نبوت یا پیامبری، گزینشی الهی است که معارف الهی از سوی خداوند بر بنده برگزیدهاش وحی میشود تا اخلاق و کردار بندگان را در مسیر کمال و سعادت، رهبری کند. مهمترین ویژگیهای پیامبران، دریافت وحی تشریعی، توانایی معجزه و عصمت است.
ضرورت نبوت و بعثت پیامبران، در قرآن کریم، روایات معصومان و متون کلامی، فلسفی و عرفانی مورد تأکید قرار گرفته و دلایلی برای آن ذکر شده است؛ از جمله اتمام حجت بر انسانها، نیازمندی ذاتی انسان و نیازمندی انسان به اجتماع. بر اساس آیات قرآن کریم، همه انبیاء اهداف مشترکی داشتهاند. در همین راستا خبرنگار ایکنا از لرستان، با سیدرضا جزایری، استاد دانشگاه لرستان، گفتوگویی کرده است که مشروح آن را در زیر میخوانیم.
لازم است ابتدا به کلمه «استرجاع» اشاره شود، همانگونه که در قرآن کریم آمده است «انا لله و انا الیه راجعون»، وقتی کسی از دنیا میرود مستحب است که انسان این جمله را تکرار کند، وقتی به این جمله دقت میکنیم یک تصویر هندسی به شکل دایره را به ما نشان میدهد، اگر بخواهیم پرگار را روی یک صفحه کاغذ گذاشته و یک دایره بکشیم از همان نقطه که شروع کنیم به همان نقطه ختم میشود، یعنی نقطه مبدأ و مقصد یکی است و این جمله نیز از خدا شروع شده و به خدا ختم میشود، ما از خداییم و به سمت خدا نیز بر میگردیم، یک شکل دایره ترسیم میشود، اگر دایره را با ترسیم یک عمود به دو نیمه تقسیم کنیم در زبان عربی اصطلاحاً به هر قسمت قوس گفته میشود و بنابراین طبق این حرکت انسان دو مسیر را طی کرده که در عرفان و حکمت اسلامی به آن قوس نزول و قوس صعود گفته میشود، یعنی انسان از مبدأ دایره که خداوند است، ما از خدا بودهایم و اکنون به حضیض هستی که دنیا است آمدهایم که یک قوس است که در اصطلاح به آن قوس نزول میگویند و در قرآن از آن بهنام هبوط انسان نام برده شده، همانگونه که در سورههای مختلف آمده است که آدم و هوا از بهشت هبوط کردند، آنها در اثر یک گناه و نافرمانی که داشتند از بهشت اخراج شده و به سمت هستی که همان دنیاست که به معنای جای پست آمده و یک نیم دایره یا قوس نزولی دارد، در این حال انسان باید با تهذیب نفس، پاکی و دینداری دوباره مسیر برگشت را طی کند که همان نیم دایره دوم و قوس صعود است، یعنی انسان باید به همان جایی که از آن آمده است برگردد که در شعر فارسی نیز کاربرد دارد، برای نمونه مولوی در اشعار خود در یک بیت میگوید: «از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود، به کجا میروم آخر ننمایی وطنم.» بنابراین انسان از همان مسیری که آمده باید برگردد که تشکیل دو قوس و نیم دایره در سوره مبارکه فجر آمده است که میفرماید: «پیامبر به قاب دو قوس رسید» یعنی دوباره به مبدأ هستی برگشت که ما اصطلاحاً به آن معراج یعنی نقطه عروج انسان میگوییم که در شب قدر حادث میشود.
کسی که موفق میشود از کف دنیا با تذهیب نفس و پیاده کردن صفات الهی در خود و با اطاعت از دستورات الهی واجبات را انجام و ترک محرمات کند، هدفش خداست و میرود تا خدا را در نقطهای بهنام عروج انسانیت یا معراج ملاقات کند، که در شب قدر اتفاق میافتد، این شخص در همان نقطه شروع با خدا ملاقات میکند که اصطلاحاً لقاءالله نام دارد، چنین کسی با خدا ملاقات و از عالم غیب خبر میگیرد؛ در زبان عربی خبر به معنای نبأ است و یک شخص با خدا ملاقات کرده و از موضوعاتی خبردار شده است، همه ما انسانها نه خدا را دیده و نه صدای او را شنیدهایم، اطلاعات ما از خداوند صفر است و هرآنچه میگوییم از طریق سخنهایی است که خداوند در قرآن بیان کرده، یعنی اگر از ما بپرسند که خداوند چیست و کیست آن چیزی که خود او در قرآن گفته را میگوییم و خودمان تجربهای در این باب نداریم، ولی رسولالله(ص) خودش این تجربه را کسب و با خداوند ملاقات کرده است، یعنی اگر از ایشان بپرسند که خدا چیست و کیست؟ ایشان تجربیات و مشاهدات خود را بیان میکند ولی ما فقط شنیدهها را میگوییم و این تفاوتی است که انبیاء در زمینه لقاءالله دارند.
کسی که خدا را دیده از خدا خبردار شده و اصطلاحاً میگویند این فرد دارای نبأ شده، ایشان خبر گرفته و برمیگردد و دوباره از بالا به پایین که دنیاست برمیگردد، ایشان از طریق سیر روحی به بالا و ملاقات خدا رفته و دوباره به پایین و کف هستی برمیگردد و مردم را صدا میزند و میگوید ای مردم بیایید که من از خدا خبر گرفتم تا آن خبر را به شما بدهم که خدا چیست و کیست و چقدر زیباست و آن بالا چه خبر است و عالم غیب چگونه است؟ به کسی که از عالم بالا برای مردم خبر میآورد در اصطلاح نبی گفته میشود و نبوت نام دارد که پیامبر اکرم(ص) نیز این مقام را دارد.
