شناخت مواریث علمی و ادبی به ویژه ادبیات بومی هر دیار از وظایف مهمی است که اغلب به خاطر گستره محدود مخاطبانشان از نظرها مغفول میافتد، ملاحقعلی سیاهپوش معروف به «فیلی» از جمله شاعران شیرین سخن و برجسته سدههای اخیر خطه لرستان است که در دیوان خویش به زبان لکی در ضمن مناجات دینی و در معراجنامه حضرت رسول(ص) با نشان دادن ارادت خود به مقدسات دینی و اسلامی به بیان برداشت خویش از این معجزه تاریخی و دینی میپردازد.
ملاحقعلی سیاهپوش متخلص به «حقه» و مشهور به فیلی شاعر شناخته شده لک زبانی است که در اوایل سده سیزدهم هجری قمری در منطقه سیاهپوش سلسله میزیسته است، تاریخ وفات این شاعر گرانقدر بین سالهای 1281 تا 1285 هجری ذکر گردیده است، وی در خانوادهای پرجمعیت، همراه شش برادر دیگرش از پدری مهاجر و با زکاوت به نام میرزااحمد مشهور به مُلاگرگعلی که در عصر خویش از تواناییهای فکری برخوردار بوده، زاده شده است.
پدر ملاحقعلی بهواسطه نبوغ و برجستگی فکریاش مورد توجه حاکم وقت سلسله قرار گرفته و با استفاده از رفاقت و نفوذ سیاسی حاکم وقت به تثبیت موقعیت اجتماعی و اقتصادی خود و خانوادهاش میپردازد، برخورداری از سواد، موقعیت اجتماعی مناسب و بهرهمندی از املاک مناسب باعث میشود تا پدر ملاحقعلی بنیانگذار و سرسلسله طایفه فرهیخته سیاهپوش در الشتر گردد.
ملاحقعلی با وجود آنکه هیچ استادی ندیده و هرگز به مکتب نرفته است، اما تحتتأثیر محیط خانوادگی از اوایل نوجوانی با زبان عربی آشنایی پیدا کرده و بدین سبب با اصول و فروع دین و قرآن کریم و حدیث نیز آشنا شده است.
وی درباره وضعیت مالی و علمی خود میگوید: «این لُر حقیر لاابالی / دستش تهی است و کیسه خالی / میگویم و گفتهام همیشه / دانشوریم نبود پیشه / همجنس ددان به کوه بودم / در وفق بدان ستوه بودم / تعلیم زکس نکردهام یاد / باشد که پذیرد عذرم استاد».
ملاحقعلی ضمن بهرهمندی از اطلاعات وسیع تاریخی و دینی، به موضوعات محیط پیرامون نیز توجه تام داشته است، او شاعر باذوقی است که در جایجای دیوانش با تخلص شعری «حقه» و «حقعلی» در وصف بهار، طبیعت، مرگ اطرافیان، پیری و کهنسالی خویش اشعاری سروده است.
معراجنامه ملاحقعلی مشتمل بر هشتاد و نه بیت است که در دیوان وی ضبط شده است، به نظر میرسد ملاحقعلی سیاهپوش مانند دیگر شاعران در بیان مباحث و عناصر معراج، منابع و تواریخ معمول پیرامون این حادثه عظیم تاریخی را در اختیار داشته است.
البته مداقه و تأمل در پارهای از مفاهیم وی نشان میدهد که ملا علاوه بر منابع رایج و در دسترس عموم شعرای پارسیگوی، در بیان پارهای از ابعاد و شرح عناصر معراج نبوی به منابع دیگری ورای منابع معمول دسترسی داشته است.
این ملایِ شاعرِ لکزبان، شب معراج را شب جوشش بحر رحمت، نزول باران رحمت الهی، بشارت عرش برین، شب تفاخر پیشوای دین و ضیافت بهترین آفریدگان خوانده است.
ملاحقعلی سیاهپوش به تبعیت از سیره دینی و تاریخی مسلمانان در مطلع معراجنامه خود با استناد به آیه اول سوره الاسراء «سُبْحانَ الَّذي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذي بارَكْنا حَوْلَه» به زمان وقوع واقعه معراج در شبانگاه اشاره کرده و میگوید: «رای معراجش بی، رای معراجش بی / اَ شَو مُصطفا، رای مِعراجش بّی / شوقِ شِرافَت ابتهاجِش بِی / پُشتِ پَردِه سِرّ سُبحان حاجِش بِی».
