احسان رضایی، نویسنده و منتقد ادبی، در گفتوگو با ایکنا از اصفهان، در خصوص سرانه مطالعه در ایران، اظهار کرد: اینکه سرانه مطالعه در جامعه ما پایین است، نمیدانم با چه چیزی مقایسه شده و این حرف بیان میشود. طبق آخرین آماری که وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی براساس یک پیمایش ملی با شرکت 15 هزار نفر ارائه کرد، سرانه مطالعه عمومی در کشور ما، 13 دقیقه و برای افراد کتابخوان، 32 دقیقه در روز است. اینکه در روز چند دقیقه مطالعه میشود، نمیتواند به تنهایی ملاک باشد. ممکن است کسی 10 دقیقه کتاب بخواند، ولی در خصوص این 10 دقیقه مطالعه خیلی فکر کرده و بارها آن را در ذهنش مرور کند. از طرف دیگر، ممکن است کسی دو ساعت مطالعه کند، اما هیچ تغییری در تفکر و زندگیاش ایجاد نشود.
وی افزود: عدد سرانه مطالعه به اندازه کیفیت آن اهمیت ندارد، البته کیفیت نیز قابل سنجش نیست و شاخصهای فرهنگی را باید بلندمدت در نظر گرفت، مثلا با پژوهشهای جامعهشناسی میتوان بررسی کرد که جامعه اخلاقیتر شده است یا احساسیتر رفتار میکند. ناگفته نماند که عدد و رقم نیز کارکرد خودش را دارد و در حال حاضر، شمارگان و تیراژ کتابها به شدت در حال کاهش است.
این نویسنده و منتقد ادامه داد: پایین آمدن تیراژ، به تنهایی مطلبی را بیان نمیکند، باید تیراژ متوسط را در تعداد کتابهای منتشره در طول یک سال ضرب کنیم. تعداد کتابهایی که در یک سال در کشور ما منتشر میشود، بیش از صدهزار عنوان است و ظاهراً مسئولان نیز از افزایش کمی تعداد عناوین استقبال میکنند، نشانه آن نیز این است که تعداد ناشران همینطور بالا و بالاتر میرود. طبق آمار خانه کتاب، در سال 97، 100 هزار و 927 عنوان کتاب منتشر شده که از این تعداد، 38 درصد چاپ مجدد و 62 درصد چاپ اول بوده است. کتابهای چاپ اول ممکن است خیلی خوب نباشند، ولی کتابهایی که به چاپ دوم و سوم میرسند، احتمالاً آثار بهتری هستند و جامعه تقاضای آنها را داشته که دوباره چاپ شدهاند، ولی طبق آمار سال 97، فقط 38 درصد کتابها چاپ مجدد بودند و ناشرانی که این تعداد کتاب را در سال 97 منتشر کردند، پنج هزار و 507 ناشر بودهاند.
رضایی ادامه داد: این تعداد زیاد ناشر را با تعداد ناشران کشوری مثل ژاپن مقایسه کنید که همه ما قبول داریم سرانه مطالعه آن بهتر از کشور ماست. جمعیت این کشور یک و نیم برابر جمعیت ایران و تعداد ناشران آن دو سوم کشور ماست، یعنی کشور ژاپن با 126 میلیون جمعیت، سه هزار و 500 ناشر دارد. وقتی در کشور ما تعداد بیشتری به راهاندازی انتشارات تشویق میشوند تا از مزایای احتمالی این حرفه در زمینه مالیات، سهمیه کاغذ دولتی و ... برخوردار شوند و به آنها اعلام میشود به شرطی میتوانند ناشر فعال باقی بمانند که در یک سال، این تعداد کتاب منتشر کنند، اینگونه کیفیت کتابها پایین میآید. در این صورت، معتقدم جامعه آگاهانه دست به انتخاب میزند و در نتیجه، شمارگان پایین میآید، ولی اگر متوسط شمارگان را در تعداد کل ضرب کنیم، تقریباً همانی است که سابق بر این بوده و تغییر زیادی نکرده است.
وی افزود: یکی از دلایل اینکه مردم به بعضی از کتابها اقبال نمیکنند و این سؤال پیش میآید که چرا شمارگان کاهش یافته، همین است که تعداد زیادی کتاب چاپ میشود. یک سال شامل 52 هفته میشود و اگر در نظر بگیریم که یک کتابخوان حرفهای هفتهای دو کتاب میخواند، وی در طول سال میتواند 110 عنوان کتاب بخواند و این نوع خواندن بدون نقد و بررسی و ارزیابی است و برای آن باید زمان بیشتری در نظر گرفت. این 110 عنوان کجا و 100 هزار و 927 عنوان کجا؟! همانطور که معتقدم کیفیت مطالعه مهمتر از عدد دقایق آن است، در مورد تولید کتاب نیز بیشتر از عدد و رقم باید به کیفیت کتابها توجه داشت و بررسی کرد که چه تعداد کتاب خوب در یک سال منتشر میشود و چه تعداد کتاب بازاری یا کتابسازی. این میتواند دورنمایی از تمام مسائل در اختیار ما قرار دهد، مثل اینکه چرا مطالعه کتاب کم است، یا چرا تیراژ پایین میآید و چرا مردم پاسخ پرسشهای خود را در کتابها پیدا نمیکنند و سراغ موارد دیگر میروند.
