کد خبر: 4232259
تاریخ انتشار : ۲۸ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۴

فتنه از منظر امیرالمؤمنین(ع)

حضرت علی (ع) در خطبه ۹۳ نهج‌البلاغه به بیان فتنه‌ها در زمان حکومت خود و بعد آن پرداخته و می‌گوید از من سؤال کنید تا قبل از اینکه از میان شما بروم و کسی نباشد که بتواند پاسخ سؤالات شما را بدهد.

نهج البلاغهامام علی(ع) در خطبه 93 نهج‌البلاغه در رابطه با فتنه بنی‌امیه در زمان خلافت ایشان و بعد از آن می‌فرماید: «أَمَّا بَعْدَ حَمْدِ اللَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ، أَيُّهَا النَّاسُ فَإِنِّي فَقَأْتُ عَيْنَ الْفِتْنَةِ وَ لَمْ يَكُنْ لِيَجْتَرِئَ عَلَيْهَا أَحَدٌ غَيْرِي بَعْدَ أَنْ مَاجَ غَيْهَبُهَا وَ اشْتَدَّ كَلَبُهَا؛ فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي، فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا [تَسْأَلُونَنِي] تَسْأَلُونِي عَنْ شَيْءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَ مَنْ يَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتاً، وَ لَوْ قَدْ فَقَدْتُمُونِي وَ نَزَلَتْ بِكُمْ كَرَائِهُ الْأُمُورِ وَ حَوَازِبُ الْخُطُوبِ، لَأَطْرَقَ كَثِيرٌ مِنَ السَّائِلِينَ وَ فَشِلَ كَثِيرٌ مِنَ الْمَسْئُولِينَ، وَ ذَلِكَ إِذَا قَلَّصَتْ حَرْبُكُمْ وَ شَمَّرَتْ عَنْ سَاقٍ وَ [كَانَتِ] ضَاقَتِ الدُّنْيَا عَلَيْكُمْ ضِيقاً، تَسْتَطِيلُونَ مَعَهُ أَيَّامَ الْبَلَاءِ عَلَيْكُمْ، حَتَّى يَفْتَحَ اللَّهُ لِبَقِيَّةِ الْأَبْرَارِ مِنْكُمْ. اما بعد. اى مردم، من چشمان فتنه را بركندم و جز من كسى را دل اين كار نبود و اين در زمانى بود كه آشوب آن، جهان را تيره و تار كرده بود و گزند آن همه را رسيده بود. 

اكنون، پيش از آنكه مرا نيابيد، هر چه خواهيد از من بپرسيد. سوگند به آنكه جان من در قبضه قدرت اوست، از هر واقعه‌اى كه از اين زمان تا روز قيامت اتفاق مى‌افتد، اگر از من بپرسيد شما را پاسخ خواهم داد و نيز از آن گروه كه صد كس را هدايت كنند و صد كس را گمراه، خبر مى‌دهم و مى‌گويم كه دعوت كننده آن‌ها كيست و پيشروشان كيست و رهبرشان كدام است و مى‌گويم كه اشتران خود را به كجا مى‌خوابانند و در كجا بار مى‌گشايند و كدام يک از آنان كشته مى‌شود و كدام يک خود مى‌ميرد.

اگر من در ميان شما نباشم و دشواری‌ها و حوادث ناگوار بر شما فرود آيد، بسيارى از پرسندگان سر در جيب حيرت فرو كنند و بسيارى از پاسخ دهندگان از پاسخ عاجز آيند و اين به هنگامى است كه جنگ‌ها در ميان شما به دراز كشد و لهيب آن افروخته گردد و جهان بر شما تنگ شود، روزهاى بلا و مصيبتتان به دراز كشد. تا آن گاه، كه خدا آن گروه از نيكوكاران را، كه در ميان شما باقى مانده‌اند، پيروزى دهد.»

