تو را وقتی شناختم که تمام ثروتت را گوهر اشک برای اهل بیت پیامبر(ص) خواندی
کد خبر: 3946374
تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱۳۹۹ - ۱۵:۰۶
به یاد سردار دل‌ها/

تو را وقتی شناختم که تمام ثروتت را گوهر اشک برای اهل بیت پیامبر(ص) خواندی

مالک اشتر سرزمینم تو را وقتی شناختم که تمام ثروتت را گوهر اشک برای اهل بیت پیامبر(ص) خواندی، تمام ثروتت را حمایت از حقوق بچه یتیم‌های سوریه و یمن معرفی کردی.

تو را وقتی شناختم که تمام ثروتت را گوهر اشک برای اهل بیت پیامبر(ص) خواندیتو را نه فقط می‌توان با رشادت‌هایت در جنگ هشت ساله شناخت، تو را نه فقط با رأفتت با اسرای داعشی می‌توان شناخت، تو را نه فقط می‌توان با خودت شناخت که در طول عمرت لحظه‌ای به فکر تنها خودت نبودی، تو را فقط و فقط با اشک‌هایی می‌توان شناخت که در فراغت ریختند و خروش مردمی که برای بدرقه‌ات آمدند.

سردار بی‌دستم، گرچه تو همان ژنرال بلندپایه ایرانی بودی که خار چشم دشمن شدی که حضورت را نتوانست تحمل کند چراکه در مقابل کسانی ایستادی که زاده سیاست اینان بودند، اما برای مردم سرزمینت همان سربازی بودی که پیش‌تر از سایر سربازان چفیه را دور سرت می‌پیچیدی و به میدان می‌رفتی.

تو را وقتی شناختم که تمام ثروتت را گوهر اشک برای اهل بیت پیامبر(ص) خواندی، تمام ثروتت را حمایت از حقوق بچه یتیم‌های سوریه و یمن معرفی کردی.

تو را وقتی شناختم که برای رواج دین حق از خانه و کاشانه‌ات بیرون شدی، آسایش و آرامشت را حتی در بازنشستگی دادی و چه زیبا در نهایت به مادرت اقتدا کردی و در آتش سوختی.

رمز و راز تو و حضرت عباس(ع) در قطع دست‌هایتان نمی‌دانم چه بود، او در راه برادرش دستانش قطع شد و تو در راه امنیت ما.

چقدر سخت است نوشتن درباره تو و رشادت‌هایت، انتخاب واژه و کلمات چقدر دشوار است، واژه‌ها در مقابلت سر خم می‌کنند و ابراز شرمندگی که نمی‌توانند اوج بزرگی تو را وصف کنند.

تو نه فقط متعلق به سرزمین خودت بلکه پدر تمام یتیمان پا برهنه سوریه، یمن، عراق و لبنان بودی، چگونه می‌توان در فراق تو نسوخت و خون نگریست که تو برای دوست و دشمنت یک تنه یک ملت بودی.

در عجبم دشمنت چگونه زبانی را که شب‌ها تا سحر مناجات می‌کرد، پاهایی که سنگر به سنگر و کشور به کشور برای دفاع از مظلومان دویده، چشمانی که خستگی و بی‌خوابی شبانه را خریده و دلی که به اسرایش رحم کرده را تروریست می‌خواند.

و چه مانده بگویم از رفتنت که برای همیشه جگر یک ملت که نه تمام مردمی که حتی عکس تو را هم دیده‌اند شعله‌ور ساختی.

مالک اشتر سرزمینم، چقدر دلمان تنگ می‌شود برای زخم چشمت، برای لباس‌های خاکی‌ات، برای نگاه پر عطوفتت، برای ابهتت و در عین حال سادگی‌ات.

و چه پربرکت بود رفتنت که با این رفتن هم پرده‌ای دیگر از دشمنی دشمنان را آشکار کردی. آخرین لطف را هم در حقمان اتمام کن، دستان خالی ما و شفاعت تو در جوار مادرمان زهرا(س).

یادداشت از عاطفه ابرار پیراسته، خبرنگار ایکنا همدان

انتهای پیام
captcha