کد خبر: 4320845
تاریخ انتشار : ۱۳ آذر ۱۴۰۴ - ۱۱:۲۵
یادداشت:

آزادی و برابری زنان در غرب؛ واقعیت یا دروغی برای فریب؟

غرب دهه‌هاست خود را پرچم‌دار آزادی زنان معرفی می‌کند، اما بسیاری از واقعیت‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نشان می‌دهد که این آزادی ظاهری بدون بازگشت به ارزش‌های درونی و کرامت انسانی، راه به آزادیِ راستین نمی‌برد؛ نکته‌ای که حتی بسیاری از اندیشمندان غربی نیز نسبت به آن معترفند.

آزادی و برابری زنان در غرب؛ واقعیت یا دروغی برای فریب؟به گزارش خبرنگار ایکنا از لرستان، فریبا بازگیر، معلم و فعال قرآنی لرستان در یادداشتی که در اختیار ایکنا قرار داده به موضوع «آزادی و برابری زنان در غرب؛ واقعیت یا دروغی برای فریب؟» پرداخته که در ادامه تقدیم مخاطبان می‌شود.

ویترین جایگاه و حقوق زنان در جوامع غربی امروزه پر از طرح‌های شیک و زرق و برق‌داری مثل آزادی، برابری و توسعه‌یافتگی است اما با حتی اندکی تحلیل، هر کس به این مهم دست خواهد یافت که مسئله جایگاه و حقوق زنان در همین جوامع در موارد بسیاری محل مناقشه است.

بنابر گزارش‌های رسمی در رسانه‌ها و کنشگران حوزه زنان در غرب مسائلی از قبیل آمار سقط جنین، متزلزل شدن جایگاه خانواده، تبعیض در کسب شغل‌های سیاسی و قضایی، آمار نجومی تولید فیلم‌های مستهجن، روابط آزاد، آمار شگفت آور تجاوز به زنان، درآمد پایین زنان شاغل نسبت به مردان و ده‌ها مثال از این دست موجب آن شده است که نقشه غرب در زیبانمایی ویترین جایگاه زنان لو برود.  

بنابر اعتراف کنشگران حوزه زنان در غرب مجموعه‌ای از ساختارهای پنهان فرهنگی و اقتصادی در جوامع غربی همچنان زنان را در وضعیت نابرابر قرار می‌دهد.

برای مثال در کتاب «بازگشت به عفاف» تأکید می‌شود که بخش مهمی از بحران هویت زن غربی ریشه در برداشت نادرست از آزادی و اصالت فردی دارد؛ جایی که زن به‌جای آنکه موضوع احترام و کرامت باشد، به عنصری در چرخه مصرف‌گرایی، صنعت مد و جذابیت‌های رسانه‌ای تبدیل می‌شود. این کتاب هشدار می‌دهد که آزادی بدون چارچوب ارزشی می‌تواند به ابزاری برای بهره‌کشی نوین بدل شود؛ موضوعی که امروزه در تبلیغات تجاری، سرگرمی و شبکه‌های اجتماعی غرب به‌طور عینی قابل مشاهده است.

فشارهای فرهنگی بر زن غربی‌ از استانداردهای سخت‌گیرانه و بی انتهای زیباییِ بدن تا انتظارات پرتناقض از زندگی حرفه‌ای و خانوادگی در واقع همان چیزی است که به مثابه کمرنگ‌شدن معنویت، حیا و کاهش منزلت درونی زن محسوب می شود؛ به بیان دیگر، با حذف معیارهای اخلاقی و معنوی از زندگی اجتماعی، زن به‌جای اینکه محور خانواده و هویت انسانی باشد، به «نقشی نمایشی» فروکاسته می‌شود؛ نقشی که هر لحظه باید خود را با معیارهای بازار هماهنگ کند.

در حوزه اقتصادی نیز واقعیت‌هایی چون شکاف دستمزدها، محدودیت در رسیدن به سطوح مدیریتی، و نبود حمایت‌های اجتماعی کافی‌ به‌ ویژه در دوره مادری نشان می‌دهد که برابری واقعی هنوز محقق نشده است.

به نظر می‌رسد این نوع نابرابری‌ها نتیجه غلبه نگاه ابزاری و شعاری به زنان در غرب است؛ نگاهی که در آن ارزش فرد، نه بر اساس شخصیت و کرامت، بلکه بر اساس «توان رقابت در فضای سرمایه‌داری» تعریف می‌شود.

همچنین، رویکرد جنسیت زده افراطی که جوامع غربی امروزی بر آن بنا شده‌اند، شبکه‌های طبیعی حمایت اجتماعی به‌ ویژه خانواده را به شدت تضعیف کرده است؛ لذا می توان چنین عنوان کرد که زنان در غرب اولین و مهمترین حامی خود که خانواده است را از دست داده‌اند. 

تحلیلگران این روند را گسست زن از هویت فطری خویش توصیف می‌کنند؛ گسستی که نتیجه‌ آن تنهایی، اضطراب، فرسودگی و بحران معنوی است.

امروز اگر قرار باشد برابری و آزادی زن معنا و عمق واقعی پیدا کند، باید آنچه امروزه در غرب به عنوان نظامی زن ستیزانه در درون و زن محور در ویترین در هم شکسته شود و نظامی بر مبنای بازگشت به ارزش‌هایی چون کرامت، حیا، عفاف و هویت اصیل انسانی باز آفرینی شود.

یادآوری این مهم ضروری است که برخی از حامیان نگرش غربی به مسائل زنان، ایجاد ساختاری کرامت بنیان و حیا محور برای زنان را محدود کننده و ناشدنی قلمداد می کنند این در حالی است که ساختار و نگرش جمهوری اسلامی در ایران توانسته ضمن حفظ کرامت انسانی زن در جامعه، فرصتی فراهم آورد تا زنان در عین حفظ نقششان در خانواده به عنوان ستون مهرورزی خانه، در زمینه های مختلف ورزشی، علمی، ادبی، هنری، اقتصادی، سیاسی و... در سطح جهان به نحو مناسبی بدرخشند و از این زاویه نیز پاسخی عملی و مثبت به امکان ساخت مدل کرامت بنیان برای نقش آفرینی واقعی زنان بدون فریبکاری غربگرایانه را ارائه دهد.

انتهای پیام
captcha