امام علی(ع) در اين خطبه بيش از هر چيز به فتنه‌هايى توجه مى‌کند كه مسلمانان در پيش داشتند و راه خلاصى از آن را شرح مى‌دهد و به‌عنوان يک رهبر آگاه و صادق، هشدارهاى لازم را به مردم درباره بدترين فتنه‌ها كه فتنه بنى‌اميه است مى‌دهد؛ فتنه‌هاى كور و ظلمانى و بلاهاى فراگير و وحشتناک كه بر اثر حكومت بنى‌اميه، صغير و كبير را در بر مى‌گيرد؛ فتنه‌هايى كه تا امام علی(ع) در حيات است، جلوى آن را گرفته، ولى بعد از ایشان رخ مى‌دهد؛ فتنه‌هايى كه وقتى مردم حق‌نشناس در آن غوطه‌ور شدند، آرزو مى‌كنند اى كاش يک بار ديگر على در ميان آن‌ها مى‌آمد و سكان كشتى نجات امت را در دست مى‌گرفت.

حضرت علی(ع) در بخش ديگرى از اين خطبه، از آگاهی‌هاى خويش و ارتباط و پيوند با عالم غيب و سيراب شدن از سرچشمه وحى، سخن مى‌گويد و جمله معروف و مشهور «فَاسْأَلوُنِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي؛ پيش از آنكه مرا از دست دهيد، هر چه مى خواهيد از من بپرسيد» را بيان مى‌كند.

علی(ع) چشم فتنه را کور کرد

امام علی(ع) در نخستین بخش این خطبه - بعد از حمد و ثناى الهى - مردم را مخاطب ساخته مى‌فرماید: «اى مردم من چشم فتنه را کور کردم و کسى جز من بر این کار جرئت نداشت، بعد از آنکه ظلمت فتنه‌ها، در همه جا گسترده شد و به آخرین درجه شدت رسید.» 

جمعی از شارحان نهج‌البلاغه منظور از فتنه در این خطبه را اشاره به فتنه جنگ جمل دانسته‌اند؛ چرا که افراد ساده لوح و حتی آنها که در درجه متوسطى از علم و ایمان بودند، در آن حیران شده بودند که آیا مى‌شود با گروهى که ظاهراً مسلمانند جنگید؟! گروهى که بعضى از صحابه معروف و مشهور مانند طلحه و زبیر در میان آن‌هاست و گروهى که همسر رسول خدا «عایشه» زمامدار آن است. ولى امام که مى‌دانست اگر این پیمان شکنى و شق عصاى مسلمین ادامه یابد، فتنه و آشوب سراسر کشور اسلام را خواهد گرفت و شاید چیزى از اسلام و میراث پیغمبر اکرم(ص) باقى نماند، نخست به اتمام حجت برخاست و با ملاقات‌ها و گفت‌وگوهاى پى در پى آن‌ها را از عواقب این امر بر حذر داشت و چون نپذیرفتند چاره‌اى جز توسل به زور نبود، به همین دلیل، با قاطعیت و بدون هیچ گونه شک و تردید، بر آنها تاخت و آتش جنگ جمل را خاموش کرد.

بعضی از شارحان نیز فتنه خوارج در نهروان را از شاهدان این خطبه دانسته‌اند چرا که «خوارج» على رغم آلودگى و انحراف باطنى و حماقتشان، ظاهرى آراسته داشتند و حتى غالباً به واجبات و مستحبات کوچک نیز، اهمیت مى‌دادند، لذا بسیارى از ساده دلان در مبارزه با آنان، تردید به خود راه مى‌دادند. امام چشم این فتنه را که برخاسته از کج اندیشى‌ها و اعمال منافقانه خوارج بود نیز، کور کرد.

