطعا باطل است؟ آیا از سیره های عصر معصوم نمی توان یک قانون برای امضای دیگر سیره ها اصطیاد کرد؟ اینها را به جز مباحثی پراکنده چه کسی بحث کرده است؟.
این استاد سطح عالی حوزه با بیان اینکه واقعا باید بحث زمان و مکان را در دل علم اصول قرار دهیم و بحث کنیم گفت: تا فقیه موضوع واقعی حکم را نیابد نمیتواند حکم دهد لذا مقتضیات زمان بسیار مهم است زیرا گاهی زمان یک موضوع را کاملا تغییر میدهد؛ بسیاری از روایات هستند که درصدد القای یک اصل یا قانون نیستند بلکه از باب قضیة فی واقعة هستند و صرفا به یک شخص یا در یک زمان خاصی به اقتضا زمان صادر شده اند و این مطلب فقط با لحاظ زمان و درک درست از ظرف یک حکم، مفهوم می شود؛ قاعده اهم و مهم از زمان و مکان تاثیر میپذیرد و لازمه اینکه ما درک درستی از زمان داشته باشیم این است که عصر خود و جهان اطراف و قوانین و کنوانسیونهای بینالمللی را بشناسیم و با اصول آن را حل کنیم و این در گرو شناخت درست زمان است یعنی اگر فقیه زمانشناس و مکانشناسی را با فقیه خانهنشین مقایسه کنیم زمین تا آسمان در صدور فتوا و حکم فرق خواهد کرد.
این استاد حوزه تصریح کرد: اجتهاد در عصر حاکمیت دینی غیر از اجتهاد در دورهای است که
حاکمیت دینی وجود ندارد؛ الان انقلاب شده و نگاه فقها نیز باید متفاوت از
زمانی باشد که انقلاب اسلامی رخ نداده بود لذا الان باید فقه حکومتی تدوین
شود.
وی افزود: البته فقه حکومتی فقهی نیست که در خدمت حکومت باشد ولی تمام فقه را می
توانیم حکومتی کنیم به این معنا که فقیه در غیر زمان حکومت دینی به مردم به
عنوان آحاد مکلف نگاه می کند، ولی در حکومت دینی به عنوان اجزای
حکومت اسلامی نگاه دارد، بنابراین در این عرصه هم باید نیازهای حکومت اسلامی
را برآورده کنیم و هم باید اصول و قواعد برای استنباط احکام فقه حکومتی را
توسعه دهیم.
مهجوریت قرآن
استاد سطح عالی حوزه در پاسخ به این سؤال که قرآن کریم و مباحث تفسیری و به خصوص روششناسی برداشت از قرآن چه مقدار در اجتهاد لازم است و در حوزه به آن توجه شده است، اظهار کرد: قرآن واقعا در حوزه مهجور است زیرا محوریت استنباط احکام در درجه اول باید کتاب خدا باشد زیرا حجتی محکمتر از قرآن در میان حجتهای قطعی و ظنی از جهت نصوص و ظواهر و اصل سندیت نداریم؛ قرآن هم در روش و هم به عنوان ابزار اجتهاد، مهجور است.
وی تاکید کرد: حداقل هزار آیه در قرآن داریم که مستقیم یا غیرمستقیم در مورد احکام شرعی است ولی همه مورد بحث واقع نمیشود در حالی که حرف روز ما را قرآن میتواند پاسخ دهد؛ در مسایل نظامی روز، دانش هستهای و موشک و ...؛ قرآن با صراحت بحث «ترهبون به عدوالله» را مطرح کرده است در حالی که در اکثر مواقع میبینیم اعتراضات زیادی به برخی گفتههای افرادی که میگویند ما نیاز به مسایل نظامی نداریم میشود ولی کمتر کسی است که با زبان قرآن به این گفتهها اعتراض کند.
این استاد سطح عالی حوزه گفت: الان روزانه دو سه هزار درس فقه در حوزه داریم و مقداری دروس بی جان ترجمه و تفسیر؛ البته دروس فاخر تفسیری را باید مستثنی کنیم زیرا دروس تفسیری خوب هم در حوزه وجود دارد اما قابل توجه نیست اگرچه آمارهای زیادی از برپایی دروس تفسیر داده میشود ولی بیشتر در حد ترجمه و تفسیر از منابع گذشته است لذا اگر چند مورد جلسات تفسیری را کنار بگذاریم چیز قابل توجهی نداریم بنابراین باید از حجم علم اصول کاسته شود تا طلبه حداقل روزانه یک درس تفسیر داشته باشد.