نگاهی به دغدغه‌های دینی و قرآنی پدر شعر انقلاب
کد خبر: 3518291
تاریخ انتشار : ۰۶ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۵:۱۹
یادداشتی از رضا اسماعیلی؛

نگاهی به دغدغه‌های دینی و قرآنی پدر شعر انقلاب

گروه ادب: یک شاعر انقلاب، یادداشت خود درباره دغدغه‌های دینی و قرآنی پدر شعر انقلاب را منتشر کرد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، رضا اسماعیلی، شاعر انقلاب به مناسبت شهادت امام جعفر صادق(ع) یادداشتی با عنوان «دغدغه‌های دینی و قرآنی پدر شعر انقلاب» نوشت. در این یادداشت آمده است: «قال الامام الصادق(ع): اَساسُ الدّینِ التوحیدُ ... امّا التَوحیدُ فَأَنْ لا تَجوَزّ علی ربِّكَ ما جاز علیْكَ. (بحارالانوار، ج 5، ص 17)؛ اساس دین، توحید است و توحید آن است كه سزاوار نشماری پروردگارت را به آنچه خود شایسته آن هستی (صفات مخلوقات را به او نسبت ندهی).»
در ادامه این یادداشت می‌خوانیم: «برای گردآوری کلیات اشعار استاد سبزواری به اتفاق دوستان شاعرم حسین اسرافیلی و مصطفی محدثی خراسانی جلسه‌ای با خانواده مکرم استاد داشتیم. در این جلسه پسر استاد - محسن ممتحنی - با بزرگواری تمام مجموعه اشعار منتشر شده استاد را که متعلق به کتابخانه شخصی ایشان بود، جهت بررسی در اختیار ما گذاشت. 
هنگام مطالعه اشعار به نکته ظریف و قابل تاملی برخوردم. استاد سبزواری هنگام بازخوانی اشعار، روی بعضی از ابیات که مضمون فاخری نداشتند خط کشیده و مصراع جدیدی را در حاشیه آن نوشته بود. از جمله این ابیات، بیتی از یک ترکیب‌بند فاطمی بود که با عنوان «سرای فاطمه» در کتاب «سرود درد» چاپ شده بود. بیت مورد نظر در کتاب به شکل زیر چاپ شده بود:
«مهد حسین، گاهواره حسن است این/مولد زینب، خدای گونه زن است این»
استاد بعد از بازخوانی بیت، روی مصرع «مولد زینب، خدای گونه زن است این» که نافی اصل «توحید» و در تقابل با اصل یکتاپرستی است، خط کشیده و مصرع را به شکل زیر ویرایش و اصلاح کرده بود:
«مهد حسین، گاهواره حسن است این/زادگه زینب، آن خجسته زن است این»
این دقت نظر در مضمون، بیانگر دغدغه‌های دینی و قرآنی استاد سبزواری است که برای من و همه کسانی که خود را شاعر آیینی می‌نامند، بسیار سازنده و راهگشاست. استاد با اصلاحیه‌ای که بر بیت فوق زده است، به همه ما یادآوری می‌کند که ساحت مقدس شعر آیینی «ادب و آدابی» دارد که اگر قصد ما از ورود به این حریم مقدس خدمت به خاندان رسالت است، باید به این ادب و آداب پایبند باشیم. توجه به اين نكته كليدي ضروري است كه ساحت شعر آييني، ساحت «هر چه می‌خواهد دل تنگت بگو» نیست. در این عرصه، مضمون‌يابي مثل عرصه «آزاد سروده‌ها» صرفاً يك كار ذوقي و سليقه‌اي نيست و شاعر نمي‌تواند تنها و تنها به مدد قدرت تخیل، تصویر‌پردازی و صنعتگری، به هر مضمون غريب يا خوشايندي چنگ اندازد و سیمای بزرگان دین را به هر گونه‌ای که دوست دارد بر بوم شعر به تصویر بکشد.
