شهید علی امرایی به عنوان اولین شهید مدافع حرم شهرستان بروجرد در سوریه به شهادت رسید، اصالتاً بروجردی بوده ولی محل زندگی وی تهران بود.
علی امرایی در ۱۲ دیماه سال ۶۴ متولد شد، از همان کودکی عشق به اهلبیت(ع) در سینهاش نهفته بود و در رفتار و کردارش این عشق دیده میشد که چگونه سعی میکند در همین مسیر گام بردارد.
همیشه در مراسم مذهبی، قرآنی و ایام محرم با شور و اشتیاق خاصی حضور پیدا میکرد و خدمت به عزاداران امام حسین(ع) را افتخار میدانست و انس با قرآن از همان کودکی در وجودش دیده میشد.
وی از همان دوران کودکی بسیار خوشاخلاق، مهربان، دلسوز و فداکار بود و سعی میکرد تا جایی که میتواند به دیگران کمک کند.
شهید امرایی از همان کودکی سعی میکرد تا علاوه بر درس خواندن بتواند مشغول به کاری هم شود، از همین رو دیوارنویسی و کارهای فرهنگی و یا کار در بوفه مدرسه را انجام میداد و درآمد خوبی هم داشت و همواره پولهایش را در راه کمک به نیازمندان هزینه میکرد.
وی از ۱۲ سالگی حامی ایتام و نیازمندان شد و در این راه از امام علی(ع) الگو میگرفت، درآمدی که از راه کارکردن به دست میآورد را صرف کمک به خانوادههای نیازمند و ایتام میکرد و سالها در این راه خیر تلاش کرد.
شهید امرایی بعد از اخذ دیپلم و کسب مدرک فوق دیپلم در سن ۲۰ سالگی وارد سپاه قدس شد و مدتی مشغول به کار بود البته علی همیشه آرزوی شهادت داشت و در این مسیر همه تلاش خود را انجام میداد، بعد از ورود داعش به سوریه و اعزام مدافعان حرم به این منطقه، علی هم داوطلب شد تا راهی سوریه شود.
چند بار تا قبل از شهادت اعزام شده بود و هر بار مشتاقتر از سری قبل برای مبارزه با تروریستها راهی جبهه حق علیه باطل میشد، در آخرین دیداری که با خانواده داشت، مادرش به او گفت این بار نرو اما شهید امرایی در جواب مادرش گفت: اگر ما نرویم پس چه کسی باید با دشمن بجگند؟
شهید امرایی قبل از شهادتش گفت که یک شب امام حسین(ع) را در خواب دیدم که فرمودند شما شب قدر سال آینده پیش ما هستی و علی با تعریف این خواب بسیار خوشحال بود و میگفت امید است روزی به آروزیم برسم. وی در دوم تیرماه سال ۱۳۹۴ در ۳۰ سالگی در سوریه به همراه چند تن دیگر از همرزمانش به شهادت رسید.
پدر شهید امرایی در بیان خاطراتی از فرزندش، گفت: علی با توجه به اینکه کار خیر و دستگیری از نیازمندان را از سن کم آغاز کرده بود ولی توانست کارهای بزرگی را انجام دهد، چند روز بعد از شهادت پسرم، خانمی آمد و گفت ما سرپرست خانوار نداشتیم و به کمیته امداد مراجعه کرده بودم تا حامی برای ایتام پیدا شود و پس از چند روز شهید امرایی به عنوان حامی پسرم که یتیم بود معرفی شد. باور نمیکردم یک پسربچه به این سن و سال بتواند چنین کارهایی بکند و طی چند سالی که این خانواده را به همراه چند خانواده دیگر تحت حمایت قرار داده بود تلاش میکرد تا به بهترین شکل یتیمنوازی کند.
این پدر شهید در خاتمه افزود: افتخار میکنم که فرزندم در راه اسلام و دفاع از حرم حضرت زینب(س) به شهادت رسید و همه ما وظیفه داریم راه شهدا را ادامه دهیم و با تاسی از امام حسین(ع) در این مسیر حرکت کنیم.
انتهای پیام