این نویسنده و منتقد ادبی تصریح کرد: سرانه مطالعه به تنهایی شاخص دقیقی برای ارزیابی کیفیت مطالعه نیست. اینکه در چند دقیقه مطالعه، چه متنی میخوانیم، آن متن با چه کیفیتی تولید شده و آیا پاسخگوی سؤالات ما هست یا نه؛ اگر پاسخ به این سؤالات مثبت باشد، سرانه مطالعه خود به خود افزایش مییابد و کیفیت و تأثیرگذاری بیشتری خواهد داشت، ولی اگر بخش زیادی از کتابها بیکیفیت باشند، سرانه مطالعه به تنهایی فایده ندارد. البته همانطور که گفتم، کیفیت مطالعه را نمیتوان اندازه گرفت، ولی مواردی مثل متون مورد مطالعه را میتوان سنجید، یعنی مشخص شود که چه تعداد از کتابهایی که در یک سال منتشر شده، به چاپ مجدد رسیده و دوباره خواهان داشته است و چه تعداد خواهان نداشته، در همان چاپ اول باقی مانده و کیفیت پایینی داشته است.
وی در خصوص تعداد کتابهای پاسخگو به نیازهای جامعه در طول یک سال، گفت: متأسفانه وقتی بیش از 100 هزار عنوان کتاب در سال منتشر میشود، نه من و نه هیچ شخص دیگری نمیتواند به تنهایی در این خصوص پژوهش انجام دهد و این کار ممکن است از عهده یک سازمان برآید. شخصاً از اینکه چه تعداد از کتابها به چاپ جدید میرسند، متوجه میشوم که مردم خواستار مطالعه بیشتر آنها هستند و چه تعداد عنوان کتاب در همان چاپ اول متوقف میشوند که یا فروش نمیروند و یا اگر به هر دلیلی فروش رفتهاند، آنقدر خواهان ندارند که ناشر آنها را تجدید چاپ کند.
رضایی در خصوص نقش فضای مجازی در تقویت یا تضعیف مطالعه و کتابخوانی، بیان کرد: شبکههای اجتماعی هم میتواند مطالعه و کتابخوانی را تقویت کند و هم باعث تضعیف آن شود. با تعدادی از کتابها اصلاً از طریق فضای مجازی آشنا میشویم و گزیدههایی از آنها را میخوانیم، مثلاً تکبیتهایی از برخی شاعران در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود که آثار آنها تا نیم قرن پیش فقط توسط علما و فضلا مطالعه میشد، مثل صائب و بیدل، ولی شبکههای اجتماعی آنها را به متن زندگی مردم آوردهاند؛ ولی از طرف دیگر، در زندگیهای شلوغ امروزی وقت مطالعه محدود است و زمانی که برای مطالعه یک متن در شبکههای اجتماعی وقت میگذاریم، فرصت مطالعه متن دیگری را پیدا نمیکنیم. در واقع این شبکهها کارکرد دوگانه دارند، مثلاً از یک طرف تعداد زیادی از افراد در شبکههای اجتماعی مشغول نویسندگی هستند، چه به شکل داستان پاورقی مثل داستان «پستچی» که در شبکههای اجتماعی به شکل پاورقی به نگارش درآمد و بعد تبدیل به کتاب شد و چه بحثهایی که قبل از تبدیل شدن به کتاب، در این فضا به پختگی و کمال میرسد، مثلا عبدالله شهبازی کتاب «طریقت مریمیه» را ابتدا در کانال و صفحه فیسبوک خود منتشر کرد و بعد از دل بحثهایی که در مورد آن شکل گرفت، یک کتاب تألیف کرد.
وی اظهار کرد: آموزش در سه سطح خانواده، مدرسه و رسانههای جمعی اتفاق میافتد. فروش بالای کتابهای کودک و نوجوان نشان میدهد که علاقه به مطالعه در جامعه ما وجود دارد و پدر و مادرها به کتابخوانی فرزندانشان اهمیت میدهند، ولی نباید فراموش کنند که فقط روش این نیست که برای آنها کتاب بخرند، از آن مهمتر این است که خودشان کتاب بخوانند و فرزندان ببینند که پدر و مادرشان کتاب میخوانند و برای حل مشکل یا یافتن پاسخ، به کتاب مراجعه میکنند، آن وقت آنها نیز یاد میگیرند که کتاب راهحل است. پژوهشی در مورد یکسری از سریالهای آمریکایی که زندگی شهری را به نمایش میگذاشت، نشان داد که در این سریالها، پدر و مادرها وقتی در جای خواب خود دراز میکشیدند، کتاب به دست میگرفتند. در واقع چنین صحنههایی از این بابت در فیلم به تصویر کشیده میشود تا نسل بعدی آموزش ببینند. اگر پدر و مادر خودشان کتاب بخوانند یا همراه با بچهها این کار را انجام دهند، بسیار مؤثرتر از این است که فقط کتاب بخرند.
رضایی در پایان افزود: در سطح مدرسه اقداماتی از قبیل زنگ کتابخوانی انجام میشود، اما همانطور که همه میدانیم، این اقدامات زیاد جدی گرفته نمیشود، ولی بعضی از مدارس مسابقات و باشگاههای کتابخوانی دارند که البته تعدادشان محدود است. به تعدادی از این مدارس رفته و در برنامههایشان شرکت کردهام و متوجه شدهام که یک مربی دلسوز چقدر میتواند باعث تغییرات عمده در میان دانشآموزان شود. در سطح سوم، رسانههای جمعی و گروهی به خصوص صدا و سیما قرار دارند که باید برنامههای زیادی در خصوص کتاب تدارک ببینند و در سریالها، کتاب خواندن به عنوان عملی روزمره آموزش داده شود و همانطور که در خصوص خیلی چیزهای دیگر حساسیت وجود دارد، در مورد کتاب نیز باید حساسیت وجود داشته باشد. تاکنون فقط یک سریال به بحث کتاب پرداخته و آن، «کتابفروشی هدهد» خانم برومند بوده است، در صورتی که تعداد این سریالها باید خیلی بیشتر باشد.
انتهای پیام