پیامبر اکرم(ص) خبری را که از عالم غیب گرفته بود از طریق قرآن کریم برای مردم آورد، این کتاب تمام اخبار خدا و دستورات دین است که از طریق پیامبر اکرم(ص) ابلاغ شده است.
نبوت قوس نزول است، یعنی کسی بالا رفته همه چیز را دیده، خبر از غیب گرفته و از عاقبت و قیامت خبر گرفته و به دستور خداوند آمده و آنها را برای مردم بازگو میکند که ما از طریق پیامبر(ص) متوجه شدیم که چه چیزهایی حلال و چه چیزهایی حرام است، ملکوت و عالم غیب به چه صورت است، اینها همه از طریق شخص نبی میآید که معنای شخص خبردار و کسی است که به ما خبر میدهد. در این زمان است که کسی باید پیدا شده و دست مردم را بگیرد و آنها را به بالا ببرد، کسی باید خلایق را جمع کرده و به نزد خدا ببرد، این شخص دارای مقام ولی است، یک مقام به نام نبوت و نبی داریم که اخبار را از بالا به پایین میآورد و مقامی برعکس داریم که دست ما مردم پایین و بی مقدار را که جایگاهی از لحاظ روحانی نداریم، بگیرد یعنی ما باید پا به پا ولی حرکت کنیم تا او ما را به ملاقات با خدا برساند، این شخص ولی بوده و مقام ولایت است که مختص امیرالمؤمنین(ع) و ائمه معصوم(ع) است که به مقام ولایت که دقیقاً مسیر عکس نبوت است، رسیدند، بنابراین نیم دایره نبوت داریم و نیم دایره ولایت در کنار آن قرار گرفته و کاملش میکند که دایره دین را تشکیل میدهد. کسایی مروزی شاعر شیعه قرن چهارم در این رابطه شعری دارد که میگوید: « این دین هدی را به مثل دایرهای دان، پیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگار.» نیم دایره دین پیامبر اکرم(ص) و مقام نبوت و نیم دایره دیگر آن ولایت است.
گاهی اوقات کسی به اوج انسانیت و معراج و ملاقات با خدا میرسد و از همه چیز هم خبردار میشود اما وظیفه ابلاغ آن به مردم را ندارد، چنین کسی نبی نام دارد، بسیاری از انبیاء به معراج رفتند و با خدا ملاقات داشتند، بنابراین تعداد انبیاء بسیار زیاد است؛ برای نمونه امام صادق(ع) فرمود: لقمان حکیم نیز از انبیاء بوده است و از خدا خبر گرفته و در قرآن کریم نیز سورهای بهنام لقمان است که به معراج رفته و با خداوند ملاقات داشته و غیب را میداند و میبیند ولی وظیفه نداشته از آنچه خبردار شده مردم را با خبر کند و برای شخص خودش بوده مگر اینکه خداوند این وظیفه را به او بدهد که این مسائل را که دیده به مردم ابلاغ کرده و آنها را جمع کند و بیاورد، به این افراد رسول گفته میشود یعنی آنچه دیده و شنیده را باید به مردم ابلاغ کند.
مقام رسول از مقام نبی 100 درصد بالاتر است، در قرآن به این دو مقام اشاره شده است بنابراین پیامبر اکرم(ص) هم نبیالله و هم رسولالله است، نبیالله از آن نظر که با خدا ملاقات داشته و از عالم غیب خبر گرفته و محمد رسولالله(ص) است از این حیث که خداوند به ایشان وظیفه کرده که آنچه را دیده است به مردم ابلاغ کند، اصطلاحاً به این ابلاغ دین گفته میشود بنابراین انبیاء را صاحب دین میگویند. پیامبرانی که به معراج رفته و خبر گرفتند باید دستورات را به مردم ابلاغ کنند و روش و مناسکی که برای مردم بازگو میکنند رسالت گفته میشود که به معنای فرستاده شده از طرف خداست.
پیامبر اکرم(ص) هم مقام نبوت و هم مقام رسالت را دارد، بسیاری از انبیاء دیگر نیز چنین بودند ولی بعضی دیگر فقط نبی بوده و رسول نبودند و وظیفه نداشتند که به مردم بگویند چه کار کنید.
هرکدام از مقامهای نبوت، ولایت و رسالت یک درجه و مقام و جایگاه برای انسانهای کامل است، وقتی همه این مراتب در وجود پیامبر اکرم(ص) جمع شده و همه را با هم و در بالاترین درجات دارد، نشانگر این است که پیامبر اکرم(ص) بالاترین انسانی است که خداوند در کل تاریخ خلق کرده چراکه اگر بالاتر از ایشان میبود خداوند باید این مقامات را به او اعطا میکرد ولی همینکه به پیامبر اکرم(ص) اعطا شده است و در قرآن فرموده پیامبر اکرم(ص) در مقام اصطفاء است، نام مصطفی نیز از کلمه اصطفا به معنای برگزیده گرفته شده است، یعنی خداوند ایشان را از کل آدمیان و عالمیان برگزیده و ایشان را به مقام مصطفی (برگزیده شده) نائل کرد و چون ایشان را برگزید، هم ولایت و هم نبوت و هم رسالت را به ایشان داد و خاتم کل انبیاء و کل آدمیان است. همانگونه که شیخ عجل سعدی شیرازی میفرماید: «تتمه دور زمان محمد مصطفی(ص) شفیعٌ مطاعٌ نبیٌ کریم قسیمٌ جسیمً بسیمٌ وسیم» تمام عصاره خلقت در وجود پیامبر اکرم(ص) جمع شده است.
انتهای پیام