تفسیر به معنای توضیح دادن مطلبی است تا قابل فهم شود و اصطلاحاً به شرحهایی که بر قرآن کریم نوشته میشوند گفته میشوند. اصل واژه تفسیر، سریانی است که در متون قدیمی این زبان به معنای شرح و توضیح کتاب مقدس فراوان بهکار رفته است.
در اسلام منابع متعددی برای تفسیر آیات قرآن کریم وجود دارد که میتوان از آنها برای آشنایی بیشتر با کلام الهی استفاده کرد، با آنکه حتی یک کلمه و حرف از آیات قرآن میتواند تفاسیر گوناگون، متنوع و مفصلی داشته باشد اما زمان و مجال برای بیان تمام تفاسیر وجود ندارد، از اینرو روزانه در ماه مبارک رمضان با همراهی سمیه بارانی بیرانوند، از طلاب حوزه علمیه خرمآباد، مطالبی در رابطه با آیاتی از قرآن کریم بهصورت جزء به جزء تقدیم مخاطبان ایکنا میشود.
در ادامه مطالب امروز با موضوع تفسیر کوتاه از آیه 68 سوره مبارکه انعام را میخوانیم.
خداوند در آیه 68 سوره مبارکه انعام میفرماید: «وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّىٰ يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ ۚ وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَىٰ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ؛ و هرگاه کسانی را دیدی که در آیات ما [به قصد شبهه اندازی] به یاوهگویی و سخن بیمنطق میپردازند از آنان روی گردان [و مجلسشان را ترک کن] تا در سخنی دیگر در آیند. و اگر شیطان تو را [نسبت به ترک مجلسشان] به فراموشی اندازد، پس از یاد آوردن [به سرعت بیرون برو و] با گروه ستمکاران منشین.»
خداوند در این آیه خطاب به پیامبرش و همه مؤمنان یک اصل کلی و اساسی را بیان میکند و آن این است که هر وقت دیدید کسانی را که آیات ما را دارند به سخره میگیرند و نشانههای ما را دارند مسخره میکنند، تو از آنها رویگردان باش.
ما اجازه نداریم با کسانی که جبهه حق را مسخره میکنند، آیات الهی را به استهزاء میگیرند رفاقت و دوستی داشته باشیم. یک شخصی از یاران امام رضا(ع) به محضر ایشان میرسد، امام رضا(ع) میفرماید چرا با عبدالرحمن دوستی میکنی؟ مگر نمیدانی که او خدا را قبول ندارد؟ این شخص عرضه میدارد که آقا او دایی من هست و از طرفی صحبتهای او روی من اثری نمیگذارد من که با شما هستم. امام میفرمایند که اینطور نیست، زمانی که حضرت موسی(ع) از نیل عبور کرد، یک شخصی از یاران حضرت موسی(ع) که پدرش جزو فرعونیان بود، رفت و برگشت تا بتواند با پدرش صحبت کند، هنگامی که عذاب نازل شد او هم غرق شد، درست است او جایگاه خوبی دارد اما وقتی عذاب نازل شد کسانی که در کنار ظالمان قرار گرفتند آنها هم مورد عذاب واقع خواهند شد.
خیلی وقتها طبیعی شده است در مجلسی و یا مکانی هستیم و به صورت مجازی یا حقیقی برخی خیلی راحت دین را به مسخره میگیرند و ما هم خیلی راحت از کنارش میگذریم. برای اینکه این دین امروز به دست ما برسد، هزاران و صدها هزار نفر به شدیدترین صورت به شهادت رسیدهاند و آن موقع ما به این راحتی از کنار اینجور مباحث عبور کنیم.
یک روایت داریم که امام صادق(ع) مبنای تربیتی پدرشان برای خودشان را در این روایت بیان میفرمایند. ایشان میفرمایند: «أدَّبنی أبی بثلاث»، پدرم امام باقر(ع) من را به سه اصل تربیت کرد. اول «من یصحب صاحب سوء لا یسلم» پدرم به من فرمود پسرم اگر کسی با رفیق بد نشست و برخواست کند سالم نمیماند. چقدر افراد بودند که با یک فرد بدی نشست و برخواست کردند، عاقبتشان ختم به شر شد. دوم «یا بنیَّ من لا یقیِّد الفاظه یندم» هر کس مراقب زبانش نباشد پشیمان میشود. سوم «من یدخل مداخل السوء یتهم» هر کس درجای بدی وارد بشود مورد اتهام قرار خواهد گرفت. منظور از این روایت بخش اولش بود که اگر کسی با شخص بدی نشست و برخواست کند این شخص سالم نمیماند. این شخص خدای ناکرده عاقبت به شر میشود و از آن طرف هم داریم افرادی را که خودشان خوب نبودند اما با خوبان نشست و برخواست کردند، آنها عاقبت به خیر شدند.
یک شخصی بود بهنام مهیار مهرام، این شخص خانوادهاش طاغوتی بود و در زمان شاه برای تحصیل به انگلیس رفته بود، پسر باهوشی بود اما به اعتیاد کشیده شده بود. اعتیاد او روز به روز بیشتر شد و به ایران برگردانده شد، بعد از اینکه انقلاب شد دیگر کسی او را قبول نمیکرد و در یک دورانی دستگیر شد، بعدش که آزاد شد هیچ کجا استخدام نمیشد. پدرش پیش یکی از همسایهها میآید و میگوید هوای بچه ما را داشته باش، وقتی به جبهه میروی، این را هم ببر بلکه شاید همانجا مُرد و ما از دستش راحت شدیم. آبروی ما را برده است. خود پدر و مادر و خانوادهاش به انقلاب و جبهه اعتقادی نداشتند، گفتند این بچه برود و ما راحت بشویم، این بچه را و این جوان را با خودشان بردند به جبهه، در جبهه این شخص متحول شد، کارهای بزرگ و اساسی را در جنگ انجام داد، آخر هم به شهادت رسید، وقتی که بدن او را بر گرداندند، حتی خانوادهاش حاضر نشدند در تشییع پیکر او شرکت کنند.
ببینید، بودن کنار خوبها یک شخص را به کجا و چه جایگاهی میرساند. از طرف دیگر هم عرض کردم که کسی در کنار یک انسان بدی قرار بگیرد و کنار رفیق بدی باشد، عاقبت به شر میشود.
دو دوست بودند بهنام عُقَبَه و أُبَیّ، اینها همیشه با هم بودند، این عُقَبَه پیش پیامبر(ص) آمد و مسلمان شد، وقتی که أُبَیّ از سفر برگشت و این را شنید پیش عُقَبَه رفت و گفت اگر میخواهی که رفاقتمان ادامه داشته باشد، باید دست از اسلام بردارید. اینقدر در گوش او خواند تا اینکه این شخص دست از اسلام برداشت، در جنگ بدر در مقابل پیامبر(ص) قرار گرفت و از دنیا رفت و به دَرَک واصل شد. او میتوانست شهید رکاب پیامبر(ص) باشد اما رفیق بد او را به جایی رساند که در مقابل پیامبر اکرم(ص) قرار گرفت و کشته شد. این اهمیت دوست است که انسان باید خیلی مراقبت کند.
انتهای پیام