برخی شارحان نیز فتنه را به مفهوم عام گرفته‌اند و معتقدند این فتنه‌ها از زمان رسول خدا(ص) در جنگ بدر آغاز شد و در غزوات دیگر ادامه یافت و بعد از پیغمبر اکرم(ص) به صورت خطرناک‌تر، ظهور و بروز کرد و تا زمان «عثمان» ادامه یافت و بعد از بیعت مردم با آن حضرت به اَشکال دیگرى نمایان شد و امام گاه با شمشیر، گاه با صبر و شکیبایى، گاه با آگاهى رسانى و گاه با فریادها و هشدارها، چشم فتنه‌ها را نابینا کرد.

تعبیر به «عَیْنَ الْفِتْنَةِ» نشان مى‌دهد که امام فتنه را به هیولاى وحشتناکى تشیبه کرده، که وقتى چشم او را کور کنند، قدرت فعالیت از او گرفته مى‌شود و در ضمن اشاره به این نکته نیز مى‌تواند باشد که امام در مبارزه با فتنه‌ها، به سراغ مرکز اصلى فتنه و توطئه مى‌رفت، نه شاخ و برگ‌ها، زیرا هنگامى که مرکز فتنه، متلاشى شود بقیه اعوان و انصار فتنه‌گران خود به خود متلاشى خواهند شد و این بهترین راه براى از بین بردن فتنه‌ها با ضایعات کمتر است.

سپس امام علی(ع) در این زمینه به سراغ نکته بسیار مهمى مى‌رود و براى بیان آن، این گونه آغاز مى‌کند و مى‌فرماید: «از من سؤال کنید (و آنچه را مى‌خواهید درباره سرنوشت آینده از من بپرسید) پیش از آن که مرا از دست دهید.».

سپس امام علی(ع) بعد از ذکر این مقدمه چنین مى‌فرماید: «سوگند به کسى که جانم در دست قدرت اوست! از هیچ حادثه‌اى که از امروز تا دامنه قیامت واقع مى‌شود از من سؤال نمى‌کنید (مگر اینکه پاسخ آن را آماده دارم) و همچنین درباره هیچ گروهى که حتى یک صد نفر را هدایت یا گمراه مى‌کنند پرسش نمى‌کنید، مگر اینکه از دعوت کننده و رهبر و کسى که آن‌ها را به پیش مى‌راند و از جایگاه خیمه و خرگاه و محل اجتماع آن‌ها و کسانى که از آن‌ها کشته مى‌شوند، یا به مرگ طبیعى مى‌میرند (از همه اینها) شما را آگاه مى‌سازم.» 

تعداد افرادی که ممکن است مسائلى را به صورت مبهم و کلى در آینده‌اى نزدیک پیش‌بینى کنند بسیار است و این کارى است که سیاستمداران، در مسایل مربوط به اطراف عصر خود، همیشه دارند و ممکن است گاهى صحیح و گاهى اشتباه از آب درآید، ولى پیش‌بینى دقیق جزئیات با تمام مشخصات، آن هم در زمان‌هاى بسیار دور، براى هیچ‌کس ممکن نیست، جز آن‌ها که با سرچشمه وحى ارتباطى دارند و از علم بى‌پایان پروردگار، مدد مى‌گیرند و جالب این است که امام علی(ع) در جمله‌هاى بالا از یک سو، تأکید بر این دارد که من تمام حوادث آینده را تا دامنه قیامت مى‌توانم براى شما پیشگویى کنم و از سوى دیگر اشاره به تمام جزئیات آن‌ها مى‌کند. چیزى که براى غیر پیغمبر(ص) و کسانى که از علوم خاص او بهره دارند، امکان پذیر نیست.

در اینجا این سؤال به ذهن مى‌آید که آیا پیامبر یا امام، علم غیب - آن هم به این گستردگى – مى‌توانند داشته باشند، با اینکه قرآن در آیه 65 سوره نمل با صراحت مى‌گوید: «قُلْ لاَ یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّموتِ وَ الأَرْضِ الْغَیْبَ إلاَّ اللهُ: بگو کسانى که در آسمان و زمین هستند جز خدا از غیب آگاه نیستند.»