در این میان ملاحقعلی مزید بر نزول باران رحمت معراج، محبوس شدن شیاطین را از دستاوردهای معجزهآسای شب معراج تلقی کرده است و میگوید: «اِمشو شیاطین ها وَ بَنَه وَه / رَحمت وارانَن وَن وَ وَنَه وَه».
ملاحقعلی سیاهپوش در بیان معراج پیامبر(ص) صریحاً به مبدأ و مکان عروج رسولالله(ص) از خلوتسرای امهانی اشاره کرده است، او بر آن است که پیامبر(ص) از وقوع این رخداد آگاه بوده و انتظار این ضیافت آسمانی را داشته است و در این رابطه میگوید: «اَو وِیش انتظار اَو مهمانی بِی / جِیش خلوت سرايْ اُمِ هَـانِي بِی».
ملاحقعلی از بیت چهارم معراجنامه به بعد به بیان نقش جبرئیل امین در ابلاغ وحی خداوند و انجام مأموریت وی و سایر فرشتگان برای اجرای امر الهی معراج میپردازد و میگوید: «سروش ژَه فرمان یَکتای کَس مَوین / آما وَ عُهدۀ جَبریلِ اَمین / اِی پیک وَ مَحرَم کَون و مَکان کَرد / جج / مأمورین و اَمر لایَزال فرد».
ملاحقعلی بر آن است که تمام فرشتگان آسمان در شب معراج به پابوس پیامبر(ص) آمدهاند، وی همچنین به بیان نقش فرشته رزق یعنی میکائیل در این سیر مقدس آسمانی میپردازد و میگوید: «میکائیل منصَب جِبرِیل سَنَه وَه / رفرف لِیش آما بُراق سَنَه وَه».
وی در جای دیگر با عنایت به حدیث نبوی «فَلَمَّا بَلَغَ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى فَانْتَهَى إِلَى الْحُجُبِ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ تَقَدَّمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَيْسَ لِي أَنْ أَجُوزَ هَذَا الْمَكَانَ وَ لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقْتُ» به متوقف شدن فرشتگان مقرب و انصراف جبرئیل از همراهی پیامبر(ص) در ادامه سیر در شب معراج اشاره کرده و تصریح میکند که فرشته میکائیل در مکانی که بین بود و نابود و مکان رد و بدل شدن اسرار الهی با پیامبر بوده است، مأموریت بازگرداندن رفرف را عهدهدار گردید و رد این رابطه میگوید: «میکائیل رفرف بُرد وَه دُماوَه / مصطفای مُرسل مَن و تَنیاوَه».
لحن اخبار و روایات در باب معراج مختلف است، در بعضى از روایات صعود رسول خدا به آسمان توسط براق صورت گرفته و در بعضى هم بال جبرئيل آمده و در بعضى دیگر توسط نردبانى است كه يک سرش روى صخره بيتالمقدس و سر ديگرش بر بام فلک و آسمانها رفته است، در این میان ملاحقعلی در معراجنامهاش همچون بسیاری از اهل ادب در بیان این سیر شگفتانگیز آسمانی صریحاً به صعود پیامبر به وسیله براق فرشته چهره اسبپیکر اشاره دارد، او در این ابیات سرعت سیر مرکب رسولالله(ص) را با بالدار پنداشتن پرواز براق به تصویر میکشد و میگوید: «نَو مرتَعِه خاص نادِر وِینَه وَه / بُراقِ بالدار ها وَ زِینَه وَه / اَو فِرشتَه وَجه فِرَس پِیکَرَن / جج اَسب رای مِعراجِ خِیر البشرَن».
ملاحقعلی در توصیف سرعت سیر براقِ تیز پرواز و مرکب فلکپیمای پیامبر(ص) در شب معراج چنین میگوید: «بِنیشُو نَه پُشتِ اَو تِیژ بالَه دا / پُویان بُو تا عَرش لایَزالَه دا / فلکپو اَشهَب، عرشپیمای تِیژپَرّ / رکاوِش ژَ رانِ رسول یاوا فرّ».
