مقاومت در مکتب عاشورا به معنای ایستادگی و پایداری در برابر ظلم و ستم، دفاع از حق و حقیقت و تسلیم نشدن در برابر باطل است. این مقاومت، یک ارزش والای اخلاقی و رفتاری است که در واقعه کربلا و قیام امام حسین(ع) به اوج خود رسید.
روح قیام عاشورا که مقاومت در مقابل ظلم و ستم و مبارزه با سلطه ستمکاران بوده در اقصی نقاط جهان جاری شده است.
امروزه عاشورا مکتبی منحصر به جهان تشیع نیست، بلکه از خاورمیانه گرفته تا آفریقا و قلب اروپا و آمریکا نام حسین بن علی(ع) میدرخشد؛ از اینرو حامیان مستکبر غربی به هر وسیلهای میخواهند، مانع رسیدن پیام مقاومتساز قیام امام حسین(ع) به سراسر جهان شوند؛ چراکه هر انسان آزادهای در عالم اگر این پیام نورانی را بشنود، شیفته آن میشود.
گفتمان مقاومت در دنیای معاصر ثمره شیرین فرهنگ عاشوراست و رابطه بین این دو، رابطهای متقابل است؛ از یکسو فرهنگ عاشورا فراهمکننده زمینه شکلگیری گفتمان مقاومت شده است و از سوی دیگر گفتمان مقاومت با تکیه بر ارزشهای اسلامی با ایثار و پایمردی مجاهدانی همچون مدافعان حرم و مبارزان فلسطین و ... توانسته است، افزون بر خنثیکردن توطئههای دشمنان، نظر مردم جهان را به فرهنگ عاشورا جلب کند و در قالب بیداری امتها و تشکیل هستههای مقاومت، در سرتاسر جهان به گفتمان مقاومت تبدیل کند. به همین منظور خبرنگار ایکنای لرستان با حجتالاسلام حسین فلاحیاصل، عضو هیئت علمی گروه معارف دانشکده ادبیات علوم انسانی دانشگاه لرستان، گفتوگویی انجام داده که با هم میخوانیم؛
مقاومت در لغت از «قوام داشتن» میآید به این معنا که هر چیزی در مقابل عوامل خارجی خودش را نگه دارد، صیانت کند و شکسته نشود این را مقاومت گویند به عنوان مثال یک چوب یا فلز اگر در برابر فشار بیرونی ایستادگی کند و شکسته نشود، میگویند قوام دارد.
مقاومت در عاشورا مبتنی بر ایمان و اعتقاد حقیقی بود، یک نوع توکل بر خداوند متعال و دلسپاری به حقیقت در آنجا رخ داد، چون یک ایمان کاملی حاصل شده بود، افراد جان باختن و شهادت را امر ترسناکی برای خودشان تصور نمیکردند به اصطلاح آنها قومی بودند که مرگ برای ایشان حل شده بود.
اگر فردی مسئله مرگ برایش حل شود و به معرفتی برسد که مرگ را پُلی برای رسیدن به سعادت بداند، مقاومت معنایش چند برابر میشود و انسان توان و قدرت خود را در مقابله با ظلم، ستم و امور ناپسند در جامعه میگذارد و تن به ذلت و خواری نمیدهد کمااینکه امام حسین(ع) در این رابطه فرموده است: «عبیدالله بن زیاد من را بین دو چیز مخیر و مجبور کرده شمشیر یا ذلت و ما قومی هستیم به گونهای تربیت شدهایم و از دامانهایی پرورش پیدا کردهایم که امکان پذیرش ذلت در آنها نیست، جزو قاموس ما نیست که ذلت را بپذیریم، لذا اگر چارهای جز شهادت نیست شهادت را میپذیریم».
شمشیر مظهر خشونت و خون مظهر مظلومیت است، اینکه میگویند خون بر شمشیر پیروز است، به این معنا است که مظلومیت بر خشونت پیروزی قطعی دارد.
مردم در زمان امام حسنمجتبی(ع) و امام حسین(ع) به خاطر تبلیغات گسترده بنیامیه و اینکه جامعه دچار یک فضای غبارآلود، مسموم و اختتاق شدید بود، توانایی تشخیص حق از باطل را نداشتند و حق از ناحق پیدا نبود، ولی با تبیین حقایق و جهاد علمی که امامان معصوم(ع) به ویژه امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع) و بقیه شیعیان داشتند، این فضای مسموم تغییر کرد و جامعه آگاه و حق و باطل از هم تشخیص داده شد.