این سخن پاسخ روشن و معروفى دارد که در آن هم از آیات قرآن استفاده مى‌شود و هم در کلمات خود آن حضرت آمده است و آن اینکه علم غیب به صورت ذاتى مخصوص خداست ولى خداوند هر مقدار از آن را لازم بداند در اختیار اولیاء‌الله مى‌گذارد: همانگونه که در آیه 26 ـ 27 سوره «جنّ» مى‌خوانیم: «عَالِمُ الْغَیْبِ فَلاَ یُظْهِرُ عَلَى غَیْبِهِ أَحَداً  إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُول: خداوند عالم به امور پنهانى است و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمى کند، مگر رسولى که او را برگزیده و از وى راضى شده است.»

هنگامى که امام علی (ع) از پاره‌اى از حوادث آینده خبر داد و کسى همین سؤال را مطرح کرد امام(ع) در پاسخ او فرمود: «لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْب، وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمُ مِنْ ذِی عِلْم: این علم غیب نیست؛ بلکه آموزشى است از صاحب علم». اشاره می‌کند به اینکه علم غیب ذاتى، مخصوص خداست و علم من جنبه اکتسابى دارد؛ من همه این امور را از پیامبر آموختم و او از خداوند متعال، به هر حال هیچ کس بعد از پیغمبر اکرم(ص) جز امام امیرمؤمنان(ع) چنین سخنى را نگفته و نمى‌توانسته است بگوید ولى امام علی(ع) این سخن را فرموده و بارها پیش‌گویى‌هایى کرده که عیناً واقع شده است.

سپس امام(ع) به دو نکته دیگر در این زمینه اشاره مى‌کند: نخست، براى تشویق هر چه بیشتر آن‌ها به سؤال کردن از مسائلى سرنوشت ساز، مى‌فرماید: «اگر مرا از دست دهید سپس ناراحتى‌هاى زندگى و مشکلات بر شما فرو بارد (و براى یافتن راه حل به این و آن متوسل شوید) بسیارى از پرسش‌کنندگان سر به زیر مى‌افکنند و در حیرت فرو مى‌روند، (چرا که پاسخگویى نمى‌یابند) و بسیارى از مسئولان (آنها که مورد پرستش واقع مى‌شوند،) از پاسخ فرو مى‌مانند.»

دیگر اینکه یک اشاره اجمالى به طوفان‌ها و بحران‌هایى که در پیش است مى‌کند، تا خود را براى آن آماده سازند و در عین حال نوید فتح و پیروزى به نیکان مى‌دهد و مى‌فرماید: «این حوادث و بلاها هنگامى روى مى‌دهد که جنگ بر شما طولانى شود و (براى کوبیدن شما) دامن به کمر زند و دنیا آنچنان بر شما تنگ گردد که ایام بلا را بسیار طولانى بشمرید (و سخت بى‌تابى کنید، و این وضع همچنان ادامه مى‌یابد) تا زمانى که خداوند پرچم فتح و پیروزى را براى باقیمانده نیکان شما، به اهتراز درآورد.»

تعبیر به «فتح و پیروزى نیکان» ممکن است اشاره به زوال حکومت جابر بنى‌امیه باشد که مسلمانان براى مدتى نفسى آسوده کشیدند چرا که هنوز عباسیان قدرت و قوتى پیدا نکرده بودند و نیز ممکن است اشاره به حکومت جهانى حضرت مهدى(عج) باشد، که به تمام ظلم و بى‌عدالتى‌ها و جنایات جنایتکاران پایان مى‌دهد.

منابع:
1. منهاج البراعه، جلد 7
2. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، جلد 7
3. تاريخ يعقوبى، جلد 2
4. مصادر نهج البلاغه، جلد 2

انتهای پیام
captcha