دهم رمضان (سال ده بعثت) نقطه پایان بر 25 سال همراهی حضرت خدیجه(س)، بانوی آسمانی با رسول خدا(ص) بود، بانویی طاهره، راضیه، مرضیه، زکیه، صدیقه، کبری، شامخه، فاضله، کامله و عفیفه که 55 سال قبل از بعثت چشم به جهان گشوده و از سال 15 قبل از بعثت (دهم ربیع الاول) در کنار برگزیده الهی قرار گرفته بود و سرانجام بعد از قریب 25 سال همراهی و همگامی، در 65 سالگی چشم از جهان فرو بست و رسول الهی را در فراقی جانسوز تنها گذاشت.
این واقعه دردناک که به فاصله اندکی از وفات ابوطالب(ع) روی داد، چنان پیامبر اکرم(ص) را متأثر کرد که آن سال را «عام الحزن» نامید. به نقل علامه مجلسی بعد از این واقعه خانهنشین شده و کمتر از خانه بیرون میرفت. (1)
تجلیل و بزرگداشت پیامبر اکرم(ص) از مقام حضرت خدیجه(س) ما را بر آن میدارد که به پیرامون شخصیت و شاخصههایی که ایشان را به چنین مرتبهای رسانده است بپردازیم.
نخستین ویژگی حضرت خدیجه(س) نسبت به پیامبر اکرم(ص)، درک ارزشهای واقعی او در برابر فریبندگیهای ظاهری و دنیوی بود. او معنای کمالات انسانی را به خوبی شناخت و چون توانست آن را تنها در وجود پیامبر اکرم(ص) بیابد، حاضر شد تمام شخصیت و دارایی خود را برای درک آن فدا کند و در این راه هم از مال خود گذشت، هم از موقعیت اجتماعیاش و برای درک این کمال واقعی، قالبهای جاهلی را شکست و بهایی سنگین از جمله قطع رابطه زنان، حتی تا زمان تولد حضرت فاطمه(س) را به جان خرید.
این نوع نگرش و رفتار، در جامعهای که عموم تودهها براساس ظواهر و زرق و برقهای دنیوی روابط خود را پایهریزی میکنند، نمیتوانست بدون پیامدهای تلخ و ناگوار باشد، بنابراین به فاصلهای اندک از پخش خبر ازدواج وی با امین قریش، گروهی از زنان به عیبجویی از وی روی آوردند و در محافل خود او را سرزنش کردند. آنان میگفتند: «او با این همه حشمت و شوکت با یتیم ابوطالب که جوانی فقیر است ازدواج کرد. چه ننگ بزرگی!» حضرت خدیجه(س) در مقابل این جهالتها ساکت ننشست و آنها را به صرف نهار دعوت کرد و بعد از پایان مراسم گفت: «ای زنان! شنیدهام شوهران شما (و خودتان) در مورد ازدواج من با محمد(ص) خرده گرفتهاید و عیبجویی میکنید، من از خود شما میپرسم آیا در میان شما، شخصیتی مثل محمد(ص) وجود دارد؟ آیا در گستره مکه و اطراف آن شخصیتی در فضائل و اخلاق نیک، مانند او سراغ دارید؟ من به خاطر این ویژگیها با او ازدواج کردم و چیزهایی از او دیدهام که بسیار عالی است. پس شایسته نیست شما اینگونه سخن بگویید و نسبتهای ناروا به دیگران دهید.» زنان قریش بعد از این سخنان خدیجه، همگی سکوت اختیار کردند و بهتدریج پراکنده شدند. (2)
این شیوه استدلال خدیجه هر چند عمق ارزشگرایی در انتخابها را نشان میداد، برای جامعه جاهل و متعصب آن روز قابل درک نمیکرد، بنابراین زنان لجوج قریش به حالت قهر با او رفتار میکردند. آنها دیگر به خدیجه سلام نمیکردند و نزد او نمیرفتند حتی تا سال پنجم بعثت که حضرت زهرا(س) متولد شد، نیز این شیوه رفتاری همچنان پا برجا بود. بنابراین حتی هنگام وضع حمل، او را تنها گذاشته و پیام فرستادند که: «تو با ما مخالفت و با یتیم ابوطالب ازدواج کردی، ما هرگز نزد تو نمیآییم و در هیچ کاری کمک نمیکنیم!!» این حجم از کینه ورزیها دل خدیجه را آزرد تا آنجا که خداوند چهار بانوی پاکیزه (ساره، آسیه، مریم، صفورا دختر شعیب پیامبر) را به یاری او فرستاد و به اینسان خدیجه پاداش عشق و علاقه به کمالات انسانی را دریافت کرد و فرزندش فاطمه زهرا(س) را نیز به دنیا آورد.