ملاحقعلی سیاهپوش بر آن است که جسم پیامبر(ص) در این سیر آسمانی از عَرَض دنیا فارغ و وجود مجازی را طرد و وجود حقیقی خویش را باز یافت و آنچنان نورانیتی یافت که به فنای در حق نائل آمد «عریضه وجود عنصریش نَمَن / غیر ژَ ذات پاکِ اَنوَرِیش نَمَن / جسمش ژَ عَرَضِ دنیا خالی بِی / جج قابل تِر وَ فیضِ لایَزالی بِی»، ملاحقعلی بیآنکه به چگونگی گفتگوی خداوند با پیامبر در شب معراج اشارهای بنماید، فقط بدان اشارهای کلی کرده است.
خداوند در این گفتمان آسمانی ضمن آنکه به بنده برگزیدهاش خلعت رفعت میپوشاند و به او عنوان تقسیم کننده درهای بهشت را میبخشد، برات آزادی امتش را از آتش جهنم نیز به او عطا میکند و در این رابطه میگوید: «رسول وَ داوَر گفتگوشان بِی / گفتگوی اسرار کُینَه و نوشان بِی / ژَ رحمت سلطان لایَزال فرد / جج قاسِمَ الأبواب جَنَّت نامِش کرد / بَرات اُمّت، آزادی ژَ نار / وَنَش بَخشان کَرد دَهَنده دادار / ژَ حکمِ مُحکم غَفّار ذُوالمنن / جج فرمان شاهی گِشت انبیا سَن».
ملاحقعلی سیاهپوش نیز به تبعیت و شاید هم با اثرپذیری از پیشینیان در زمره شاعرانی است که به فرازمانی بودن پدیده معراج پیامبر اشاره کرده و بر آن است که فاصله زمانی این واقعه آنچنان سریع بوده است که در بازگشت حضرت به خانه امهانی بستر و جایگاه خواب پیامبر(ص) همچنان گرم بوده و حتی از ابریق وضوی حضرت آب ریزان بوده است و در این رابطه میگوید: «هَم ژُو شُوینَه دا وِرگِلیا ژَ نَو / داخِل بِی نَه بامِ اُمّ هانِی شَو / هِیمان ژَ جِیش دا گَرمی خِیزان بِی / جج هِیمان اِبریقش آو ژِیش ریزان بِی».
تعبیر ملاحقعلی در بیان فرازمانی پنداشتن معراج، بسیار شبیه به تعابیر شیخ فریدالدین عطار نیشابوری در اسرارنامه و مصیبتنامه است، چنانکه وی میگوید: «چون دو عالم ديد و صاحب راز گشت / ديد بستر گرم وقت بازگشت».
ملاحقعلی در بیان رخدادهای مسیر معراج پیامبر به آسمانها عناصری را تشریح میکند که نشان از دسترسی وی به منابعی انحصاری است که صرفاً در منطقه شیعهنشین لرستان رایج و شایع بوده است.
ملاحقعلی بر آن است که در شب معراج حضرت علی(ع) در مکانی ناپیدا به صورت شیری بر پیامبر ظاهر شده و با نعرهای برقآسا راه را بر او بسته است، پیامبر بیآنکه او را بشناسد انگشتر خویش را بهعنوان هدیه و باج به او میبخشد و در این باره میگوید: «شیری ژَو دیار نادیاره دا / شریقا چوین رعد نُو بِهاره دا / ژَ نَرگه و نَورد شیر قوی دل / جج چَنِی ساقِ عرش کَفت اَو تَزلزُل / هلاته و هَلمَت ضرَغام تیز چنگ / رای عبورِ شای اَنبیا کَرد تَنگ / مسدود ژَه احمد راگه معراج کَرد / ژَ شای انبیا ادعای باج کرد / نبی الله حق حبیب منعَم / وَ باج انگشتر وِیش دا و ضَیغَم».
ملا تصریح میکند که با دمیدن سپیده صبح علی(ع) اولین کسی بود که به حضور پیامبر(ص) رسید و به او تشریف معراج را تبریک گفت «تا بلال گلبانگ تکبیر دا و حَق / پَرتو نِمانا سفیده شَفق / شای خیبرگشای وَر ژَ مُنادِی / جج لاوا وَ خدمت اَحمد وَ شادی / عرض کرد اِمشوغرقِ دَریای رحمت بین / مُخلَع زَ فَرِّ کالای رَحمت بین / اِمشو پَردِه سِرِّ لایزال جات بی / جج تَشریف نه فَوقِ کُل سماوات بِی».