در اين وادي، شاعر بايد امین، صادق، متخلق به اخلاق اسلامي و آراسته به ادب قرآني باشد و در دايره آموزه‌هاي مبتني بر دين و برگرفته از قرآن حركت كند. به تصوير كشيدن سيماي بزرگان دين در شعر آييني بايد دقيقاً منطبق بر سيره عملي و سلوك ايماني و قرآني آن بزرگواران باشد. فرايند خيال‌پردازي و پرواز ذهني شاعر در اين وادي، بايد انديشيده و رسالت‌مندانه باشد تا شاعر بتواند چهره‌اي واقعي، بي‌تحريف و پيراسته از خرافات را از ائمه هدي(ع) به تماشا بگذارد، سيمايي روشن و زلال كه قابليت الگوبرداري از آن براي زندگي انسان معاصر وجود داشته باشد.
شاعر آييني نمي‌تواند و «نبايد» افسار ذهن و زبان خود را تنها و تنها به دست خيال وحشي بسپارد و همچون ساير عرصه‌ها بر طبل «خلاف آمد عادت» بكوبد و خواهان «سعادت» باشد، چرا كه در اين عرصه «خلاف آمد عادت» معنا ندارد. زيرا در اين عرصه، شاعر بر مسند انبياء و اولياء الهي كه رسالت‌شان اصلاح‌گري و تربيت نفوس است تكيه زده. مقام شاعر در اين وادي، مقام سخنگوي يك مكتب و آيين است و سخنگو در مقام سخنگويي نمي‌تواند و نبايد بيان كننده مواضع و ديدگاه‌هاي خويش براي پيروان و سالكان آن مكتب باشد. اگر در عرصه‌هاي ديگر مي‌توان بدون هيچ آداب و ترتيبي سخن گفت، اينجا اتفاقاً بايد «ادب و آداب» را به جا آورد و آن گونه ظاهر شد كه «معشوق» مي‌خواهد. 
جان کلام آن که عرصه شعر آييني، مقام خودبيني، خودرأيي و خودخواهي نيست، مقام ذوب شدن در «معشوق» و «فنا في الله» است. امید آن که ما نیز این چنین باشیم.
در پایان با سلام و درود به روح پرفتوح پدر شعر انقلاب و برای شادی روح آن عزیز سفر کرده، ابیاتی از ترکیب‌بند فاطمی مورد اشاره را تقدیم شما خوبان می‌کنم:
«آنچه كرامت خداي فاطمه دارد
جمله مكان در سراي فاطمه دارد
جلوه توحيد و نور عشق و فضيلت
كلبه مهر آشناي فاطمه دارد
گوهر عصمت به حكم آيه تطهير
عاصمه پر صفاي فاطمه دارد
حجره گلين است و كوچك است و عجب آنك 
هست جهاني، چو جاي فاطمه دارد
فخر محمد(ص) بس است آن كه به مشكوي
آينه حق نماي فاطمه دارد
*****
خانه زهراست اين و كعبه جان است
جان جهان اندرين سراچه نهان است
پايگه عصمت است و جايگه صدق
قبله دل‌هاي عارفان جهان است
رشحه ايمان تراود از در و بامش
خانه علم است و باب علم در آن است
رزم ازين خانه زاد و صلح از آن زاد
دشت قيام است اين و شهر امان است
صبغه ذلت ازين سراي به دور است
شاهد قولم مُحرم و رمضان است
*****
مهد حسين، گاهواره حسن است اين
زادگه زينب، آن خجسته زن است اين
بيشه ي شيران و صفدران و دليران
كوي شهيدان لاله‌گون كفن است اين
مدرسه طاعت است و مكتب توحيد
مصدر نام‌آوران بت‌شكن است اين
دايره حكمت است و محكمه عقل
مظهر محراب و دفتر و سخن است اين
خاک درش توتياي اهل يقين است
كوي شرف، خانه اميد من است این»
captcha