یک بیماری دیگر که جامعه زمان امام حسین(ع) به آن مبتلا شده بود، ترس، هراس، تن به ذلت دادن و سلب نیروی مقاومت بود این در حالی بود مسلمانان آن روزگار میدانستند یزید آدم فاسدی است و در مقابل حقیقت دین خدا ایستاده است، اما جرئت اعتراض نداشتند و اینجا بود که امام حسین(ع) با قیام و شهادت خودش این بیماری را از قلب جامعه برداشت و قلب بیمار و مرده مردمان آن روزگار را دوباره احیا کرد و نشان داد در مقابل ظلم و ستم اگر لازم باشد، انسان همه هستی و همه شئون هستی خودش را در راه خدا فدا خواهد کرد.
در طول تاریخ هیچ پیامبر و امامی جزء امام حسین(ع) را سراغ نداریم که فرزند خردسال و طفل شیرخواره خودش را به میدان جنگ ببرد و نوجوانانی که هنوز به سن بلوغ نرسیدهاند به میدان جنگ بفرستد و بسیاری از اعضای خانوادهاش را در قیام عاشورا از دست بدهد و خودش نیز تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون پای دفاع از دین و شریعت بماند.
سالها گذشت و قیام سیدالشهدا(ع) همواره یک سرمشقی بود تا اینکه انقلاب اسلامی که به رهبری امام خمینی(ره) اتفاق افتاد شعاع، پیام و قیام امام راحل(ره) برگرفته از عاشورا و مکتب سیدالشهدا(ع) بود. آن روحیه شجاعت و دلاوری که امام از خود نشان دادند، ناشی از سرمشق قرار دادن سالار و سرور شهیدان و شهدای حادثه کربلا بود.
مکتب عاشورا یک مکتب تک بُعدی نیست که فقط جهاد یا فقط عبادت را شامل شود، بلکه یک مکتب ذوابعاد است و میتوان گفت مکتب عاشورا ممثل قرآن کریم و همه دین است. همه دین و همه حقیقت دین از اخلاق و اعتقاد و احکام جهاد در کربلا تجلی پیدا میکند به این معنا که کربلا ممثل حقیقت دین میشود، پس مکتب سیدالشهدا نماد عملی و حقیقی توحید و دیانت است، چون حقیقت دین همان توحید است و اگر دین را بخواهیم بیان کنیم، عیناً توحید است و اگر توحید را بخواهیم به تفصیل بیان کنیم، همان دین است، یعنی توحید عین دین است و دین عین توحید است. کربلا و شهدای کربلا و امام حسین(ع) و زینب کبری(س) مظهر تام و تمام حقیقت توحید هستند و هر چه و هر که در همه عالم در مسیر توحید باشد در مسیر کربلا و در مسیر احیای حق و مبارزه با باطل و ظلم قرار دارد.
دو عنصر اصلی و اساسی در توحید خودش را نشان میدهد، یکی عدل و دیگری ظلم و امام علی(ع) به حسنین فرمودند: «برای مظلوم کمک باشید و علیه ظالم خصم باشید و با ظلم مبارزه و از مظلوم دفاع کنید» و انقلاب اسلامی مادامی که در این مسیر باشد که نه خودش ظلم کند، نه به جامعه خودش نه به جوامع دیگر ظلم کند و از مظلوم حمایت کند عاشورایی و در مسیر سیدالشهدا(ع) خواهد بود و اگر از این مسیر نورانی و پرارزش لغزشی حاصل شود و افرادی و فردی به جامعه یا شخصی ستم و اجحاف کند، به همان میزان از مسیر عاشورا و مکتب عاشورا فاصله گرفته و اگر بر ظلم دیگران چشم بپوشاند و از مظلوم دفاع نکند، به همان میزان از مکتب امام حسین(ع) فاصله گرفته است و هر چه در این مسیر باشد به خاطر ابعاد مختلفی که دارد به مکتب و مرام تشیع و عاشورا نزدیکتر شده است.
انتهای پیام