در بیان هنرمندانه ملاحقعلی حضرت علی(ع) راز ناپیدایی خویش و خبر باجخواهی خود به صورت شیری از پیامبر را در عروج به آسمانها به پیامبر ابلاغ مینماید و خود را در این سفر همراه رسول و ولی خدا معرفی کرده است، ضمناً او نگین انگشتری و نیمه سیبِ گروگان گرفته در عرش را به پیامبر عودت میدهد و پیامبر هم پسر عم و داماد خویش را تحسین مینماید که ملاحقلی در این رابطه گفته است: «هَم عرضِ عجز کرد لَب وَ خَنه وَه / جج شیری نگینت وَ باج سنَه وَه / سیو دستِ حق وَ دو نیمت کرد / نیمت وَ اَو دا نیمی وِیت آورد / یَه رَمزی ژَ سرّ کس مَوینتَن / جج یَه نیمه سیوِت یَه نگینِتَن / شیر رای معراج نگین سِین مِن بیم / جج دَستِ سِیونِمای کَس مَوین مِن بییم / حاملِ خلعت افتخار مِن بیم / مایۀ کِرامَتِ کردِگار مِن بِیم / وَکیلت نَه امر سُلطانِی مِن بیم / آگاه ژَ رازان پِنهانی مِن بِیم».
به نظر میرسد که ملاحقعلی سیاهپوش این تعابیر را درباره حوادث معراج پیامبر از روایات گرفته باشد، چنانکه در روایت آمده است که سلمان فارسی به نقل از حضرت زهرا(س) نقل کرده است که پیامبر(ص) فرمودند: «(ای سلمان! شبی که به سوی آسمانها برده شدم همراه با جبرئیل در بهشت الهی بودیم و در قصرها و بستانهای بهشت دور میزدیم که رایحهای خوشبو به مشامم رسید که مرا به تعجب واداشت. پس گفتم: ای دوست من، جبرئیل! این بوی چیست که بر تمام عطرهای بهشت غلبه پیدا کرده است؟ جبرئیل گفت: ای محمد! این عطر سیبی است که خداوند تبارک و تعالی سیصد هزار سال پیش آن را خلق کرده که نمی¬دانیم خداوند متعال چه منظوری از آفریدن آن داشته است. پیامبر(ص) در ادامه فرمودند: در فکر این سیب بودم که گروهی از ملائکه را دیدم که آن سیب را همراه خود آوردهاند»، اگرچه خوانش ملاحقعلی تاحدودی با روایت مذکورتفاوت دارد، اما حکایت سیب غیبی قدر مشترک هر دو آنها میباشد.
ملاحقعلی سیاهپوش با ظرافت و زیبایی به بیان رعایت حرمت و عظمت شأن و برتری رسالت حضرت ختمی مرتبت در شب معراج و در بارگاه الهی و آسمانها به نسبت سایر انبیای الهی، به ویژه حضرت موسای کلیم(ع) پرداخته است، او بر آن است که مقام شامخ رسول خاتم(ص) و شاه شفاعتخو باعث شد تا خداوند او را از خلعِ نعل در عرش معاف دارد و گرد و غبار کفش حضرت را مایه مباهات عرش تلقی نماید.
ملاحقعلی با استناد به خطاب آسمانی «فَاخلَع نَعلَیکَ» (طه/12) در حق موسی(ع) در طور سینا فضیلت پیامبر اعظم را در قیاس با آن چنین بیان میدارد: «شای شفاعتْخو انوارِ بی خَوشْ / پای مبارک دا دَر آوِرد ژَ کَوشْ / خالق خطاب کرد کی تو خَوشِتَـنْ / فَرشِ مِن محتاج گَردِ کَوشِتَنْ / پا نَه کَوشَه دا نِیشت اَو بانِ فَرشْ / فرشْ ژَو تَشریفَه رَفیع بِی چُوین عَرشْ / نورِ کوه طور موُزِه موسی کو / عَرش و فَرش و کفشِ شای انبیا کُو».
یاداشت از علی فتحالهی، دانشیار ادیان و عرفان دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرمآباد
انتهای پیام