حضرت خدیجه(س) به رغم اموال فراوان و موقعیت اجتماعی ویژهای که داشت، در برخورد با رسول اکرم(ص) همواره حرمت او را پاس میداشت و کوچکترین رفتاری که نشانی از اظهار برتری دهد از خود بروز نمیداد. جلوهای عالی از این رفتار را میتوان در ماجرای عروسی آن دو سراغ گرفت. آنگاه که مراسم عقد و جشن پایان یافته بود و پیامبر(ص) میخواست به خانه عمویش ابوطالب برگردد، ملکه بطحا و بانوی قریش که اینک همسر او شده بود، اینگونه او را مخاطب قرار میدهد: «الی بیتک فبیتی بیتک و انا جاریتک؛ به خانه خودتان وارد شوید، خانه من خانه شماست و من کنیز شما هستم.» و البته این همه احترام و پاسداشت به خاطر عقیده و ایمان او به توحید بود.
حضرت خدیجه(س) تمام توان خود را بهکار میبرد تا امور منزل را مطابق میل پیامبر اکرم(ص) اداره کند. از جمله چون به میزان علاقه ایشان به عبادت آگاه بود، چنان رفتار میکرد که پیامبر(ص) به راحتی به عبادت و راز و نیازش مشغول باشد و حضور خدیجه را مانعی برای عباداتش نداند. پیامبر اکرم(ص) قبل از بعثت، در هر ماه چند بار و نیز همه ساله ماه رمضان را در غار حرا به تفکر و عبادت خداوند میگذراند و این عمل بعد از ازدواج نیز ادامه داشت. بنابراین امام هادی(ع) میفرمود: «پیامبر اسلام پس از سفر تجاری شام، درآمدش را بین فقرا تقسیم کرد و هر روز بامداد به فراز کوه حرا میرفت و به تماشای شگفتیهای خلقت مشغول میشد و تحت تأثیر عظمت خدا قرار میگرفت و خدا را آنگونه که شایسته بود عبادت میکرد» (3) بنابراین حضرت خدیجه(س) با درک چنین روحیاتی از پیامبر، هرگز برای او مزاحمتی ایجاد نمیکرد و همیشه با همدلی و همراهی او را بدرقه میکرد، غذایش را به وسیله حضرت علی(ع) به بالای کوه میفرستاد و گاه خود نیز با حضرت همراه میشد. علامه مجلسی به نقل از صحاح اهل سنت مینویسد: «در آن ماه رمضان که پیامبر(ص) در کوه حرا به سر میبرد و وحی و بعثت آغاز میشد، حضرت علی(ع) و خدیجه(س) و یکی از غلامان در حضورش بودند.» برای نمونه تنها یکی از این عبادتهای پیامبر 40 روز به درازا کشید که خدیجه(س) تمام این مدت را به تنهایی گذراند.
چنین عبادتهای طولانی به طور طبیعی میتوانست موجب ناراحتی، دلشورهها و نگرانیهای مختلفی برای حضرت خدیجه(س) شود، اما او نه تنها اعتراض نمیکرد بلکه با رسول خدا(ص) همراه بود، بنابراین پیامبر(ص) که خود متوجه نگرانیهای حضرت خدیجه(س) بود، عمار یاسر را نزد خدیجه(س) فرستاد و پیام داد که: «ای خدیجه! گمان نکن کناره گیری من به خاطر بیاعتنایی به تو است، بلکه پروردگارم چنین فرمود تا امر خود را اجرا کند. جز خیر و سعادت فکر دیگری نکن. خداوند هر روز، چند بار به خاطر تو به فرشتگان بزرگش مباهات میکند. پس وقتی شب شد، در را ببند و در بستر خود استراحت کن.» همراهی و همدلی خدیجه و تلاش او برای کسب رضایت رسول اکرم به حدی بود که وقتی هنگام وفات در ضمن وصیت هایش به پیامبر(ص) گفت: «من در حق شما کوتاهی کردم، مرا عفو کن»، پیامبر فرمود: «هرگز از تو تقصیری ندیدم و تو نهایت تلاش خود را به کار بردی و در خانه من بسیار خسته شدی.»
روایات بسیاری از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که گویای اهمیت رویکرد خدیجه به پیامبر(ص) در آن فضای جاهلی و غربت رسول اکرم(ص) است. وقتی که حتی بسیاری از بستگان رسول اکرم(ص) نیز پیامبر را تنها گذاشتند و حتی کمر همت به نابودی او بستند، خدیجه به محمد صلی الله علیه و آله روی آورد و با او پیمانی جاودانی بست و تا لحظه آخر زندگی بر عهد و پیمانش استوار ماند. پیامبر(ص) نیز با درک چنین فضیلتی از خدیجه بود که همواره تأکید میکرد «این مثل خدیجه» از جمله زمانی که هاله، خواهر خدیجه برای زیارت رسول اکرم(ص) به مدینه آمد، پیامبر با دیدن او به یاد خدیجه افتاد و از شدت تأثر به خود لرزید. بعد از رفتن او، عایشه پرسید: چه قدر از پیر زن قریش که سالخوردگی صورتش را چروکین و سرخ کرده بود یاد میکنی با اینکه امروز روزگار او را نابود کرده و خداوند همسری بهتر به شما بخشیده است!؟ پیامبر(ص) فرمود: «هرگز، به خدا سوگند! بهتر از خدیجه هیچگاه نصیبم نشد، او هنگامی به من ایمان آورد که مردم مرا تکذیب میکردند و ... .»
عبدالله بن مسعود نمونهای از مشاهدات خود پیرامون ایمان حضرت خدیجه(س) را آن زمان که هیچ کسی به پیامبر ایمان نیاورده بود، اینگونه بیان میکند: «نخستین چیزی که از اسلام دانستم این بود که با عموهایم و تعدادی از اعضای قبیله، وارد مکه شدیم. چون میخواستیم مقداری عطر بخریم ما را به عباس بن عبدالمطلب راهنمایی کردند. او بالای چاه زمزم، در کنار کعبه نشسته بود. زمانی که پیش او نشسته بودیم، دیدیم مردی که دو لباس سفید پوشیده بود و گیسوان و ریش پر و دندانهای سفید و ... داشت و چهره اش مثل ماه میدرخشید، از باب صفا وارد مسجدالحرام شد. در طرف راست او یک نوجوان و پشت سرش بانویی پوشیده را دیدم. آنها کنار حجرالاسود رفتند. ابتدا آن مرد به حجرالاسود دست کشید، سپس آن نوجوان و بعد آن بانو. آن گاه هر سه به طواف کعبه مشغول شدند. وقتی هفتبار طواف کردند، کنار حجر اسماعیل آمدند و نماز جماعت خواندند. آن مرد هنگام تکبیر دستهایش را تا کنار گوشش بلند میکرد تا به قنوت نماز رسیدند. قنوت را طولانی کردند تا آن که نماز تمام شد. من که چنین چیزی ندیده بودم، از ابن عباس پرسیدم: آیا دین جدیدی به مکه آمده است؟ من چنین دینی را در مکه ندیده بودم؟ گفت: این مرد برادرزاده من، محمد بن عبدالله است و آن نوجوان برادرزاده دیگرم علی بن ابیطالب و آن خانم هم همسر محمد؛ خدیجه دختر خویلد است. به خدا قسم غیر از این سه نفر کسی در روی زمین به این دین اعتقاد ندارد.»
حضرت خدیجه(س) صبر و تحمل را در زندگی با رسول خدا(ص) پیشه خود ساخت و در برابر فشارهای مختلف همسایههای مشرک، زنان متعصب، محاصره اقتصادی و... بردباری و تحمل پذیری ویژهای از خود نشان میداد. از جمله این وقایع میتوان به واقعه شعب اشاره کرد که نقش مهمی نیز در تحلیل قوای جسمانی خدیجه(س) داشت، به اندازهای که به فاصله اندکی از پایان محاصره، آن بانوی بزرگوار وفات یافت. در این محاصره یاران پیامبر (چهل نفر) جز چهار ماه حرام سال را در گرمای داغ تابستان و بیابان خشک و... تحمل میکردند و در این زمان بانوی محمد که 63 تا 65 ساله بود، علاوه بر صرف اموال، خود نیز در شمار محاصره شدگان بود.
بنت الشاطی از نویسندگان عرب در مورد میزان تحمل حضرت خدیجه(س) در این دوران مینویسد: «خدیجه در سنی نبود که تحمل آن همه رنج برایش آسان باشد، و از کسانی نبود که در جریان زندگی با تنگی معیشت خو گرفته باشد. اما در عین حال و با وجود کهولت سن، سختی هایی را که در اثر محاصره در شعب وارد میشد تا سر حد مرگ تحمل کرد.» در این دوره حتی برخی بستگان پیامبر نیز با بی رحمی تمام بر این فشارها میافزودند که از جمله آنها میتوان از ابوجهل نام برد که مانع میشد تا حکیم بن حزام برای عمهاش خدیجه(س) که در شعب بود، حتی از اموال خود خدیجه آذوقه برساند.
با این همه سختی و فشار، خدیجه خم به ابرو نمیآورد و در تمام دوران زندگی قبل و بعد از بعثت به سان بانویی شفیق، بر گرد وجود پیامبر(ص) میگشت و با سیمای خندان خود غم ها را از رخ پیامبر(ص) میزدود و در این بین بهسان یاور، وزیر و کمک رسانی توانمند او را یاری میکرد.
از مصادیق مجاهدت حضرت خدیجه(س) میتوان به موضوع پذیرش اسلام در سالهای جهل و گمراهی و نیز تقیه شدید در شرایط خوفناک و وحشتناک آن عصر اشاره کرد. میزان خطرات پذیرش اسلام در آن دوره به حدی بود که امام صادق(ع) میفرمود: پیامبر خدا پنج سال در مکه به طور پنهانی میزیست، علی و خدیجه با او بودند و اسلام خود را پنهان و به شدت تقیه میکردند.
منابع:
1) بحارالانوار، ج 21
2) شجره طوبی، جلد 2
3) خدیجه کبری نمونه زن مجاهد مسلمان